بازیکنان زیادی در این انگلیس بیش از آنچه هستند بزرگ شدهاند و درآمد کسب کردهاند. داشتن وین رونی به عنوان یک بازیساز در سن 30 سالگی خیالی بیش نبود
دلایل پیچیده معمولا واکنشهایی احساساتی به همراه میآورند. بعد از حذف انگلیس از یورو 2016 وضعیت به شکلی بود که حتی روزنامهی میانهروی ایندیپندنت هم چنین تیتری زد: «بیش از حد پولدار، بیش از حد معروف، بیش از حد مغرور.» این تیتر متوجه جو هارت بود که از او به عنوان نماد و چکیدهای از تمام مشکلات فوتبال انگلیس یاد شده بود. اما در روزهای آینده مطمئنا مظنونهای دیگری هم پیدا خواهد شد.
اما برای پیدا کردن مشکل اصلی و ریشهای انگلیس باید فرایِ ضعفهایِ کیفیِ این تورنمنت یا بازی کردن دوبارهاش با تیمی خیالی با بازیکنانِ دیگر برویم. مشکلاتِ فردی قطعا وجود داشت. هارت دو اشتباهِ بد در فرانسه داشت. انگلیس دفاعِ میانیای نداشت که پاس بالای 10 متر بدهد. فولبکها فقط دوست داشتند در یک خط مستقیم بروند و بیایند و تیم اصلا وینگر چپ نداشت.
بازیکنان زیادی در این انگلیس بیش از آنچه هستند بزرگ شدهاند و درآمد کسب کردهاند. داشتن وین رونی به عنوان یک بازیساز در سن 30 سالگی خیالی بیش نبود. رونی هوش بازی در این پست را دارد اما توانِ فیزیکیاش را نه. میتوان تک تک تصمیمات روی هاجسون برای انتخاب بازیکنان و تاکتیکها و ترکیبهایش را زیر سوال برد. اما در نهایت به تیمی میرسید که به اندازهی کافی بازیکن با کیفیت داشت که روسیه و اسلوواکی و ایسلند و احتمالا حتی فرانسه را شکست دهد.
هیچ تیمی در یورو 2016 کامل نیست و هر تیمی مشکلات و کمبودهای خودش را دارد. اما این تیمها مجبورند با آنچه دارند بسازند و ازش نتیجه بگیرند. پس چرا این کار از دست انگلیس بر نمیآید؟ برایِ اینکه انگلیس یک تیم نیست و این مشکل برایشان تازگی ندارد.
جان بارنز دربارهیِ اواخرِ دههیِ 80 و اوایلِ 90 میگوید بهترین بازیکنانِ بهترین باشگاههایِ انگلیس در تیم ملی کنارِ هم قرار میگرفتند و ازشان انتظار میرفت که خودشان بدانند چطور بازی کنند. 20 سال بعد اوون هارگریوز هم حرفی مشابه دربارهی نسل طلایی و دوران اسون گوران اریکسون میزد.
هر کدام از این تیمها در دورانِ مختلف بازیکنانی درجه یک داشتند که قهرمانیهای داخلی و اروپایی با تیمهایِ باشگاهیشان به دست آورده بودند، ولی هرگز موفق نشدند یاد بگیرند چطور کنارِ هم یک تیمِ ملی بسازند. شاید یک روز هارت و یارانش هم به گذشته و تورنمنتهایی که از آنها حذف شدند نگاه کنند و به همین نتیجه برسند.
خودِ هاجسون هم وقتی بعد از پیروزیِ 1-0 مقابل پرتغال میگوید سیستمها بازیها را نمیبرند بلکه بازیکنان بهتر هستند که پیروز میشوند، نابخردانه دستش را روی این مسئله میگذارد. البته هاجسون احتمالا از ترکیب حرف میزده نه سیستم. و اینکه تفاوتی برای این دو قائل نیست هم خودش نکتهایست. ترکیب بازنمودی از سیستم است و گاهی فقط رشتهای از اعداد که کنار هم قرار گرفتهاند.
انگلیس حتی در بهترین لحظاتش در این تورنمنت افتضاح، نیمهیِ اول مقابل روسیهای که به شکلِ غریبی بد بود، طرحِ خاصی برای حمله نداشت و بازیکنانش فقط با توپ به جلو حرکت میکردند. هاجسون که پیش از این متهم به محافظهکاری و استفاده از یک 2-4-4 کسالتبار شده بود، این بار از 3-3-4 استفاده کرد که تا جایی که میشد بازیکنان هجومیاش را در ترکیب اصلی قرار دهد. اما هیچ تفاوتی در حملهی بدون برنامهی انگلیس ایجاد نشد.
وقتی مربیای از دادنِ آزادی به بازیکنانش در بعد هجومی حرف میزند مشخص میشود که مشکلِ بزرگی دارد. این ایده شاید 30 سال پیش که تیمها یارگیری نفر به نفر میکردند جواب میداد، اما حالا تنها نشانی از بیحوصلگی و وقت نگذاشتن برای انجامِ تمرینات پیچیدهتر و ترکیبی است، تمریناتی که برای شکستن دیوار دفاعی تیمهای منظم فوتبال امروز لازم است.
فایدهای ندارد از رحیم استرلیمگ انتقاد کنیم که مدام حرکاتش اشتباه بود. مربی است که باید به استرلینگ بگوید کی کجا باشد. اما اکثر مربیان این تمرینات را برگزار نمیکنند، چون وقتگیر و سخت است و در جریانش به بازیکنان خوش نمیگذرد. در عوض حرکت تیمی و دست جمعی بدون توپ خیلی سادهتر است و همه حالا انجامش میدهند.
جدا از هاجسون هنوز مربیان زیادی هستند که اعتقاد دارند بازیکنانِ بزرگ در خطِ حمله خودشان میدانند چطور از مدافعین حریف بگذرند و گل بزنند. ببینید وقتی لویی ون گال رویِ حرکاتِ ترکیبیِ خط حملهی منچستر یونایتد کار کرد چقدر مسخرهاش کردهاند. این مربیان فکر میکنند تنها کافیست هر چه بازیکنِ هجومی داری به زمین بفرستی تا به گل برسی. این طرح در نیمهی دوم مقابلِ ایسلند به شدت شکست خورد و تیمی که ستارههایش سو سو میزدند ویران شد، چون اساس و پایهی درستی نداشت.
حالا که نیس بدل به آخرین شهری شده که آبروی سه شیرها در آن رفته، بلو هوریزونته و بلومفونتن را هم بهش اضافه کنید، بحث قدیمی دربارهی فقدان هویت در فوتبال انگلیس دوباره از سر گرفته خواهد شد.
اما تیمهای ملی بیشتر از اینکه به هویت نیاز داشته باشند، نیاز به مربیِ باهوشی دارند که بر اساس سیستمی از پیش تایین شده بازیکنانش را انتخاب کند. تا زمانی که انگلیس چنین مربیای ندارد، مربیای که اقتدار و دانشِ استفادهیِ درست از بازیکنانش در سراسر زمین را داشته باشد و بتواند ازشان یک تیم بسازد، سه شیرها همچنان پایینتر از سطح انتظار ظاهر خواهند شد.