استالین پسر بساریون جوغاشویلی، کودکی ضعیف بود. در 7 سالگی به آبله مبتلا شد و صورتش زخمی باقی ماند. چند سال بعد او در یک تصادف با کالسکه مجروح شد که بازوی چپ کمی تغییر شکل داده بود (برخی گزارش ها می گویند که مشکل بازوی او در نتیجه مسمومیت خون ناشی از جراحت بود). دیگر بچه های روستا با او ظالمانه رفتار کردند و حس حقارت را در او القا کردند. به همین دلیل، استالین جستجوی عظمت و احترام را آغاز کرد. او همچنین برای کسانی که از او عبور می کردند، یک رگه ظالمانه ایجاد کرد. مادر استالین که یک مسیحی ارتدوکس روس بود، می خواست که او کشیش شود. در سال 1888، او موفق شد او را در مدرسه کلیسا در گوری ثبت نام کند. استالین در مدرسه به خوبی درس میخواند و تلاشهای او باعث شد تا در سال 1894 به مدرسه علمیه تفلیس بورس تحصیلی کند. یک سال بعد، استالین با Messame Dassy، یک سازمان مخفی که از استقلال گرجستان از روسیه حمایت می کرد، در تماس بود. برخی از اعضا سوسیالیست هایی بودند که او را با نوشته های کارل مارکس و ولادیمیر لنین آشنا کردند. استالین در سال 1898 به این گروه پیوست. اگرچه استالین در مدرسه علمیه عالی بود، اما در سال 1899 آن را ترک کرد. سوابق رسمی مدرسه حاکی از آن است که او قادر به پرداخت شهریه نبود و انصراف داد. همچنین حدس زده می شود که به دلیل دیدگاه های سیاسی اش که رژیم تزاری نیکلاس دوم را به چالش می کشد، از او خواسته شده است که ترک کند. استالین ترجیح داد به خانه بازنگردد، اما در تفلیس ماند و وقت خود را وقف جنبش انقلابی کرد. مدتی به عنوان معلم خصوصی و بعداً به عنوان منشی در رصدخانه تفلیس مشغول به کار شد. در سال 1901 به حزب کارگر سوسیال دموکرات پیوست و تمام وقت برای جنبش انقلابی کار کرد.
در سال 1902، او به دلیل هماهنگی یک اعتصاب کارگری دستگیر و به سیبری تبعید شد که اولین مورد از دستگیریها و تبعیدهای متعدد او در سالهای نوپای انقلاب روسیه بود. در همین زمان بود که او نام استالین را به معنای «فولاد» در روسی برگزید. اگرچه استالین هرگز سخنور قدرتمندی مانند ولادیمیر لنین یا روشنفکری مانند لئون تروتسکی نبود، اما در عملیات پیش پا افتاده انقلاب، تشکیل جلسات، انتشار اعلامیه و سازماندهی اعتصابات و تظاهرات سرآمد بود. او پس از فرار از تبعید، توسط اوخرانکا (پلیس مخفی تزار) به عنوان یک قانون شکن شناخته شد و به کار خود در مخفی کردن، جمع آوری پول از طریق دزدی، آدم ربایی و اخاذی ادامه داد. استالین در ارتباط با سرقت از بانک تفلیس در سال 1907 بدنامی به دست آورد که منجر به کشته شدن چندین نفر و سرقت 250000 روبل (تقریباً 3.4 میلیون دلار به دلار آمریکا) شد. در فوریه 1917، انقلاب روسیه آغاز شد. تا ماه مارس، تزار از تاج و تخت کناره گیری کرد و در حصر خانگی قرار گرفت. برای مدتی، انقلابیون از یک دولت موقت حمایت کردند و معتقد بودند که انتقال آرام قدرت ممکن است. اما در آوریل 1917، لنین، رهبر بلشویک ها، دولت موقت را محکوم کرد و استدلال کرد که مردم باید قیام کنند و با گرفتن زمین از ثروتمندان و کارخانه ها از صنعت گران، قیام کنند و کنترل را به دست گیرند. تا اکتبر، انقلاب کامل شد و بلشویک ها کنترل را در دست داشتند.
