جام باشگاههای اروپا ( لیگ قهرمانان امروزی ) در دسامبر 1954 با ایده گابریل هانوی در پاریس برنامه ریزی شد، رقابت هایی که در سال 1955 متولد شد و ابتدا توسط بسیاری از تیم ها نظیر چلسی، قهرمان وقت انگلیس نادیده گرفته شد اما به سرعت رشد کرد و تبدیل به جذاب ترین و مهم ترین تورنمنت قاره سبز شد.
تا قبل از پیدایش جام باشگاههای اروپا، رقابت های غیر رسمی نظیر لاتین کاپ، جام میتروپا و...در سطح فوتبال باشگاهی اروپا وجود داشتند که به صورت منطقه ای و نه به صورت گسترده و واحد به رقابت می پرداختند.
در دوره های نخستین این رقابت ها رئال مادرید، با پشتوانه ستاره های خود 5 بار متوالی با هدایت خوزه ویالونیا ( 1956 و 1957 )، لوئیز کارنیلیا ( 1958 و 1959 ) و میگل مونیوز ( 1960 ) جام را به خانه برد و در دهه 60 با ظهور بنفیکای قدرتمند بلا گوتمن و سپس میلان نرئو روکو و اینتر هلنیو هررا و...این جام، مجالی برای قدرت نمایی بزرگان فوتبال اروپا شد و تا اینکه به رونق و اهمیت امروزی به عنوان بزرگترین رقابت باشگاهی در اروپا و دنیا رسید.
تا قبل از پیدایش این رقابت ها تیم های بزرگی وجود داشتند که امروز نامشان به دلیل عدم وجود این رقابت بزرگ در سیاهه قهرمانان این جام قرار نگرفتند و قطعا کارنامه و تاریخ بزرگی دارند و نمی توان به صرف عدم داشتن قدرت گذشته، آنها را امروزه کوچک دانست. باشگاههایی که روزگاری دوران باشکوه و پرافتخاری را رقم زدند که به دلیل نبود رقابت هایی واحد در سطح قاره، افتخارات و شکوهشان محدود به رقابت های داخلی می شد.
شاید پرداختن به قدرت های آن زمان که در این دوران دیگر در راس قدرت نیستند بسیار جالب توجه باشد.
لازم به ذکر است که این لیست به بازه 1900 تا 1955 توجه دارد و بسیاری از قدرت های دیگر وقت، نظیر آرسنال 1930 تا 1935 هربرت چپمن در این لیست قرار نگرفتند و این لیست محدود به قدرت های گذشته است که امروزه آوازه گذشته خود را ندارند، انتخاب ها همه از احتمالات نشات گرفته اند و قوه تخیل خود را به کار انداختیم تا مروری کنیم بر احتمال قهرمانی آنها در آن دوران :
جنوا ایتالیا : 1900 تا 1904
جنوا در سال 1893 توسط گروهی از مهاجران انگلیسی تاسیس شد و قدیمی ترین باشگاه فوتبال ایتالیا به شمار می رود. لیگ ایتالیا در سال 1898 در فرمتی بسیار کوچک آغاز به کار کرد و جنوا از همان ابتدا با قهرمانی های متوالی، قدرت نخستین فوتبال باشگاهی ایتالیا بود. آنها در 7 دوره اولیه، تنها در سال 1901 به میلان باختند و جام را از کف دادند و در 6 دوره دیگر تا سال 1904 بر فوتبال ایتالیا حکمرانی کردند.
در تمام این سالها هدایت جنوا را یک مربی جوان انگلیسی به نام جیمز ریچاردسون اسپنزلی به عهده داشت. نکته قابل توجه اینکه اسپنزلی به عنوان مربی - بازیکن در جنوا ایفای نقش می کرد و ابتدا یک مدافع بود و سپس دروازبان تیم شد!
با این حال تاریخ جنوا قطعا به اسپزلی مدیون است چون پس از او فقط سه بار توانست فاتح لیگ شود و هرگز شکوه جنوای او تکرار نشد. شاید اگر جام باشگاههای اروپا در زمان اوج جنوا وجود داشت آنها توانایی کسب آن را داشتند.
پروورچلی ایتالیا : 1908 تا 1913
باشگاهی که امروزه برای بسیاری از فوتبال دوستان حتی نامش غریبه است، مقاطعی در فوتبال ایتالیا پادشاهی می کرد و به " شیرها " معروف بود.
