طرفداری- از گرمیو در برزیل تا پاریس، بارسلونا و میلان؛ رونالدینیو راه درازی در این ورزش طی کرده است، اما نقطه عطف حضور او در جمع بزرگان، آن فصل رویایی رو پارک دو پرنس بود.
تنها و غریب در قلب فرانسه، جایی که رونالدینیو میتوانست خودش را غرق در نوشیدنیها کند. در پایان سپتامبر 2001 اما، پاری سن ژرمن در بوردو بازی را 1-0 باخت، اما ستارهای برای آنها ظهور کرد که تا سالها در دنیای فوتبال ماندگار شد. پسر جوان و به نظر بااستعداد برزیلی، پس از دو سال بازی در خانه، برزیل را به مقصد فرانسه ترک کرده بود، اما تا اینجا تنها در دو بازی از ابتدا به میدان رفته بود، آن هم در حالی که در پایان فصل، جام جهانی در انتظار آنها بود. شش ماه از آخرینباری که او برای برزیل به میدان رفته بود میگذشت و شرایط به نظر مناسب نمیآمد.
زمانی که رونالدینیو در فرودگاه شارل دو گل به عنوان بازیکن پیاسجی دیده شد، همچنان به عنوان یک ستاره شناخته میشد. در برزیل، از زمانی که او در گرمیو توپ میزد، از او به عنوان یک بازیکن آیندهدار نام برده میشد. اولین جایی که او در سطح ملی کیفیت خود را نشان داد، فینال قهرمانی لیگ برزیل بود. جایی که گرمیو برابر حریف سنتی خود، اینترناسیونال بازی میکرد و یک بازیکن 18 ساله، قهرمان جام جهانی - دونگا - را کلافه کرده بود.
رونالدینیو بیدرنگ به کوپا آمهریکا برده شد و در بازی اول برزیل برابر ونزوئلا از روی نیمکت کار را اغاز کرد. اما چهار دقیقه برای او کافی بود که توپ را از یار مستقیم خود بگذراند و دروازه را باز کند. درخشش او سیلی از استعدادیابهای اروپایی را به سمت او کشاند. آنهایی که شروع به یادداشتبرداری در مورد بازی او کردند و قطعاً نمیتوانستند چیزی جز استعداد خالص در او ببینند. 24 ماه بعدی برای او اما میتواند به یک رمان روسی تبدیل شود. رونالدینیو به کارش درون زمین ادامه میداد و علاقه رئال مادرید و بارسلونا در اسپانیا به او واضح شده بود. در عینحال ماسیمو موراتی او را برای اینتر میخواست تا او را در کنار دیگر ستاره برزیلی، رونالدو، قرار دهد. در آلمان، بروسیا دورتموند به او علاقه داشت و آرسن ونگر هم میخواست او به تیمش بیاید اما مجوز کار برای او دردسر شد. در آن زمان اما یک خبر بزرگ منتشر شد. گفته شد گرمیو احتمال دارد او را با مبلغ 42 میلیون پوند (در آن زمان گرانترین بازیکن جهان 37 میلیون پوند قیمت داشت) به لیدز بفرستد. در فصل آخر رونالدینیو در گرمیو که در 49 بازی، 41 گل به ثمر رساند، بازار شایعات داغ بود و در اقدامی از سوی باشگاه گرمیو، در سردر زمین تمرینی نوشته شده بود: «ما بهترین بازیکنهایمان را نمیفروشیم.»
در نهایت اما رونالدینیو سر از پارک دو پرنس درآورد. انتخابی که هم شخصی بود و هم استراتژیک. اگر او به یک باشگاه بزرگ میرفت، در عین فشارهایی که وجود داشت، ممکن بود نتواند آن مقدار که میخواهد بازی کند و بنابراین جام جهانی را از دست میداد. او نمیتوانست روی یکی از پرامیدترین تیمهای برزیل در جام جهانی ریسک کند. در حقیقت، بسیاری از کارها توسط برادر او انجام شد، کسی که خودش در فوتبال حضور داشت و تمام تابستان را در مونپولیه سپری کرد تا کارهای او را انجام دهد. در آن زمان، همه خوشحال بودند جز گرمیو. طبق قانون جدیدی که ایجاد شده بود، رونالدینیو بر اساس قانون بوسمن در دسامبر سال 2000 یک پیشقرارداد با باشگاه پیاسجی امضا کرد و طبق آن، گرمیو بدون دریافت هیچ پولی، بهترین بازیکن خود را از دست داد. در اینجا، خوب است که یک تئوری را یادآوری کنیم.
