این یادداشت، فقطبه بهانهی بازی دوستانه فرانسه آلمان در لیون نیست زیرا این روزها متاسفانه یا خوشبختانه برای تماشای چنین بازیهای بزرگی لازم نیست مثل زمان دور، سالها صبر کنیم. در حقیقت بهانهی اصلی، چیزی برای سرگرم شدن در تعطیلات نوروز است و خواندن داستانهای یک رقابت طولانی... آلمان، فرانسه، جنگ و صلح
ابتدا قصد داشت رو به عقب حرکت کند. پاس به مدافعان و گردش هزارباره ی توپ در هزارتویی بی ثمر و.... ناگهان تصمیم گرفت بچرخد. رو به جلو، یک پاس، چند گام جلوتر. از مهندس پیر به نابغه جوان. یک شوت سرکش...
همه چیز به همین سادگی بود بچهها. کروس. ویرتز. گل. فوتبال بازی کردن، گل زدن. پیروز شدن.... آلمان بودن....
![](https://ts17.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/getpaidstock.com-660159d54fe9f.jpg)
بازی آلمان- فرانسه به چه معناست؟
بازی با فرانسه، بیشتر شبیه یک مانیفست قدیمی برای فوتبال ژرمنهاست. "وقتی خوب هستیم که بتوانیم فرانسه را شکست دهیم" مسیر حضور آلمان در سه فینال جام جهانی، با عبور از فرانسه همراه شده: ماراتن دشوار در سویا، 1982، بعد از ظهر رودی فولر در 1986 و پرواز مت هوملتز در جام جهانی 2014.
و وقتی بد هستیم که فرانسویها ما را شکست دهند. پس از باخت 6-3 برابر فرانسویها ست که ناقوس پایان یک نسل، برای سپ هربرگر به صدا در میآید و فریتز والتر، هلموت ران و هورست اکل قهرمانان برن، آخرین جام جهانی خود راتجربه میکنند.
بازیهای دوستانه نیز معیار بدی به نظر نمیآید. در سال 2003، تیری آنری و دیوید ترزگه به راحتی نسخهی آلمان را در گلزن کرشن در هم میپیچند و درس خوبی به کوین کورانی و فردی بوبیچ دو مهاجم تیم ملی آلمان میدهند (بله، این دو نفر به جای کلینزمن و بیرهوف)!). زیدان در مرکز زمین درس خوبی به میشائیل بالاک میدهد و شاخکهای تیز کارشناسان خیلی زود در میابد فوتبال آلمان به تغییر نسل نیاز دارد. کمی زودتر از حذف، بدون حتی یک برد در دور گروهی یورو 2004.
از منظر فرانسویها نیز، "پیروزی برابر آلمان" به معنای غلبه بر یک طلسم قدیمی است. تیم زیبا، درخشان، چشمنواز و دلبران میشل هیدالگو در دههی 80 ، به دست دیوهای آلمانی از دو جام جهانی کنار رفتند. آن تیمی که برزیل را شکست داده بود. آن تیمی که الماسی در مرکز میدان با حضور لوئیز فرناندز، ژیرس، تیگانا و پلاتینی داشت. تیمی که هنوز هم در زمرهی بهترین تیمهای ناکام تاریخ جهانی قرار میگیرد.
بااین حال و با وجود رقابتهای بزرگ در مسابقات جام جهانی و یورو، آیا واقعا رقابت میان آلمان و فرانسه یکی از دشمنی های دنیای فوتبال است؟
بیاید ابتدا کمی به عقب بازگردیم. جایی خارج از زمین فوتبال، و سالهایی بدون برگزاری مسابقات فوتبال.... یک واگن قطار در کومپن، شهری در شمال فرانسه. پیمان آتش بس جنگ اول و اذعان آلمانیها به شکست در جنگ در
ساعت11 روز 11 ماه 11 سال 1918
خب. 11لعنتی، انگار فوتبال دست از سر ما بر نمیدارد!
