زمان که میگذرد، روزها که سپری میشود، هفتهها که میآیند و میروند، مانند یک پلک برهم زدن، عمر میگذرد و از گذشته فقط خاطرههاست که میماند، عکسهای یادگاری، چند عدد فیلم، همچنین چندین نوشته، اما این مرور خاطرات است که میتواند حالمان را خوب کند یا احوالمان را بد، میتوانیم عاشق بشویم یا در همان لحظه نفرت چشمها را کور کند؛ این شباهت زیادی برای مرور خاطره روزیروزگاری با فنپرسی است که زمانی عاشقش شدن و برههای از زمان نفرتانگیز ترین انسان روی زمین برایمان باشد.
زمانی که از فاینورد راهی لندن شد، تنها 21 سال سن داشت. باخودمان میگفتیم خوش یُمن است و میتواند میراثدار لالهنارنجی چون برگکمپ باشد. با خود میگفتیم که او میتواند فاتح دروازهها باشد زیرا از شهر دروازهها ( روتردام ) آماده است.
به جمله دیکانیو خیره میشویم. او گفتهبود: دروازه فقط از تعدادی تیرهای عمودی و یک افقیساخته شدهاست، اما برای یکفوتبالیست به منزله ورود به بهشت است و بهشت برای یک توریست گذر از دروازه شهر روتردام است.
با این وصف رابین جامهای قرمز رنگ را برتن کرده و عضوی از توپچیها شده. 15عکاس دور او گِرد شدند و میدانستند مردفرانسوی جوانانی بینظیر را با کمترین قیمت خواهد خرید و آنها را شکوفا میکند.
قیمتش 2/5 میلیون بوده. فصل اول را به نیمکت دوخته شده است. غمگین و پشیمان نیست.طی مصاحبهای در گاردین گفته؛
پشیمان!! هرگز نیستم. زیرا در تیم بزرگ و پُر ستارهای حضور دارم و هر روز حضورم در اینجا درس میآموزم.
زمانی که ونگر به او بها داد، جان تازهای به هواداران تحمیل کرد، در هشت بازی اول هشت گل را به ثمر رساند. اگرچه مصدومیت هر بزرگی را زمینگیر میکرد و حال یک جوان که تازه اسمش در بریتانیا پیچیده دچار مصدومیتی تلخ و ترسناک شده، تا اولین فرصتطلایی زندگیاش را از دست بدهد. فرصت از دست رفته چنین بود که او نمیتواند توپچیها را در فینال لیگقهرمانان اروپا مقابل بارسلونا همراهیکند و اینکه مردان ونگر در عِین شایستگی مقابل رونالدینیهو و شرکا شکست خوردند.
برگکمپ رفته است و فنپرسی با دویدنهایش به دنبال توپ، با روانهکردن توپهایش به سوی دروازهها به هدفی که میخواست رسید. میراثدار مردیخی، جدایی آنری و چشمهایی که بر رابین فنپرسی ذوم شده بود. برای یک اَبَر ستاره، برای کسی که میتواند آرسنال را همین بالاها حفظ کند و امید سکوهای توپچی شده بود.
بسیاریاز او به عنوان نوازندهاول آرسنالیها یاد میکردند، اما خبرها رسیده بود که او با بستن کولهاش به مقصد منچستر بلندپروازیاش را به رخ کشیده. در برنامهای تلویزیونی طرفدار سفیدپوست آرسنالی با پوزخندی ادعا کردهبود که شایعهها حقیقت ندارد و میخواهد به خانهاش برود، شرابش را مِیل کند و به طرفداران شیاطینسرخ بخندد که بحث پیوستن رابین را میکنند.
اما جدی بود، آرسنال با 24میلیون او را به منچسترفروخت، روزگاری بازیکنانیچون فرانک استیپلتن و ویو اندرسون از آرسنال راهی تئاتر رویاها شده بودند و فنپرسی سومیآن ها بود.
تازیانه به یک خائن راهی منچستریونایتد که گویا میخواهد جامهای بیشتریرا به فتح کند.
از روزهای زمستانی ونگر فرار کرده و آرزوی بهاری جانانه در طی حضورش در منچستر را کرده است.
فنپرسی در اولدترافورد درخشید، توپهارا یکی پس از دیگری بر تورهای حریفان میکوبید، در فصل اولش بهترین بازیکنمنچستر لقب گرفت و جایزه متبازبی را به خانهاش بُرد. فصلاول قهرمانی انگلستان را جشن گرفت و به اولین روزهایی که آرزویش را کرده بود نزدیک شدهبود.
اگرچه همیشه و همهچیز باب مِیل هرکسینخواهد بود؛ همیشه هم آفتاب از منچستر و از سقف خانه فنپرسی طلوع نخواهد کرد.
فنپرسی در منچستر سه سال دوام آورد و سن او بیانگراین موضوع بود که در لیست شیاطینسرخ جایی را نداشته باشد. زمان به سرعت گذر کرده و مسیر او از انگلستان به ترکیه رسیده و اینبار برتن کردن پیراهن فنرباغچه ترکیه که نشان میداد او به اواخر بازیگریاش در دنیای فوتبال رسیده و حال که در فاینورد توپ میزند و به سوی توپها میدود.
با این وصف که 86 بار پیراهن منچستر را برتن کرد و توانست 48 گل را به ثمر برساند.
آیا او به هدف خود رسید؟!فقط یک قهرمانی در لیگجزیره و یک جامخیریه همراه با مویس، آیا او دوست داشت بهترین بازیکن سال شیاطینسرخ باشد؟ در آرسنال همیشه و همه سال از رابین بهترین ها را یاد می کردند، با اینحال افتخار زیادی در کارنامهاش نوشته نشد آرسنال مهاجمی چون او همچنان پیدانکرد.
اما فراموشنکنیم که عمر یک بازیکن چنان زود میگذرد که نمیتوان به انتظارات طولانی دلبست؟ برای افتخار؛محبوبیتش را قمار کرد مانند خیلی از بزرگانی دیگر...