آیاکس به عنوان پرچم دار شماره 1 توتال فوتبال، اغلب بهترین خط دفاع لیگ و رقابت های اروپایی را به خود اختصاص می داد و 36 سال بعد، این بار با باشگاه بارسلونا بود که تفکرات تدافعی تیم نقش موثری در رسیدن به 4 نیمه نهایی پیاپی و کسب دو قهرمانی برای تیم تحت هدایت گواردیولا داشت. در این میان، اگر قرار بر این باشد که بخواهیم شخصی را به عنوان نماد توتال فوتبال (یا اسپانیزه و تضعیف شده آن، تیکی تاکا) معرفی کنیم به دلیل نزدیکی بیشتر به زمان حاضر یوهان کرایوف انتخاب بهتری به نسبت رینوس میشل است. بدون شک بررسی تفکرات تدافعی کرایوف می تواند درک بسیار مناسبی از جایگاه فوتبال تدافعی و چگونه دفاع کردن در سبک توتال فوتبال را به ما بدهد.
تدافعی تر از آنچه شما فکر می کنید! |
دفاع کردن در توتال فوتبال عمدتا به 4 شاخه تقسیم می شود:
1- ساخت حداکثر خطوط به وسیله جایگیری های بازیکنان: در ساختار طبیعی فوتبال، 3 منطقه حقیقی فوتبال تعریف می شود. منطقه دفاعی، منطقه میانی و منطقه هجومی زمین. در این میان، 2 ساختار فرضی به این 3 منطقه اضافه می شود. فضای میان خطی در فاز هجومی تیم که معمولا بازیکن از عمق به جریان بازی اضافه می شود و فضای میان خطی در فاز تدافعی که عموما برای هافبک دفاعی تعریف می شود. در فضای میان خطی در فاز هجومی، بازیکن آزاد تیم معمولا به عقب آمده، توپ گیری می کند و برای دو بازیکن کناری خود فضا مورد نیاز را می سازد. در هنگام دفاع، بازیکن مورد نظر عموما ساختاری انعطاف پذیر دارد و در یک برنامه مشخص قرار نمی گیرد. این بازیکن عمدتا بنابر تشخیص شخصی منطقه مورد نظر برای تشکیل مثلث پرس را انتخاب می کند و نمی توان وظایف تدافعی او را در یک چارچوب مشخص گنجاند.
در ساختار توتال فوتبال، محکم ترین ساختار تدافعی هنگامی به وجود می آید که تنها از یک هافبک دفاعی در فضای میان خطی در فاز تدافعی استفاده شود. این مسئله دلایل متعددی دارد، اما بارزترین آن ها این است که فضای مورد نیاز برای مانور بازیکن پست 6 تا حد امکان گسترده و مانع از تداخل وظایف شود. مسئله بعدی کمک به ایجاد یک بلوک محکم در خط هافبک تیم است. منطقه فرضی میان خطی در فاز تدافعی، در واقع پایه ای اساسی برای تشکیل یک بلوک محکم در خط میانی زمین است. از این رو با ایجاد مثلث تک محور که راس آن به سوی دروازه خودی است، بیس مورد نیاز برای ایجاد یک ارتباط مستحکم برای گردش توپ به وجود می آید. به این صورت که منطقه حقیقی میانی به وسیله 3 بازیکن کنترل می شود و منطقه فرضی برای بازیکن شماره 6، فضایی گسترده است که به محور تیم اجازه می دهد انعطاف، جابجایی و استحکام را برای خط میانی تیم تضمین کند.