پس از آن، به سراغ مصاحبهای مشترک از میشل پلاتینی و رومنیگه خواهیم رفت... ابتدا، 11، 11 و 11
10-13
صلح و جنگ
پیمان صلح کومپن، دستاورد بزرگی برای هر دو کشور به شمار میرود. پیمانی که رابطهی پر از نفرت و تعصب میان مردم دو کشور را آرام آرام به مسیری مخالف خود تغییر داد. پس از جنگ دوم، این رابطه نزدیک و نزدیک تر نیز شد. در عرصهی دولتها، همکاری آلمان و فرانسه به عنوان دو قطب فرهنگی و اقتصادی، قطار پیشرفت اروپا را به حرکت در آورد. و مهم تر از آن علیرغم جراحات پس از جنگ، هیچگاه خصومتی مانند آنچه میان هلندیها و آلمانیها، یا انگلیسیها و آلمانیها، وجود داشته، بین آلمانها و فرانسویها به چشم نخورد. هیچ بازیکن فرانسوی با لباس آلمان باسن خود را تمیز نکرد*، و هیچ روزنامهی فرانسوی پیش از بازیهای حساس رو در رو به طعنه سقوط امپراطوری رایش را به سخره نگرفت.
در حقیقت رقابت فوتبالی، دو کشور، درست از جایی آغاز شد که جنگ دوم پایان یافت و آلمان و فرانسه، برای دست گرمی، نخستین بازی رسمی رو در رو را در بازی رده بندی جام جهانی 1958 انجام دادند. بازی که مهمترین دستاورد آن، چهار گل ژوست فونتین در برتری 6-3 فرانسه و ثبت رکورد جاودانهی 13 گل در یک جام جهانی بود.
از آن بازی تا آخرین دوئل دو تیم در جام جهانی، فرانسویها زیادی پای به بوندسلیگا گذاشته اند و ژرمنها در خاک فرانسه به نمادهایی در باشگاههای خود تبدیل شدهاند.
ژوست فونتین در گوتبرگ سوئد دروازهی آلمان را باز میکند
گل دوم فونتین، گل سوم فرانسه و گل شمارهی 11 در فونتین در آن تورنمنت
موسیوی خوشحال سوار بر بنز
در دههی 1960، ژیلبرت گرس، نخستین فرانسوی بود که در بوندسلیگا بازی کرد. بازیکن اشتوتگارت، که با استفاده از لنزهای رنگی و رفتاری عجیب و غریب،انگارهی "مرد فرانسوی شاد" را از پردهی سینما و صفحات رمانها به در مقابل چشم طرفداران آلمانی عینیت بخشید.
در دههی 90، ژان پیر پاپن با غر زدنهای مداوم به بخشی از باشگاه هالیوودی بایرن تبدیل شد
اگرچه بعدتر، لیزارازو، ویلی سانیول و سرآمد تمام فرانسویها بوندسلیگا، فرانک ریبری تاثیرات مهمتری بر بایرن گذاشتند.
در مسیر مخالف و از آلمان به فرانسه نیز پیر لیتبارسکی دوران خوشی را در باشگاه ریسینگ پاریس گذراند. کارل هاینس فوستر و کلاوس الوفس در سواحل مارسی برای باشگاه المپیک مارسی به میدان رفتند و پس از آنها، رودی فولر به یکی از نمادهای باشگاه قهرمان اروپا تبدیل شد. وقتی آلمان و فرانسه در جام جهانی 2014 برابر هم به میدان رفتند، تمام این رفت و آمدها تصاویر متفاوتی از اولین بازی دو تیم ساخته بود اما وقایع بازی، همان انگارههای قدیمی آلمان و فرانسه بود:
فرانک ریبری و جشنهای همیشه در باواریا
دیو و دلبر
بازی سال 2014 در ماراکانا، تصویری از آنچه در طول تمام این سالها میان دو تیم رخ داده را به تصویر کشید. فرانسه، تیمی که بیشتر حمله میکند و ظرافت بیشتری دارد برابر ژرمنها سازمان یافته و با برنامه برای رسوخ به کوچکترین منافذ ممکن. احتمالا به همین دلیل است که تصویر ماندگار آن بازی نه فقط ضربهی سر مت هوملتز که مهار استثنایی مانو نویر با دست قدرتمند خودو شبیه یک ربات برنامه ریزی شده برابر شوت کریم بنزما از چند قدمی دروازهی آلمان است.
پس از آن بازی، انگار دوران تازهای در رقابتهای دو تیم آغاز میشود. انگارهی حسرت فرانسوی، و برتری ماشین بی نقص آلمانی، محو میشوند، و آنتوان گریزمان، در قامت دارتانیان، فرانسه را در خانه برابر آلمانها پیروز میکند. برد 2-0 با اهمال شواین اشتایگر، از نمادهای فوتبال آلمان، برای فرانسویها جشن دلنشینی است. شکستن طلسم مردان موطلایی. چهار سال بعد، جشن از بندر مارسی به مونیخ میآید. فرانسه در یورو 2020 بدون دردسر و در قامت این برتر زمین اولین میخ را بر تابوت یواخیم لوو در اولین بازی آخرین تورنمنت یوگی میکوبد.