دولت نوپای شوروی پس از انقلاب دوران خشونت آمیزی را پشت سر گذاشت، زیرا افراد مختلف برای کسب موقعیت و کنترل رقابت می کردند. در سال 1922، استالین به دفتر تازه ایجاد شده دبیر کل حزب کمونیست منصوب شد. اگرچه در آن زمان پست مهمی نبود، اما به استالین کنترل تمام انتصابات اعضای حزب را داد که به او اجازه داد پایگاه خود را بسازد. او انتصاب های زیرکانه ای انجام داد و قدرت خود را تحکیم بخشید، به طوری که در نهایت تقریباً همه اعضای فرماندهی مرکزی موقعیت خود را مدیون او بودند. تا زمانی که کسی متوجه شد چه کرده است، دیگر دیر شده بود. حتی لنین که به شدت بیمار بود، از پس گرفتن کنترل از دست استالین عاجز بود.
پس از مرگ لنین، در سال 1924، استالین تصمیم گرفت تا رهبری قدیمی حزب را نابود کند و کنترل کامل را به دست گیرد. در ابتدا، او افرادی را از قدرت برکنار کرد و آنها را به هم ریخته و محکوم کرد. بسیاری از آنها به اروپا و قاره آمریکا تبعید شدند، از جمله جانشین احتمالی لنین، لئون تروتسکی. با این حال، پارانویای بیشتری به وجود آمد و استالین به زودی حکومت گسترده ای از وحشت را به راه انداخت و مردم را در شب دستگیر و در مقابل محاکمه های نمایشی تماشایی قرار داد. رقبای بالقوه به همسویی با کشورهای سرمایه داری متهم و به «دشمن مردم» بودن محکوم شدند و به طور خلاصه اعدام شدند. دوره موسوم به پاکسازی بزرگ در نهایت فراتر از نخبگان حزب به مقامات محلی مشکوک به فعالیت های ضدانقلابی گسترش یافت.
در اواخر دهه 1920 و اوایل دهه 1930، استالین با تصرف زمین هایی که قبلاً به دهقانان داده شده بود و سازماندهی مزارع جمعی، سیاست ارضی بلشویکی را معکوس کرد. این امر اساساً دهقانان را به رعیت بازگرداند، همانطور که در دوران سلطنت چنین بود. استالین معتقد بود که جمع گرایی تولید غذا را سرعت می بخشد، اما دهقانان از دست دادن زمین خود و کار برای دولت ناراحت بودند. در طول قحطی متعاقب آن میلیون ها نفر در اثر بیگاری کشته یا گرسنه شدند. استالین همچنین صنعتی سازی سریع را آغاز کرد که در ابتدا به موفقیت های بزرگی دست یافت، اما به مرور زمان میلیون ها جان انسان ها را به همراه داشت و خسارت زیادی به محیط زیست وارد کرد. هر مقاومتی با واکنش سریع و مرگبار مواجه شد. میلیون ها نفر به اردوگاه های کار اجباری گولاگ تبعید یا اعدام شدند.
هنگامی که ابرهای جنگی در سال 1939 بر سر اروپا جمع شدند، استالین حرکتی به ظاهر درخشان انجام داد و با آدولف هیتلر آلمانی و حزب نازی او پیمان عدم تجاوز را امضا کرد. استالین به درستی هیتلر متقاعد شده بود و به هشدارهای فرماندهان نظامی خود مبنی بر بسیج ارتش آلمان در جبهه شرقی خود توجهی نکرد. هنگامی که حمله برق آسای نازی ها در ژوئن 1941 رخ داد، ارتش شوروی کاملاً آماده نبود و بلافاصله متحمل خسارات عظیم شد. استالین آنقدر از خیانت هیتلر مضطرب بود که برای چند روز در دفتر خود مخفی شد. زمانی که استالین عزم خود را دوباره به دست آورد، ارتش آلمان تمام اوکراین و بلاروس را اشغال کرد و توپخانه آن لنینگراد را محاصره کرد. بدتر از همه، پاکسازی های دهه 1930 ارتش شوروی و رهبری دولت را به حدی تحلیل برد که هر دو تقریباً ناکارآمد بودند. پس از تلاشهای قهرمانانه از سوی ارتش شوروی و مردم روسیه، آلمانیها در نبرد استالینگراد در سال 1943 به عقب برگشتند. تا سال بعد، ارتش شوروی در حال آزادسازی کشورهای اروپای شرقی بود، حتی قبل از اینکه متفقین در روز D به چالشی جدی علیه هیتلر برسند.
