طرفداری | رامیرز سانتوس دو ناسیمنتو پنج و نیم فصل را در چلسی گذراند، ۲۵۱ بازی انجام داد و در این مدت همه جامهای مهم را به کارنامهاش اضافه کرد. با این حال، زمانی که هافبک برزیلی به عنوان یکی از اولین بازیکنان سرشناس از لیگهای برتر اروپا به چین نقل مکان کرد، بخشی از فوتبال او را به فراموشی سپرد. اگرچه قهرمانها و معجزههای آنها همچنان در حافظه تاریخی به یادگار میماند.
آن شب قرار بود برای چلسی «حسابی طولانی» باشد. تقریباً 3 سال پس از دیداری که هواداران چلسی نام آن را «شب مرگ فوتبال» گذاشتهاند، آبیها بار دیگر در لیگ قهرمانان اروپا مقابل بارسلونا قرار گرفتند؛ در نیمهنهایی و یکقدمی فینال مونیخ. بخشی از انتقام در استمفوردبریج گرفته شد و چلسی با تکگلی که دیدیه دروگبا به ثمر رساند، روحیه خوبی برای دیدار برگشت داشت. با این حال، فوتبال در آن ورزشگاه مخوف کمی طولانی و ترسناکتر است. آمار و ارقام بارسلونا در دیدار رفت، کفه ترازو را به نفع آنها سنگین کرده بود: 72% مالکیت، 863 پاس، 19 اقدام تهاجمی مستقیم به دروازه، 8 کرنر اما تلاش بیفایده برای عبور از بنبست تیم روبرتو دی متئو.
بر هیچکس پوشیده نیست که بهترین راه برای مهار تیمهای گواردیولا، استفاده از ساختار دفاعی فشرده است. هرچند برای این ساختار باید انسجام و تمرکز بالایی داشته باشید و اگر به معقوله شانس اعتقاد دارید، بهتر است آن را هم به تیمتان اضافه کنید. چلسی در شروع کار کمی بدشانس بود. گواردیولا با سیستمی حول محور هافبکها که ایزاک کوئنکا را هم در کنار خود میدید، فشار مضاعفی ایجاد کرده بود. آبیها آشفته و مضطرب بودند. در دقیقه 12'، گری کیهیل پس از سر توپ الکسیس سانچز، مصدوم شد. در دقیقه 35'، سرخیو بوسکتس راه ورود به دژ پیتر چک را پیدا کرد. در دقیقه 37'، کاپیتان جان تری پس از یک خطای غیرحرفهای با کارت قرمز جونیت چاکر جریمه شد و در دقیقه 43'، آندرس اینیستا با به ثمر رساندن گل دوم تقریباً بلیت فینال را رزرو کرد. دنیا روی سر دی متئو آوار شده بود و در سمت دیگر، گواردیولای سرخوش از تکرار تجربه تلخ دیدار با اینتر واهمه داشت.
درگیری رهبران
«رامیرز از ناکجا آباد پیدا شد و امیدهای چلسی را زنده نگه داشت»، جملهای بود که گزارشگر بازی در وقتهای اضافه نیمه اول به زبان آورد. چلسی در آن شب استرس فراوانی کشید اما ناگهان کارت استقامت و خوششانسی را از دل سیاهی پیدا کرد. رامیرز روی همکاری با فرانک لمپارد، به شکلی هنرمندانه گل اول تیمش را به ثمر رساند. او واقعاً از ناکجا آباد پیدا شد و با حرکت از پشت دفاع بارسلونا، با یک ضربه چیپ ماندگار، نور را به تیمش هدیه داد. بارسلونا قرار نبود بار دیگر مقابل یک تیم ده نفره متوقف شود. حملات آنها افزایش یافت و لیونل مسی دو بار تیر دروازه را لرزاند؛ یک مورد آن ضربه پنالتیای بود که به تیر افقی برخورد کرد. چلسی به کمک بازیکنی مانند رامیرز که میدوید، میجنگید و تمایلی به تسلیمشدن نداشت، مقاومت میکرد.
