سینمای جنایی یکی از گونههای محبوب سینمادوستان بوده و هست. از همان اوایل تولد سینما فیلمسازها به ساخت فیلمهایی درباره زندگی گانگسترها و مجرمان علاقه داشتند و برای همین چهرههای دنیای جرم و جنایت مثل آل کاپون و یا بانی و کلاید در دنیای سینما بسیار معروف بودند.
۱- آنها در شب زندگی میکنند / They Live by Night
اولین فیلم سینمای نیکلاس ری اثری است شاعرانه و ماهرانه است. فیلم ماجرای پسری ۲۳ ساله است که از ۱۶ سالگی به جرم قتل پدرش در زندان بوده و پس از فرار با دو سارق بانک با دخترعموی خود کیچی سراسر آمریکا را برای فرار زیر پا میگذارد. فیلم به دلیل نگاه توام با رئالیسم شاعرانه نیکلاس ری به تگزاس دوره رکود اقتصادی، استفاده درخشان از موسیقی و تصاویر حیرتانگیزش اثری است ماندگار در تاریخ سینما. این فیلم با پایان تقدیرگرانه تلخش یکی از قلههای نوآر شاعرانه است
۲- بوسه مرگبار / Kiss Me Deadly
یکی دیگر از شاهکارهای سینمای جنایی و البته نوآر که به شکلی جالب و درخشان اضطراب دهه ۱۹۵۰ آمریکای آیزنهاور را به تصویر کشیده و پایان فیلم با انفجار بمبی هستهای در ساحل مالیبو هنوز هم بیننده را حیرتزده میکند. رابرت آلدریچ کارگردان در این فیلم با عنوانبندی که وارونه روی تصویر میآید از همان ابتدا نشان میدهد در این دنیا هیچ چیز اخلاقی وجود ندارد و شخصیت اصلی فیلم هم مایک همر، کارآگاهی بیخلاق است که با مجرمانی بسیار بدتر از خودش رودررو میشود. «مرا مرگبار ببوس» به دلیل کارگردانی استادانه و داستان پرپیچوخمش یکی از آثار ماندگار سینماست
۳- آسان کشتن / Blood Simple
فیلم اول برادران کوئن اقتباسی است از «خرمن سرخ» نوشته دشیل همت. شاید این فیلم سادهترین کار برادران کوئن باشد اما در همین اثر نیز تاکید آنها بر رنگآمیزی صحنهها، بازیهای غلوشده، شوخیهای ظریف و پوچ در لحظات جدی و دوربینی پرتحرک نشان میدهد دو برادر از همان ابتدای کار درک درستی از سبک فیلمسازی خود که به سبک کوئنی معروف شد، دارند.
۴- آسانسوری به سوی سکوی اعدام / Lift to the Scaffold
اولین فیلم سینمایی لویی مال فرانسوی براساس رمانی از نوئل کیل ساخته شده است. فیلم ترکیبی است جذاب از موج نوی فرانسه و سینمای پس از جنگ آمریکا، هم ردپای هانری-ژرژ کلوزو و «شیطانصفتان» او در فیلم دیده میشود و هم ردپای فیلمهای تریلر جنایی آلفرد هیچکاک. فیلم داستان سرباز سابقی است که میخواهد مافوق خود را بکشد و البته سروسری هم با همسر او دارد. اما سرباز در جریان قتل در آسانسوری گیر میکند
۵- مرد سوم / The Third Man
«مرد سوم» یکی از آثار ماندگار تاریخ سینماست. این فیلم انگلیسی را کارول رید ساخته و فیلمنامهاش را گراهام گرین، نویسنده بزرگ نوشته که بعدا براساس همین فیلمنامه رمان «مرد سوم» را نوشت. فیلم ماجرای هالی مارتینز (جوزف کاتن) است که برای دیدن هری لایم به اتریش میرود، اما با خبر مرگ او روبرو میشود، آیا هری لایم واقعا مرده؟ فصل تعقیب و گریز در فاضلاب یکی از سکانسهای ماندگار تاریخ سینماست و حضور ناگهانی اورسن ولز در نقشی کلیدی در پارک شهر کنار چرخ و فلک در فیلم آن را به اثری فراموشنشدنی در تاریخ سینما بدل میکند. «مردم سوم» شاهکاری است در استفاده از نور و سایه و بازیگری