به وجود آوردن حداکثر خطوط ممکن به تیم قدرت این را می دهد که در هنگام از دست دادن توپ، سریعا بلوک های 3 نفره و مثلثی شکل برای محاصره بازیکن حریف و تلاش برای بازپس گیری توپ با استفاده از یک پرس سنگین تشکیل شود. در واقع وقتی از هر 5 خط حقیقی و فرضی برای بازپس گیری توپ استفاده شود، تا حد امکان از این موضوع که خط فرضی میان دو بازیکن در راستای خط میانی زمین باشد جلوگیری می شود و به تیم این فرصت را می دهد که پرس سنگین را با حداقل دوندگی مورد نیاز بر روی تیم حریف اعمال کند. برای پیاده شدن کامل برنامه تدافعی، نقش بازیکن شماره 10 (یا 9.5!) حیاتی است. این بازیکن باید به واقع بتواند تشخیص دهد که در کدام منطقه از زمین قرار بگیرد که بتواند بلوک های مثلثی مورد نیاز برای تحت فشار قرار دادن حریف را به وجود بیاورد. این نمونه از دفاع عمدتا در مقابل تیم هایی انجام می شود که توانایی بالایی در حفظ و چرخاندن توپ دارند. زیرا هم پرس را به خوبی اجرا می کند، هم به تیم این قدرت را می دهد که پس از بازپس گیری توپ سریعا قادر به انتقال توپ به فاز هجومی تیم باشد.
2- دفاع سیستماتیک: پرس سنگین خطی، خط آفساید در میانه میدان! در این شیوه دفاع، عموما فضایی بین 10 تا 15 متر بین 3 خط دفاع، هافبک و حمله تعریف می شود. در هنگام شروع بازی از دروازه بان حریف، هافبک دفاعی با اضافه شدن به خط دفاعی بلوکی 3 نفره را تشکیل می دهد. دو مدافع کناره ها (در واقع یک مدافع کنار مایل به وسط و یک وینگ بک) کمی به جلو مایل می شوند. 3 مهاجم تیم، پرس سنگینی را بر روی خط دفاعی تیم اعمال می کنند که دروازه بان را مجبور به فرستادن توپ به میانه میدان کند. در این هنگام مدافع کناری آرام به جای خود برمی گردد و بازیکن پست 6 سریعا به خط هافبک اضافه می شود. یکی از دو راس جلویی مثلث میانی سریعا به کناره ها کشیده می شود. بازیکن پست 6 و 8 مرکز میدان را در اختیار می گیرند و وینگ بک، سمت دیگر را به خود اختصاص می دهد.
برای درک بهتر این موضوع گریزی به یکی از بازی های تیم فوتبال بارسلونا می زنیم. در هنگام شروع بازی، مثلث مسی، پدرو ویا پرسی سنگین بر خط دفاعی تیم اعمال می کنند. دنی آلوز کاملا نقش یک وینگ بک را بازی می کند و اریک آبیدال به عنوان یک گوش چپ کمی جلو می کشد. پرس در خط میانی به وسیله 4 بازیکن یعنی ژاوی، اینیستا، آبیدال و آلوز انجام می شود. سرخیو بوسکتس هم به عقب برگشته و زوج پیکه و ماسکرانو را حمایت می کند. به هنگام شروع بازی، بوسکتس سریعا به خط هافبک اضافه می شود، آبیدال به عقب بر می گردد و با متمایل شدن به مرکز، حفره ای که به خاطر کشیده شدن پیکه به سمت راست زمین برای پر کردن فضای دفاعی آلوز به وجود آمده را پر می کند. در این زمان، آندرس اینیستا به سمت چپ زمین کشیده می شود و همانند یک هافبک چپ کلاسیک نقش آفرینی می کند.
پرس سنگین 4 نفره (که در صورت نیاز با اضافه شدن مدافع کنار 5 نفره می شود) در خط هافبک و بی نظمی نسبی در ساختار تیم حریف که به خاطر جابجایی سریع مدافع کنار و بازیکن پست 6 به وجود می آید به تیم حریف اجازه چرخواندن توپ را نمی دهد. از سوی دیگر خط دفاع تیم به وسیله 3 مهره هجومی زیر فشار قرار دارند و انتخابی برای عقب فرستادن توپ وجود ندارد. با بالا کشیدن بلوک 3 نفره خط دفاع و خط آفساید نزدیک به میانه میدان فضای مانور بازیکنان خط حمله حریف بسیار کوچک می شود. به نوعی خلاقیت از تیم حریف گرفته می شود و انتخاب ها به حداقل ممکن می رسند.
