مطلب ارسالی کاربران
خاطره من از ۹۰ تو سال ۸۸ وقتی ک با حرف های عادل به بالا و پایین پریدم و مامانم دعوام کرد
کاش میشد به اون روزها برگردم...
روزهایی ک وقتی ۹۰ قرار بود شروع شه زیر بارون دهنمو باز میکردم و میدوییدم و شکر گذاری میکردم
وقتی تیتراژ ۹۰ میومد انگار ک نسیمی زیبا وزیده د تمام ابر های سیاه را کنار زده در ان شب ها پرهیجان به سمت پنجره و حیاط میرفتم و وفتی باد تندی میوزید میدوییدم و به بالا و پایین میپریدم از خوشحالی صحبت های عادل شروع میشد و میوه میخوردم آن روزها خبری از موبایل های هوشمند نبود و تلویزیون ها بسیار نوستالژی با آرم پرتقالی شبکه ۳ بودن زمانی ک فوتبال ها بسیار زیبا بودن و در ۹۰ و عادل غرق میشدم لحظه ای از هیجان نمیتونستم بنشینم و خوشحالی و هیجان زیادی داشتم
وقتی منتظر بازی ها بودیم و بلافاصله بعد بازیها منتظر ۹۰ مامانم دعوام میکرد میگفت بخواب فردا باید بری مدرسه اما من بواشکی زیر پتو تا ۳ شب بیدار میموندم و ۹۰ میدیدم و از هیجان به بالا و پایین میپریدم و وقتی ۹۰تمام میشد و استودیو تاریک میشد بسیار ناراحت میشدم و لحظه شماری میکردم تا دوباره عادل بیاد
آیا عادل وقتی همه جا تاریک میشد با افراد پلید و کفتار صفت میجنگید افرادی پلید در سایه ها ک شاید میخواستند سایه مرا با تیر بزنند و عادلی قهرمان با شنل های زیبا به میدان آمد و مشتی بر آنها کوفت و بستنی خرید برام به همراه عادل تا صبح در پلیستیشن ۲ pes 5 بازی میکردم و در بارون و استادیوم هایبوری غرق میشدیم و بازی وقتی به ضربات پنالتی میکشید از هیجان برای اینکه عادل نبینه کدوم سمت میزنم به زیر پتو میرفتم و در لیگ ایران غرق میشدیم تا زمانی که دوشنبه برسه و به ساحلی به نام ۹۰ برسیم