طرفداری | پپ گواردیولا در بخشی از سخنان خود درباره خروج قریبالوقوع کوین دی بروین از منچسترسیتی گفت:
همیشه باید مراقب باشم تا احترام بازیکنانی که نقشهای فوقالعادهای ایفا کردهاند را حفظ کنم، اما هیچ شکی نیست که او قطعاً یکی از بهترینهاست.
با اینکه گواردیولا در بحث درباره جایگاه او در میان بهترین بازیکنان احتیاط به خرج داد، سرمربی سیتی از «تأثیر او در موفقیت ما در دهه گذشته» تمجید کرد. این موضوع باعث شد از خودمان بپرسیم تأثیرگذارترین هافبکهای دوران لیگ برتر چه کسانی هستند؟ در اینجا گزیدهای از پاسخها و توضیحات نویسندگان اتلتیک درباره انتخابهایشان را میخوانید. احتمالاً پاسخ درست واحدی وجود ندارد، اما لطفاً به ما بگویید چه کسی را نادیده گرفتهایم (ببخشید، پل اسکولز) و نظر خودتان را در مورد بهترین هافبک تمام دوران لیگ برتر انگلیس برایمان کامنت کنید.
یحیی توره؛ منچسترسیتی (18-2010)
به بیان ساده، یحیی توره با سبکی متفاوت از هر هافبک دیگری که لیگ برتر به خودش دیده بود بازی میکرد. او قدرت بدنی یک مدافع میانی، پوشش یک شماره ۶، توانایی حرکت رو به جلوی یک شماره ۸ و قدرت شوت یک مهاجم را در لباس آبی آسمانی به نمایش میگذاشت.
کلود ماکلهله پوشش دفاعیای در حد توره داشت اما در حمله بسیار محدودتر بود، در حالی که حتی پاتریک ویرای آرسنال هم توانایی این بازیکن ساحل عاجی را برای تسلط بر بازیها نداشت. موسی دمبله، در اوج خود، شاید نزدیکترین به او باشد.
او بازیکنی بود که بنای موفقیت سیتی پس از خرید باشگاه به دست مالکان جدیدش و سلطهی پپ گواردیولا را پیریزی کرد؛ گلش مقابل استوک سیتی جام حذفی ۲۰۱۱ را به ارمغان آورد، اولین جام باشگاه در ۳۵ سال. از طرفی داوید سیلوا، با تمام فوقالعادگیاش، به تلاش و هوشمندی همتیمیاش که در عمق ترکیب بازی میکرد وابسته بود.
و احتمالاً شخصیتی است که بیش از همه «ایدئال یک هافبک لیگ برتری» را شکل داده است، اندامش در فیزیکیترین لیگ جهان هم قابل توجه است، اما توانایی تکنیکیاش همچنان به او اجازه میدهد از فشار فرار کند و به محوطه جریمه هجوم ببرد. از هر سرمربی شاخصی بپرسید که چارچوب و مهارتهای ایدهآل هافبک خود را بدون محدودیت ترسیم کنند، توره نزدیکترین نمونه خواهد بود.
جیکوب وایتهد

فرانک لمپارد؛ وستهم (2001-1995)، چلسی (14-2001) و منچسترسیتی (15-2014)
گلها خودشان گویا هستند. لمپارد ۱۷۷ گل به ثمر رساند که او را به رتبه هفتم فهرست گلزنهای تمام دوران لیگ برتر رساند. برای درک بهتر رتبه او، باید بگویم سایرین همگی مهاجم هستند. هافبک بعدی - استیون جرارد - در رتبه ۲۳ قرار دارد. پاس گلهای لمپارد؟ ۱۰۲. اعدادی شگفتانگیز که خروجی تهاجمی باورنکردنی لمپارد را در ۲۲ فصل لیگ برتر نشان میدهد که بیشتر آن در چلسی سپری شد، جایی که پس از پیوستن از وست هم در سال ۲۰۰۱، سه عنوان لیگ برتر کسب کرد.
بزرگترین استعداد لمپارد، به گفته خودش، پشتکار و تعهدش بود. با تشویق پدرش، فرانک لمپارد بزرگ، او بیوقفه تمرین کرد، تلاش کرد هر روز در تمرین بهترین نسخه خودش باشد و در نهایت به پاداشش رسید.
