ای به داد من رسیده تو روزای خود شکستن!♭●
ای چراغ مهربونی تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت توی لحظه های تردید!♭●
تو منو از شب گرفتی تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی برای من تکیه گاهی!♭●
برای من که غریبم تو رفیقی جون پناهی
ناجی عاطفه ی من شعرم از تو جون گرفته!♭●
رگ خشک بودن من از تن تو خون گرفته
اگه مدیون تو باشم اگه از تو باشه جونم!♭●
قدر اون لحظه نداره که منو دادی نشونم!♭●
یاور همیشه مومن تو برو سفر سلامت غم من نخور که دوری برای من شده عادت
وقتی شب، شب سفر بود توی کوچه های وحشت
وقتی هر سایه کسی بود واسه بردنم به ظلمت!♭●
وقتی هر ثانیه ی شب تپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست بهترین لباس من بود!♭●
تو با دست مهربونی به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی پرده ی شبو دریدی!♭●
─┤ ●♬!♫!♭● ├─