اختصاصی طرفداری- اوج گیری نسل طلایی فوتبال مجارستان با شیوع کمونیسم در کشورهای شرق اروپا همراه شد و فوتبال این کشور ضربه بزرگی از سیاست خورد. انقلاب مجارستان در سال ۱۹۵۶، سرکوب شد و موجی از ناامیدی از آینده در این کشور بوجود آمد؛ در همین زمان بسیاری از ستارگان فوتبال این کشور هم حاضر به بازگشت به کشورشان و پذیرش دیکتاتوری نشدند.
فوتبال
تیم طلایی مجارستان که به آن لقب "مجارستان باشکوه" و "مجارستان بزرگ" را هم داده بودند، یکی از برترین تیم های تاریخ بود که در دهه ۵۰ میلادی به حریفی بی رقیب در جهان بدل شده بود. شاکله اصلی تیم مجارستان را بازیکنانی نظیر فرانس پوشکاش، ناندور هایدگ کوتی، ساندور کوچیس، ژوزف بوژیک، گیولا گروسیچ و زولتان زیبور تشکیل داده بودند.
بین سال های ۱۹۵۰ تا ۱۹۵۶، مجارها ۴۲ پیروزی بدست آوردند و ۷ بار هم مساوی کردند و تنها یک بار شکست خوردند؛ آن شکست در دیدار به یادماندنی آن ها در فینال جام جهانی ۱۹۵۴ برابر آلمان غربی بود. سرمربی آن ها گوژتاو سبس بود. سبس در تیم ملی سه برنامه داشت؛ اولی رژیم غذایی منظمی که به بازیکنان آمادگی جسمانی می داد. دومی نوع سیستمی بود که بازی می کردند که به آن سیستم WM هم می گفتند و آرایش پایه آن ۲-۳-۳-۲ بود. از مزیت های این سیستم نزدیکی تمامی بازیکنان به یکدیگر و شرکت سریع در کارهای تدافعی و تهاجمی بود. سومین برنامه سبس هم همبستگی بالای بازیکنان در شرکت در کارهای تهاجمی و تدافعی بود. طوریکه بازیکنان می توانستند در قسمت های مختلف زمین حضور داشته باشند. فرانس پوشکاش درباره آن می گوید:
زمانی که حمله می کردیم، تمام بازیکنان در حمله بودند و زمانی که دفاع می کردیم، تمام بازیکنان در دفاع بودند. ما شکل اولیه توتال فوتبال هلندی ها در دهه ۷۰ را پایه گذاری گردیم.
برخی این تیم مجارستان را موسس "توتال فوتبالی" می دانند که دو دهه بعد هلندِ رینوس میشل در دهه ۷۰ به آن شیوه بازی می کرد. مجارستان در نیمه نهایی المپیک ۱۹۵۲ با نتیجه ۶ بر ۰ سوئد را شکست داد تا نسل طلایی مجارها برای کسب نخستین افتخارش، گام بلندی بردارد. مجارستان در فینال هم با گل های زولتان زیبور و فرانس پوشکاش، یوگسلاوی را شکست داد و به مدال طلای المپیک ۱۹۵۲ رسید.
مجارستان یک سال بعد در رقابت های قهرمانی مرکز اروپا، با کنار زدن اتریش، سوئیس و چکسلواکی، در فینال با دو گل فرانس پوشکاش و تک گل ناندور هایدگ کوتی، ۳ بر ۰ ایتالیا را شکست داد تا نسل طلایی مجارها به دومین افتخار خودش هم دست یابد.
در ۲۵ نوامبر ۱۹۵۳، دو تیم مجارستان و انگلیس در دیداری دوستانه و در حضور ۱۰۵,۰۰۰ هزار انگلیسی در ویمبلی به مصاف یکدیگر رفتند. انگلیس تا آن روز به هیچ تیم خارج از بریتانیا، در خانه نباخته بود (آن ها یک بار در سال ۱۹۴۹ به جمهوری ایرلند باخته بودند). انگلیس در آن زمان سومین تیم برتر جهان بود و مجارستان هم در رتبه اول قرار داشت. مطبوعات انگلیسی به این بازی لقب "بازی قرن" یا "Match Of The Century" را دادند. با این حال مجارستان به راحتی انگلیس را شکست داد. آن ها از همان دقیقه نخست گل زدن را شروع کردند و پس از تنها ۲۷ دقیقه، ۴ بر ۱ از حریفشان پیش بودند. در پایان، بازی با نتیجه ۶ بر ۳ به سود مجارها به پایان رسید؛ با سه گل از هایدگ کوتی، دو گل از پوشکاش و یک گل هم از بوژیک. شکست تلخ انگلیسی ها در این بازی درس بزرگی برای آن ها شد تا باشگاه های پر آوازه این کشور تغییراتی در تکنیک و تاکتیک خودشان بوجود آورند.