با پاسهای ظریف و آگاهی و هوش فوتبالی، لمپارد هنر یورش دیرهنگام به محوطه جریمه (late run) را به کمال رساند. او در محوطه جریمه از هر نوع گلی به ثمر رساند تا خود را به عنوان یکی از بزرگان لیگ برتر تثبیت کند.
استوارت جیمز

روی کین؛ ناتینگهام فارست (93-1992) و منچستریونایتد (2005-1993)
نیرویی از طبیعت*، رقابتطلبی بینظیر. سر الکس فرگوسن یک بار گفت: «اگر روی کین را به نمایندگی منچستریونایتد به رقابتها بفرستم، ما دربی، گرندنشنال، مسابقه قایقرانی و هر چیز دیگری را میبردیم.»
کین نه تنها بخشی از یک تیم سلطهگر یونایتد در دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰ بود، بلکه قلب و روح آن بود.
پاسهای او مثل پاسهای جرارد، دی بروین یا پل اسکولز خط دفاعی را نمیشکافت. مهارتهای نرم سسک فابرگاس، لوکا مودریچ یا سیلوا را نداشت. مثل لمپارد گل نمیزد و قد و قامت ویرا را نداشت. اما او به شکلی کمادعا، فوتبالیستی خارقالعاده بود؛ نه فقط یک تکلزن ترسناک بلکه یک هافبک پویا از نوع باکس-تو-باکس و کاپیتانی باهوش و الهامبخش (هرچند گاهی تندخو) که همتیمیهایش را به سطحی دیگر ارتقا میداد؛ گاهی به زور.
الیور کی

* اصطلاحی در انگلیسی برای کسانی که شخصیت قویای دارند-م.
ژابی آلونسو؛ (لیورپول 2009-2004)
انگار کافی نبود که آنقدر خوب باشی که ژوزه مورینیو تو را با یک «گواردیولای مترونومیک» مقایسه کند. نه، آلونسو میتوانست کارهای جسورانهای انجام دهد که در کنار وظایف ظریف یک هافبک قرار میگرفت.
او در فینال لیگ قهرمانان گل زد، جام حذفی را برد و در اوج جرارد درخشید. اما این هافبک باسکی به خاطر یکی از عجیبترین گلهای لیگ برتر، مقابل نیوکاسل یونایتد در آنفیلد در سپتامبر ۲۰۰۶، به یاد خواهد ماند.
پس از اینکه خودش توپ را درست بیرون دایره میانی گرفت، دید که دروازهبان حریف، استیو هارپر، از خطش بیرون آمده و به همین ترتیب توپ را از فاصله شگفتانگیز 55 متری وارد دروازه کرد. این دومین گل بلند تاریخ لیگ برتر بود، اما به طرز شگفتانگیزی، او بهتر از این گل را قبلا زده بود.
در همان سال، او در اواخر بازی مقابل لوتون تاون در جام حذفی، وقتی دروازهبان برای ضربه ایستگاهی بالا آمده بود، از فاصله 64 یاردی گل زده بود. دامنه کامل پاسها، تمایل به تکل زدن وقتی لازم بود و توانایی زدن گلهای حیرتانگیز — آلونسو همه چیز داشت.
گرگ اوکیف

استیون جرارد (لیورپول 2015-1998)
فوتبالیستها حالا دیگر در یک زمینهی خاص تبحر دارند، بازیکنانی که شرح وظایفشان به شدت حول یک نقطه قوت فوقالعاده تعریف میشود. تعداد کمی از بازیکنان توانستهاند ادعا کنند که در همه دستهها جزو بهترینها هستند.
ویرا، توره و رودری همگی میتوانند نامزد این عنوان باشند، اما این بازیکنان معمولاً بخشی از بهترین یا دومین تیم برتر انگلیس بودند. جرارد در بسیاری از فصول از چنین موهبتی بیبهره بود، با این حال هنوز بهترین هافبک همهفنحریفی است که وجود داشته است. به همین دلیل است که تأثیر عظیم او بر لیورپول اینقدر جذاب بود.
او قدرت، زیرکی، دامنه پاس و بازی فیزیکی داشت. او تناسخ روی از روورز* بود، نیرویی محض از طبیعت که میتوانست بازیها را به تنهایی تغییر دهد. به همین دلیل است که ژوزه مورینیو سعی کرد او را برای سه باشگاه مختلف بخرد و به همین دلیل بود که فرگوسن فکر میکرد او تنها بازیکنی است که حضور همهجانبه کین را در زمین تکرار میکند.
