سال ۲۰۲۴ با نمایش آثار تحسینشدهای همچون «بروتالیست»، «آنورا» و «ماده» همراه بود و فیلمهای بلاکباستری موفقی مانند «درون و بیرون ۲»، «ددپول و ولورین» و «تلماسه: بخش دو» روی پرده رفتند اما مطابق انتظار، همهی آثار سینمایی اکرانشده عملکرد قابل قبولی نداشتند. با اینکه میتوان بعضی از این فیلمها را ناامیدکننده یا متوسط توصیف کرد، بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ چندان قابل دفاع نیستند و بهتر است تا حد ممکن نادیده گرفته شوند.
«شنا در شب» اولین فیلم بد سال بود که اکران گسترده شد و در ماه ژانویه روی پرده رفت؛ ژانویه که همواره بازه زمانی اکران فیلمهای ضعیف بوده است، در ادامه پذیرای آثاری همچون «سرقت»، «نقش بازی کردن»، «دختر میلر» و «بازندهها» هم بود. فارغ از فیلمهای این فهرست، «انجمن سیاهپوستان جادویی آمریکا»، «تاریخچه شیطان»، «اشک ساز»، «طعمه»، «عروسی زیبا» و «کریون شکارچی» هم از بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ بودند که منتقدان و سینمادوستان دربارهی کیفیت پایین آنها توافق نظر داشتند.
نکته:۱-لیست براساس نمرات رده بندی شده است.
۲-به دلیل طولانی بودن،لیست به سه بخش تبدیل شده است.
______________________________________________
۳۵-دست راست سرخ (Red Right Hand)
کارگردان: ایان نلمز، اشوم نلمز
بازیگران: اورلاندو بلوم، اندی مکداول، اسکات هیز، گرت دیلاهانت، مو مکری، برایان گراتی، کنت میلر
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۴ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 52 از ۱۰۰
«دست راست سرخ» یک فیلم اکشن بیسروته است که اصلا ساخته شده تا مستقیما وارد حوزهی استریم شود و تنها چیزی هم که باعث میشود به آن نیمنگاهی داشته باشید، اورلاندو بلوم است، بازیگری که سالهاست دیگر یک ستاره محسوب نمیشود و به سختی میتوانید آخرین فیلم خوب او را به یاد بیاورید. ماجراها در یک شهر بیقانون، و پیرامون کش (بلوم)، مردی خشن و سرسخت اتفاق میافتد که در گذشته، برای یک خلافکار پرنفوذ به نام بیگ کت (اندی مکداول) کار میکرد و حالا باید تاوان گذشتهاش را بدهد. کش حالا باید از خواهرزادهاش مراقبت کند و به اصطلاح به رستگاری برسد.
فیلم، تیم بازیگری قابل قبولی دارد، بلوم را هم که کنار بگذاریم، اندی مکداول و گرت دیلاهانت، بازیگران کارکشتهای هستند اما حتی آنها هم نمیتوانند یک فیلمنامهی درجهسه را به اثری بهتر تبدیل کنند و این قصهی قابل پیشبینی را بهبود ببخشند. مانند دیگر آثار فهرست بدترین فیلمهای ۲۰۲۴، «دست راست سرخ» را هم تنها با دو واژه میتوان توصیف کرد: بد و کلیشهای. بعضی از منتقدان، بازی اورلاندو بلوم را قابل قبول دانستهاند و بعضی از سکانسهای اکشن هم نسبتا خوب از آب درآمدهاند اما این ساختهی برادران نلمز، بیسلیقه و آشفته است، فیلمی که بیهدف ساخته شده و قوانین رایج ژانر اکشن را هم به درستی رعایت نمیکند.
(بخشهایی از فیلم دست راست سرخ)
۳۴- وینی پو: خون و عسل ۲ (Winnie-the-Pooh: Blood and Honey 2)
کارگردان: ریس فریک-واترفیلد
بازیگران: اسکات چمبرز، رایان اولیوا، ادی مک کنزی، لوئیس سانتر، مارکوس میسی، سیمون کالو
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 4.۷ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 47 از ۱۰۰
ما در عصری هستیم که حق امتیاز و مالکیت بسیاری از مجموعههای مشهور در حال منقضی شدن است تا در دسترس عموم قرار بگیرند؛ اتفاقی که مدتی قبل برای مجموعهی «وینی پو» رخ داد تا سازندگان «خون و عسل»، بدون اینکه از کسی اجازه بگیرند، فیلمی بسازند که از هر نظر فاجعه بود و تبدیل به بدترین فیلم سال ۲۰۲۳ شد(با کسب شش جایزه تمشک طلایی از جمله بدترین فیلم و بدترین کارگردانی!)
