گر تو را بخت یارا نه چندان به کام است
ور تو را گوشۀ تیرگی ها مقام است
اشک و آهت نبخشد پناهی که دنیای ما را
عشق می باید این روزگاران خدا را
هر چه خواهی تو از لطف او آرزو کن
چارۀ خویش را در دلت جستجو کن
دامن دیو افسردگی ها رها کن که باری
برنگیرد ز دوش تو اندوه ، آری
چون کبوتر بزن پر ، بزن پر که گویی
از نشستن تو یارا مرادی نجویی
پر بکش سوی دل روشنی ها که شاید
از پس تیرگی آفتابی در آید
گر تو را بخت یارا نه چندان به کام است
ور تو را گوشۀ تیرگی ها مقام است
اشک و آهت نبخشد پناهی که دنیای ما را
عشق می باید این روزگاران خدا را
#به_یاد_فرامرز