آن انرژی سوزان و اشتیاق به همه چیز بودن بود که رافا بنیتs آن را صیقل داد. او به بازیش چاشنی ظرافت اضافه کرد در حالی که درست پشت فرناندو تورس بازی میکرد، مدام پاسهای خطرناک ارسال میکرد. در اواخر دوران حرفهایاش، به عنوان یک «کوارتِربک» به کار گرفته شد، با دقت یک کامپیوتر از عمق پاسهای مورب میداد.
او میتوانست در هر تیم یا سبکی قرار گیرد و اگر در باشگاه دوران کودکیاش نمانده بود و در جای دیگری جامها را فتح کرده بود، این بحث خیلی کوتاهتر میشد.
جوردن کمپل
* روی از روورز نام کمیک انگلیسی در مورد شخصیت خیالی به همین نام است که فوتبالیست و بعدا مربی میشود-م.
استیوی جی؛ از جمله بازیکنان تکباشگاهی
سسک فابرگاس (آرسنال 2011-2003 و چلسی 2019-2014)
او آنقدر خوب بود که شیوه فوتبال بازی کردن آرسنال را تغییر داد.
موفقیت اولیه آرسن ونگر در شمال لندن بر پایه سرعت و قدرت ویرا، امانوئل پتی و ژیلبرتو سیلوا بنا شده بود، اما وقتی یک نوجوان 16 ساله ژولیده با موهای عجیب و پیراهن گشاد از بارسلونا آمد، دوره جدیدی آغاز شد..
پس از رفتن ویرا، فابرگاس کلید خط میانی آرسنال را به دست گرفت و آن را با هر دو دستش محکم نگه داشت. پاسهایش روان بود، دیدش بینظیر و به سرعت به نماد چیزی تبدیل شد که بعدها به نام «ونگربال» شناخته شد.
او بدشانس بود که هرگز با آرسنال جامهایی که شایستهاش بود را نبرد، اما پس از دورهای در بارسلونا بازگشت و در سه فصل با چلسی دو عنوان قهرمانی لیگ برتر را به دست آورد..
تحت هدایت ونگر، مورینیو و آنتونیو کونته، شیوهی بازی مربیانی که زیر دستشان کار میکرد کاملاً متفاوت بودند، اما این گواهی بر کیفیت بالای فابرگاس بود که همیشه درخشید..
کایا کایناک

پاتریک ویرا (آرسنال 2005-1996 و منچستر سیتی 2011-2010)
در لیگ برتر، زمان به قبل و بعد از آمدن ونگر تقسیم میشود.
و همانطور که تیری آنری از تیم آرسنالِ ونگر به عنوان ابزاری برای بازتعریف نقش مهاجم لیگ برتر استفاده کرد، ویرا نیز از آن برای تغییر مفهوم یک هافبک بهره برد.
پیش از او هافبکهای برجستهای از نوع باکس-تو-باکس وجود داشتند، بهویژه برایان رابسون در آغاز لیگ در اوایل دهه 1990، سپس کین. اما ویرا از این نظر همهچیزتمام بود.
او میتوانست با هر هافبکی در دوران خود از نظر تکنیک، مهارت و هوش رقابت کند، در حالی که در ورزشکاری، حضور فیزیکی، استقامت و تحرک از همه پیشی میگرفت. او میتوانست بازیها را با نیروی شخصیتش تحت کنترل درآورد و همه اینها را در حالی انجام میداد که با ظرافتی بر زمین میلغزید که هیچ ورزشکار 193 سانتیمتری نباید قادر به انجام آن باشد.
استیو میدلی
ویرا؛ در دورانی که رقابت یونایتد و آرسنال خاص بود
کوین دی بروین
منچستر سیتی 2025-2015
سیتی فقط دلتنگ سطح بالای بازی دی بروین نمیشود، بلکه قدرت دید و تنوع -در بهترین نوعش- که او به طور مداوم آنها را خلق میکرد، هم هست. راه حلهای خلاقانه کوین دی بروین را دیگر همتیمیهای بااستعدادش نمیتوانستند ببینند.