ایدهی فیلم اول -که دومی هم آن را ادامه میدهد- چندان بد نبود و میتوانست به نتایج جالبی ختم شود، اینکه معصومیت از شخصیتهای کودکانهی محبوب فرهنگ عامه گرفته شود و این موجودات دوستداشتنی که برای دههها کودکان را در قالب داستان یا کارتون سرگرم کردهاند، تراژیک و خونین به تصویر کشیده شوند. «وینی پو» را تقریبا همه میشناسند و شاید حتی با قصهها و انیمیشنهایش خاطره داشته باشند؛ ازاینرو، مسخ شدن و نزول او در کالبد هیولای دیوانهای که تشنهی خونریزی است، در نگاه اول ترسناک به نظر میرسید اما متاسفانه همهی این تئوریها پس از اکران «خون و عسل» باطل شد، اثری که توهین به سینما بود و ارتباط خاصی هم با «وینی پو» نداشت. ما با یک فیلم اسلشر کاملا آماتور روبهرو بودیم که هرکسی بدون هیچ مهارتی میتوانست آن را بسازد.
اگر صادق باشیم، قسمت دوم کیفیت بهتری دارد، احتمالا به دلیل بودجهی بالاتری که در اختیار ریس فریک-واترفیلد بود، اما فراموش نکنید که همچنان با یکی از بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ روبهرو هستیم. در این نسخه، بار دیگر با وینی بو و دوستانش همراه میشویم که میخواهند از کریستوفر انتقام بگیرند، کسی که در قسمت اول او را رها کرد تا به دانشگاه برود. فیلم نسبت به نسخهی پیشین، در چند بخش بهبود پیدا کرده، خصوصا در طراحی شخصیتها اما کافی نیست تا این فاجعه را یک اثر سینمایی قابل قبول بدانیم. خون و خونریزی بیدلیل در یک فیلم ترسناک هیچ مشکلی ندارد اما «وینی پو: خون و عسل ۲» به شکل عجیبی خود را جدی میگیرد تا ما هم مجبور شویم آن را جدی نقد کنیم. متاسفانه با فروش نسبتا خوب این فیلم، ریس فریک-واترفیلد میخواهد نسخههای دیگری هم از آن بسازد که اگر اکران شوند، احتمالا آنها را در فهرست بدترین فیلمهای ۲۰۲۵ پیدا خواهید کرد.
۳۳- بازندهها (The Underdoggs)
کارگردان: چارلز استون سوم
بازیگران: اسنوپ داگ، تیکا سومپتر، مایک اپس، جرج لوپز، اندرو شولز، کل پن، کندی بوروس، الکساندر مایکل گوردون
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۶ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 42 از ۱۰۰
فیلم کمدی ورزشی «بازندهها» با بازی اسنوپ داگ، ابتدا قرار بود در سینماها اکران شود اما در یک چرخش ناگهانی، مستقیما وارد سرویس استریم شد؛ این بدین معنا بود که فیلم کیفیت لازم برای روی پرده رفتن را ندارد و احتمالا سازندگان هم میدانند که در گیشه شکست خواهد خورد اما بازهم کسی انتظار نداشت که با یکی از بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ روبهرو باشیم. قصه دربارهی جیسون (اسنوپ داگ)، بازیکن سابق فوتبال آمریکایی است که سرمربیگری یک تیم فوتبال جوانان را در زادگاهش برعهده میگیرد تا شاید به رستگاری برسد. این تصمیم او باعث میشود تا علاقهاش به قوتبال بار دیگر شعلهور شود و نه تنها تیم را متحول کند بلکه خودش هم به آدم بهتری تبدیل شود. اگر فکر میکنید قبلا بارها چیزی شبیه به این را دیدهاید، کاملا درست فکر میکنید.