استالین از زمان پیدایش اتحاد جماهیر شوروی به غرب مشکوک بود و هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی وارد جنگ شد، استالین از متفقین خواسته بود که جبهه دومی را علیه آلمان باز کنند. هم نخست وزیر بریتانیا وینستون چرچیل و هم رئیس جمهور ایالات متحده فرانکلین دی. روزولت استدلال کردند که چنین اقدامی منجر به تلفات سنگین خواهد شد. این تنها بدگمانی استالین را نسبت به غرب عمیق تر کرد، زیرا میلیون ها روس جان خود را از دست دادند. زمانی که جریان جنگ به آرامی به نفع متفقین تغییر کرد، روزولت و چرچیل با استالین ملاقات کردند تا در مورد ترتیبات پس از جنگ گفتگو کنند. در اولین این جلسات، در تهران، ایران، در اواخر سال 1943، پیروزی اخیر در استالینگراد، استالین را در موقعیت چانه زنی محکمی قرار داد. او از متفقین خواست جبهه دومی را علیه آلمان بگشایند که در بهار 1944 با آن موافقت کردند. در فوریه 1945، این سه رهبر دوباره در کنفرانس یالتا در کریمه ملاقات کردند. با نیروهای شوروی که کشورهای اروپای شرقی را آزاد میکردند، استالین دوباره در موقعیتی قوی قرار گرفت و عملاً با دست آزاد در سازماندهی مجدد دولتهایشان مذاکره کرد. او همچنین پذیرفت که پس از شکست آلمان وارد جنگ علیه ژاپن شود. وضعیت در کنفرانس پوتسدام در ژوئیه 1945 تغییر کرد. روزولت در آوریل همان سال درگذشت و رئیس جمهور هری اس. ترومن جایگزین او شد. انتخابات پارلمانی بریتانیا به جای نخست وزیر چرچیل، کلمنت آتلی را به عنوان مذاکره کننده ارشد بریتانیا جایگزین کرد. در حال حاضر، انگلیسی ها و آمریکایی ها به اهداف استالین مشکوک بودند و می خواستند از دخالت شوروی در ژاپن پس از جنگ اجتناب کنند. پرتاب دو بمب اتمی در اوت 1945 ژاپن را مجبور به تسلیم قبل از بسیج شوروی کرد
استالین که از خصومت متفقین نسبت به اتحاد جماهیر شوروی متقاعد شده بود، درگیر تهدید حمله غرب شد. بین سالهای 1945 تا 1948، او رژیمهای کمونیستی را در بسیاری از کشورهای اروپای شرقی تأسیس کرد و یک منطقه حائل وسیع بین اروپای غربی و "مادر روسیه" ایجاد کرد. قدرت های غربی این اقدامات را به عنوان دلیلی بر تمایل استالین برای قرار دادن اروپا تحت کنترل کمونیست ها تفسیر کردند، بنابراین سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را برای مقابله با نفوذ شوروی تشکیل دادند. در سال 1948، استالین دستور محاصره اقتصادی شهر برلین آلمان را صادر کرد، به این امید که کنترل کامل شهر را به دست آورد. متفقین با هواپیمای عظیم برلین پاسخ دادند و شهر را تامین کردند و در نهایت استالین را مجبور به عقب نشینی کردند. استالین پس از اینکه رهبر کمونیست کره شمالی کیم ایل سونگ را تشویق کرد تا به کره جنوبی حمله کند، شکست دیگری در سیاست خارجی متحمل شد، زیرا معتقد بود ایالات متحده دخالت نخواهد کرد. او پیش از این به نماینده شوروی در سازمان ملل دستور داده بود که شورای امنیت را تحریم کند، زیرا شورای امنیت از پذیرش جمهوری جدید کمونیستی خلق چین در سازمان ملل خودداری کرد. زمانی که قطعنامه حمایت از کره جنوبی در شورای امنیت به رای گذاشته شد، اتحاد جماهیر شوروی نتوانست از وتوی خود استفاده کند.
اگرچه محبوبیت او در موفقیت هایش در طول جنگ جهانی دوم بسیار زیاد بود، اما وضعیت سلامتی استالین در اوایل دهه 1950 رو به وخامت گذاشت. پس از افشای نقشه ترور، او به رئیس پلیس مخفی دستور داد تا پاکسازی جدیدی از حزب کمونیست را آغاز کند. اما قبل از اعدام، استالین در 5 مارس 1953 درگذشت. او میراثی از مرگ و وحشت را از خود به جای گذاشت، حتی زمانی که روسیه عقب مانده را به یک ابرقدرت جهانی تبدیل کرد. استالین در نهایت توسط جانشین خود، نیکیتا خروشچف، در سال 1956 محکوم شد.
|