۶- نشانی از شر / Touch of Evil
هر کس به سینما علاقه داشته باشد پلان-سکانس ابتدایی فیلم «نشانی از شر» را در که در آن شخصیتهای اصلی معرفی میشوند، فراموش نمیکند. فیلم کلاس درسی است در تمامی زمینهها؛ از کارگردانی پرجلوه اورسن ولز و نماهای متفاوت او بگیر تا بازیهای درخشان چارلتن هستن، اورسن ولز و جنت لی. مارلنه دیتریش در این فیلم حضوری کوتاه اما چشمگیر دارد. «نشانی از شر» به اندازه «همشهری کین» معروف نشد، اما مروز زمان نشان داده این فیلم یکی از شاهکارهای بزرگ تاریخ سینماست
۷- خواب بزرگ / The Big Sleep
تمامی بزرگان سینمای نوآر در این فیلم حضور دارند؛ همفری بوگارت و لورن باکال بازیگر، هوارد هاکس کارگردان و ریموند چندلر نویسنده. فیلم ماجرای بوگارت در نقش فیلیپ مارلو، کارآگاه خصوصی است که مردی او را فرا میخواند تا از هویت کسی که از دخترش حق سکوت میگیرد مطلع شود. فیلم هزارتوی جرم و جنایت، خیانت و قتل است و بعدها روی بسیاری از کارگردانهای سینما از جمله دیوید لینچ تاثیر بسیاری گذاشت. تقریبا تمامی فیلمهای نوآر در کارگردانی یا فیلمنامه تحت تاثیر این اثر هستند
۸-شهر خدا 2002 (City of God
شهر خدا داستان تبهکاران شهری فقیر و نکبت زده درحومه ریودوژانیروی برزیل است این فیلم داستان این تبهکاران را بر اساس یک داستان واقعی از دهه 1960 تا دهه 1980 دنبال می کند دو گروه تبهکاری که یکی به رهبری «لیتل دیدز» و دیگری به رهبری «کاروت» هستند، می خواهند همدیگر را از دور خارج کنند تا توزیع مواد مخدر شهر را به تنهایی در دست بگیرند. ماه ها جنگ های خونین.
۹-رودخانه مرموز 2003 (Mystic River
فیلم از سکانس سه پسربچه که در یکی از خیابانهای آمریکا مشغول بازی در خیابان و حک کردن نامشان روی یک بلوک بتونی خیس هستند آغاز میشود که ناگهان دیو بویل به دست کودکدزدانی ربوده میشود، ۳ روز متوالی مورد تجاوز جنسی این دو مرد قرار میگیرد و بعد سه روز فرار میکند. داستان به ۲۵ سال بعد سفر میکند که دیو (تیم رابینز)، شخصی منزوی و جیمی مارکوم (شون پن) و شون دوین (کوین بیکن) هر دو بهصورتی انسانهایی شرور شدهاند.
در یک اتفاق ناگهانی، دختر جیمی بهشکل تصادفی و نامفهومی کشته میشود و شون، که در اینجا یک پلیس است، سعی در به دام انداختن قاتل میکند. پس از پیگیری اشتباه پلیس که ناشی از بیرحمی و ظلمهای جامعه بر فردی مظلوم و منفعل (که همان دیو باشد) و بهخصوص سوءظن ناآگاهانه و اشتباه همسر دیو به او و معرفی او بهعنوان قاتل به جیمی مارکوم و ناتوانی دیو در تبرئهٔ خود، دیو بهعنوان قاتل معرفی میشود و جیمی او را به قتل میرسانَد و او را در رودخانهای رها میکند. فردای آن روز پلیس و جیمی متوجه میشوند که دیو قاتل نبودهاست.