تمام این بازیها، رقابتهای مهمی در تاریخ به شمار میرود اما، آنچه در تاریخ به عنوان کلاسیک حقیقی به شمار میرود، نبردهای دههی 80 است بازی سال 1986 با ضربهی کاشته اندی برمه، و مهم تر از آن، شبی در سویل، با شرکت شرورها و قدیسان. با قیچی برگردان کلاوس فیشر و فنون رزمی هارالد شوماخر روی سینهی باتیستون. بازگشت فرانسویها و بازگشت ژرمنها. با نبردی نمادین میان دو ستارهی بی بدیل دنیای فوتبال در دههی 1980، قهرمانان ملی و باشگاهی و مردانی که سالها پس از بستن بازوبند کاپیتانی آلمان و فرانسه، در اتاقهای شیشهای تصمیمات مهمی در کسوت مدیران ارشد دنیای فوتبال اتخاذ نمودند. رقابت کارل هاینتز رومنیگه و میشل پلاتینی، آینهی تمام نمای همهی آن چیزی ست که میان آلمانها و فرانسویها گذشته:
مصاحبه ی پیش رو، مصاحبهای مشترک با دو نماد فوتبال آلمان و فرانسه، در دههی 80 است که در شماره ویژهی دو مجلهی 11 freund آلمان و so foot فرانسه در سال 2018 انتشار یافت.
![](https://ts17.tarafdari.com/users/user810587/2024/03/25/2018-204_removed_page-0007.jpg)
مصاحبهی مشترک پلاتینی و رومنیگه
میشل پلاتینی، کارل هاینتس رومنیگه. هر دوی شما، در سال 1955 یک دهه پس از پایان جنگ دوم به دنیا آمدید. رابطهی آلمان و فرانسه در سالهای جوانی شما چطور بود؟
پلاتیتی:
جنگ، هرگز بر خانوادهی من تاثیری نداشت. احتمالا به این دلیل که خانواده ام ساکن ایتالیا بودند. اگرچه پدر و مادرم در خانه فرانسوی حرف میزدند و اواهانه یا ناآگاهانه هیچگاه در مقابل ما فرزندان موضعی سیاسی نسبت به جنگ بیان نکردند.
رومنیگه:
اینجا، در لیپشتات در شرق وستفالیا نیز همینطور بود. مردم از پایان جنگ جهانی خوشحال بودند وقتی صدر اعظم ادناور با نخست وزیر فرانسه دوگل ملاقات کرد، حس میکردم مردم حس شادمانی توام با گناه دارند.
در هنگام دیدار تیمهای ملی یا باشگاه های فوتبال دو کشور چطور؟
رومنیگه:
بستگی به شهر میزبان بازی داشت. اینطور نبود که در هر سطحی تنش باشد. مثلا یک بار در هانوفر در سال 1980 میزبان فرانسه بودیم. یک بازی آرام و بدون اتفاقی خاص. در عوض در سال 1977 بازی دوستانهای با فرانسه در پاریس داشتیم که در آن جو بر علیه ما بود
پلاتینی:
این فضا به گذشته باز میگشت ، ما به فوتبال آلمان احترام میگذاریم. چون آنها هیچ ارتباطی با جنگ جهانی نداشتهاند.
رومنیگه:
نمیدانم، شاید چون ما نسبت به گذشته احساس گناه میکردیم چنین برداشتی از جو پاریس داشتیم.
آقای رومنیگه، در جوانی کدام ستارههای فوتبال فرانسه را به یاد میآورید؟
رومنیگه:
راستش در جوانی هیچکس! من سنم برای به یاد آوردن درخشش ژوست فونتین خیلی کم است و ستارهی بعدی فرانسه که در کلاس جهانی ظهور کرد این آقا بود (با خنده اشاره به میشل پلاتینی)
پلاتینی:
فوتبال ملی دههی 60 و 70 فرانسه فاجعه بود. همه از حذف ما در نخستین دور مسابقات انتخابی یورو اطمینان داشتند.