در اواسط دهه 90 میلادی، برادر رونالدینیو که بعدتر به مدیربرنامههای او بدل شد، در گرمیو بازی میکرد. او اما در اواسط فصل مصدوم شد و باشگاه بدون هیچ رحمی، قرارداد او را تمدید نکرد و او را از باشگاه بیرون کرد. بنابراین گفته میشود که کینه برادر رونالدینیو در این تصمیم که بازیکن بدون تمدید قرارداد خود به صورت رایگان راهی فرانسه شود، بیتاثیر نبوده است. به هر صورت، چه به صورت عمدی و چه غیرعمدی، شوک جدایی رونالدینیو از باشگاه بسیار بزرگ بود. مدیر باشگاه در یک مصاحبه گفت که ما در آستانه تمدید قرارداد او بودیم، اما به ناگاه دیدیم که او به پاری سن ژرمن پیوسته است. مدیر اولتراهای گرمیو هم او را یک دروغگو خواند. دروغگویی که باشگاه را بدون هیچ دستاوردی تنها گذاشته است.
کار گرمیو و پیاسجی به دادگاه کشید و دادگاه اعلام کرد تا زمان حل مناقشه، بازیکن نمیتواند بازی کند. او 1500 مایل دورتر از خانه، در ریو دو ژانیرو به تنهایی تمرین میکرد و در زمان استراحت، زبان فرانسوی یاد میگرفت. زمانی که او در آوریل آن سال به پاریس رسید، چهار ماه بود که در هیچ مسابقهای به میدان نرفته بود و بدتر از آن، مناقشههای حاشیهبرانگیز پیرامون او همچنان ادامه داشتند. او بعدتر در مورد آن روزها، گفت: «شرایط سخت و دشواری بود. زمانی که همتیمیهایم برای جام اینترتوتو آماده میشدند، من به خاطر مشکلات در آستانه انتقال قرضی به سن میرن بودم و فیفا هم حکمی صادر نمیکرد.»
رونالدینیو اما هیچگاه برای باشگاه انگلیسی سن میرن بازی نکرد. اما در تیمی به میدان رفت که ستارههای گذشته و آینده لیگ برتر در آن حضور داشتند. کاپیتان آنها، مائوریسیو پوچتینو بود که در کنار گابریل هاینزه جوان در خط دفاع حضور داشتند. همچنین میکل آرتتای 19 ساله از بارسلونا به صورت قرضی در آن تیم بازی میکرد. بالاتر از اینها اما، رونالدینیو با بازیکنان جادوییای در خط حمله بازی میکرد. جی جی اوکوچا پسر جوان را زیر بال خود گرفت. او در مورد او گفت: «رونالدینیو مانند برادر کوچکتر من بود. من متوجه استعداد او شدم و خواستم به او کمک کنم.» در کنار آنها، نیکلا آنلکا هم حضور داشت. بازیکنی که پس از یک فصل ناامید کننده در رئال مادرید، به کشورش بازگشته بود.