چلسی در بازی با بارسلونا تنها 111 پاس سالم به مقصد رساند. یکی از این پاسها، دفع توپ اشلی کول بود که با خوششانسی به فرناندو تورس رسید. مهاجم اسپانیایی به سمت دروازه حریف یورش برد و پس از دریبل ویکتور والدز، نیوکمپ را خالی از تماشاگر کرد. در این معجزه بزرگ بازیکنان زیادی نقش داشتند اما رامیرز در کانون توجه قرار داشت. خودش در مورد مهمترین گل دوران ورزشیاش گفته است:
هر کجا میروم، حداقل یک هوادار چلسی با دیدن من میگوید: اوه! تو اون گل رو به بارسلونا زدی. هفته قبل از بازی با بارسلونا، در تمرینات روی تمامکنندگی کار میکردیم. داوید لوئیز به سراغم آمد و گفت: رامی وقت مقابل دروازهبان قرار گرفتی باید ضربه چیپ بزنی. گفتم باشه، ولی در تمرین یکی دو بار امتحان کردم و توپ گل نشد! اما در بازی، آن فرصت برایم پیش آمد. پاس فرانک فوقالعاده بود، توپ دقیقاً برای یک ضربه مهیا شد. وقتی رسیدم، توپ برای ضربه چیپ آماده بود. اما در همان لحظه دیدم که ویکتور والدز جلو میآید، دنی آلوز از چپ نزدیک میشود و کارلس پویول هم پشت سرم است. اگر به کنارهها میزدم، والدز میگرفت. وقتی دروازه پشت سرش را دیدم، تنها راه همین بود. وقتی توپ وارد دروازه شد، نگاه کردم و دویدم. اما دوباره برگشتم تا ببینم واقعاً گل شده است یا نه. باورنکردنی بود.
کافیست به تکههایی از چمن نیوکمپ نگاه کنید
گل لحظهآخری فرناندو تورس شاید مهر تاییدی بر صعود چلسی بود، اما آن ضربه تماشایی رامیرز بود که خلاف انتظارات، آبیها را به آلیانتس آرنا رساند. چلسی در نهایت با برتری برابر بایرن مونیخ در ضربات پنالتی، برای نخستین بار فاتح اروپا شد؛ موفقیتی که بدون آن فرار جسورانه رامیرز از میانه میدان و نبوغ او در زدن ضربهای بینقص ممکن نبود. جالب است بدانید رامیرز دو دقیقه پیش از گلزنی، با دریافت کارت زرد از حضور در فینال محروم شده بود. اما او به اندازهای قدرتمند بود که با این واقعیت کنار بیاید. مثل همیشه تسلیم نشد و روحیه خود را از دست نداد. او نمادی از بازیکنان کارگر بود که پیش از قرار گرفتن در رسانهها، قلب هواداران را به دست میآورند.
در ادامه، دوران رامیرز فراز و نشیب زیادی داشت. تا حد زیادی انتخاب اول مربیانش بود و در تمامی بازیهای اروپایی به میدان میرفت. مدتی بعد دچار افت عملکرد و مصدومیتهای دردسرساز شد. با وجود این مشکلات، افتخارات او در فوتبال انگلیس تکمیل شده بود؛ در فینال لیگ کاپ، 90 دقیقه برای ژوزه مورینیو به میدان رفت و با گلزنی برابر لسترسیتی، قهرمانی آبیها در لیگ برتر را قطعی کرد.
روزهای که بازیکنان چلسی در سطح این تیم بودند
در فصل 16-2015 چلسی دچار فروپاشی شد. ژوزه مورینیو شغلش را از دست داد و تعدادی از بازیکنان نیز روحیه بازگشت به دوران اوج را نداشتند. رامیرز یکی از این افراد بود. او در ژانویه ۲۰۱۶، با ۲۵ میلیون پوند به جیانگسو سونینگ پیوست. این انتقال در آن زمان دهمین خرید گرانقیمت تاریخ لیگ چین بود اما توجه زیادی جلب نکرد. اوضاع در چین خوب پیش نمیرفت؛ رامیرز دستمزد زیادی دریافت میکرد اما آن بازیکن خونسرد سابق نبود. همان ابتدای کار به دلیل درگیری با داور با محرومیت چهار جلسهای مواجه شد. در سالهای بعد وضعیت بهتری پیدا کرد اما در نهایت به دلیل عملکرد ضعیفش از تیم ذخیرههای جیانگسو سر در آورد. در سال 2018 امیدوار بود با پیراهن اینتر یا حتی چلسی بازگشت به فوتبال اروپا را تجربه کند اما این سناریو به سرانجام نرسید.
در نهایت، رامیرز تصمیم گرفت با بازگشت به کشورش، با پیراهن پالیمراس، به دوران فوتبالش خاتمه دهد. رامیرز برای مربیان و تیمهای مختلفی به میدان رفت که همگی آنها توانایی و تلاش بیحدومرز او را تحسین کردهاند. تردیدی نیست که او نتوانست در تیم ملی برزیل به جایگاهی دست یابد اما مطمئناً حالا و در آینده با بازبینی دورانش، چیزهای زیادی برای لبخند زدن خواهد داشت. درست مثل آن شب در آوریل 2012.