و برای شما میشل، کدام ستارهی آلمانی را در جوانی به یاد دارید؟
پلاتینی:
من عاشق تیمی بودم که در سال 1972 قهرمان اروپا شد. نتزر، اوورات، بکن باوئر.
اولین ملاقات با هم را به یاد دارید؟ در ردهی جوانان بود؟
پلاتینی:
من هرگز برای تیم جوانان به میدان نرفتم.
رومنیگه:
یادم نیست. احتمالا در بازی باشگاهی نبوده.
پلاتینی:
در آن زمان مثل حالا نبود که استعدادیابها قبل از رسیدن به 10 سالگی کشف میشوند و از 13،14 سالگی پیشنهاداتی برایشان میرسند. اگر خوش شانس بودی در 18 سالگی باشگاه بزرگی به سراغت میآمد.
آیا از تیم آلمانی هم پیشنهاد داشتی؟
پلاتینی:
گلادباخ به من پیشنهادی داد. اما در 17 سالگی، برای بازی در بوندسلیگا جثه لاغری داشتم. همچنین والنسیا، به مربیگری دی استفانو نیز به سراغم آمد. که آن پیشنهاد را به دلیل شخصی رد نمودم.
خب، بگذارید به شما بگویم. اولین بازی رو در روی شما دو نفر در سال 1977 در آن بازی دوستانه که رومنیگه اشاره کرد، در پاریس بود. بازی که فرانسه 1-0 برد.
رومنیگه:
اوه، آره درسته. آخرین بازی ملی بکن باوئر.
پلاتینی:
آن بازی را خوب به یاد دارم. اولیویه رویر که تک گل برتری ما را به سپ مایر زد، بسیار ناراحت بود. زیرا در آن زمان کارمندان تلویزیون فرانسه اعتصاب کرده بودند و بازی از تلویزیون پخش نشد. رویر ناراحت بود که مردم گل او را ندیدهاند.
پسر نقاش فرنسوی در حال کشیدن تصویر رومنیگه جوان در پاریس
چقدر راجع به همدیگر شنیده بودید؟
پلاتینی:
روزهای یکشنبه، خلاصهای از بازیهای بوندسلیگا در روز قبل از تلویزیون پخش میشد. با دیدن آنها، به خوبی میدانستم در آلمان چه خبر است و کاله چه میکند.
آیا بازی سال 1977، به عنوان اولین برد فرانسه برابر آلمان پس از 19 سال، جایگاه خاصی برای شما داشت؟
پلاتینی
بدتر از آن ایتالیا بود که 60 سال برای بردن آنها منتظر بودیم. البته آن بازی برای ما یک نشانهی خوب بود. اینکه پس از سالها، فوتبال ملی ما به خود آمده. پیش از آن با ظهور سنت اتین، بارقههای از زندگی در فوتبال فرانسه به چشم میخورد. آنها تا فینال جام باشگاههای اروپا در 1976 نیز بالا آمدند. و البته آنجا مغلوب بایرن مونیخ و دوستمان رومنیگه شدند (خنده)
رومنیگه:
رات، گاو وحشی. با آن شوت ما را نجات داد. همچنین سپ مایر بارها و بارها با سیوهایش. در واقع اتین باید آن بازی را با اختلاف یکی دو گل میبرد!
پلاتینی:
خب، نباید فوتبال دو کشور را تا پیش از آن مقایسه کنید. آلمان در تمام تورنمتهای مهم پس از جام جهانی 1954، حاضر میشد، دو جام جهانی را بالای سر برده بود و قهرمان یورو شده بود. اما و با ورود به دههی 80 چیزهایی تغییر کرد. هیدالگو، فوتبال فرانسه را از نو ساخت.
رومنیگه
تیم هیدالگو در جام جهانی 1982 بهترین خط هافبک جهان را داشت. با ژیرس، تیگانا و میشل. ترسور، در قلب دفاع ما مثل یک خرس قدرتمند بود. تنها چیری که کم داشتند یک مهاجم نوک تمام عیار بود.
پلاتینی
و یک داور که به نفع آنها سوت بزند (با خنده)
نبرد سویل
بازی نیمه نهایی جام جهانی 1982، میان آلمان و فرانسه تحت الشعاع خطای تونی شوماخر روی باتیستون قرار گرفت. رسانههای زیادی پس از آن بازی حرکت شوماخر را تقبیح کردند و داستان آن بازی را بر اساس آن خطا روایت کردند.