پروورچلی سالهاست در دسته های پایین فوتبال ایتالیا در حال دست و پا زدن برای رسیدن به سری آ است اما معدود افرادی وجود دارند که بدانند این تیم فاتح 7 قهرمانی سری آ است و فوتبالیست بزرگی نظیر سیلویو پیولا که زننده دو گل در فینال جام جهانی 1938 برای ایتالیا بود و بهترین گلزن تاریخ سری آ است را پرورش داده است.
پروورچلی تا سال 1913، 5 بار قهرمانی ایتالیا را تجربه کرد و در اکثر بازی ها با نتایج پرگل پیروز می شد. در آن سالها ستاره هایی نظیر مارچلو برتینتی، گیدو آرا، آنجلو بیناسچی در این تیم حضور داشتند.پروورچلی از جوانان محلی و بومی استفاده می کرد و با اتکا به سیستم خاص پرورش بازیکن و مدیریتی خودش موفقیت های بزرگی را در زمان خود کسب کرد. پس از قهرمانی 1913 تا دهه 20 آنها در کسب قهرمانی ناکام ماندند و به لطف بازیکنانی نظیر ویرجینیو روزتا دوبار دیگر قهرمانی لیگ را برای آخرین بار در تاریخشان جشن گرفتند. با فروختن روزتا به یوونتوس و بعدها سیلویو پیولا به لاتزیو، شمع پروورچلی هم به تدریج در فوتبال ایتالیا خاموش شد و دیگر هرگز نتوانست شکوه گذشته را تکرار نماید.
اتلتیک بیلبائو اسپانیا : 1930 تا 1936
شیرهای باسک قبل از ظهور افسانه ای به نام تلمو زارا هم تیم بزرگی داشته اند. بارسلونا اولین لالیگای تاریخ را در سال 1929 برد اما این بیلبائو بود که تا چند سال بعدی در اسپانیا حکمرانی کرد و تیم اول اسپانیا بود. حتی سالها قبل از پیدایش لالیگا هم آنها تیم خوبی بودند و بازیکنان قابلی نظیر رافائل مورنو آرانزادی ( پیچیچی ) را داشتند.
بیلبائو بین سالهای 1930 تا 1936، 4 بار قهرمان لیگ شد و 4 بار کوپا دل ری را برد. در آن سالها خط حمله 5 نفره ای وحشتناکی متشکل از باتا، گیرمو گوروستیزا، چیری، خوزه ایراراگوری و رامون دلا فوئنته داشتند که به آن ها لقب " خارق العاده ها " اطلاق کرده بودند و در آن سالها هر خط دفاعی را ویران می کردند. مصداق بارز عملکرد آن ها در سال 1931 بود که رئال مادرید را 6-0 بردند و بارسلونا را 12-1 نابود کردند تا تنها باخت دو رقمی بارسلونا در لیگ و سنگین ترین شکست تاریخ بارسلونا را در روزی که باتا، 7 گل به تنهایی به ثمر رساند، به آنها تحمیل کنند. نکته جالب در مورد آنها همین بس که یک اصل عجیب داشتند و این بود که در برخی بازی ها قرار می گذاشتند تا از روی ترحم به تیم حریف تا سقفی مشخص به آنها گل بزنند!!
حتی پس از ملحق شدن تلمو زارا به تیم، آنها دیگر نتوانستند به اندازه تیم 1930 تا 1936، قهرمانی لیگ را تجربه کنند و اغلب قهرمان کوپا دل ری می شدند. جنگ داخلی اسپانیا در سال 1936 مانع پیشروی بیلبائو به سمت پیروزی های دیگر شد. بیلبائوی آن سال ها را می توان هم ردیف تیم های بزرگ بارسلونا و رئال مادرید در تاریخ لالیگا قرار داد و افسوس آنها قطعا این خواهد بود که در آن سال های طلایی، رقابت های رسمی اروپایی وجود نداشتند تا کلکسیون خود را تکمیل کنند.