۱۰-. مردگان 2006 (The Departed)
یکی از ماموران اداره پلیس شهر بوستون به اسم بیلی کاستیگان از سوی دو تن از فرماندهانش یعنی کاپیتان کوئینان و سرجوخه دیگنام ماموریت پیدا میکند تا بصورت ناشناس در تشکیلات یک باند گانگستری بسیار مهم و خطرناک که رهبری آن برعهده فردی به اسم فرانک کاستلو است نفوذ نماید تا خبرهای آنجا را به اداره پلیس منتقل کند . از سوی دیگر یکی از افراد مهم و وفادار به کاستلو به اسم کالین سالیوان بعنوان یک پلیس به اداره پلیس شهر می پیوندد تا برای کاستلو خبرچینی کند . پس از گذشت مدتی از این اتفاقات بیلی پی میبرد که گانگسترها یک جاسوس در اداره پلیس دارند و کالین نیز از سوی دیگر متوجه میشود فردی در تشکیلات آنها برای اداره پلیس جاسوسی میکند . با این وجود کالین و بیلی از ماموریت و هویت واقعی همدیگر اطلاعی ندارند و هر کدام در تلاشند تا هر چه زودتر فرد جاسوس را بدام بیندازند .
۱۱-خیزش اوباش/خیزش پیاده نظام 2007 (Rise of the Foot Soldier)
داستان زندگی جوانی خشن به نام کارلتون لیچ در اواخر دهه ١٩٨٠ که از دعواهای خیابانی و اوباش گری در مسابقات فوتبال آغاز کرده و به عضو یکی از بدنام ترین گروه های تبهکاری منطقه لندن و اسکس تبدیل می شود.
۱۲-. زودیاک 2007 (Zodiac)
قاتلی که پسر و دختری را در اتوموبیل شان کشتهاست به روزنامه سانفرانسیسکو کرونیکل نامه میفرستد و خود را به عنوان قاتل معرفی میکند. قتلهای دیگری پس از آن اتفاق میافتد و قاتل، نامههای دیگری به روزنامه میفرستد. کاریکاتوریست جوان روزنامه سرنخهایی در این نامهها پیدا میکند و با اصرار خود به کمک پلیس میآید که نتوانسته مدرک محکمه پسندی برای دستگیری قاتل پیدا کند.
۱۳-یک پیامبر 2009 (A Prophet
شخصیت اصلی فیلم یک پیامبر, عرب جوانی به نام مالک است که به زندانی در فرانسه منتقل میشود و در آنجا وارد یک باند مافیایی میشود و در آنجا به قدرت میرسد. کارگردانی این فیلم بر عهده ژاک اودیار بودهاست و طاهر رحیم و نیلس آرستراپ از بازیگران فیلم هستند.
۱۴-رانندگی 2011 (Drive
جواني كه در فيلم، او را با نام راننده (رايان گاسلينگ) صدا مي كنند، زندگي خود را از طريق بدلكاري با اتومبيل در سينما، كار در گاراژ مكانيكي و همچنين رانندگي در شب براي خلافكاران مي گذراند كه در مورد آخري، اصولي براي خود دارد از جمله اينكه براي هركس بيش از يك بار كار نكند تا مبادا ردي به جاي گذارد.
آشنايي راننده با زني به نام آيرين (كري موليگان) كه شوهرش (اسكار ايساك) در زندان به سر مي برد و در همسايگي او زندگي مي كند و شكل گيري رابطه اي عاطفي بين آنها، آزادي شوهر زن از زندان و تقاضاي كمك وي از راننده جهت انجام يك سرقت براي خلافكاراني كه به آنها بدهكار است و در پي آن كشته شدن شوهر توسط خلافكاران، راننده را درگير ماجراهايي مي كند كه آرامش زندگي او را بر هم مي زند و مجبور به زيرپا گذاشتن اصول خود مي گردد. او حالا بايد از آيرين و پسرش در برابر تهديد تبهكاران محافظت كند.
۱۵-زندانیان 2013 (Prisoners)
بعد از ناپدید شدن دختر کلر دووِر و دوستش،او به عنوان یک پلیس ماجرا را پیگیری می کند.اما این پدر ناامید چه مقدار می تواند در حفاظت از خانواده خود موفق باشد. فیلمی تاریک است و در قلمرویی پرسه می زند که افرادی مثل دیوید فینچر داستان هایشان را در آن می بافند و حضور جیک جیلنهال خواه نا خواه حسی شبیه فیلم "Zodiac/زودیاک" ایجاد می کند.