پلاتینی:
این در ذات خبرنگاران است. وقتی چنین چیزهای رخ دهد، خوراک آنها فراهم میشود. اما ما بازیکنان جور دیگری فکر میکنیم.
با این حال رفتار شوماخر در آن شب ابدا خوب نبود. او حتی برای عذرخواهی از باتیستون، چه برای خطای خود و چه در پایان بازی پا پیش نگذاشت. شاید اگر این برخورد مغرورانه نبود، رسانهها نیز بیشتر از درامایی معرکه آن بازی مینوشتند تا حرکت شوماخر.
توضیحی برای آن حرکت شوماخر دارید؟
پلاتینی:
مدل او اینطور بود. بسیار فیزیکی و تهاجمی به سوی حریف حمله میکرد.
رومنیگه:
تونی در آن شب حال خاصی داشت. بعد از بازی ما در رختکن جشن گرفته بودیم. و او در گوشهای تنها نشسته بود. به او گفتم بیا تونی. بیا برویم و از انها عذرخواهی کنیم. باید بدانیم برای او چه اتفاقی افتاده. اما او آنشب در دنیای خودش بود. به من جواب داد ممکن نبست. من نمیتوانم این کار را انجام دهم.
او در کتاب خاطرات خود، دربارهی مصرف افدرین و تاثیر آن بر پرخاشگری خود میگوید...
رومنیگه:
من کتاب او را نخوانده ام اما میدانستم آدم خاصی است. همیشه وقتی با کلن بازی داشتیم، این را در چهرهی تونی شوماخر میدیدم.
کارل هاینتس، شما در دقیقهی هفتم وقت اضافهی آن بازی تازه به میدان آمدی. چرا؟
رومنیگه:
من در ناحیه رانم مصدومیتی داشتم. اما وقتی دیدم فرانسه لحظه لحظه قویتر میشود، از ماساژور تیم خواستم کمکم کند. یک تکه یخ از او گرفتم و در دستکش یکی از گل ها انداختم. دستکش را روی رانم گذاشتم و شروع به ماساژ دادن کردم. فرانسه 2-1 جلو بود. به یوپ دروال گفتم، میتوانم به زمین بروم؟ او پاسخ داد، نمیدانم تصمیم درستی است یا نه. سرانجام وقتی وارد زمین شدم که فرانسه 3-1 جلو بود. با خود گفتم شاید بهتر بود روی نیمکت بنشینم....
پلاتینی:
(با خنده) قطعا بهتر بود!
رومنیگه:
وقتی به سمت دایرهی وسط زمین دویدم حس کردم چیزی مثل ترس در چهرهی فرانسویها ست...
پلاتینی
ما نمیترسیدیم. فقط به خاطر نداشتن تعویض نگران بودیم. باتیستون به اجبار تعویض و راهی بیمارستان شده بود. آلمانیها هروبش و کاله، دو تن از بهترین مهاجم آن زمان اروپا را به زمین آورده بودند. هافبکهای ما ژیرس و تیگانا برای مهار فیشر و لیتبارسکی بازیکنان کوچک اندام برتری فیزیکی داشتند اما دو بازیکن تازه نفس و با جثهای بزرگ ما را به دردسر میانداخت. من به عنوان کاپیتان به ژانوین گفتم مراقب هروبش باشد و کریستین لوپز، جانشین باتیستون مراقب رومنیگه اما فایدهای نداشت.
کاله وارد میشود
خدای من، رومنیگه...
"جملهای منسوب به فرانسوا میتراند، نخست وزیر فرانسه وقتی خبر ورود رومنیگه به زمین را شنید"
رومنیگه:
من هم فقط این را شنیدهام. نمیدانم واقعا رئیس جمهور فرانسه این را گفته یا خیر.
پلاتینی:
تصویر دست دادن کوهل و میتراند در گردون لحظهی مهمی در روابط دو کشور بود.
رومنیگه:
مهم تر از همهی بازیهای فوتبال میان دو کشور
نظر شما راجع به اینکه امروزه فوتبال راه دیگری برای جنگیدن در عرصههای نظامی است، چیست؟
پلاتینی :
فوتبال به عنوان جنگ؟ بی معنی است
رومنیگه:
مزخرف مطلق است. ما نباید اینطور فوتبال بازی کنیم. این یک بازی است و بازی میماند. بازی که ما از کودک شیفتهی آن هستیم. در دنیای حرفهای امروز خبری از دشمنی نیست زیرا آنها مدام در لیگ قهرمانان همدیگر را ملاقات میکنند. رقبا، یکدیگر را خوب میشناسند، و گاهی با هم دوست هستند.