لحظاتی از نبوغ محض وجود داشت - پاس معکوس ظریفی برای یافتن لروی سانه در پیروزی 7-2 مقابل استوک سیتی؛ یک ضربه آزاد که زیر دیوار کاردیف سیتی غلتانده شد و توپی که دفاع را شکافت تا منچستر سیتی را در بازی مقابل نیوکاسل به بازی برگرداند.
لحظاتی از درخشش تکرارشونده وجود داشت -آن سانترهای مهارنشدنی از سمت راست، همیشه با شلاق، زهر و عمق در مناطقی که هیچ حریفی نمیخواست دفاع کند. و وقتی هر روشی شکست میخورد، نیروی خالصی از طرف او وجود داشت- شوتهای آتشین مقابل سوانزی سیتی و چلسی، یک نیم والی کوبنده به تیر دروازه در سنت جیمز پارک، و فرار به داخل محوطه جریمه مقابل استون ویلا که باعث کسب عنوان قهرمانی شد؛ وقتی از دی بروین حرف میزنیم اینها به ذهن میآیند.
با هر دو پا، و با تمام وجودش، دی بروین ترکیبی منحصربهفرد از کارایی بیرحمانه و سبک چشمنواز را به ارمغان آورد، یک هافبک سختکوش با استعدادی بازیشکن.
اینکه سیتی چطور قرار است با غیبت او کنار بیاید هنوز مشخص نیست؛ همان سؤالی که هواداران وقتی توره و سیلوا تصمیم به رفتن گرفتند، پرسیدند، پیش از آنکه یک هافبک بلژیکی خاص به این فراخوان پاسخ دهد.
او با شش عنوان قهرمانی لیگ برتر، پنج لیگ کاپ، دو جام حذفی و مهمتر از همه، یک لیگ قهرمانان اروپا، باشگاه را ترک میکند و آنها باید از دی بروین برای کمک به تحقق بهترین لحظات تاریخ باشگاه تشکر کنند.
تام هریس
کلود ماکلهله (چلسی 2008-2003)
بازیکنان فوتبالی کمی وجود دارند که نقششان آنقدر مشخص داشته باشد و آن نقش، به نام آنها نامگذاری شود.
ماکلهله در اواخر دوران حرفهایاش به چلسی آمد. در 30 سالگی، ماکلهله از یک هافبک تهاجمی به یک هافبک عقبنشین و عمقی تبدیل شده بود که از خط دفاعیاش محافظت میکرد و هر اقدام دفاعی که در نزدیکیاش رخ میداد را جمع میکرد.
با این حال، نه تنها توانایی او در پوشش زمین و بازپسگیری مالکیت توپ، بلکه نقش او در تغییر شیوه بازی چلسی با توپ او را در این لیست قرار میدهد — او به لیگ برتر نشان داد که سیستم 2-4-4 منسوخ شده است..
مورینیو به عنوان مربی چلسی گفت: «اگر من یک مثلث در خط میانی داشته باشم — کلود ماکلهله در عقب و دو نفر دیگر درست جلوی او — همیشه نسبت به یک 2-4-4 خالص که هافبکهای مرکزی کنار هم هستند برتری خواهم داشت، چون همیشه یک نفر اضافی خواهم داشت. همه چیز با ماکلهله شروع میشود، که بین خطوط است.»
وقتی «نقش ماکلهله» به عبارتی تثبیتشده در فوتبال تبدیل میشود، میدانید که تأثیری بزرگ در لیگ برتر گذاشتهاید.
مارک کری
کلود ماکلهله در لباس آبی چلسی
پل اینس
منچستر یونایتد 1995-1989، لیورپول 1999-1997، میدلزبرو 2002-1999، ولورهمپتون واندررز 2004-2003 (اینس از 1989-1986 برای وستهم در سطح برتر بازی کرد)
اینس آغاز همه چیز بود. در فصل افتتاحیه لیگ برتر (1992-93)، منچستر یونایتد اولین عنوان قهرمانی خود را پس از 26 سال به دست آورد. اینس در 41 بازی از 42 بازی حضور داشت. او باعث شد منچستر یونایتد بازیها را ببرد..
فصل بعد هم همان داستان تکرار شد. منچستریونایتد دومین فصل لیگ برتر را هم فتح کرد؛ اینس در ۳۹ بازی از ۴۲ بازی حضور داشت و هشت گل به ثمر رساند، اغلب در کنار خرید جدید تیم، روی کین.
