کاربر ! That Boy: با وجود اینکه توخل وکلوپ در ویژگی های شخصیتی بی اندازه به هم دیگر شبیه هستند، چطور کلوپ در بهبود وضعیت دورتموند در فصل قبل ناکام بود و در رهبری این انقلاب روحی-روانی، توخل موفق تر بود؟ اصولا چرا بعضی بازیکنان یا مربیان به طور کاملا غیر معقولی با یک تیم به انتها می رسند؟
تصور نمی کنم ویژگی های شخصیتی توخل و کلوپ مشابه باشند. کلوپ مربی برونگرا و احساساتی بشمار می رود که در زمینه انگیزش های روانی بسیار شاخص است و توخل مربی درونگرای آرامی بشمار می رود که تاکتیکی تر خوانده می شود. یادمان باشد کلوپ هفت سال مربی دورتموند بود، در حالی که نه مثلا مورینیو و نه گواردیولا چنین مدتی را روی نیمکت باشگاهی سپری کرده اند. کلوپ وارد دورتموند شد و باشگاه را در مسیر صعودی انداخت. کلوپ می توانست 2012 در حالی که دو سال پیاپی بوندسلیگا را فتح کرد از دورتموند جدا شد، یعنی پس از چهار سال و در اوج اوج. ولی ماند و دورتموند نزول کرد. باید دید توخل چه مدت در دورتموند خواهد ماند و سپس به مقایسه پرداخت. او هنوز این فصل را هم به پایان نبرده. یادمان باشد متوسط حضور مربیان در باشگاه ها خصوصا باشگاه های بزرگ به دو سال هم نمی رسد. می گویند دوران حضور بلند مدت مربیان تمام شده و رقابت چنان فشرده است که باید دائما انگاره های نو به تیم ها تزریق کرد. به بایرن مونیخ نگاه کنیم که چگونه از هاینکس که در اوج قرار داشت جدا شد و از پپ هم جدا خواهد شد. یعنی کلوپ در دورتموند بسیار موفق بود، ولی مثل همه مربیان این عصر چاره ای جز رفتن نداشت.
کاربر مهدی مسعود تمر: آیا قدرتمند شدن تیم های قدرتمند و بازی های یک طرفه به نفع فوتبال است و باعث می شود دوست داران فوتبال با وجود بازی های پرگل خوشحال باشند و یا فوتبال تنها گل زدن نیست و ورای گل هایی که به ثمر می رسد، روح تلاش و جنگیدن نیز اهمیت دارد؟
باشگاه های بزرگ و به تعبیر شما "قدرتمند"، باشگاه های جهانی بشمار می روند. باشگاه هایی مثل رئال و بارسا و بایرن و منچستر یونایتد که در همه کشورها طرفدار دارند. ولی در سوی دیگر باشگاه های کوچک تر با سرمایه های کمتر ایستاده اند که طرفداران بومی دارند مثل والنسیا یا لستر سیتی. خوشبختانه همین باشگاه های کوچک هستند که در گذر ایام دوام آورده اند و تنور فوتبال را داغ نگته داشته اند، در غیر این صورت فقط باید بازی های ده دوازده تیم بزرگ را تماشا می کردیم و بس. آیا بازی رئال - لاس پالماس در هفته پیش تماشایی نبود؟ آیا بازی های وستهام در این فصل تماشایی نیست؟.. تماشای گل جذاب است ولی تماشای دفاع جانانه هم همین طور. نمایش دفاعی ما برابر آرژانتین در جام جهانی معرکه بود و برخلاف خیلی ها از قهرمانی یونان در یورو 2004 هم لذت بردم. فوتبال هم با حمله تعریف می شود و هم دفاع. هم با ضربه های مهاجمان و هم شیرجه های دروازه بانان. همیشه طرفدار تیم های کوچک بوده ام. در کودکی عاشق باشگاه عقاب بودم. عقاب هرگز جامی بدست نیاورد ولی بازی هایش برابر بزرگان ما را به وجد می آورد. خوشبختانه همه طرفداران، طرفداری شان را با قهرمانی تیم شان تعریف نمی کنند. در حقیقت فوتبال بیش از آن که با گل زدن تعریف شود با تلاش برای زنده ماندن و نفس کشیدن تعریف می شود. تلاش برای رهایی از سقوط در ته جدول همان قدر جذاب است که نبرد برای کسب عنوان قهرمانی.