«بازندهها» عناصر آثار درام ورزشی انگیزشی و کمدی بزرگسالانه را تلفیق میکند اما هر آنچه که برای عرضه دارد را قبلا دیدهاید، آنهم هوشمندانه و تاثیرگذارتر؛ فیلم از این جهت یاد و خاطرهی «تیم میزبان» را هم زنده میکند که از آن هم فیلم بدی بود.
همانطور که منتقد نیویورک تایمز گفته است، در فیلم نه احساس واقعی به چشم میخورد و نه حتی یک شوخی بهیادماندنی. همهچیز کلیشهای و فراموششدنی است. بازی اسنوپ داگ در نقش جیسون، فاجعه نیست اما او مهارتهای بازیگری و انرژی لازم برای چنین نقشی را ندارد و تماشای او هیجانانگیز نیست. «بازندهها» یک تقلید همهجانبه از فیلمهای ورزشی قبلی است که اگر آن را تماشا نکنید، چیزی از دست ندادهاید.
۳۲-آرزوی ایرلندی (Irish Wish)
کارگردان: جیمز بست
بازیگران: لیندزی لوهان، اد اسپیلرز، الکساندر ولاهوس، آیشا کری، الیزابت تن، جین سیمور، داکوتا لوهان، تیم لندرز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۲ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 42 از ۱۰۰
حالا کمتر کسی به یاد میآورد که روزگاری، لیندزی لوهان یکی از ستارگان جوان سینما بود. اون سالها سقوط را تجربه کرد و بازگشت اخیر -و دوباره- او به دنیای سینما را باید یک شکست کامل بدانیم. مشخص نیست که لوهان بر چه پایه و اساسی پروژههایش را انتخاب میکند اما میدانیم که بر اساس قراردادی که با نتفلیکس دارد، احتمالا چند فیلم ضعیف دیگر هم با آرزوی بازی او منتشر خواهد شد. فیلم کمدی فانتزی عاشقانه «آرزوی ایرلندی»، دومین همکاری لوهان با نتفلیکس، داستان زندگی مدی را روایت میکند، یک ویراستار کتاب که مخفیانه عاشق یک نویسنده پرفروش (الکساندر ولاهوس) است، و خوشبختانه، یک برخورد جادویی با یک شخصیت افسانهای که آرزوها را برآورده میکند (دان بردفیلد)، مدی به نامزد آقای نویسنده تبدیل میشود.
ایدهی اولیهی فیلم مبتنی بر اصطلاح «مراقب باش چه چیزی آرزو میکنی» است اما جیمز بست (کارگردان) هرگز سعی نمیکند حرکت تازهای کند، گویی از نوآوری وحشت دارد و میخواهد کلیشهایترین فیلم عاشقانه فانتزی تاریخ را بسازد. بازی لیندزی لوهان قابل قبول است اما او را اگر کنار بگذاریم، دیگری هیچچیز باقی نمیماند. منتقد ایندیوایر، در نقد فیلم، ان را « فراموششدنی» توصیف کرده و پُر بیراه نمیگوید. منتقد گاردین هم فیلم را در حد لوهان ندانسته و گفته که فیلمهای زبالهی نتفلیکس، استعدادهای او را هدر میدهند. لوهان شاید در آینده، فرصت ورود به جریان اصلی سینما و حضور در آثار بهتر را داشته باشد اما فعلا با «آرزوی ایرلندی»، در یکی از بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ به ایفای نقش پرداخته است.
۳۱-بدون یخ (Unfrosted)
کارگردان: جری ساینفلد
بازیگران: جری ساینفلد، ملیسا مک کارتی، جیم گافیگان، مکس گرینفیلد، هیو گرانت، امی شومر، بیل بر، پیتر دینکلیج
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۵ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 40 از ۱۰۰
مدتی قبل بود که جری ساینفلد با یک مصاحبه عجیب درباره وضعیت فعلی صنعت فیلمسازی، حواشی متعددی ایجاد کرد. این کمدین باسابقه قبل از اینکه اولین فیلمش در مقام کارگردان منتشر شود، گفت که صنعت فیلمسازی به پایان خود نزدیک است و مخاطبان دیگر به اندازه گذشته علاقهای به تماشای فیلم و صحبت در مورد آنها ندارند. شاید فکر کنید کسی که این حرفها را میزند، حتما اثر سینمایی خوبی ساخته است و میخواهد بگوید که سینما زنده است اما اگر حرفهای جری ساینفلد را بپذیریم و صنعت سینما را در آستانهی مرگ تصور کنیم، فیلم ضعیف «بدون یخ» احتمالا آخرین چیزی است که میتواند نظر شما را تغییر دهد، یکی از بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ که از یک مشکل بسیار کوچک رنج میبرد: بههیچوجه سرگرمکننده نیست.