ماه می سال بعد دو تیم این بار در بوداپست به مصاف یکدیگر رفتند؛ نتیجه این دیدار اما فاجعه بار تر برای انگلیسی ها و غرور انگیز تر برای مجارها بود. اسکوربورد ورزشگاه در پایان نود دقیقه عدد ۷ را در کنار نام مجارستان و عدد ۱ را در کنار نام انگلیس نشان می داد!
مجارستان با رکوردهایی عجیب که تا آن روز دست نیافتنی به نظر می آمدند پا به سوئیس گذاشت. مجارها در گروه دوم با آلمان غربی، کره جنوبی و ترکیه هم گروه بودند اما بدلیل قوانین آن جام با ترکیه دیدار نمی کردند. بازی اول مجارستان با برد ۹-۰ برابر کره جنوبی آغاز شد؛ با هت تریک کوچیس. در دیدار دوم و در روزی که سپ هربرگر پیش دستی کرد و با ترکیبی نا متعارف تیمش را به زمین فرستاد، مجارستان ۸ بر ۳ آلمان غربی را در هم کوبید. در این بازی کوچیس چهار بار گلزنی کرد اما آلمان ها پوشکاش را مصدوم کردند؛ به نحوی که به دیدار بعدی که باهم خواهند داشت برسد!
بازی بعدی مجارها در مرحله یک چهارم نهایی به خشن ترین بازی تاریخ جام جهانی تبدیل شد. تا آنجا که به آن لقب "نبرد برن" داده شد. در ۷ دقیقه ابتدایی مجارستان دو گل زد و در ادامه درگیری هایی که به دلایل سیاسی و مذهبی بین برزیلی ها و مجارها وجود داشت بازی را به خشونت کشید؛ داور سه بازیکن را اخراج کرد اما درگیری ها به همین جا ختم نشد و دو تیم در تونل و رختکن هم به شکل فجیعی با یکدیگر درگیر بودند. مجارستان با پیروزی ۴-۲ برزیل را پشت سر گذاشت و حالا باید به مصاف اروگوئه می رفت.
اروگوئه که مدافع عنوان قهرمانی محسوب می شد، تا آن روز هیچ شکستی را در جام جهانی تجربه نکرده بود و در هر دو دوره ای که به این رقابت ها پا گذاشته بود به قهرمانی رسیده بود (سال ۱۹۳۰ در خانه و سال ۱۹۵۰ در برزیل). مجارستان در این بازی هم فرانس پوشکاش را به همراه نداشت اما زولتان زیبور جای او را به خوبی پر کرد و با دو گلی که زد، اروگوئه را در آستانه نخستین شکستش در تاریخ جام جهانی، قرار داد.
اروگوئه اما دست از حمله نمی کشید تا اینکه در واپسین دقایق بازی دو گل از خوان هوهبرگ، بازی را به ۱۲۰ دقیقه کشاند. حالا نوبت ساندور کوچیس بود که با دو گل نجات بخش، مجارها را به فینال جام جهانی ۱۹۵۴ برساند. فینالی که تا ابد از یاد فوتبال دوستان نمی رود!
بازی فینال بین آلمان غربی و مجارستان برگزار می شد. این درحالی بود که آلمان ها نخستین جام جهانی خودشان پس از جنگ جهانی دوم را تجربه می کردند و تیم تقریبا آماتوری داشتند. در طرف دیگر مجارستانی بود که ۳۱ بازی تن به شکست نداده بود و آخرین باخت آن ها ۵ سال قبل و در آگوست ۱۹۴۹ رخ داده بود. مجارستان همچنین در دور گروهی ۸-۳ آلمان را شکست داده بود.