کاربر حسین هولیگان بارسا: به نظرتان کدام بازیکن بزرگ بیشترین تاثیر را بر فوتبال مدرن داشته است؟
فوتبال را یک بازی گروهی می دانم، ولی اگر فوتبال مدرن را از دهه 1970 به بعد قلمداد کنیم باید به سه تن اشاره کرد:
پله: او در زمانی که هنوز شبکه های تلویزیونی اوج نگرفته بودند نشان داد "ستاره" در فوتبال یعنی چی؟ خصوصا آن که از آمریکای جنوبی آمده بود. او نشان داد یک بازیکن می تواند ورای مرزهای کشورش همه را به وجد آورد و همه نامش را بر زبان آورند. ما هزار گل او را ندیدیم ولی همین امر همه را به سوی او برگرداند. حالا نگاه کردن و حرف زدن در باره مسی و نیمار و سوارز که از آمریکای جنوبی آمده اند و در اروپا بازی می کنند و بازی های شان هفته به هفته پخش و ضبط می شوند آسان است، ولی پله در دورانی که هفته ای چند خط از او در هفته می خواندیم چنان درخششی داشت که با حداقل ارتباطات همه را جذب فوتبال کرد و به فوتبال ترکیب "جهانی" بخشید. آلفردو دی استفانو پیش از او از آمریکای جنوبی آمده و در اروپا هم بازی کرده بود ولی پله تاثیری گذاشت انکار ناپذیر.
یوهان کرایف: او احتمالا در همه ابعاد مدرن ترین بازیکن بشمار می رود. در آژاکس و تیم ملی هلند با "توتال فوتبال" تاریخ تاکتیک فوتبال را ورق زد. نمی توان تاریخ فوتبال را بدون توتال فوتبال تعریف کرد. او در سوی دیگر بی اعتنا به اسپانسر تیم ملی هلند در جام جهانی 1974 با اسپانسر دیگری قرارداد خودش بست و پیراهنش خودش را بر تن کرد و کفش خودش را پوشید. او سردرمدار ورود بازیکنان فوتبال به دنیای اقتصاد به عنوان یک فرد بشمار می رفت. چنین قراردادها و جابجایی هایی اکنون بسیار عادی به نظر می رسند، ولی آن زمان درها را برای بازیکنان فوتبال از یک سو و شرکت های تبلیغاتی از سوی دیگر بازکردند. کرایف سپس از هلند به اسپانیا رفت و در بارسلونا – دو سال پی از مرگ ژنرال فرانکو - تاثیر بسیار عمیقی بر فوتبال اسپانیا و اروپا گذاشت. لاماسیا بدون او برپا نمی شد.
ژان مارک بوسمن: او بازیکن گمنامی بشمار می رفت، ولی تاریخ را ورق زد. این بازیکن بلژیکی قوانین محدود کننده انتقال و بازی بازیکنان اروپایی را زیر سئوال برد و در دادگاه عالی اروپا به پیروزی تاریخی دست پیدا کرد. او از "آزادی کار" حرف زد و گفت نمی توان فوتبال را از کار جدا کرد. پس از 1995 بود که باشگاه های اروپایی اجازه استفاده نامحدود از بازیکنان اروپایی و خارجی را بدست آوردند که ترکیب همه چیز را دگرگون کرد. اگر قانون بوسمن نبود نمی توانستید تیم های چند ملیتی مثل آرسنال، چلسی، منچستر یونایتد، رئال مادرید و پاری سن ژرمن را ببینید.
کاربر Hamed Bayern: با توجه به 3 فصل اخیری که گواردیولا در بایرن مونیخ گذراند و همواره در دیدارهای بزرگ ناکام بود، به نظرتان می توان او را تنها با استناد به توفیقاتش در بارسلونا، یک مربی بزرگ خواند؟
مطمئن نیستم گواردیولا در بایرن ناکام بوده. بایرن با او با اقتدار قهرمان بوندسلیگا شده و در لیگ قهرمانان هم دو بار تا نیمه نهایی صعود کرده. در این مرحله در فصل 14-2013 با نتیجه 0-5 برابر رئال در مجموع دو دیدار و در فصل 15-2014 با نتیجه 3-5 برابر بارسلونا در مجموع دو بازی مغلوب شده. ولی یادمان باشد هر دو بار برابر تیمی که سرانجام قهرمان می شد زانو زده. راهیابی به نیمه نهایی لیگ قهرمانان نه آسان است و نه بی اهمیت. چنان که پارسال چلسی، پاری سن ژرمن، منچسترسیتی و آرسنال به نیمه نهایی نرسیدند... اما آن چه پپ در بارسلونا انجام داد ورای قهرمانی هایش رفت. تیکی تاکای بارسلونای او همین حالا در همه کتاب ها و تحلیل های تاکتیکی فوتبال جای ویژه ای دارد. او با تفکر کاملا روشنی بارسای ریکارد را - که با رونالدینیو و اتوئو تیم تماشایی هم بود - به کلی تغییر تاکتیکی داد و به پیروزی دست یافت. بنابراین پاسخ شما دوست بزرگوارم مثبت است. پپ در صف بزرگان جای دارد.
