تیری آنری
دسامبر 2009
خوشبختانه در پاریس زندگی میکنم. برای دیدن بازیهای فرانسه در استادوفرانس همیشه میرفتم که البته در سالهای اخیر چندان موفق به این کار نشدهام. در شبی که تیری آنری با دست به ایرلند گل زد تا فرانسه به جام جهانی برسد، آنجا بودم. پس از آن در ایستگاه مترو منتظر رسیدن قطار، بین هواداران عصبانی ایرلندی و هواداران فرانسوی که یکسره عذر میخواستند مانده بودم. فرانسویها متوجه بودند که باید با دو بار سنگین راهی جام جهانی شوند. اول گلی که با هند به ثمر رسید و دوم شخص تیری آنری. مشکل اصلی در مورد آنری، ارتباطی به برخورد توپ به دستش نداشت.
پس از پانزده سال حضور در سطح نخست فوتبال، در سی و دو سالگی حالا او در نزدیکی انتهای راه است. مربی فرانسه، ریموند دومنش، احتمالا دنبال راهی است که کاپیتان خود را به آفریقای جنوبی نبرد. کار سختی در این زمینه دارد چون آنری زمانی بهترین مهاجم جهان بود. در یورو 2004، دو گل برابر سوئیس به ثمر رساند که اتفاقی معمول بود. پس از بازی از یورگ اشتیل گلر سوئیس پرسیدم چیزی مهاجم فرانسوی را بازیکنی ویژه میکند. اشتیل توضیح داد، در حالی که در حالی که عمده بازیکنان وقتی قصد زدن شوت را دارند به به توپ یا حریف خیرهاند، به ندرت به دروازه نگاه میکنند. به ندرت دروازه موضوع اصلی برای آنها است اما آنری، کنترل بینقصی روی توپ دارد و خیلی راحت با سرعت خود از مدافعان عبور میکند. او به اندازه کافی زمان برای نگاه کردن به دروازه پیدا میکند، او میبیند که شما به عنوان یک دروازهبان کجا ایستادهاید. او اینطور توپ را به جایی میفرستاد که از دستهای دروازهبان دور باشد.
در 2006 هنوز بهترین مهاجم جهان بود. بخشی از مهمترین لحظات آن جام جهانی، دوئلهای تن به تن او و فابیو کاناوارو بود. آنری رقابت پایاپایی داشت هرچند در پایان شکست خورد. شاید دلیل این بود که برخلاف بسیاری از فوتبالیستها، او واقعا فوتبال را دوست دارد. در سالهای آرسنال گاهی در خانه خود در همپستید (مرکز لندن) مینشست و بازیهای دسته سوم فرانسه را تماشا میکرد و از یافتن بازیکنانی که میتوانستند در سطوح بالاتر بازی کنند لذت میبرد. یا در رختکن از همتیمیهایش سوالات دانستنیهای به درد نخور فوتبالی میپرسید.
ناقوس مرگ سال 2007 به صدا در آمد، وقتی که آرسن ونگر، آنری 29 ساله را فروخت. لحظه فروش یک ستاره توسط آرسن ونگر مانند زمانی است که جراح، مریض را به اتاقش برای یک صحبت خصوصی دعوت میکند. میدانید که همه چیز تمام شده است. ونگر بابت فروش ستارهها پس از گذر از دوره اوج به بهترین قیمت معروف است.
صبح روزی در بهار 2008، چند ماهی پس فروش آنری، او در اتاق جامهای بارسلونا برای صحبت با رسانههای اسپانیایی حضور داشت. آنطور که توضیح میداد، بد بازی میکرد چون دلتنگ دخترش شده بود که در لندن بود. بد بازی میکرد اما این به خاطر دخترش نبود. چندین بار در این فصل بازی آنری را در استادوفرانس برای فرانسه و بازیهایش برابر بارسلونا را دیدهام؛ او حالا شبیه کسی میدود که کمر درد دارد. شش روز پس از بازی فرانسه-ایرلند، تصمیم گیرندگان باشگاه بارسلونا تلوتلو خوردن او برابر اینترمیلان را دیدند و به هم متذکر شدند که باید مهاجم دیگری بخرند. حالا آنری به ندرت در ترکیب اصلی بارسلونا جا میگیرد.
افول شرایط بدنی بسیار دردناکتر است به خصوص وقتی که یک بار بینقص بوده باشید. کسی مانند زیدان که هیچوقت از نظر بدنی ورزشکار به نظر نمیآمد، به نظر راحتتر با بالا رفتن سن کنار میآمد. جای تردید نبود که پس از آن هند، آنری گفت به بازنشستگی فکر میکند. دانستن اینکه چه زمانی باید دست از همه چیز بردارید در ورزش، یکی از سختترین مسائل است. آنری قدیم، نیازی به خطای هند نداشت. او در طی دو بازی، ایرلند را میبلعید. چیزی بود که وقتی بخواهند برای او یادبود بنویسند، از آن به درشتی یاد خواهند کرد. او جایی در کنار خدایگان فوتبال، کسانی مانند پله، مارادونا، کرایوف و زیدان ندارد. شاید میداشت اگر پنالتی دیوید ترزگه سه اینچ پایین تر بود و آنها میتوانستند در 2006 قهرمان جهان شوند. با این حال او در سطح دوم است، در کنار بازیکنانی نظیر میشل پلاتینی، جورج بست و محبوبش مارکو فن باستن.
متاسفانه حالا زمان مجلس ترحیم نیست. آنری هنوز یک جام جهانی دیگر در پیش روی خود دارد. دومنش آنقدر دیوانه و منفور هست که جرات کنار گذاشتن بهترین بازیکنش را داشته باشد. باید همین کار را بکند. آنری به فرانسه آسیب میزند. تیم آنها مهاجمانی بهتر مانند کریم بنزمای جوان و نیکولاس آنلکا دارد که در دهه چهارم زندگی هنوز باکیفیت است. فرانسه بازیکنان بهتری هم در زمینه کار با توپ دارد، کسانی مانند فرانک ریبری که جای آنری را در سمت چپ گرفت و ستاره آینده داری مانند یوهان گروکوف. آنری سرعت فرانسه را میگیرد. بیش از همه اینها، کاپیتان خودشیفته فرانسه، تاثیر بدی روی همتیمیها و مربی میگذارد. در بازی با ایرلند ترس دومنش از او باعث شد که به جای وی، گورکوف تعویض شود. این امید وجود دارد که کسی دیگر، برای مثال یکی از قهرمانان 1998، آنری را قانع کنند که دست به تحقیر خود نزند و سراغ چهارمین جام جهانی خود نرود.
عمده جام جهانی را روی نیمکت تجربه کرد، خوش به حال او. چند هفته بعد قرار است بازی برای نیویورک رد بولز را شروع کند. شبکه فاکس 5 با او مصاحبهای زنده روی آنتن فرستاد. یکی از اولین سوالات، برای او باعث شگفت بود. از او پرسیدند به تازگی جام جهانی را بردهای درست است؟ آنری به آرامی گفت، نه به تازگی. جام آخر را نبردهام. اما بله یک بار بردهام. در حالی که در مورد گلش با دست برابر ایرلند صحبت میکرد، تصاویر آن لحظه به طور مداوم پشت سرش پخش میشد. این، مثالی از زمانی بود که مصاحبه شونده از مصاحبه کننده باهوش تر است.