این نوع روش دفاع، بیشتر در مقابل سبک فوتبال کلاسیک انگلیسی کاربرد دارد. برنامه اصلی در این شیوه بازپس گیری سریع توپ و اجرای پلن های هجومی طرح شده است.
3- دفاع با توپ! جابجایی و جابجایی مداوم! این شیوه از دفاع به نوعی مهم ترین و کلاسیک ترین شیوه دفاع در توتال فوتبال به حساب می آید. یک وجه یک مکعب روبیک را در نظر بگیرید و آن را در جهت های گوناگون بچرخانید. ساختار مکعب ثابت باقی می ماند اما رنگ های آن دچار تغییر می شود. این موضوع، همان اتفاقی است که در جابجایی های پیاپی عرضی و طولی پیش می آید. در هنگامی که توپ در دستان تیم شماست، به همراه گردش توپ، گردش 9 بازیکن با آن همراه است. سه بازیکن در خط حمله، 3 بازیکن در خط دفاع و 3 بازیکن میانی زمین + 1 بازیکن آزاد که در لاین آپ اولیه عمدتا به عنوان مهاجم تعریف می شود (در یک بازه کوتاه مدت 6 ماهه، ویسنته دلبوسکه با یک کپی ناقص از این سیستم و دادن نقش بازیکن آزاد به فرناندو ردوندو به عنوان هافبک دفاعی، تعریفی جدید و انقلابی از این سبک معرفی کرد و تیمی که با 8 گل در دربی اروپا مقابل بایرن مونیخ زمین خورده بود را با محوریت ردوندو، به هشتمین قهرمانی اروپا رساند).
بازیکنان همواره با جابجایی های پیاپی بازیکنان یارگیر حریف را از پست خود خارج می کنند. این شیوه شاید در نظر اول به عنوان یک نوع حربه هجومی به نظر برسد خصوصا وقتی به شیوه های گلزنی آیاکس و هلند کرایوف توجه می کنیم. اما فاز تدافعی آن بسیار قدرتمند و در عین حال قابل توجه است.
مطمئنا هیچ تیمی نمی تواند تا ابد توپ را بچرخواند. هدف از مالکیت توپ در توتال فوتبال، نه بالا بردن 70 درصدی مالکیت و رساندن پاس ها به 600 و 700، بلکه ایجاد موقعیت و گلزنی است. بدون بروز خلاقیت و به تعبیر دیگر، ریسک کردن هیچگاه نمی توان موقعیت های مورد نیاز برای گلزنی به وجود آورد. در این میان خراب شدن بعضی توپ ها و از دست دادن توپ اجتناب ناپذیر است. زمانی که تیم با جابجایی های پیاپی موقعیت بازیکنان حریف را به هم بریزد، در هنگام از دست دادن توپ دو نکته مثبت برای خود به وجود آورده است:
در حالت اول، بازیکن حریف که توپ را تصاحب کرده است عمدتا خارج از منطقه ای که وظایفش در آن تعریف شده صاحب توپ شده است. در این هنگام، یک گیجی نسبی و مقطعی دچار بازیکن حریف می شود زیرا برای او تعریف نشده است که با توپ در آن منطقه چه تصمیمی بگیرد. این موضوع این فرصت را به تیم می دهد که از عدم هماهنگی جایگاه بازیکن حریف با وظایف تعریف شده اش استفاده کند و چه با بازپس گیری توپ و چه با تغییر فاز به حالت تدافعی در مقابل حریف ایستادگی کند. در حالت دوم، بازیکنی که توپ را تصاحب می کند در منطقه خودش قرار دارد اما انتخاب مناسبی برای انتقال سریع توپ به خاطر بی نظمی به وجود آمده از جابجایی های بازیکنان حریف ندارد. در این هنگام یک پرس سنگین بازیکن را مجبور می کند توپ را دفع کند و مالکیت و فرصت بروز خلاقیت به تیم بازگردد.