۱۶-روزی روزگاری در آمریکا (once upon a time in america)فیلم کلاسیک «سرجیو لئونه» کودکی شخصیت هایش را، تا دهه ها بعد که خیانت و تراژدی رخ می دهد روایت می کند. «رابرت دنیرو» در این فیلم یک گنگستر تمام عیار است.
۱۷-. شبگرد 2014 (Nightcrawler
در «شبگرد» جک جیلنهال در نقش مردی به نام لوئیس بلوم ظاهر شده است. بلوم به تازگی از کار بیکار شده و بر اثر یک اتفاق تصمیم می گیرد از حوادثی که در سطح شهر رخ می دهد فیلمهای اختصاصی تهیه کرده و آنها را به سردبیر خبر تلویزیون به نام نینا رومینا ( رنه روسو ) بفروشد. لوئیس که چندان با حرفه فیلمبرداری و خبرنگاری آشنا نیست ، خود را در موقعیت های خطرناکی قرار می دهد تا بتواند به هر طریقه ممکن تصاویر کمیابی را تهیه کرده و پول بیشتری بدست بیاورد.
----------------------------------------
و در نهایت سه فیلمبرتر ژانر جنایی thriller به ترتیب سه عنوان زیر نام میگیرند
۳-محله چینیها / Chinatown
جنایت و خیانت در این فیلم جنونآمیز رومن پولانسکی آنچنان در هم تنیدهاند که پایان تراژیک عشق محتوم جیک، کارآگاهی با بازی بهیادماندنی جک نیکلسن زهر و تلخی دوچندان دارد. جیک مامور پروندهای شده که به نظر میرسد خیلی سریع حل شود، اما ناگهان او خود را در میانه فساد شهرداری، تجاوز و قدرت پول و بیاعتباری قانون پیدا میکند. بازیهای ماندگار فی داناوی، نیکلسن و جان هیوستن و فیلمنامه بی نقص رابرت تاون با کنایههای استعاریاش این فیلم را به اثری ماندگار بدل کرده است. پولانسکی حضوری کوتاه اما ترسناک در فیلم دارد که از خاطر نمیرود.
۲-سگ های پوشالیReservoir Dogs (1992)
Reservoir Dogs)وقتی دزدان با هم درگیر می شوند، خون و خونریزی قطعی است. فیلم جنایی بی نقص تارانتینو یک اثر جذاب و تماشایی است که هنوز در خاطر بسیاری از سینمادوستان باقی مانده است.
1-Goodfellas-1990.jpg
این اثر بی نظیر اسکورسیزی را می توان یکی از بهترین ساخته های او و از مطلوب ترین آثار ژانر گانگستری تاریخ سینما لقب داد. این فیلم که در سال ۱۹۹۰ روانه ی اکران شد، در مراسم اهدای جایزه ی اسکار قافیه را به وسترن خاطره انگیز و احساسات برانگیز " با گرگها می رقصد " باخت ( ساخته ی دوست داشتنی کاستنر را به دلایلی شخصی بر رفقای خوب ترجیح می دهم.)