جری ساینفلد در جهان کمدی، چهرهی سرشناس و محترمی است اما در طول ۵۰ سال فعالیت در این حوزه، هرگز پشت دوربین قرار نگرفته بود و به نظر میرسید حالا که میخواهد فیلم بسازد، حتما حرف خاصی برای گفتن دارد. «بدون یخ» اما کاملا نشان میدهد که او نه تنها در این زمینه مستعد نیست، بلکه علاقهی زیادی هم به کارگردانی ندارد و حتی حاضر نیست وسواس به خرج دهد. جری ساینفلد قبلا سیتکام «ساینفلد» را با ایدهی «سریالی درباره هیچچیز» ساخته بود و گویا «بدون یخ» هم در این رابطه است، چون نه داستانی برای روایت دارد و نه به قصهگویی علاقهای نشان میدهد. ساینفلد چند سال قبل فیلمنامهی انیمیشن «فیلم زنبور» را هم نوشته بود که آنهم از مشکلات مشابهی رنج میبرد، شاید بهتر باشد که او به بازنشستگی برگردد.
۳۰-بازگشت به سیاهی (Back to Black)
کارگردان: سم تیلور جانسون
بازیگران: ماریسا آبلا، جک اوکانل، ادی مارسن، لسلی منویل، پیت لی-ویلسون، تلما روبی، اسپایک فرن، هارلی برد
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 6.۳ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 35 از ۱۰۰
فیلمهای زندگینامهای موسیقیمحور در دو دههی گذشته مسیر پرفرازونشیبی را طی کردهاند، گاهی در اوج بودهاند و گاهی هم شاهد آثار ضعیف و سوالبرانگیزی بودهایم. پس از اینکه فیلم «محکم راه برو: سرگذشت دیویی کاکس» (۲۰۰۷) برداشتی کمدی از این زیرژانر ارائه داد و کلیشههای رایج آن را کنار گذاشت، تصور نمیشد که روزی فیلمی دیگر همین رویکرد را برای یک فیلم کاملا جدی استفاده کند تا اینکه سال ۲۰۱۸، «بوهمین راپسودی» این کار را انجام داد و البته به یک موفقیت تجاری بزرگ تبدیل شد تا بازار آثار زندگینامهای بر اساس زندگی خوانندگان و نوازندگان داغ شود. پس از آن، شاهد موج بیپایانی از فیلمهای این چنینی بودیم، از سرگرمکنندههای بیادعا تا آثار فراموششدنی و حتی توهینآمیز؛ با این حال، شاید هیچ کدام آنها به اندازهی «بازگشت به سیاهی» بد نباشد.
قابل پیشبینی بود که سم تیلور-جانسون توانایی ساخت یک فیلم قابل قبول از زندگی امی واینهاوس را نداشته باشد؛ این فیلمساز که «پنجاه طیف خاکستری» را در کارنامه دارد، اینجا هم یک فیلم معمولی ساخته که تنها نکتهی مثبت آن، موسیقیها است و البته آن موسیقیها هم نتیجهی تلاشها و استعدادهای او نیست. فیلم روایتی خنثی و سرد از زندگی خوانندهی فقید، امی واینهاوس (ماریسا آبلا) است که میخواهد متقاوت باشد و البته واقعا هم متفاوت است اما به دلایل اشتباه!
«بازگشت به سیاهی» نمونهی بارز یک فیلم سطحی است که همهی عناصری که واینهاوس را به یک پدیدهی جهانی تبدیل کرد، نادیده میگیرد و حتی از او سوءاستفاده میکند تا داستان خودش روایت کند. به جای تماشای این فیلم، بهتر است چند قطعه از امی واینهاوس گوش دهید تا هنر و استعادهای او را به یاد بیاورید.