بازی که شروع شد تفاوت سطح دو تیم هم آشکار شد؛ ۶ دقیقه از بازی نگذشته بود که فرانس پوشکاش دروازه تورک را باز کرد و دو دقیقه بعد هم زولتان زیبور گل دوم مجارها را وارد دروازه سفیدپوشان کرد. همه انتظار تکرار نتیجه بازی دور گروهی را داشتند، اما ژرمن ها برگشتند، زودتر از آنچه به نظر می رسید. ابتدا مکس مارلوک و در دقیقه هجدهم هلموت ران دروازه مجارستان را باز کردند تا همگی از نتیجه ای که روی تابلوی ورزشگاه نقش بسته بود، شوکه شوند.
در نیمه دوم، مجارستان یکپارچه حمله شد اما مدافعان و دروازه بان آلمان، مانع از رد شدن توپ از خط دروازه می شدند. در دقیقه ۸۴، هلموت ران گل سوم ژرمن ها را به ثمر رساند؛ باورکردنی نبود، آن ها پیروز شده بودند. آن هم برابر تیمی که پیش از این تمام جهان برابرش زانو زده بودند.
در دقیقه ۸۹ بازی فرانس پوشکاش برای مجارستان گل زد اما داور مسابقه آن را آفساید گرفته بود. معجزه به وقوع پیوسته بود و آلمان ها به نخستین افتخار خود پس از جنگ جهانی رسیدند. نسل طلایی مجارستان هم دیگر هیچ جام جهانی ای را به خود ندید.
چند ماه بعد و در تاریخ ۵ دسامبر ۱۹۵۴، مجارستان و اسکاتلند در حضور ۱۱۳,۰۰۰ تماشاگر در همپدن پارک به مصاف یکدیگر رفتند. بازی بسیار زیبا و پر هیجان آغاز شد؛ ابتدا بوژیک در دقیقه ۲۰ و سپس هایدگ کوتی در دقیقه ۲۶ برای مجارستان گل زدند. تامی رینگ در دقیقه ۳۶ برای اسکاتلند گل زد ولی پیش از پایان نیمه اول ساندور کوچیس گل سوم مجارها را هم به ثمر رساند. بابی جان استون، گل دوم اسکاتلند را زد اما چندی بعد یک موقعیت مسلم گلزنی را از دست داد. کوچیس گل دوم خودش و گل چهارم مجارستان را زد، تا بازی با نتیجه ۴-۲ به سود مجارستان به پایان برسد. پس از بازی عملکرد وینگر اسکاتلندی ها یعنی جان مکلینز آن قدر خوب بود که فرانس پوشکاش اظهار داشت تا به حال وینگری به قدرتمندی او ندیده است.
آخرین بازی ای که از تیم طلایی مجارستان به یاد می آوریم بازی آن ها در برابر شوروری در حضور ۱۰۵,۰۰۰ تماشاگر و در ورزشگاه مرکزی لنین است. بازی ای که با تک گل زولتان زیبور به سود مجارها به پایان رسید؛ ۲۳ سپتامبر ۱۹۵۶ بود و چندی بعد انقلابی به وقوع می پیوست که فوتبال مجارستان را هم در گرداب خودش، نابود می ساخت!
سیاست
مجارها همان هایی بودند که در آوریل ۱۸۴۹ توسط "لویی کوسوت" استقلال خود را اعلام کردند اما چندی بعد و با فشار روسیه و اتریش این حکومت از هم پاشید و خود کوسوت هم ۴۳ سال بعد در تبعید در گذشت. نزدیک به یک قرن بعد این تراژدی تاریخی تقریبا بازهم برای مجارستان تکرار شد.