در فصل سوم لیگ برتر، یونایتد قهرمانی را به بلکبرن روورز واگذار کرد و رابطه اینس با فرگوسن تیره شده بود؛ در نتیجه او با مبلغ ۷.۵ میلیون پوند (۹.۷ میلیون دلار به نرخ فعلی) به اینترمیلان فروخته شد.
درباره پل اینس حرفهای زیادی زده شد، بهویژه از سوی فرگوسن که او را وقتی در لیورپول بازی میکرد، «چارلی خودنما» خواند؛ حرفی که بعدها از گفتنش ابراز پشیمانی کرد.
درست است، اینس برای خودش ارزش قائل بود، اما دلیل خوبی هم داشت. اگر طرفدار تیم حریف بودید، احساس میکردید شکستناپذیر است. او میانه میدان را در اختیار میگرفت و بازی را کنترل میکرد؛ درست مثل هافبکهای بزرگ ایتالیایی.
او دو فصل در سری آ بازی کرد و بعد به لیورپول پیوست. آن زمان دیگر در اوج نبود، اما پیش از آن، پل اینس پلی بود بین نسل اولیه لیگ برتر تا رسیدن به بازیکنانی مثل کین، ویرا و دی بروینه.
اندرو هنکینسون
انگولو کانته (لسترسیتی2016-2015، چلسی 2023-2016)
کانته نقش ماکلهله را تصاحب کرد و یک آب هم رویش خورد! او با وجود قد و قامت کوتاهش، تعریف هافبک توپربا را وسعت بخشید و دلیل اصلی دو قهرمانی پیاپی لیگ برتر با دو باشگاه مختلف بود.
او شاید به دستاوردی منحصربهفرد رسید؛ اینکه محور اصلی دو قهرمانی پیاپی با دو تیم باشد. اریک کانتونا هم کاری مشابه انجام داد؛ با لیدز یونایتد و منچستریونایتد در ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، اما کانتونا از فوریه به لیدز پیوست، وقتی آنها صدر جدول بودند.
بدون کانته، قهرمانی لستر در سال ۲۰۱۶ قابل تصور نیست. او کار دو یا حتی سه بازیکن را با قطع توپها و تکلهای بیپایانش انجام میداد. یک فصل بعد، در چلسی، همان شاهکار را تکرار کرد و تمام جوایز بازیکن سال را درو کرد.
جام جهانی و لیگ قهرمانان اروپا هم در ادامه آمدند، در حالی که کانته نقشش را کمی جلوتر در زمین بازتعریف کرده بود. متأسفانه مصدومیتها دوران طلاییاش را کوتاه کردند، اما در اوج، هیچکس در دنیا بهتر از او در نقش خودش نبود.
او همچنین بهترین خرید اقتصادی این فهرست است؛ لستر در سال ۲۰۱۵ فقط ۵.۶ میلیون پوند برای جذبش از باشگاه کائن فرانسه پرداخت.
تیم اسپایرز
انگولو کانته؛ قهرمان لیگ برتر، لیگ قهرمانان و جام جهانی
داوید سیلوا
منچسترسیتی ۲۰۱۰–۲۰۲۰
میشود بحث جالبی بین سیلوا و دی بروینه راه انداخت، صرفاً از نظر تفاوت سبک بازیشان. خیلی از هواداران سیتی داوید سیلوا را بهترین بازیکن تاریخ باشگاه میدانند و بیشتر اسپانیاییها هم احتمالاً طرف او را میگیرند، چون درک متفاوتی از خاصبودن یک فوتبالیست دارند.
بازی دی بروین بیشتر با ذائقه بریتانیایی جور درمیآید: دوندگیهای انفجاری و گلهایی که از راه میرسند با صدای بوم، بنگ، بوم!
سیلوا نقطه تعادل دی بروین بود. اگر دی بروین خامه روی کیک بود، سیلوا خود کیک بود.
او در تمام سالهایی که در سیتی بود، مغز متفکر تیم بود؛ چه مربیاش مانچینی بود، چه پلگرینی، چه گواردیولا. سبک بازی گواردیولا بر کنترل جریان بازی بنا شده، و سبک ریتمبخش سیلوا –که همیشه میدانست چند لمس در هر لحظه لازم است– کاملاً با آن هماهنگ بود. اگر بخواهیم لحنی روشنفکرانه به خود بگیریم، سیلوا انتخاب اهل تفکر بود.
سم لی