علیرغم استعدادهای پنهان موجود در باشگاه، پیاسجی به نظر در یک گودال عمیق افتاده بود. آنها فصل قبل از آن، از رده دوم به رده نهم پرت شده بودند و جا برای جوان برزیلی با فروش 9.5 میلیون پوندی لوران روبرت به نیوکاسل باز شده بود. فروشی که رکورد فروش تاریخ باشگاه در آن زمان بود. اما در نهایت، در اواسط آگوست، زمانی که دومین بازی لیگ درحال برگزار بود، فیفا تعلیق رونالدینیو را برداشت و به او اجازه بازی داده شد. خود او میگوید زمانی که فرصت بازی به دست آورد، همهچیز تغییر کرد. اولین بازیاش را از روی نیمکت شروع کرد و برابر اوریه به میدان رفت. عملکرد او برابر چشمان هوادارانی که در خانه حریف ستاره خود را میدیدند، درخشان بود. آن بازی با نتیجه 1-1 به پایان رسید. شرایط اما برای رونالدینیو خوب پیش نمیرفت. پاری سن ژرمن در جایگاه هشتم قرار داشت و به پسر جوان تازهوارد بازی نمیرسید. او به نیمکت چسبیده و تلاشهایش فایدهای نداشت. خبرها از برزیل اما بدتر بودند. شنیده میشد که سائوپائولو جوان 19 سالهای به نام کاکا را در اختیار دارد که بیوقفه گل میزند و جایگاه رونالدینیو به شدت به خطر افتاده بود.
در تاریخ 30 سپتامبر در بوردو، وقت تغییر فرا رسیده بود. رونالدینیو روی نیمکت به پشت پاشنه پای خود ضربه میزد و هموطنش الکس دیاس که در همان فصل به سطح دوم فوتبال رفت، به جای او در زمین بازی میکرد. هفت روز بعد، روزی که پاری سن ژرمن به صدرنشین آن روز، لیون، بازی را در خانه 2-1 باخت، یک چیز عوض شد. رونالدینیو به زمین فرستاده شد و پس از هشت دقیقه، مدافعان حریف را از میان دو نصف کرد و توپ را به بارتالامیو آگبچ رساند، کسی که متوجه مدافع روبهروی خود شد و به زمین افتاد. درحالیکه بازیکنان لیون دور داور را گرفته بودند، رونالدینیو به سمت توپ دوید و آن را روی نقطه پنالتی قرار داد. او کمی بعد، توپ را به گوشه دروازه فرستاد تا یک امتیاز را برای پاری سن ژرمن زنده کند. در نهایت، او اولین گل خود را به ثمر رسانده بود. پس از بازی، گفت: «مدتها منتظر این گل بودم. حالا کمی اعتماد به نفسم بیشتر میشود. بعد از این گل، من با فراغ بال بیشتری بازی خواهم کرد.»
او اشتباه نمیکرد. چهار روز بعد، در یک بازی لیگ اروپا برابر راپید وین، رونالدینیو دو گل به ثمر رساند. گل اول یک ضربه ایستگاهی بود که به نوعی میتوان آن را مقدمه «آن گلش» به انگلستان در جام جهانی 2002 لقب داد. گلی که دروازهبان را متحیر کرد. و گل دوم هم بعد از یک حرکت بینظیر در محوطه جریمه زده شد. ضربه بغل پای فوقالعاده که کار وین را تمام کرد. پس از آن، درحالیکه پیاسجی با چهار گل پیش بود و بازینکان از بازی لذت میبردند، رونالدینیو حرکتی انجام داد که پس از آن، این حرکت به امضای او تبدیل شد. در یک فضای کوچک، با رقص پا، یار رو در روی خود را گمراه کرد و برای اولینبار، آنجا بود که رونالدینیو شروع به لذت بردن از بازی خودش کرد.
در همان ماه، یک روز فوقالعاده دیگر هم برای رونالدینیو رقم خورد. در آن زمان، در روزی که میتوانست روز موعود باشد و رونالدینیو در آستانه امتحانی بزرگ قرار داشت، پیاسجی در زمین تیم قهرمانِ نانت 1-0 عقب افتاده بود. آنها ده نفره شده بودند و رونالدینیو دوباره میان دو تیم نیمه احضار شد. او در تنها یک نیمهای که در میدان حضور داشت، جرقه درخشش را دوباره زد و باعث شد تیمش بازی 1-0 باخته را با نتیجه 1-2 ببرد. مجموعهای از پاسهای تند و تیز در محوطه جریمه، چرخش به سمت دروازه، تاب خوردن میان دو مدافع و فرستادن توپ به گوشه دروازه، تنها در یک حرکت. این نوع بازی کردن، جذاب و سرگرمکننده بود. بسیار کارآمد و پر دردسر برای حریفان، حرکاتی که آنها را محو میکرد و آنها را به یک شکستخورده کامل تبدیل میکرد. اما در همان بازی، یک مصدومیت باعث شد رونالدینیو تا تعطیلات زمستانی دور از بازیها باشد، با اینحال رونالدینیو راهش را پیدا کرده بود و با سرعت زیاد به سمت ستاره شدن حرکت میکرد.