یک سال پیش از اعلام استقلال مجارستان و در سال ۱۸۴۸ فرانتس یوزف که برادر زاده فردیناند اول بود به سلطنت امپراتوری اتریش رسید (یوزف نزدیک به ۷۰ سال سلطنت کرد). پس از سرکوب انقلابیون مجارستان هم فشارها از روی حکومتِ یوزف برداشته نشد و وی مجبور شد تا در سال ۱۸۶۷، پادشاهی دوگانه ای با نام "امپراتوری اتریش-مجارستان" تأسیس کند. بر طبق قوانین این امپراتوری، مجارستان دارای دولت، پارلمان و دستگاه گمرکی مجزایی نسبت به اتریش بود. با انقراض خاندان هابسبورگ در سال ۱۹۱۸، مجارستان بازهم به دست کشور های مختلفی نظیر ایتالیا، لهستان و رومانی افتاد. در سال ۱۹۲۰ و طی پیمان نامه ای که به "پیمان تریانیون" مشهور شد و بین مجارستان و متفقین جز آمریکا و روسیه بسته شده بود، قسمت های مختلف مجارستان به دست کشورهای دیگر افتاد و مجارها مالکیت بخش اندکی از سرزمین خود را در اختیار داشتند که آن هم بین کمونیست ها و سلطنت طلبان دست به دست می شد.
با آغاز جنگ جهانی دوم اما مجارستان به متحدین پیوست و در سال ۱۹۴۰ رسما بر ضد متفقین وارد جنگ شد. مجار ها از جمله نیروهایی بودند که در اواسط سال ۱۹۴۱، آلمان نازی را در حمله بر علیه روسیه حمایت کردند. پس از تضعیف نیروهای محور در نبرد با روس ها، مجار ها آرام آرام عقب نشینی کردند. در دسامبر ۱۹۴۳ روسیه بخشی از شرق مجارستان را اشغال کرد و تا سه ماه آینده، بخش اعظم این کشور در دست نیروهای روس قرار داشت. در ژانویه یک سال بعد یعنی ۱۹۴۵، دولت موقت مجارستان با شوروری قرارداد ترک مخاصمه انعقاد کرد و به متحدین اعلان جنگ داد. در پایان جنگ، ارتش مجارستان نزدیک به ۱۵۰,۰۰۰ هزار تلفات داد.
در نخستین فوریهٔ پس از جنگ، پارلمان کشور مجارستان پایان هزار سال سلطنت در این کشور و آغاز حکومت جمهوری را اعلام داشت. زین پس کمونیست ها در تلاش برای به دست گرفتن قدرت بودند. شکست سخت کمونیست ها در نخستین انتخابات پس از جنگ، خشم سران شوروی را در پی داشت. در دولت ائتلافی پس از انتخابات هم وزرای کمونیست زیادی حضور نداشتند.
ماتیاس راکوشی، دیکتاتور استالینیستی مجارستان
در سال ۱۹۴۸، حزب کمونیست بر وزارت کشور مسلط شد تا تمامی رهبران غیر کمونیست از کار برکنار شوند و کنترل تمام کشور به دست کمونیست ها بیفتد. در سال ۱۹۴۹، ماتیاس راکوشی که رهبر "حزب کارگران متحد" هم بود و فردی استالینیستی بود "جمهوری خلق مجارستان" را پایه نهاد.
در دوره او تعداد اعدام ها و شکنجه ها به شدت افزایش یافت (به مانند کارهایی که استالین در شوروی انجام می داد). یکی از مشهورترین آن ها که اعتراضات فراوانی را به دنبال داشت ماجرای محاکمه "یوزف میندسنتی"، کاردینال مجار بود که به دلیل اعتراضاتش به حکومت کمونیستیِ راکوشی به زندان انداخته شده بود.
ژوزف میندسنتی، کاردینال مجار
او که در سال ۱۹۴۸ دستگیر شده بود پس از شکنجه های فراوان به توطئه علیه دولت، جاسوسی، خیانت به کشور و حتی قاچاق ارز اعتراف کرد. با این حال وی پیش از اعترافات طی یادداشتی گفته بود که تمامی اعترافاتش نتیجه فشارهای روانی و شکنجه های جسمی خواهد بود. بعد از یکی از جنجالی ترین سخنرانی های تاریخ که توسط نیکیتا خروشچف در بیستمین کنگره حزب کمونیست شوروی انجام شد و بخشی از جنایات استالین نمایان شد، موج اعتراضات گسترده در کشورهای بلوک شرق و علی الخصوص مجارستان توسط دانشجویان و کارگران صورت گرفت. اعتراضات در ۲۳ اکتبر بالا گرفت؛ به حدی که تصاویر بزرگ ژوزف استالین در سطح شهر بوداپست پایین کشیده شد.