کاربر JM10 اناری: چرا پروژه های کهکشانی شماره یک و دو رئال مادرید با وجود سرمایه گذاری هنگفت، آن قدرها موفق نبوده است؟
رئال کهکشانی که زاییده سیاست ها و برنامه های فلورنتینو پرز بوده دو وجه دارد. یکی خارج از میدان و یکی داخل میدان. پرز به عنوان یک تاجر بسیار باهوش، "برند رئال" را با "کهکشانی ها" بازتعریف کرد و موفق هم شد. او سال 2000 وارد شد و بدهی 270 میلیون یورویی رئال را پاک کرد. وارد شد و لوییز فیگو را از چنگ بارسا درآورد که بسیار معنی دار بود. رئال در سایه ستاره ها و خرج کردن هایش – فیگو، زیدان، رونالدو، بکام، روبرتو کارلوس، رائول، هیرو، کاسیاس - همه مرزها را درنوردید و توانایی مالی اش بسیار بالاتر از دوران پیش از پرس رفت. نشریه اقتصادی معتبر فوربس دو سال پیش رئال را با 3/3 بیلیون دلار باارزش ترین تیم ورزشی جهان خواند. فروش سالی نزدیک به دو میلیون پیراهن آسان نیست. یعنی پرز در این زمینه موفق بوده. در عین حال رئال از 2000 تا حالا 5 بار قهرمان لالیگا شده و 3 بار قهرمان اروپا. بیاییم و رئال را به رقبایش مقایسه کنیم. بایرن مونیخ در همین مدت 2 بار قهرمان اروپا شده، منچستریونایتد یک بار و یوونتوس اساسا قهرمان اروپا نشده. فقط بارسا 4 بار در این مدت قهرمان اروپا شده که می دانیم سال های اخیر عصر طلایی بارسا بشمار می رفته. شاید این تعداد قهرمانی رئال برای طرفدارانش راضی کننده نباشند، ولی آرزوی خیلی ها هستند. برگردیم سر سئوال، اگر شما را رو در رو می دیدم در باره "آن قدرها" که بدان اشاره کرده اید می پرسیدم.
کاربر Farid 87: اگر مربی بودید، ترجیح می دادید اتوبوسی بازی کنید و قهرمان شوید یا چشم نواز بازی کنید و به توفیق نرسید؟
اگر مربی بودم احتمالا مربی تیم کوچکی بودم. بنابراین برابر بزرگان به دفاع اتوبوسی روی می آوردم. مشکلی با دفاع جانانه از ته دل ندارم. چشمنواز بازی کردن و گلباران شدن چندان دلچسب نیست. هست؟
کاربر BennY RomanistA: از بین شهرهایی که در دنیا سفر کرید، پرشورترین شهرها از نظر فوتبالی کدام بودند؟
معمولا وقتی شهر، غول آسا نیست و دو تیم رقیب در آن وجود دارند جو بسیار فوتبالی می شود، مثل میلان، مادرید، منچستر، تورین و لیورپول. در این شهرها همیشه چند نفری را در حال بحث و جدل فوتبالی پیدا می کنید. در این زمینه تورین را که یوونتوس و تورینو در آن هستند را بسیار پرشور یافتم. شهر منچستر با یونایتد و سیتی هم حال و هوای پر تب و تابی دارند. ولی شهر غول آسایی مثل لندن هم هست که چلسی، آرسنال، تاتنهام، وستهام، کریستال پالاس و کویینز پارک رنجرز را دارد و واتفورد هم در شمال آن. گستردگی فوتبال در لندن به دلیل تعداد زیاد تیم ها که هر یک از محله ای آمده اند بسیار قابل توجه است.
کاربر Amir ja: ا حالا شده به خاطر نتيجه يک بازي آنقدر ناراحت شوید كه گريه كنید؟ کدام بازی؟
حذف از دیدارهای مقدماتی جام جهانی 1974 تلخ بود و تلخ. تیم خوبی داشتیم، خیلی خوب: ناصر حجازی، پرویز قلیچ خانی، علی پروین، جعفر کاشانی، ابراهیم آشتیانی، رضا عادلخانی، غلامحسین مظلومی، اصغر شرفی... ولی بی برنامگی و شلختگی تدارکاتی به شکست 0-3 در استرالیا انجامید (برنامه ریزان فدراسیون و مربی تیم، چند روز قبل از بازی با استرالیا، بازیکنان را با ترکیب اصلی در نیوزلند برابر دو تیم خشن به میدان فرستادند که به مصدومیت چند بازیکن انجامید، در حالی که می دانستیم نیوزلندی ها برای پیروزی استرالیا بازیکنان مان را نشانه خواهند رفت و رفتند). استرالیایی متکبر بودند و اهل بازی های روانی. کاریکاتوری چاپ کرده بودند که با هواپیما ایران را نشانه رفته اند و ایرانی ها آفتابه بدست فرار می کنند. ولی در تهران طی سی دقیقه دو گل به آنها زدیم تا تکبرشان فرو بریزد و از آن برج عاج بیایند پایین. گل دوم با ضربه قلیچ خانی از آن فاصله دور که توپ زیر طاق پایین آمد برایم یکی از بهترین گل های تاریخ بشمار می رود. پس از آن فریاد زدیم و فریاد، ولی گل سوم هرگز به ثمر نرسید. آن روز از ته دل اشک ریختم و پس از آن احتمالا آدم دیگری شدم. آن روز شکست خوردیم ولی آن شکست بیش از هر پیروزی برای مان با عزت نفس همراه بود.