در طول کریسمس، بدون اینکه به توپ ضربهای بخورد، همهچیز عوض شد. اکوچا، کسی که همراه با رونالدینیو زوج فوقالعادهای ساخته بود، برای شش هفته لیگ را به مقصد مالی ترک کرد تا در جام ملتهای آفریقا بازی کند. و نزاع و درگیری میان آنلکای ناراحت و سرمربی با دیسیپلین آن روزهای پاری سن ژرمن، لوئیس فرناندز به جایی رسید که آنلکا مجبور شد به صورت قرضی تیم را به مقصد لیورپول ترک کند. یک خط حمله بینظیر تکهتکه شد و پیامدهایش را هم برای تیم و هم برای رونالدینیو داشت. یک پیام واضح بود، حالا تو مرد اصلی میدان هستی. در اولین بازی پیاسجی پس از آن اتفاقات برابر موناکو، او دوباره در زمان مناسب درخشید و با یک پنالتی تیم را پیش انداخت، اگرچه این گل برای فرار از شکست کافی نبود، اما نویدبخش روزهای درخشان بود. سه روز بعد مقابل گنگام، او یک نمایش بینقص و بینظیر داشت. یک بار دیگر در بین دو نیمه وارد میدان شد و اینبار دو گل به ثمر رساند. گل دوم او حاصل 50 متر حرکت با توپ بود که پیروزی را برای آنها به ارمغان آورد. پس از بازی گفت: «آرام آرام جا میافتم، اما درحال حاضر با 100 درصد خودم فاصله دارم. من میخواهم کاری کنم که مردم از دیدن بازی من لذت ببرند.»
او در دو بازی بعدی خود برای پاری سن ژرمن، با زدن دو گل در هر دو دیدار، دقیقاً همین کار را انجام داد. از جمله یک ضربه آزاد با زاویه 90 درجه که خیلی زود به مد آن روزها برای زدن ضربات ایستگاهی بدل شد. رونالدینیو یک گل زد، دو گل ساخت و بعد از یک نمایش محسورکننده از زمین خار ج شد. او در نهایت به چیزی که میخواست رسید. پس از آن بازی، همه از تماشای او لذت بردند. اگر او تا قبل از آن تنها در بازگشتها به تیم کمک میکرد و گاهی اوقات از هیچ، گل میساخت، در بازی برابر تروا استعداد ذاتی خود را به نمایش گذاشت. او در ادامه نمایش ظهور خود در آن فصل، یکی از بهترین بازیهای خود در بازیای که بار دیگر تیم را از یک شکست نجات داد، انجام داد. او در یک صحنه ارسالی بینظیری برای آلویسیو انجام داد که توپ با یک ضربه سر محکم و مستقیم، به گل تبدیل شد. در یک زمان دیگر، رونالدینیو با از کار انداختن مدافعان، خود را در شرایط تک به تک با دروازهبان قرار داد، حرکت بدن او دروازهبان را هم فریب داد اما او نتوانست ضربه نهایی را به توپ بزند با اینحال، توپ به آرامی وارد دروازه شد. آن پیروزی برابر تروا، یکی از درخشانترین روزهای رونالدینیو در آن فصل بود. ده دقیقه پس از آن نمایش بینظیر روی گل دوم، او وضعیت را بهتر کرد. مجموعهای از پاسها در زمین خودی، او امیدی از دست رفته را دگرگون کرد. توپ را در میانه میدان گرفت، مدافعان را یکی پس از دیگری از میان برداشت و در مصاف با دروازهبان، این گلر بیچاره تروا بود که توپ را گوشه دروازه خودش دید تا باز هم رونالدینیو در آن بازی که از درخشانترین بازیهای آن فصلش بود، گلزنی کند. صبح فردای آن روز، لو پاریزین در وصف درخشش او نوشت: «دو گلی که در گالری شخصی او ماندگار خواهند شد. یک نمایش استثنایی، در مورد سطح بازی او هیچچیز نمیتوان گفت.»