۲۹-آرگایل(Argyle)
کارگردان: متیو وان
بازیگران: برایس دالاس هاوارد، سم راکول، برایان کرانستون، کاترین اوهارا، هنری کویل، صوفیا بوتله، آریانا دبوز، جان سینا
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۶ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 33 از ۱۰۰
متیو وان با «کینگزمن: سرویس مخفی»، رویکرد متفاوت خودش به اکشن اغراقآمیز را داشت، سکانسهای اکشن او از یک زیباییشناسی و تدوین خاص بهره میبردند و اگرچه میدانستیم از هیچ منطقی پیروی نمیکنند، اهمیتی نداشت، همهچیز دستبهدست هم داده بود تا از این لحظات لذت ببریم. او با دو نسخهی بعدی «کینگزمن» نتوانست سبک اکشن درجهیک خود را تکرار کند اما امیدوار بودیم که با «آرگایل» به فرم سابق خود بازگردد، اتفاقی که حالا میتوان با قاطعیت گفت رخ نداده است.
فیلم با ساختار «داستان در داستان» آغاز میشود. اِلی کانوی (برایس دالاس هاوارد) نویسندهای است که مجموعه کتاب جاسوسی محبوبی به نام «آرگایل» نوشته و در حال حاضر بر روی جلد پنجم آن کار میکند. این ایده اما در همین حد باقی میماند، در واقع پس از افتتاحیهی فیلم، ما به جز یکی دو سکانس کوتاه، دیگر کاری با داستان مامور آرگایل (هنری کویل) نداریم اما این بخشهای اضافی باعث شدهاند تا فیلم بهشدت طولانی و خستهکننده شود (حدود ۲ ساعت) و جزئیات داستانی بیمعنایی هم به قصه اضافه شود که آن را بیدلیل پیچیده میکند. دقیقا مشخص نیست که متیو وان چه چیزی در ذهن داشته که نتیجهی نهاییاش این شده است، آیا قصد داشته اثری به اصطلاح «کریستوفر نولانی» بسازد یا فقط میخواسته هنری کویل (یا هر ستارهی بزرگ دیگری) در فیلم باشد تا او را در تبلیغات به نمایش بگذارد؟
اینکه سکانسهای اکشنی که داخل قصهی خیالی فیلم اتفاق میافتند، اغراقآمیز باشند، منطقی است و ایرادی به آنها وارد نیست اما بعدتر میبینیم که هیچ تفاوتی میان این قصهی خیالی و دنیای واقعی فیلم وجود ندارد، چه بسا دنیای واقعی حتی اغراقآمیزتر هم باشد. متیو وان شاید قصد دارد پیام خاصی را مخابره کند اما هرچه که هست، به مقصد نرسیده است. و اما دنیای واقعی، کاشف به عمل میآید که اِلی کانوی در حقیقت ریچل کایل (به اختصار «آر.کایل»، هوشمندانهتر از این؟) است، یک جاسوس متبحر که به فراموشی دچار شده و آرگایل هم در واقع خودش است که در رویاهایش میبیند و در موردش مینویسد.
ایدهی کلی در باب مامورِ مبتلا به فراموشی را قبلا دیدهاید، از «هویت بورن» تا «بوسه طولانی شببخیر» اما چیزی که «آرگایل» را متمایز میکند، شاید این باشد که بیش از حد به دنبال حاشیه است و میخواهد با اغراقآمیز بودن، خود را به شکلی دروغین متفاوت جلوه دهد. فیلم در همین راستا، اندکی سلیقهای شده است، شاید اصلا عاشق آن شوید اما کاملا محتمل است که از فیلم نفرت پیدا کنید، خصوصا اگر تریلرهای فیلم را تماشا کرده باشید و تصور کنید که داستانش پیرامون ماموریتهای هیجانانگیز مامور آرگایل اتفاق میافتد، ماموری که فارغ از مدل موهایش، هیچ ویژگی بامزهای ندارد و بههیچوجه کمدی نیست.
