بنام خدا.
قسمت پنجم.
خب پ کریس رو بهترین میدونی در حاضر،خوبه سلقیه ای خوبی داری.
پیمان بیا اون دختر رو صدا کن بیاد اینجا,
خخخخخ,چیکارش داری ؟؟؟
باوا صداش بزن,یکم مسخرش کنیم))))
باش.صداش زدم.اومد)))
ای جانم عجب هلویی))))چه ممه هایی داره)))
دیوص اومد,چی بش بگم حالا؟
پیمان بش بگوسایزش چند؟؟؟)))
چی باوا زشته من نمیگم,خودتو بگو.
منکه.بلد نیستم.چی باید بگم.
بگو مملینا انجلینا))))
هی مملینا انجلینا)))؟؟
o_O75انجلیا.
اععععع ۱۰تا کمه)))باوا چقدر زبانشون اسونه بزار یه سوال دیگه بپرس.
پسکاراینا فلاسیو کاستاکورتا؟؟؟
نو,رجینا کاسانو ایملیا.
)))))جدی جدی زبانم قوی شد)))
ببینا دادن اینا,میخاییم اینا,؟؟؟
o_Oنو.نو.لازانیا,پلیسا.
برو کون لقت.
اععع رفت,مرتضا نره ب پلیس بگه.بیاد؟
ن باوا.پیمان این اهلش نبود)))
خخخ)))قهوه میخوری برم از اون دکه بخرم؟
قهوه)))نه.چایی بیار.چایی>تمام نوشیدنی های گرم)))
باشه وایسا اینجا تا برم و بیام.
دختر داشت از اون.دور می اومد,با پلیس,یاخدا...!!!!
پلیس:پالرما زامپرینا وازکوز 30یورو تو پاچه گالی تو تیامومیلانو.
این چی میگه یاخدا.بزار بش بگم نمیفهمم.دلامادلینا.ایرانیا گفتم ایرانی دستبند زد و مثل یه سگ میکشیدم)))من هی صدا میزدم پیمان,پیمان.اون موقع پیمان اومد من دیگه سوارماشین شدم و رفتم تا کلانتری.
اععععع مرتضا مرتضا.کجا......یاخدا چی شده.چیکار کنم.باید برم.دنبالش.......
یاخدا حالا منکه زبونشو نمیفهمم باید چیکار کنم؟بردنم تو اتاق.من.نمیدونم ای پیمان گراز کجاس!!!!چایی رو دیگه باید بیاره سر قبرم))).یه مامور اومد بودم تو اتاق بازجویی,هرچی میگفتن نمیفهمیدم.
مامور:ممه اینا75,کاستا کورتا,رجینا؟؟؟هاااا!!!
من:پ چته عامو,وینچنزومونتلا.
مامور:دادن اینا,میخایین اینا؟؟هاااا!
من:ای عمت خراب,رفته همه چی رو گفته,ریکاردیو مونتولیو)))
مامور:ایرانیا؟
من:او یس,میدین ایران)))
مامور:داعش!!!
من:نو.نو.
مامور:پ ممه گلشیفته))؟!
من:یس)))
مامور:-D
من::-P
بازم بردنم بازشتگاه....
فک کنم.این.کلانتری باشه,عاغا ببخشد یکی رو اوردن اینجا جوونه,ایرانی؟
بله,اوردن,برید انتهای راهرو اتاق اخری.
مرسی.مرتضا ببین چیکار کردی,اولین بار پام ب کلانتری باز شده؛
سلام بهم گفتن بیام اینجا یه رفیق دارم ظاهرن اینجا بازداشت شده,ایرانی,زبانشم خوب نیس.
سلام,درست اومدی,ولی ظاهرن زبانش واسه مزاحمت خوبه!!!نه.یکم شوخ هستن.
ایشونو میتونین ببرن,مامور ما باهاش حرف زده,ولی لطفا تکرار نشه.ایرانیا که بافرهنگ هست.
ممنون......
شماوبفرمایید تو سالن تا ایشون تشریف بیارن.
پیمان،پیمان.....بله بله.واقعا نمیدونی چقدر سخت گذشت تو بازداشتگاه؟؟
چقدر سخت گذشت؟
خیلی)))
مرتضا مامور چی گفتن بهت,تو اتاق بازجوبی.
هیچ فقط چن تا سوال,
همش؟
دست بگیر زیر ممش))))
توروخدا دیگه دست برادر بخاطر این شوخی ها گرفتن.مسخره بازی نکن!!!
باشه,مسخره نمیکنم)))
ترک کن این رفتار رو!
ترک مال دوچرخه هس))))
تو ادم نمیشی,بیا بریم هتل,خیلی خسته ام.
بربم,منم خسته ام.اوه اوه کی ببرمون تا هتل!!!!؟؟
تاکسی....
این داستان ادامه داره.....
پایان قسمت پنجم......