باید توجه کرد که این روش، به مهره هایی نیاز دارد که بتوانند یکپارچگی خود را در این جابجایی های پیوسته حفظ کنند و به همین دلیل عمدتا تیم هایی موفق به پیاده سازی این روش می شوند که سیستم های آکادمیک و برنامه های مشخص در سنین پایه داشته باشند و تیم اصلی نیز از حداکثر مهره های ممکن برآمده از سیستم تیم های پایه استفاده کند. کافیست به تیم آیاکس دقت کنیم. مربی اصلی تیم، رینوس میشل خود برآمده از سیستم جوانان باشگاه بوده است. کرایوف، رپ، سوارت، کایزر، کرول، نیسکنز، موهرن، ون دویک، سوربیر، آری هان و استوی همگی از دل آکادمی موفق آیاکس بر آمدند و توانستند در عین سازگاری با این سبک، پله های موفقیت را طی کنند و رکورد های بی نظیری را به ثبت برسانند. شاید به نظر بیاید که پیاده سازی این شیوه در مقابل دفاع منطقه ای سازگار نیست. به همین دلیل نوع دومی برای دفاع در حالت حفظ توپ تشریح می شود که چهارمین ساختار تدافعی در توتال فوتبال می تواند لقب بگیرد.
4- گردش توپ، نفر بین توپ و دروازه خودی! هدف اصلی این شیوه، مقابله با ساختار تدافعی موسوم به دفاع اتوبوسی! است. در فاز هجومی عمدتا توپ در یک سوم میانی زمین به گردش درمی آید و تیم حریف را آرام آرام از لانه خود بیرون می کشد. اما در فاز تدافعی، وجود 8 بازیکن (شامل 1 دروازه بان) بین منطقه ای که توپ از دست رفته است و دروازه خودی به تیم قدرت مقابله با ضد حمله های احتمالی حریف را می دهد. این شیوه ساختاری است که کرایوف از آن به عنوان زهر کشنده برای کاتناچیو اسم می برد. شیوه ای که دو بار در فینال های 72 و 73 اروپا در مقابل یوونتوس و اینتر پیاده شد و با موفقیت آیاکس همراه بود. آلمانیزه شدن توتال فوتبال؛ موفقیت با "لاتک" و "قیصر" نابغه! در حالی که برای عدم موفقیت مورد انتظار از پپ گواردیولا در بایرن مونیخ یکی از بهانه هایی که مشتری زیادی دارد این است که بایرن هنوز آمادگی پذیرش سبک پایه ای بارسا را ندارد، اما بی انصافیست که نقش تیم های آلمانی خصوصا بایرن مونیخ را در تکامل توتال فوتبال نادیده بگیریم.
توتال فوتبال آلمانی، صفتی است که باید برای بایرن مونیخ، مونشن گلادباخ و در تطابقی از این دو تیم، برای فوتبال آلمان در دهه 70 در نظر گرفته شود. مانور اصلی در این مورد بر روی باشگاه بایرن مونیخ است زیرا نقش و کیفیت تعیین کننده "فرانتس بکن بائر" بود که توتال فوتبال آلمانی را به اوج رساند. در فصل 1966.67 اروپا، کرایوف با تعبیری انقلابی از نقشی که سابق بر آن به وسیله پوشکاش و دی استفانو پیاده شده بود، توانست آمار خیره کننده ای برای خود و باشگاه آیاکس به ثبت برساند و در 43 بازی 42 گل را وارد دروازه حریفان کند. اوج بازی های فصل آیاکس در مقابل لیور بیل شنکلی بود که با 5 گل این تیم را از آمستردام بدرقه کرد.