امره ناگی، تلاش های زیادی برای اصلاحات در مجارستان کرد، اما خیلی زود توسط شوروی برکنار شد
نخستین اقدام شوروی در راستای کاستن از شدت اعتراضات، انتصاب "امره ناگی" که پیش از این از منتقدان اصلی راکوشی بود، بر مسند نخست وزیری بود. ناگی پس از نخست وزیری، میندسنتی را از زندان آزاد کرد و در نطقی رادیویی در ۳۱ اکتبر تمامی احزاب را آزاد اعلام کرد و در پایان، خروج مجارستان از پیمان ورشو (که پیمان نامه ای میان کشورهای بلوک شرق بود و پس از جنگ دوم جهانی نوشته شده بود) را اعلام کرد و همچنین کشور خودش را بی طرف اعلام کرد.
این اقدامات موجب خشم شوروی و صد البته دبیرکل حزب کمونیست مجارستان، یعنی "یانوس کادار" شد. کادار از بوداپست خارج شد و در بخش دیگری از این کشور دولت موقت را تشکیل داد و از شوروی هم درخواست یاری کرد. چند ماه بعد و در نوامبر، صدها تانک روسی به بوداپست رسیدند. نبرد شدید بین روس ها و انقلابیون مجارستان صورت گرفت و طی آن هزاران مجار کشته شدند. در طول نبرد، امره ناگی طی نطقی پر هیجان از جهان به اصطلاح آزاد و آمریکا کمک خواست، اما خبری از کمک نبود.
یانوس کادار کمونیست حاکم بر مجارستان (سمت راست) و لئونید برژنف رهبر و دبیرکل حزب کمونیست شوروی (سمت چپ)
قدرت در دست کمونیست ها افتاده بود. مثل قبل از انقلاب! ناگی به سفارت یوگسلاوی پناه برد اما شوروی با تضمین حفظ جان او، ناگی را به همراه چند تن دیگر از وزرای کابینه اش به رومانی برد و در دادگاهی غیرعلنی او را محاکمه کرد. روز هفدهم ژوئن ۱۹۵۸، خبر اعدام ناگی اعلام شد؛ کادار هم تا سال ۱۹۸۸ و روی کار آمدن "کاروی گروس" در پست های مختلف، قدرت مطلقه داشت.
فوتبال و سیاست
همانطورکه گفته شد، پس از جنگ جهانی دوم و شکست کشورهای محور (که پیش از حمله شوروی به مجارستان، آن ها هم جزوی از کشورهای محور بودند) کشورهای شرق اروپا از جمله مجارستان در دست شوروی افتادند. از همان سال ها کمونیست ها رفته رفته جای خودشان را در دستگاه حکومتی این کشور محکم کردند و مقدمات ایجاد یک دیکتاتوری را فراهم ساختند.
سانسور شدید و فضای بسته سیاسی و اجتماعی به مانند خود شوروی، در کشورهای زیر سلطه اش هم وجود داشت و مجارها هم از این قاعده مستثنا نبودند. در اوج دیکتاتوری کمونیست ها در مجارستان، شاید تنها پیروزی های پی در پی تیم ملی فوتبال این کشور در تورنمنت های مختلف می توانست اندکی هم که شده شادی، هیجان و حس میهن پرستی را به این کشور تزریق کند.
با شکست انقلاب در مجارستان، بسیاری از ستارگان فوتبال این کشور حتی حاضر به ورود دوباره به کشورشان هم نشدند.
فرانس پوشکاش، اسطوره فوتبال مجارستان
یکی از آن ها فرانس پوشکاش بود. پسر چاق و کوتاه قامت متولد کیسپست که خانواده ای اصالتا آلمانی داشت، فوتبالش را زیر نظر پدرش در تیم شهرش یعنی کیسپست آغاز کرد. تیم کیسپست اما چندی بعد زیر نظر تیمی نظامی در آمد و نامش به "هونود بوداپست" تغییر یافت.