فیلم البته در زمینهی کمدی در مجموع ناامیدکننده است و به جز چند دیالوگ از سم راکول و برایان کرانستون، تقریبا هیچ عنصر طنزی در آن به چشم نمیخورد. «آرگایل» از نظر بصری هم کمدی نیست، مگراینکه بخواهید به سکانسهای اکشن اغراقآمیز آن بخندید که البته آنها بیشتر سوالبرانگیزند تا بامزه و شاید از خودمان بپرسیم چرا در حال تماشای چنین چیزهایی هستیم. فیلم تیم بازیگری پرستارهای هم دارد اما هیچکس فرصتی برای خودنمایی پیدا نکرده است. ضمن اینکه برایس دالاس هاوارد فارغ از استعدادهای بازیگریاش، فیزیک یک جاسوس کارکشته را ندارد، البته متیو وان برای اینکه به ما ثابت کند اشتباه میکنیم، از بدلکارانی با فیزیک مشابه استفاده کرده است اما در واقعیت، تصور نمیکنم هیچ ماموری در چنین جایگاهی، چنین فیزیکی داشته باشد زیرا در این صورت، حتی با یک دویدن ساده هم دچار نفستنگی خواهد شد. البته که فیلم را نباید جدی گرفت، خود سازندگان هم آن را جدی نگرفتهاند. تراژیک است اما متیو وان با «آرگایل» یکی از بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ را ساخته است، فیلمی که سزاوارانه در گیشه شکست خورد.
۲۸- جوکر: جنون مشترک (Joker: Folie à Deux)
کارگردان: تاد فیلیپس
بازیگران: واکین فینیکس، لیدی گاگا، برندن گلیسون، کاترین کینر، زاسی بیتس، استیو کوگان، هری لاوتی، جیکوب لافلند
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۲ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 31 از ۱۰۰
فیلم «جوکر» قرار نبود دنبالهای داشته باشد اما موفقیتهای حیرتانگیز آن در گیشه، شرکت برادران وارنر را مجاب کرد تا نسخهی دوم را بسازند. این سنت همیشگی هالیوود است که اگر چیزی پرفروش شد، باید به یک مجموعهی سینمایی تبدیل شود، با وجود این، خبر ساخت «جوکر ۲» برای طرفداران هیجانانگیز بود اما پس از اینکه اعلام شد با یک فیلم موزیکال روبهرو هستیم، نگاهها تا حدودی متفاوت شد و بعضیها از این تغییر ژانر ناگهانی استقبال نکردند. برخی سعی کردند به این تغییرات خوشبین باشند اما حداقل تا اینجا، این دنباله همه را ناامید کرده است. وارنر تا حدودی سعی کرد طرفداران را فریب دهد.
آنها در تریلرها، عناصر موزیکال فیلم را کماهمیت جلوه دادند و احتمالا بعضی از تماشاگران حتی باخبر نبودند که قرار است یک فیلم موزیکال تماشا کنند. از طرف دیگر، در تریلر لحظاتی به چشم میخورد که به طور کلی در فیلم وجود ندارد، در واقع همین لحظات بود که وعدهی فیلم متفاوتی را میداد اما آنها اصلا در فیلم نیستند که این هم باعث خشم بینندگان شد. افسوس که مشکلات فیلم به همین جا ختم نمیشود.تاد فیلیپس، واکین فیلینکس و لیدی گاگا، هر سه در مصاحبههایشان گفتند که این دنباله را اثری موزیکال نمیدانند اما عناصر موزیکال فیلم نه تنها پررنگ است، بلکه عمدتا بیمعنا به نظر میرسد تا «جوکر ۲» برای طرفداران نسخهی اصلی، فیلمی کسلکننده و ناامیدکننده باشد.
مشکل اینجاست که گاهی احساس میکنید فیلم قصد توهین به طرفداران را دارد و حتی میخواهد آنها را تحقیر کند؛ خصوصا کسانی که به دگرگونی شخصیت آرتور فلک و تبدیل شدن او به یک شرور، واکنش مثبت نشان دادند. بهتر است در مورد بخشهای دادگاه هم صحبت نکنیم که به طور کلی انرژی فیلم را گرفت و ریتم آن را کند کرد.
چیزی که «جوکر» (۲۰۱۹) را به اثری قابل درک تبدیل کرد، این بود که به ما شروری را ارائه داد که محصول جامعه است، انسانی آسیبدیده که در نهایت بخش تاریک روانش را در آغوش میکشد و از تبدیل شدن به یک سمبل لذت میبرد، شروری که در نهایت به جایگاهی که آرزویش را داشت رسیده است.
«جوکر ۲» اما همهی اینها را نادیده میگیرد، فیلمی که هم از مخاطب هدفش متنفر است و هم از خودش. شروری که گاتهام را به آشوب کشید، در قسمت دوم منفعل و ضعیف به تصویر کشیده میشود. این جوکر نیست، این حتی سایهای از جوکری که در قسمت اول شناختیم هم نیست.
