مطلب ارسالی کاربران
طرفدار جهان سومی...(ویرایش شده)
پنج شنبه 19 دی 1392 - 02:57
*خدایا در این راه از تو مدد میحویم که جز تو کسی مرا ارزش نبخشید و جز تو کسی نتواند مرا خوار کند...تویی که آنچه هستم را مدیون اویم و تویی که راهنمای من در تمام عمر بوده ای و خواهی بود...تو را سپاس.
*بسم الله
*لئو...منم عمید...طرفدار تو در یک کشور جهان سومی اما مهمتر از تمام کشورهای پر ادعای آنور آب ها و صحرا ها...برای تو مینویسم نه چون نوشته های سطحی مسخره که برای عشق های امروزی مینویسند...
*برای تو چون یک "انسان" مینویسم و یک "اسطوره"،برای تو چون یک "معمار" مینویسم "معمار یک فوتبال فرا انسانی"...
*لئو...از نبودنت مینویسم که عجیب جایت خالی ست...نه تنها در بارسلونای فراتر از یک باشگاه...که در سیستم فوتبالی تمام جهان...
*نه تنها ما که "فوتبال" برای تو بغض کرده...و واژه فوتبال دارد معنا و مفهومش را در فرهنگ لغت ها از دست میدهد..."فوتبال" بدون تو نیمی از روح انسانیش را از دست داده است و نیم دیگر که در اختیار بازیکنان آبی اناری پوش مانده وسط کارزار بی رحم میان انسانیت و نیروهای تازه جان گرفته شر است عجیب روی دوششان سنگینی میکند...
*مسی تو باید باشی تا فوتبال فوتبال باشد...اینجا عجیب صاحبان جدید پیدا شده اند که هیچ یک سرشان به تنشان نمی ارزد...بیا و تمام کن این حقه بازی های نیروهای اهریمنی را...بیا و بشکن بت های ساختگی منحوسی که خدایشان کرده اند...و هر روز در برابرشان تحمیدیه میخوانند و راز و نیاز میکنند و جلویش مؤمنان جهان را به جرم "ایمان به خدای راستین" با برچسب "کفر" سر میبرند...
....
*امسال پاییز در این هوای دو نفره عجیب تک افتادیم...عجیب درد کشیدی...عجیب درد کشیدیم...عجیب؛ نبودی...عجیب خانه نشین شدی...عجیب دوستان ریاکار روی واقعیشان را نشان دادند...و عجیب زیر پایت را خالی کردند...
*و تو مظلوم ترینِ تاریخ بودی برای من... "نبودنت" جرم شد،"نبودنت" بدی ات شد و هیچکس فکر نکرد که چرا نبودی...و کسانی را پیروی کردند که تنها هنرشان بودن در سیاه لشکرهای آخرین سپاه شکست خورده بود...بدون هیچ زخمی...و کسی شک نکرد که چه کسی سپاه را لو داد...
*نگذاشتند بفهمند این مردم...چه دجالی ساختند برای انحراف افکار عمومی و تو کنار تنها منجی چه بی یار و یاور ماندید...و چقدر هر روز فحش خوردید و چقدر سنگتان زدند و چقدر زخمتان زدند...
*کسانی که از بودنت ترس تا عمق استخوانشان نفوذ کرده بود،با چه روی سیاهتر از زغالی از ترس تو میگفتند...و از ابروهای تازه اصلاح شده عشقشان میگفتند...
*و نصایح تو در قلب سنگ آنها اثر نداشت و تو در جوانی چقدر شکسته شدی...و تنها تکیه گاهت عصایت شد...
*و من به زبان خودم میخواهم از این قوم غافل برائت جویم...میخواهم بیرون بزنم و فریاد حقانیتت را به گوش جهان برسانم...فریاد میزنم که تو تنها وارث تاج و تخت فوتبال جهانی و تنها زیر پرچم تو میشود به همه چیز رسید...
*چه کنم که دنیا انگار گوشهایش مثل کسی که تازه از کنسرت های ترنس و کلاب بیرون آمده هنوز شنواییش را بدست نیاورده و اگر هم با تمام توانم حرف هایم را به گوشش برسانم آنقدر در او تخم حسادت و جهل پاشیده اند که هیچ تاثیری رویش ندارد...
*من دارم تمام تلاشم را میکنم چه برایت بگویند چه نگویند،چه مخفیانه حتی توی این سایت بیایی و بخوانیش و چه خسته از تمرینات و مراقبت های پزشکی تکراری فقط بتوانی رو تختت بی جان شوی...تمام نیش و کنایه ها را از کسانی که از خوب بودن تو آنچنان عصبانی اند که تمام حرفشان توهین و ناسزا و حرف های صد من یک غاز شده است را به جان خریده ام چون تو لیاقتت را نشان داده ای...
*برای تو عجیب دلتنگم،برای تو عجیب نگرانم و برای تو عجیب بغض در گلو دارم...که تو را به جرم پاکی دشمن اند...
*و تو یک روز برخواهی گشت و جواب تمام کارهای ناجوانمردانه شان را خواهی داد نه به سبک خودشان که با اصرار بر خوبی و پاک بودن بیشتر و تمام آدم های بوقلمون صفت دور و برت را از زندگیت پرت خواهی کرد بیرون...و دوباره جهان را خواهی ساخت...و دوباره فوتبال جهان را...
"دوستت دارم لئو"