فیلمنامه ی " رفقای خوب " که نوشته ی نیکلاس پیگلی است، جزییات پر و پیمانی دارد و در نمایش دنیای ظاهری و زیر زمینی گانگسترها بسیار موفق است. کاراکترهایی که پیگلی خلق کرده، بسیار دوست داشتنی و موجه هستند و همین امر سبب می شود که تماشاگر حتی در هنگام بروز خشونت گاه وحشیانه از سوی آنها، خط بطلان بر عملکرد آنها نکشد و در پس ذهنش با آنان همذات پنداری کند. " رفقای خوب " داستان ظهور و سقوط گانگستری جوان به اسم هنری هیل ( ری لیلوتا ) است که در همراهی با این کاراکتر با عده ای خلافکار معرکه روبرو می شویم و وارد دنیای زیرزمینی و روابط سرشار از رفاقت، مردانگی وخشونت آنها می شویم. هنری هیل در آغاز فیلم از رویای خود که بدل شدن به یک گانگستر حرفه ای است، می گوید و حتی این آرزو را بر دستیابی به پست ریاست جمهوری ایالات متحده ی آمریکا ارجح می داند ! او از شاگردی برای یک گانگستر خرده پا در نوجوانی به گانگستری بزرگ در شهر نیویورک تبدیل می شود که نمی داند با پولش چه کند. اما این دوران شکوه با نزدیک شدن به پایان فیلم و غرق شدن هنری در منجلاب مواد مخدر و مناسبات خرید و فروش آن به کابوسی تاریک و هولناک تیدیل می شود. در پایان فیلم، جایی که دوستان قدیمی او یا به قتل رسیده اند و یا با شهادت او به زندان افتاده اند و خود وی نیز یک زندگی عادی را به مانند اغلب شهروندان آمریکایی برگزیده است، بر خلاف ظاهر خوش قضیه با فرجام تراژیک و گریز ناپذیر هنری روبرو هستیم. آن هنری مغرور که حضور و تقلا در مناسبات معمول گانگستری را والاترین نوع زندگی می پنداشت و کارهای روزمره و خسته کننده ی میلیونها انسان ظاهر الصلاح را که برای رسیدن به محل کارشان در اول هر روز و شمردن حقوق ماهیانه شان در پایان هر ماه بی قرارند، به باد تمسخر و تحقیر می گرفت، حال خود همان زندگی سطح پایین را باید در پیش بگیرد و این چیزی جز یک شکست مطلق برای کسی که آرزوهایی سترگ در سر می پروراند، نمی باشد. همین وجوه پنهان در سرنوشت و فرجام آدمهاست که فیلمنامه ی " رفقای خوب " را تا مرز یک اثر هنری قابل قبول و مثال زدنی پیش می برد. مارتین اسکورسیزی با به خدمت گرفتن مجموعه ای از عوامل حرفه ای و کاربلد و هدایت صحیح آنها، " رفقای خوب " را به یکی از بهترین ساخته های خود تبدیل کرده است به طوریکه تسلط مثال زدنی او در هر سکانس برای تماشاگر عام و ناآشنا به اصول و قواعد کارگردانی نیز مشهود است. فیلمبرداری میکائیل بالهاوس یکی از نقاط درخشان کار است. پرسه زنی دوربین بالهاوس و نور پردازی های او در سکانسهای کافه ها و رستورانهای پاتوق گانگسترها یادآور آثار نوار درخشان تاریخ سینماست. ری لیوتا در نقش هنری هیل بسیار عالی ظاهر شده و در سکانسهای دو نفره ای که با رابرت دنیرو دارد به هیچ عنوان کم نمی آورد. رابرت دنیرو نیز همانند همیشه درخشان و بی همتاست و اگر چه نقش جیمی کانوی چندان جای کار ندارد، اما او با تبحر همیشگی اش چشمها را خیره می کند. اما سرآمد بازیگران فیلم کسی نیست جز " جو پشی " که طنز و خشونت شخصیت تامی دویتو را با نهایت تسلط رو می کند و جایزه ی اسکار بهترین بازیگر نقش دوم مرد را از آن خود می نماید. رفقای خوب یکی از برترین آثار دهه ی ۹۰ و سینمای گانگستری است که گذشت زمان نمی تواند حجابی بر ارزشهای نهفته و آشکار فیلم بکشد .
و طبق روال همیشه سایر فیلمایی که از نظر خودم شایسته حضور در لیست رو داشتن
,Tallinn Black Nights،The Silence of the Lambs,The Usual Suspects،seven,fargo و .....
اگه فیلمی به نظرتون در لیست جا مونده حتما اسمش رو اعلام کنید.
پاورقی:دوستان عزیز این لیست غیر سه مورد آخر هیچ ترتیب و رنکینگی نداره و شماره ها صرفا برای نظم نوشته گذاشته شده.