در حالی که بعضیها «جوکر» را شاهکار میدانند اما اگر به یاد داشته باشید، با نقدهای ضدونقیضی روبهرو شد. دغدغه اصلی اکثر منتقدان این بود که میترسیدند فیلم بر جامعهی واقعی تاثیر بگذارد، کسانی مانند جوکر پدیدار شوند و بخواهند دست به کارهای خطرناک بزنند؛ اتفاقی که میدانیم رخ نداد. در سوی دیگر، سینمادوستان عاشق فیلم شدند و آن روزها همه جا صحبت از آن بود. ضمن اینکه واکین فینیکس به دومین بازیگری تبدیل شد که برای نقش جوکر، صاحب جایزهی اسکار میشود و یکی از بهترین جوکرهای سینما لقب گرفت.
«جوکر ۲» اما شرایط متفاوتی را تجربه کرده است. در حالی که منتقدان امتیازات پایینی به آن اعطا کردهاند، طرفداران به مراتب از آن نفرت بیشتری دارند. فیلم در حال حاضر میانگین امتیاز ۳۱% در راتنتومیتوز، میانگین امتیاز ۴۵% در متاکریتیک و امتیاز ۵.۲ از ۱۰ را در سایت آیامدیبی دارد که از هر نظر، آن را به یکی از نامزدهای اصلی بدترین فیلمهای ۲۰۲۴ تبدیل میکند. البته که برای بعضیها، این فیلم راضیکننده است و شاید حتی از آن دفاع کنند اما کافی است تا فیلم را با قسمت اول مقایسه کنید تا ضعفهای اساسی آن اشکار شود.
۲۷-سرقت (Lift)
کارگردان: اف. گری گری
بازیگران: کوین هارت، گوگو امبتا-را، وینسنت دن آفریو، اورسولا کوربرو، بیلی مگنوسن، ویویک کالرا، کیم یون-جی، ژان رنو
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۵ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 30 از ۱۰۰
یک فیلم کمدی کلیشهای پیرامون دزدی، «سرقت» ساختهی اف. گری گری و با بازی کوین هارت، بار دیگر گرایش هالیوود به نابود کردن اصالت و ساخت محتواهای سطحی درجهدو تنها با هدف کسب درآمد را یادآور میشود. این فیلم سرقتی که علیرغم بودجهی مناسب، کاملا ارزانقیمت به نظر میرسد و همهی ایدههای آثار مشابه را دزدیده و به بدترین شکل پیادهسازی کرده است، داستان یک سارق کارکشته (هارت) را روایت میکند که رهبری یک گروه از خلافکاران را برعهده گرفته تا از یک هواپیمای مسافربری در حین پرواز، دزدی کنند.
منتقد ورایتی در نقد فیلم نوشته است که تقریبا همهی صحنههای آن کلیشهای است و هر دیالوگی که میشنوید، بهترش را قبلا در فیلم بهتری شنیدهاید. در اینکه اف. گری گری از یک کارگردان جوان مستعد به یک فیلمساز تجاری ناامیدکننده تبدیل شده است، تردیدی وجود ندارد اما دلیل اصلی شکست «سرقت» را باید نتفلیکس بدانیم که چند سال اخیر، تعداد زیادی فیلم با فرمول مشابه تولید کرده است و کیفیت برایش اهمیت ندارد. آنها تنها میخواهند با جذب ستارگان، فیلمهای در ظاهر پرسروصدا بسازند که معمولا هم نتیجه نمیدهد. نتفلیکس میداند که این فیلمهای کمدی اکشن، مخاطب خاص خودشان را دارند اما حتی جدیترین طرفداران کوین هارت هم از تماشای «سرقت» خشمگین خواهند شد، فیلمی که نه بامزه است و نه هیجانانگیز.