پوشکاش هم به مانند دیگر فوتبالیست های آن زمان که در باشگاه های نظامی بازی می کردند، درجه نظامی گرفت. هونود در آن سال ها از بهترین بازیکنان مجار بهره می برد؛ از خود پوشکاش گرفته تا زولتان زیبور و ساندور کوچیس. طی دوران حضور پوشکاش در هونود، خود او چهار بار آقای گل لیگ مجارستان شد و تیمش هم پنج بار قهرمان لیگ شد. پوشکاش در سال ۱۹۴۸، بهترین گلزن سال اروپا شد.
نخستین حضور پوشکاش در تیم ملی کشورش روز ۳۰ آگوست ۱۹۴۵ و در جریان برد ۵-۲ مجارستان برابر اتریش بود که از قضا با گلزنی پوشکاش همراه شد. پوشکاش در المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی، پنج بار در مقابل رقبای مجارستان گلزنی گرد و یکی از عوامل اصلی کسب مدال طلای این رقابت ها برای مجارستان به شمار می رفت. در دو بازی ای که مجارستان در برابر انگلیس انجام داد هم پوشکاش روی هم چهار گل زد. پوشکاش همچنین با تیم ملی کشورش به قهرمانی رقابت های اروپای مرکزی در سال ۱۹۵۳ رسید و در آن مسابقات با ۱۰ گل زده آقای گل شد. پوشکاش در جام جهانی ۱۹۵۴ هم برای مجارستان همه کار کرد. او در دو بازی ابتدایی مجارها برابر کره جنوبی و آلمان غربی، سه گل زد. بدلیل مصدومیتی که در بازی آلمان دچارش شد، دو بازی بعدی تیمش برابر برزیل و اروگوئه را از دست داد اما با بدنی نیمه آماده به دیدار مقابل آلمان غربی در فینال رسید. بعد از تنها شش دقیقه از شروع بازی فینال گل زد اما سرنوشت انتظار شکست مجارها را می کشید.
در سال ۱۹۵۶، هونود مجارستان به رقابت های قهرمانی اروپا راه یافت و طبق قرعه باید با اتلتیک بیلبائو مصاف می داد. دیدار رفت دو تیم با برد ۳-۲ تیم اسپانیایی در باسک به پایان رسید اما دیدار برگشت دو تیم با انقلاب مجارستان همزمان شد و به این ترتیب بازی دو تیم در استادیوم هیسل شهر بروکسل برگزار شد. نتیجه ۳-۳ نشان از حذف مجارها داشت. با این حال مجارها حاضر به بازگشت به کشورشان نشدند. با وجود مخالفت های فیفا اما بازیکنان مجار در کشورهای ایتالیا، پرتغال، اسپانیا و برزیل سرگردان شدند و در آن کشورها بازی هایی را هم انجام دادند. حتی به انگلیس هم رفتند و با تیم ولووز بازی دوستانه ای انجام دادند.
پس از این اتفاقات اما همه بازیکنان راهی را در پیش گرفتند. بعد از اینکه پوشکاش بازگشت به مجارستان را نپذیرفت، به طور غیر رسمی در اسپانیول تمرین کرد. در همان زمان تیم های آث میلان و یوونتوس خواهان بخدمت گیری او بودند اما فیفا، پوشکاش را دو سال از حضور در هر رقابت ورزشی محروم کرده بود. بعد از آن پوشکاش به ایتالیا و اتریش رفت. در ایتالیا پوشکاش می خواست تا در یکی از تیم های این کشور بازی کند اما مربیان ایتالیایی بدلیل سن و وزن بالای او، علاقه ای به بخدمت گیری اش نداشتند.
پوشکاش همچنین به یکی از گزینه های نقل و انتقالاتی باشگاه منچستر یونایتد هم تبدیل شد، اما بدلیل قوانین اتحادیه فوتبال این کشور برای بازیکنان خارجی و همچنین مسلط نبودن فرانس به زبان انگلیسی، انتقال او به تیم بازبی ممکن نشد.