در نقطه مقابل، همان فصل آغاز دوران با شکوهی برای بازیکن 21 ساله آلمانی بود. بکن بائر تعریفی که به وسیله کرایوف در ساختار 4.2.4 آیاکس صورت می گرفت را به زبان فوتبال آلمان ترجمه کرد و همان نقش این بار در سیستم تدافعی تیم بر عهده اش نهاده شد. در واقع کرایوف بازیکنی بود که برای چرخاندن توپ به عقب می آمد و فضا سازی و بازی سازی را در راستای کار خود قرار می داد، اما بکن بائر بازیکنی بود که از جلو می کشید، توپ می گرفت و تبدیل به بازی ساز اصلی تیم می شد. نقش بکن بائر در استحکام دادن به خط دفاعی با شیوه ابداعی و خاصی که متعلق به خودش بود آنقدر بی نظیر بود که حتی رینوس میشل را هم مجاب کرد از شیوه بازی او کپی برداری کند و نقشی همانند او و با تغییرات جزیی برای بلنکنبرگ (لیبروی آلمانی و معروف به قیصر کوچک!) به وجود بیاورد. این شیوه، به کرایوف این فرصت را می داد که محدوده کمتری را برای شروع بازی سازی پوشش دهد و در نتیجه به او کمک می کرد آمادگی بدنی خود را در طول بازی حفظ کند و در عین حال با کوچک کردن فضای مانور بازیساز اصلی تیم، انسجام و استحکام بیشتری را برای تیم به وجود بیاورد.
در بایرن مونیخ، لاتک برای مولر پستی همیشگی در محوطه جریمه حریف تعریف کرده بود. یک خط 3 نفره در خط هافبک با راث، تورستنسن و زابل برای محکم کردن کمربند خط میانی ترسیم شده بود که با بازی نزدیک به همدیگر و رد و بدل سریع پاس بدون جابجایی، فرصت اضافه شدن بکن بائر به خط هافبک را به وجود می آوردند. در کنار قیصر، برایتنر به آرامی جلو می کشید و گهگاه به میانه زمین سر می زد تا از دید بالا و شوت های قدرتمندش استفاده کند. در کنار این ها نقش "اولی هوینس" که در پست 10 در لاین آپ اولیه به کار گرفته می شد با کشیده شدن به کناره ها به عنوان سوییچ کننده سیستم تیم تعریف می شد و ارتباط به او و بکن بائری که پیش کشیده بود، کلید موقیت سازی برای گلزنی های مولر بود.
در حقیقت توتال فوتبال آلمانی با تکیه بر اقتدار در خط دفاعی بود که به عرش رسید و پایه گذار 4 قهرمانی بوندس لیگا و 3 قهرمانی اروپا شد. پرس کرایوف، فشردگی ساکی؛ تفاوت کجاست؟ بیس فوتبال کرایوف و آریگو ساکی در فاز دفاعی، تلاش برای بازپس گیری توپ یا حداقل وانمود کردن به آن است. اما تفاوت های جزیی و البته اساسی بین این دو شیوه وجود دارد. در فوتبال کرایوف، وقتی توپ از دست می رود، هدف اصلی ایجاد مثلث های پیاپی در زمین، گیر انداختن بازیکن حریف در میان 3 بازیکن و تلاش برای بازپس گیری توپ است. سیستم ها در فاز تدافعی می توند به شکل 3.4.3، 4.1.3.2 و حتی 3.1.3.3 تعریف شود. اما در فوتبال آریگو ساکی، فشردگی است که اهمیت اصلی را دارد. سیستم بیس و پایه در فاز تدافعی برای ساکی 4.4.2 تعریف می شود و به جای مثلث ها، بازیکنان حریف به وسیله فشردگی خطوط تحت فشار قرار می گیرند. در حقیقت بهترین تعریف برای تفاوت این دو سبک این است که فوتبال کرایوف، توپ را پرس می کند و فوتبال ساکی فضا را! قدرت فیزیکی بالاتر آیاکس و سازماندهی تاکتیکی با کیفیت تر میلان، به هر دو تیم اجازه می داد در شیوه خود موفق و مقتدر ظاهر شوند.