شالکه آلمان 1934 تا 1942
بوندسلیگا از سال 1963 رسما کار خود را آغاز نمود و قبل از آن با فرمت های گوناگونی برگزار می شد. آبی های سلطنتی ما بین سال های 1934 تا 1942 توانستند 6 بار قهرمان آلمان شوند، آن ها در این بین دو بار نایب قهرمان شدند و یک بار هم دی اف بی پوکال را به خانه بردند، سال هایی که بهترین دوران و نتایج تاریخ خود را با هانس اشمیت و اتو فیست رقم زدند.
دوران طلایی شالکه دقیقا مصادف با زمانی شد که مسابقات تحت نظر رایش سوم برگزار می شد. تئوری های توطئه بسیاری قهرمانی های آبی ها را به حمایت هیتلر از آنها نسبت می دهد، موضوعی که سالیان سال است که سران شالکه آن را بی اساس و غیر واقعی می دانند اما هر چه که بود شالکه پس از آن فقط در سال 1958 توانست قهرمان آلمان شود و هرگز دوران خوب گذشته را تکرار نکرد. آیا واقعا هیتلر پشت پرده موفقیت های شالکه قرار داشت؟! خدا می داند.
بولونیا ایتالیا 1935 تا 1941
بولونیا در سال های 1932 و 1934 قهرمان جام غیر رسمی میتروپا که بین عده ای از کشورهای اروپای میانه برگزار می شد، شد. موفقیت بولونیا در اوج دوران دولت فاشیستی بنیتو موسولینی بود و پس از این موفقیت ها تیم، مورد تحسین ایل دوچه و همقطارانش قرار گرفت. آنها به موفقیت های خود ادامه دادند و از سال 1935 تا 1941 توانستند 4 بار قهرمان ایتالیا شوند. روسوبلو ( آبی و قرمزها ) با تکیه بر ستارگان اروگوئه ای چون رافائله سانسونه و فرانسیسکو فِدولو که بازیکنانی دو رگه به شمار می رفتند و همینطور بازیکنان بزرگی نظیر آنجلو شیاویو که زننده گل برتری ایتالیا در فینال جام جهانی 1934 بود و در تمام دوران حرفه ای اش تنها پیراهن بولونیا را پوشید، کارلو رگوتزونی و هکتور پوریچلی در طی این مدت موفقیت آمیزترین و بهترین مقطع تاریخ بولونیا را رقم زدند. آمدئو بیاواتی تکنیکی هم در این تیم حضور داشت، فوتبالیستی که از لحظ تکنیک و قدرت دریبلینگ یکی از برترین بازیکنان تاریخ ایتالیا به شمار می رود. بولونیا در دورانی اوج گرفت که ایتالیایی ها به سبک " ال متودو " ویتوریو پوتزو روی آوردند و فاشیسم در ایتالیا با تکیه بر قدرت و زبان فوتبال، قدرت خود را به رخ کشید. بولونیا بعد از آن دوران طلایی هرگز نتوانست به آن اندازه بدرخشد و تنها یک بار دیگر در سال 1964 با درخشش امثال هارالد نیلسن و جاکومو بولگارلی توانست فاتح سری آ شود تا همچنان هواداران روسوبلو به دوران طلایی شان ببالند.
دینامو مسکو شوروی 1940 تا 1945
در بحبوحه جنگ جهانی دوم، فوتبال قدرتمند شوروی یک نام بزرگ را بر تارک خود دید : بوریس آرکادیف!
از آرکادیف به عنوان یکی از پیشگامان نوین فوتبال یاد می شود و نوع دید فوتبالی او را با برچسب " پاسووچکا" را خیلی ها نمونه بسیار قدیمی تر اندیشه های امروزی امثال پپ گواردیولا می دانند. فوتبال آرکادیف نسخه ارتقا یافته تر شیوه WM می نمود و او بعدها به دفاع 4 نفره روی آورد. جابه جایی های سریع بازیکنانش با وظایف مشخص در زمین و نظام سیستماتیک سازمان یافته تیم او یک گام رو به جلو برای فوتبال بود. آرکادیف با اتکا به همین سیستم فوتبالی زیبا را در دینامو خلق کرد و در سال 1940 قهرمانی لیگ شوروی را به دست آورد. دیناموی آرکادیف در فصل بعد هم با قدرت پیشتازی خود را ادامه دادند و تهاجم آلمان نازی به کشور، باعث متوقف شدن آن ها در بحران جنگ جهانی شد.