۲۶- حسرت (Longing)
کارگردان: ساوی گبیزون
بازیگران: ریچارد گییر، دیانه کروگر، سوزان کلمنت، مارنی مکفیل، کوین هانچارد، استوارت هیوز، جسیکا کلمنت
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 4.۶ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 30 از ۱۰۰
اقتباسی از فیلمی به همین نام (۲۰۱۷)، این ساختهی ساوی گبیزون حس آشنای فیلمهای بازسازی غیرضروری را دارد که از خود میپرسید اصلا به چه دلیل ساخته شده است؛ فقط به این خاطر که انگلیسیزبانان علاقهای به خواندن زیرنویس ندارند؟ مشکلات «حسرت» اما اساسیتر از این حرفها است، در واقع داستان آن به اندازهای مسخره و غیرقابلباور است که حتی اگر یک فیلمنامهنویس خوب، در آن تغییرات اساسی هم ایجاد میکرد، بازهم نتیجهی نهایی چندان قابل دفاع نبود.
ریچارد گییر نقش دنیل را ایفا میکند، یک تاجر ثروتمند که باخبر میشود از معشوقهی قدیمیاش (سوزان کلمنت) یک فرزند دارد. او وقتی باخبر میشود که این پسرک ۱۹ ساله کشته شده است، به شهر زادگاه فرزندش در همیلتون، انتاریو سفر میکند. دنیل آنجا با آدمهای مختلف زندگی پسرش روبهرو میشود و سعی میکند تکههای پازل را کنار همه قرار دهد تا از حقیقت پرده بردارد؛ و البته دنیل با غم فقدان از دست دادن کسی که اصلا نمیشناسد هم دست و پنجه نرم میکند. «حسرت» میتوانست به یک فیلم احساسی خوب تبدیل شود اما ساوی گبیزون (کارگردان) همهی پتانسیلها را هدر میدهد. او میخواهد یک داستان پیچیده را روایت کند اما توانایی این کار را ندارد و همهچیز غیرمنطقی و عجیب پیش میرود. ریچارد گییر از قضا استعداد ویژهای در ایفای نقش تاجران دارد اما اینجا مانند دیگر بازیگران و اعضای تیم سازنده، دچار سردرگمی است.
۲۵- دختر میلر (Miller’s Girl)
کارگردان: جید هالی بارتلت
بازیگران: مارتین فریمن، جنا اورتگا، داگمارا دومینچیک، بشیر صلاحالدین، گیدئون ادلون، کریستین آدامز
امتیاز کاربران IMDb به فیلم: 5.۲ از ۱۰
امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: 29 از ۱۰۰
«دختر میلر» فیلم سوالبرانگیزی است، مشخصا با اهداف خاصی ساخته شده است، از آن فیلمهای کمخرجی که استودیوها میسازند تا با ترفندهای تبلیغاتی و درونمایهی جنجالبرانگیز و یک ستارهی نوظهور، مخاطبان را به سینماها بکشانند. این فیلم به اصطلاح دلهرهآور، قصهی دختر ۱۸ ساله، کایرو (جنا اورتگا) را روایت میکند که باید برای پذیرش در دانشگاه، مقالهای بنویسد و به دنبال یک منبع الهام است، بنابراین یکی معلمان خود، جاناتان (مارتین فریمن) را اغوا میکند، که منجر به یک رسوایی برای هر دو میشود و آنها را در شرایط پیچیدهای قرار میدهد. اختلاف سنی ۳۰ سالهی دو شخصیت اصلی، ما را به دوران عذابآور دههی ۹۰ میلادی میبرد که تعدادی از این فیلمها ساخته شد، آثاری درباره دختران کمسنوسال که بزرگترها را به راه خلاف میکشانند!
مشخص نیست به چه دلیل اما جید هالی بارتلت (کارگردان) احساس کرد که این سوژهی منسوخ را باید احیا کند و برای این کار، همهی کلیشههای ممکن را به کار میگیرد. مضمون فیلم، پدیدهی عجیبی نیست، در دنیای واقعی هم اتفاق افتاده است، یعنی عوض شد جای شکار و شکارچی، مردان زیادی قربانی چنین رویدادهایی شدهاند اما طریقهای که فیلمساز به سوژه نزدیک میشود، نتیجهبخش نیست و پیامی هم برای مخاطب ندارد. منتقدان را به سخره گرفتند و آن را با داستانهای عاشقانهی آماتور مقایسه کردند. مخاطبان هم فریب نخوردند و از فیلم استقبال نکردند. «دختر میلر» از آن آثاری نیست که به فیلم کالت تبدیل شود، صرفا یک اثر سینمایی مضحک است که ارزش تماشا ندارد.
این لیست فاجعه بار همچنان ادامه دارد...