چند ماه بعد اما پوشکاش بازهم راه اسپانیا را در پیش گرفت و این بار به رئال مادرید پیوست. در ۳۱ سالگی به مادرید رفته بود و طی هشت فصل و ۱۸۰ بازی اش برای این تیم در لالیگا، ۱۵۶ گل زده بود. پوشکاش همچنین ۳۹ بار برای رئال در رقابت های قهرمانی اروپا به میدان رفت و ۳۵ گل هم زد. در سال ۱۹۵۹ با رئال به فینال اروپا رسید اما بدلیل مصدومیت از حضور در آن باز ماند. با این حال یک سال بعد بازهم تیمش را به فینال رساند و این بار در فینال با عملکردی معرکه ۴ گل از ۷ گل تیمش برابر آینتراخت فرانکفورت را به ثمر رساند تا لوس بلانکوس بازهم قهرمان اروپا شود. در فینال سال ۱۹۶۲ قهرمانی اروپا در برابر بنفیکا هم هت تریک کرد، اما این بار رئال ۵-۳ باخت و یاران اوزه بیو به قهرمانی رسیدند. در نیمه نهایی قهرمانی اروپای سال ۱۹۶۶ هم با گل هایش برابر فاینورد رئال را به فینال رساند اما در فینال برابر پارتیزان بلگراد بازی نکرد.
پوشکاش ملیتش را هم عوض کرد و بدین ترتیب با تیم ملی اسپانیا به جام جهانی ۱۹۶۲ شیلی رفت و اتفاقا در هر سه بازی لاروخا هم حاضر شد، اما اسپانیا خیلی زود و در همان دور گروهی از رقابت ها کنار رفت. پوشکاش پس از بازنشستگی اش، هدایت باشگاه های زیادی را برعهده گرفت که مهم ترینشان پاناتینایکوس بود که با آن تا فینال قهرمانی اروپای سال ۱۹۷۱ رفت اما در فینال به آژاکسِ یوهان کرویف باخت و دستش از جام کوتاه ماند. پس از براندازی حکومت کمونیستی شوروی در تمام کشورهای زیر سلطه آن، پوشکاش در میان استقبال مردم به کشور بازگشت و در آخر در تاریخ ۱۷ نوامبر سال ۲۰۰۶ بر اثر ذات الریه درگذشت.
ساندور کوچیس، یکی از بهترین گلزنان تاریخ فوتبال ملی
یکی دیگر از بازیکنانی که پس از انقلاب حاضر به بازگشت به مجارستان نشد، ساندور کوچیس بود. او که زاده بوداپست بود، فوتبالش را از تیم کوبانایی آغاز گرد اما خیلی زود به تیم فرنکواروس پیوست. طی چهار سال حضورش در این تیم، نزدیک به ۵۹ بار به میدان رفت و ۴۰ گل به ثمر رساند. او با این تیم به مقام قهرمانی لیگ مجارستان در سال ۱۹۴۹ هم رسید. پس از پیوستن به تیم هونود، سه بار دیگر لیگ مجارستان را فتح کرد و سه بار هم آقای گل لیگ شد و در این بین دو بار به آقای گلی اروپا هم رسید. در سال ۱۹۵۲ با ۳۶ گل زده آقای گل سال جهان شد. اتفاقی که دو سال بعد هم تکرارش کرد. کوچیس در سال ۱۹۴۸ وارد تیم ملی مجارستان شد و با ۶ گل زده در المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی، در کسب مدال طلای مجارستان موثر واقع شد.
در جام جهانی ۱۹۵۴ هم با ۱۱ گل زده آقای گل شد. از افتخارات و گلزنی های کوچیس در رده ملی که بگذریم به سرنوشت او بعد از انقلاب می رسیم. کوچیس ابتدا به تیم "yellow fellower" زوریخ رفت اما یک سال بعد به همراه لاژلو کوبالا و زولتان زیبور به بارسلونا رفت.
در زمان حضورش در بارسلونا دو بار قهرمان اسپانیا شد و دو بار هم کوپا دل جنرالیسیمو را فتح کرد. یک بار هم در فاریس کاپ به قهرمانی رسید. با این حال تراژیک ترین اتفاقی که برای او و زیبور افتاد بازگشت دوباره به وانکدورف استادیومِ برن، همان جایی که با شکست ۳ بر ۲ برابر آلمان غربی از کسب جام جهانی بازماندند، برای فینال قهرمانی اروپا بود. هر دوی آن ها گل زدند اما این بنفیکا بود که با حساب ۳ بر ۲ بارسلونا را شکست داد و به قهرمانی اروپا رسید. زندگی کوچیس اما خیلی زود و در ۴۹ سالگی به پایان رسید؛ او هرگز به کشورش باز نگشت!