لیگ تعطیل شد و آرکادیف در سال 1944 به زسکا رفت و با زسکا توانست 5 بار فاتح لیگ شود. میخائیل یاکوشین ادامه دهنده راه آرکادیف در دینامو شد و تیمی که او ساخته بود را در سطح بالایی کماکان نگاه داشت.
برای سالیان سال تا قبل از ظهور والری لوبانوفسکی در دیناموکیف، فوتبال دینامو پرچمدار فوتبال شوروی به حساب می آمد و کماکان ستایش های زیادی را به دنبال دارد.
تورینو ایتالیا 1945 تا 1949
گراناتا ( عنابی ها ) عجیب ترین و غم انگیزترین داستان فوتبال ایتالیاست. آنها را هم جنگ متوقف کرد و هم یک داستان غم انگیز...
آنها تا قبل از تعطیلی لیگ به دلیل جنگ در سال های 1944 و 1945 هم تیم برتر ایتالیا بودند و در فصل 1942 - 43 قهرمان لیگ شدند و همزمان کوپا ایتالیا را هم فتح کردند. در فصل 1945-46 آنها بالاتر از اینتر قهرمان شدند و در فصل 1946-47 نه تنها بالاتر از یوونتوس با اختلاف امتیازی ده امتیازی قهرمان شدند بلکه به رکورد خیره کننده 104 گل زده رسیدند! والنتینو ماتزولا ستاره اول گراناتا بود و با گل های فراوان و تاثیر بالایش، تورینو را به موفقیت رساند. فصل 1947-48 هم با قهرمانی آن ها به پایان رسید و ماتزولا در کنار گوگلیلمو گابِتو و یارانشان این بار بالاتر از میلان قرار گرفتند و در حالی که تا پایان فصل 1948-49 تنها چهار دیدار باقی مانده بود و در صدر جدول قرار داشتند یک اتفاق بهت آور، عصر طلایی آنها و فوتبال ایتالیا را به پایان رساند. در 4 مه 1949 هواپیمای آنها در حالی که از سفر از مسابقه با بنفیکا در لیسبون باز می گشت در نزدیکی تورین و به دلیل شرایط جوی نامناسب و عدم دید خلبان هواپیما در منطقه ای به نام سوپرگا سقوط کرد و ناباورانه آن نسل خارق العاده را خاموش کرد. در ادامه لیگ جنوا با بازیکنان رذه جوانان خود در ادامه لیگ شرکت کرد و قهرمانی تلخ به دست آورد. در آن زمان والنتینو ماتزولا، والریو باکیگالوپو، آلدو بالارین، اوزبیو کاستیلیانو، جوزپه گرزار، ازیو لوئیک، ویرجیلیو ماروسو، رومئو منتی و ماریو ریگامونتی همگی ملی پوشان تورینو بودند و نسل طلایی فوتبال ایتالیا را تشکیل داده بودند.
" ایل گرنده تورینو " به گواهی بسیاری، پرقدرت ترین تیم وقت اروپا بود و یاد آن تیم بی نظیر هرگز از خاطر فوتبال پاک نخواهد شد.
فرانس واروش مجارستان 1947 تا 1949
سبز و سفیدهای بوداپست سهم زیادی را در دوران طلایی مجارستان جادویی داشتند. آن ها در دهه 30 ستاره گلزنی نظیر گئورگی ساروسی داشتند و بعدها امثال فلورین آلبرت، تیبور نیلاسی و بسیاری دیگر از ستارگان مجار را معرفی کردند. بزرگانی نظیر لاژلو کوبالا، ساندور کوچیس و زولتان ژیبور هم برای مقاطعی عضو فرانس واروش قبل از برافراشته شدن پرچم کمونیسم در این کشور بودند.فرانس واروش مقاطع مختلفی از سالهای دور، تیم قابل احترام و بزرگی را داشت. در فصل 1947-48 آنها مثلث قدرتمندی متشکل از کوچیس، فرانس دِآک و زولتان ژیبور داشتند و ساروسی یزرگ به تازگی از فوتبال خداحافظی کرده بود. آنها در لیگ 140 گل در 30 بازی به ثمر رساندند که سهم دِآک به تنهایی 59 گل بود! و در آن مقطع جزو بهترین تیم های اروپا به شمار می رفتند. قدرت فرانس واروش دوام زیاد نیاورد و با قدرت گرفتن بوداپست هانود در دهه 50 و رفتن ستاره ها، آنها نیز به تدریج قدرت را به هانود واگذار کردند.