تعریف کرایوف از فاز تدافعی: در یک برنامه زنده، کرایوف عنوان کرد تیمش از بسیاری از تیم های دنیا تدافعی تر بازی می کند.
کرایوف اینگونه ساختار مورد نظر خود را رسم کرد: 3 بازیکن در میانه زمین، یک بازیکن در عقب و دو بازیکن در جلو و استفاده از این 3 بازیکن برای کنترل میانه میدان. تیم های دیگر از دو بازیکن در عقب استفاده می کنند و یک بازیکن در جلو، در حالی که این شیوه تلاش برای دفاع از میانه زمین صرفا با دو بازیکن است. اما وقتی دو بازیکن در جلو و یک بازیکن در عقب قرار داشته باشد (بوسکتس و زوج ژاوی و اینیستا را تصور کنید!) همزمان می توانید با دو بازیکن از جلو فشار بیاورید و با بازیکن پست 6 آن دو نفر را پوشش دهید و با استفاده از 3 بازیکن در میانه زمین در مقابل 2 بازیکن حریف در نبردهای میانه میدان موفق باشید."
همچنین در چینش خط دفاعی تیم، عموما یک خط دفاع 3 نفره برای تیم در اولویت قرار دارد. از مهمترین شاخصه های این خط دفاعی، این مورد است که یکی از بازیکنان باید دفاع کناری متمایل به مرکز باشد. (نقش آبیدال در بارسای پپ یا فرر در بارسای کرایوف) برای اهمیت این نقش، کافی است نگاهی بر فصل آخر گواردیولا داشته باشیم. در غیاب آبیدال، در نیمه نهایی مقابل چلسی و در الکلاسیکو مقابل رئال مادرید، دو گلی که هر دو از یک منطقه پایه ریزی شد (گل رامیرس با پاس لمپارد و گل رونالدو با پاس اوزیل) و هر دو باعث زمین خوردن بارسا شد فضایی بود که معمولا به وسیله آبیدال پوشش داده می شد و آدریانو نتوانسته بود آنگونه که باید، وظیفه اش را انجام دهد. در حقیقت آبیدالی که به وسیله عده ای به عنوان نقطه ضعف بارسا شمرده می شد از مهمترین بازیکنان تیم برای ایجاد بالانس مورد نیاز در دفاع و حمله بود. این مورد در فینال 94 و نبرد بارسا مقابل میلان هم برای کرایوف اتفاق افتاد و 3 گل از 4 گل بارسا از سمت چپ زمین پایه گذاری شد. جایی که نادال نتوانست بالانس مورد نیاز در دفاع و حمله را برقرار کند.
اگر نمی توانی برنده شوی، حداقل بازنده نباش! شاید کرایوف مترادفی برای فوتبال هجومی باشد، اما همین جمله از او نشان می دهد که او چه اندازه به فوتبال تدافعی اهمیت می دهد. تعادل، نکته ای است که هیچگاه از سوی نابغه هلندی فراموش نشده است. موفقیت همان اندازه که با گلزنی به دست می آید، بسته نگه داشتن دروازه نیز به ثمر می نشیند. توتال فوتبال در پنجره ذهنی او، همانقدر که به حمله اصرار دارد برای دفاع نیز تلاش می کند. فوتبال در ذهن فوتبال کرایوف فراگیر است. دفاع، هافبک، حمله، بازیسازی، توپ گیری و هر چه که در فوتبال تعریف می شود. فوتبالی که در ایده های نابغه هلندی پیاده می شود کاملترین فوتبال ممکن، توتال فوتبال است.
ارسالی کاربر طرفداری، احسان آزرمی