زولتان زیبور، ستاره تیم مجارستان و بارسلونا
زیبور هم یکی دیگر از ستارگان مجاری بود که تصمیم به ترک کشورش گرفت. او که فوتبالش را در تیم کوماروم آغاز کرد، پس از اینکه توسط ساندور مزئی، سرمربی تیم جوانان مجارستان انتخاب شد، کار در راه آهن را رها کرد. او ابتدا در تیم فرنکواروس بازی می کرد و به همراه این تیم یک بار قهرمان لیگ مجارستان شد، اما پس از آن به تیم سپل پیوست. چیزی نگذشت که تیم هونود به مانند دیگر ستارگان آن روزهای فوتبال مجارستان، زیبور را هم جذب کرد؛ زیبور در ۱۷۵ بازی برای این تیم، ۱۰۰ گل زد.
زولتان در سال ۱۹۴۹ به تیم ملی مجارستان راه یافت و طی ۴۳ بازی ای که برای آن ها انجام داد، ۱۷ بار هم گلزنی کرد. او در جریان برد مجارستان برابر یوگسلاوی در فینال المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی، یکی از دو گل تیمش را به ثمر رساند. زیبور همچنین در فینال جام جهانی ۱۹۵۴ هم یکی از دو گل تیمش برابر آلمان غربی را زد اما نتوانست مانع شکست تیمش در آن بازی شود. پس از انقلاب، او هم حاضر به بازگشت به کشورش نشد و پس از اینکه یک دوره به طور غیر رسمی در آس رم بازی می کرد، به بارسلونا آمد و دو بار هم لالیگا را فتح کرد.
با این حال برخی از بازیکنان تیم طلایی مجارستان، به کشورشان بازگشتند؛ مهم ترین آن ها ناندور هایدگ کوتی بود که به مجارستان بازگشت و در پایان دوران بازی اش هم به مربیگری تیم "MTK Budapest" منصوب شد. بوژیک هم دیگر بازیکنی بود که به مجارستان برگشت و در چندین تیم این کشور، به مربیگری پرداخت. سرمربی تیم طلایی مجارستان یعنی گوژتاو سبس هم پس از اینکه در سال ۱۹۵۶ از کارش برکنار شد، چندین سال در کمیته المپیک مجارستان بود و پس از آن هم در یوفا کار کرد.
سرنوشت
با غروب کمونیسم در کشور های بلوک شرق، در سال ۱۹۸۹ حکومت کمونیستی مجارستان فروپاشید. در اکتبر همان سال هم قانون اساسی مجارستان اصلاح شد و یک نظام چند حزبی بوجود آمد. آخرین نیروهای شوروی در ژوئن ۱۹۹۱، مجارستان را ترک کردند و به ۴۷ سال حضور نظامی در مجارستان پایان دادند. در آوریل ۱۹۹۹ مجارستان به ناتو پیوست و در می ۲۰۰۴ به عضویت اتحادیهٔ اروپا درآمد. در ۵ اوت ۲۰۰۵، لاسلو سولیوم به عنوان رئیس جمهور و در ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۴ فرنتس جورچانی با سمت نخستوزیر مجارستان انتخاب شدند.
فوتبال مجارستان اما دیگر به نزدیکی افتخارات دهه ۵۰ خودش هم نرسید. با وجود اینکه پس از انقلاب، ۶ بار به جام جهانی رسیدند اما از یک چهارم نهایی بالاتر نرفتند و پس از جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک دیگر به جام جهانی صعود هم نکرده اند.
آن ها در سال های ۱۹۶۸ و ۱۹۷۲ هم به یورو رسیدند، اما بعد از آن تاریخ تا همین دو سال پیش به این مسابقات هم راه نیافته بودند و بالاخره پس از ۴۴ سال به یورو ۲۰۱۶ فرانسه رسیدند.
منابع:
کتاب «تاریخ تمدن یا داستان زندگی انسان» از محمود حکیمی
سایت «Wikipedia»