بوداپست هانوِد مجارستان 1949 تا 1955
زمانی که هانوِد در حال ساختن نسل طلایی فوتبال مجارستان بود، این فرانس واروش و ام تی کی بوداپست بودند که پرچمدار فوتبال مجارستان بودند ولی با ظهور تیم رویایی هانود، به حاشیه رفتند و بوداپست هانود، تیمی که توسط نظامیان کمونیست حمایت می شد،هسته اصلی مجارستان طلایی دهه 50 شد. آنها احتمالا قدرتمندترین تیم دنیا در اوایل دهه 50 بودند. اسکلت اصلی تیم جادویی گوژتاو سبس در جام جهانی 1954، از بازیکنان هانود متشکل از گیولا گروسیس، جوزف بوژیک، گیولا لورانت، زولتان ژیبور، ساندور کوچیس و فرانس پوشکاش تشکیل شد. فوتبالیست های خارق العاده ای که هر کدام به مانند یک تیم بودند. هانود در فصل های 1949-50، 1950، 1952، 1954 و 1955 قهرمان شد و گرچه فضای مسموم سیاسی در کشور وجود داشت ولی از دل این خاکسترها تیم رویایی مجارها متولد شد. قیام مردم در سال 1956 شکست خورد و کوچ ستاره ها از کشور دوران طلایی مجارستان را به تدریج به فراموشی سپرد.
ولورهمپتون انگلیس 1953 تا 1955
خارج از استادیوم مولینکس ( استادیوم اختصاصی ولورهمپتون ) دو مجسمه از بیلی رایت، مدافع اسطوره ای باشگاه و استن کالیز، سرمربی افسانه ای باشگاه به چشم می خورد. آنها نماد روزهای طلایی دهه 50 گرگ ها هستند. ولوز با فوتبال سنتی انگلیسی و با تکیه بر مهارت بازیکنانی چون بیلی رایت، پیتر برودنت، جانی هانکاکس، رون فلاور، جیمی مولن و ... سه بار در دهه 50 قهرمانی انگلیس را جشن گرفت. عناوینی که هرگز دیگر برای گرگ ها تکرار نشدند. ولوز البته در اواخر دهه 50 در جام باشگاههای اروپا شرکت کرد اما راه به جایی نبرد و نتوانست موفقیتی کسب کند و در برابر شالکه و بارسلونا تحقیر شد اما روزهای طلایی اوایل دهه تیم کالیز در یادهای بسیاری ماند.
استاده ریمس فرانسه 1952 تا 1955
آلبرت باتکس تمام دوران حرفه ای فوتبالش را در ریمس گذراند و زمانی که سال 1950 به سمت سرمربیگری باشگاه رسید تحول ریمس در فوتبال فرانسه و اروپا نیز آغاز شد، آن ها ریموند کوپا ستاره فوتبال فرانسه و بعدها ژوست فونتین، رکورددار گلزنی در یک دوره جام جهانی ( 1958 ) را در اختیار داشتند. ریمس با درخشش کوپا و دیگر ستاررگانش نظیر میشل هیدالگو، برام اپل و رنه بلیارد و ژوست فونتین تقریبا یک دهه بر فوتبال فرانسه آقایی کرد. ریمس در سال 1953 لاتین کاپ را برد و در اولین دوره جام باشگاههای اروپا در سال 1956 به فینال رقابت ها شد اما در یک دیدار مهیج در حالی که تا دقیقه 67 با نتیجه 3-2 از رئال مادرید پیش بود نهایتا قافیه را به سفیدپوشان باخت و 4-3 شکست خورد و نتوانست به عنوان اولین قهرمان اروپا نامش را جاودانه کند، آنها در سال های بعد هم نتوانستند به این مهم دست یابند و در سال 1959 باز هم به فینال رسیدند اما این بار بدون کوپا که در تیم رقیب بازی می کرد و با داشتن ژوست فونتین بزرگ باز هم در مقابل رئال مادرید کاری از پیش نبردند و دوباره مغلوب شدند و هرگز نتوانستند به قهرمانی برسند و با وجود داشتن تیمی بزرگ ناکام ماندند.