شب شد و ستاره تو آسمون نشسته زیر نور مهتاب چارقد آبی بسته
پیرهنش مخملی ابرای ریزه ریزه ماه که دست نخورده گل به سرش میریزه
سر راهت که میایی جون عاشق جون یار گل میخک سفید با خودت برام بیار
شب شد و ستاره با پیرهن قشنگش داره با ناز میاد با کفش نقره رنگش
تو به هر بهونه میای به دیدار من میدونم دوست داری یه روز بشی یار من
سر راهت که میای جون عاشق جون یار گل میخک سفید با خودت برام بیار
تا میام توبه کنم که اسیرت نشم تا میخوام دلبرک سر به زیرت نشم
تا میام سفر کنم برم از دیارت غزل خدافظی بشه یادگارت
هر بار با زبون بازی برام یه قصه میسازی قربون صدقم میری تا که دلم بشه راضی
سر راهت که میای جون عاشق جون یار گل میخک سفید با خودت برام بیار