طرفداری | دوشنبه شب بازیکنان چلسی که مثل یک تیم زیر 12 سال بر سر اینکه چه کسی پنالتی مقابل اورتون را بزند، با هم جدل میکردند، صحنهای سرگرم کننده بود یا زشت؟
پاسخ شما به پرسش مطرح شده، احتمالا هر دو خواهد بود. از برخی جهات قابل درک بود: چلسی با نتیجه 4-0 بازی را به پایان رسانده و پنالتی زن همیشگی آنها، کول پالمر، سه گل زده بود. بنابراین، در فصلی که لحظات درخشان برای بازیکنان به غیر از ستاره انگلیسی بسیار کم بوده، این فرصتی برای افراد دیگری بود که بدرخشند. در نهایت، پالمر پنالتی را گرفت و طبق معمول گل زد، اما این اتفاق یکی از سوالاتی را مطرح می کند که همیشه در پس زمینه در مورد چیزهای کوچکی که میتوانیم در فوتبال تغییر دهیم و اینکه فوتبال از سایر ورزشها چه چیزی میتواند بیاموزد، مطرح میشود.
قانون پرتاب آزاد در بسکتبال
این موضوع در بسکتبال، برای پرتابهای آزاد اتفاق میافتد. پرتابهای آزاد شبیه به پنالتی هستند: هنگامی که روی یک بازیکن خطا صورت میگیرد، به او بین یک تا سه پرتاب آزاد (بسته به فاکتورهای مختلف) از فاصله معین با سبد تعلق میگیرد. این بازیکن فقط در صورتی ضربه نمیزند که به خاطر حوادث مختلف، مصدوم یا اخراج شده باشد. در این حالت، حریف بازیکن دیگری را انتخاب میکند. اجرای این سیستم در فوتبال منجر به نتایج متفاوتی خواهد شد. در بسکتبال، بازیکنی مثل کلی تامپسون نرخ موفقیت 93% دارد و آندره دراموند در شیکاگو بولز کمی بیش از 59% از ضرباتش را با موفقیت وارد سبد کرده است.
آیا پنالتی باید توسط بازیکنی زده شود که خطا روی او انجام شده است؟
اگر بخواهیم این سیستم را در فوتبال پیاده کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ چه میشود اگر فقط به بازیکنی که روی او خطا شده است اجازه پنالتی را بدهیم؟ در وهله اول، درگیری بچهگانه استمفوردبریج دیگر رخ نمیدهد. در قدم دوم، این کار برای شروع، عنصر خطر را ایجاد میکند. با وجود دراماتیک بودن ضربات پنالتی، نتیجه آنها یکی از قابل پیشبینیترین بخشهای فوتبال است. به طور کلی، ضربات پنالتی حدود 75 درصد تبدیل به گل میشوند و این نرخ در لیگ برتر این فصل حتی بالاتر است و به کمی بیش از 90 درصد میرسد. مبارزه عادلانهای نیست، بازیکنان پنالتیزن مهارت و تمرینهای زیادی داشتهاند و دروازهبانها کاری جز شیرجه نمیتوانند انجام دهند.
در صورت اجرای قانون بسکتبال، ترفند قدیمی که بازیکنی با توپ روی نقطه پنالتی میایستد و حواسپرتی حریف توپ را به زنندهی واقعی پنالتی پاس بدهد، دیگر کاربردی نخواهد داشت. در این روش جدید، فقط مهاجم و دروازهبان روبروی هم قرار میگیرند.
چلسی، نمونهای برای انتخاب بهترین رویکرد پنالتی
به سراغ چلسی برویم. به آنها 12 پنالتی تعلق گرفته است: پالمر 9 مورد را تبدیل به گل کرده و از سه پنالتی دیگر، انزو. فرناندز و رحیم استرلینگ هر کدام یک ضربه را از دست دادهاند. تا جایی که میدانیم، نیکلاس جکسون، بازیکنی که بیش از همه از تصمیم پالمر ناراحت بود، هرگز در فوتبال حرفهای پنالتی نزده است. اگر او پنالتی را میزد، نتیجه آن به مراتب کمتر از زمانی که پالمر پنالتی را زد، قابل پیشبینی بود.
نمودار بالا بازیکنانی را نشان میدهد که در 10 فصل گذشته لیگ برتر بیشترین پنالتی را تصاحب کردهاند. منطقی است که اکثر بازیکنان حاضر در بالای این لیست، خودشان پنالتیزن هستند. پنالتیزنها معمولا مهاجم هستند و اغلب در موقعیتی قرار میگیرند که خطا روی آنها پنالتی اعلام شود. با این حال، این نمودار همچنین نشان میدهد که تغییر رویکررد پنالتیها میتواند تا حدودی تفاوت ایجاد کند. از بازیکنانی که در این لیست حضور دارند، درصد موفقیت جیمی واردی در پنالتیهای لیگ برتر 81 درصد است، هری کین 89 درصد و محمد صلاح نیز با وجود اینکه اخیرا چند پنالتی از دست داده، همچنان نرخ 81 درصد را حفظ کرده است.
مهمترین مورد مربوط به رحیم استرلینگ بوده که تعداد ناکامیهایش بیشتر از تعداد گلهایش از روی نقطه پنالتی است: او هفت پنالتی در لیگ برتر زده است که سه تای آنها گل شده است. اگر به این اعداد استناد کنیم و نرخ موفقیت او را روی پنالتیهایی که خودش به دست آورده اعمال کنیم، استرلینگ تقریبا 13 پنالتی از 23 پنالتی را از دست میداد.
ایراد واقعی ضربات پنالتی جدید
بزرگترین ضعیف سیستم اعطای پنالتی به بازیکنی که آن را کسب کرده، از بین رفتن شایستگی فنی است. اینکه از قبل مشخص کنیم چه کسی باید فرصت گلزنی از روی پنالتی را داشته باشد، عجیب به نظر میرسد و کمی هم به طور خودسرانه امتیاز را که تیمی با یک پنالتیزن ماهر دارد، کاهش میدهد. مقایسه با بسکتبال نیز کاملا درست نیست، چرا که فرصتهای بسیار بیشتری برای گلزنی در بسکتبال وجود دارد: یک پرتاب آزاد به مراتب کمتر از یک پنالتی میتواند در برد و باخت تیم تأثیرگذار باشد، بنابراین تغییر در فوتبال در سناریوهای خاص، تأثیر بسیار زیادی خواهد داشت.
به قلم نیک میلر از اتلتیک