آن فصل درخشان برای رونالدینیو با گل زدن در آخرین بازی خانگی برابر متز به پایان رسید. او بعد یک فصل فوقالعاده، فرانسه را به مقصد کره و ژاپن ترک میکرد. یک گردبار در نیمفصل او را به سلسائو رساند. هفت ماه از نمایش درخشان او در بوردو میگذشت. روند روبهرشد سریع او برای جهانیان قابل درک نبود. رونالدینیو خودش را به عنوان بهترین و مهمترین بازیکن پیایجی اثبات کرده بود و دل هواداران جدید خود را ربوده بود. او دقیقاً در نیمی از بازیهای پاری سن ژرمن در لیگ از ابتدا به میدان رفت، اما در پایان فصل به عنوان بهترین گلزن فصل باشگاه شناخته شد و در تیم منتخب فصل لیگ فرانسه هم قرار گرفت. یک هفته بعد، سرمربی برزیل، لوئیز فلیپه اسکولاری او را در ترکیب تیم ملی برزیل برای جام جهانی کره جنوبی و ژاپن قرار داد. در آن زمان، هیچ شکی وجود نداشت که رونالدینیو در ترکیب برزیل برای جام جهانی قرار خواهد گرفت. اما درخشش در یک فصل، او را خیلی سریع در کهکشان ستارهها قرار نداد. از برخی جهات، او در حقیقت برای جایگاه خود در برزیلی که علیرغم شخصیت رهبری او، روان بازی میکرد و گلهای زیادی هم به ثمر میرساند، جنگید. او با سرمربی تیم که طبق عادت برزیلیها، انتظار فوقالعاده بالایی از ستارهها داشت، دچار مشکل شد. گاردین در آن زمان نوشت: «برخی عقیده دارند که رونالدینیو بازیکن فوقالعادهای است، اما این خبر قدیمی است، او بازیکن فوقالعادهای بود.»
از جنبههایی او افت کرده بود، اما فشار رسانهها در درون و بیرون برزیل وحشتناک بود. رونالدینیو در مقاطعی افت کرد، اما استعداد او، باعث شد تا به یکی از منحصر به فرد ترین بازیکنهای تاریخ فوتبال برزیل تبدیل شود. او بازیکنی ساده بود، از بازی کردن لذت میبرد و آرامش عمیقی در نحوه بازی کردنش وجود داشت. زمانی که او به پاریس رسید، اوضاع چندان خوب پیش نمیرفت، اما آن فصل منتهی به تابستان 2002 و خود تابستان 2002، همهچیز را پوشاند. فوتبال قطعاً استعدادهای بهتر از رونالدینیو را به خود دیده است. اما هیچکدام از آنها شاید به لذتبخشی رونالدینیو فوتبال بازی نکردهاند. او تجارت و چیزهای جانبی را کنار گذاشته بود و از فوتبال لذت میبرد. او زمانی که پاری سن ژرمن تیم - به اندازه امروز - مطرحی نبود، در آنجا درخشید و هیچگاه هم آنها را فراموش نکرد. در شبی که بارسلونا در سال 2006 در پاریس قهرمان لیگ قهرمانان اروپا شد، او گفت که تمام شب را در پاریس جشن خواهد گرفت، چراکه دوستان زیادی در آنجا دارد.
پس از جام جهانی، او یک سال دیگر هم در پاریس ماند و به درخشش خود ادامه داد تا ثابت کند یک نیروی تهاجمی جوان فوقالعاده است. یک سال بعد هم در هواپیمایی به مقصد بارسلونا بود. درحالیکه از سوی یک مقام رئال مادرید زشت خوانده شده بود. به اندازهای زشت که نمیتوانست به برند باشگاه کمک کند، اما آنچه در ادامه اتفاق افتاد، در تاریخ ماندگار است.