پلاتینی:
برای ما فرانسویها، رقابت سنتی با انگلیسیها اهمیت بیشتری دارد. همانطور که هلندیها برای آلمان.
رومنیگه:
(با لبخند) اما بازی سویل تا مدتها در یاد شما ماند.
دور از شوخی، سالها بعد یکبار وقتی در شانزه لیزه قدم میزدم گروهی از فرانسوی ها مرا شناختند و بدون اینکه اسمم را بیاورند فریاد میزدند 82، 82..
پلاتینی:
(با خنده) خب، تو هنوز آنقدرها پیر نشدی که کسی تو را نشناسد کاله
آقای پلاتینی، جایگاه آن بازی برای شما چیست؟
آن بازی، بسیار احساسی بو شما همیشه چنین احساساتی را یکجا تجربه نمیکنید. عقب افتادن، بازگشت، بازگشت حریف. 120 دقیقه، مصدومیت، پنالتی ها. شاید برای میلیونها فرانسوی آن بازی یک ضربهی سخت روحی بود اما برای شخص من بازی سویل یک شب فراموش نشدنی بود که در پایان تیم خوش شانس تر پیروز شد. همچنین این بازی باعث شد دریابیم چقدر تیم بزرگی داریم. این یک رنسانس دیگر برای فوتبال فرانسه بود. بدون این تجربه ما دو سال بعد نمیتوانستیم قهرمان اروپا شویم
Caption
آقای رومنیگه، برای شما چطور؟
آن بهترین 23 دقیقهای بود که در تمام عمرم داشتم (اشاره به دقایقی که به عنوان بازیکن تعویضی وارد زمین شد) پس از آن فیفا بیخیال دور دوم گروهی شد و تصمیم گرفت تمام بازیهای بعد از مرحلهی اول گروهی به صورت حذفی برگزار شود. این یک نقطه عطف بود. که هر بازیکنی آرزو دارد بخشی از آن باشد.
الن ژیرس میگوید من فیلم آن بازی را فقط تا جایی که 3-1 جلو بودیم دیده و میبینم. آیا هیچکدام از شما بعدا آن بازی را تماشا کردهاید؟
پلاتینی:
نه!
رومنیگه:
من دوست دارم بیشتر بازیهایی که باختیم را تماشا کنم.
پلاتینی:
او میتواند این را بگوید، زیرا در بازیهای بزرگ زیادی شکست نخورده! (خنده)
رومنیگه:
شکستها تلخ هستند اما باعث میشود به عنوان یک ورزشکار به زمین بازی بازگردید. هر تابستان، در تعطیلاتم شکست بایرن برابر چلسی در 2012 و در خانه را نگاه میکنم. هر بار جنبههای تازهای در آن کشف میکنم.
بعد از شکست برابر ایتالیا، من مانند پیر لیت بارسکی در رختکن گریه میکردم. اما برخاستم و پیش او رفتم. به او گفتم باند شو لیتی. گریه کردن بی فایده است. ما امروز شانسی نداشتیم.
پلاتینی :
شاید به این هم ربط داشت که شب بعد از بازی نیمهنهایی تا ساعت 6 صبح بیدار بودید!
رومنیگه:
هواپیمای ما دچار نقص فنی شد و تا ساعت چهار صبح نتوانستیم به مادرید برگردیم. وقتی به هتل رسیدیم ساعت 6 صبح بود که توانستم چرتی بزنم. ناگهان با سر وصدای تونی شوماخر از خواب بیدار شدم. او داشت با آب و تاب با خبرنگاران صحبت میکرد. کجا؟ درست زیر پنجرهی اتاق من. با خودم گفتم اوه تونی بیخیالش شو.
پلاتینی
مطمئنم شوماخر آن شب نتوانسته بود چشمانش را روی هم بگذار
در اتاقهای شیشهای
آقای رومنیگه، شما از سال 2008 به مدت 9 سال رئیس رئیس اتحادیه باشگاههای اروپا بودید. و آقای پلاتینی، شما از سال 2007 رئیس یوفا.
پلاتینی،
ما در طول این مدت به خوبی مکمل هم بودیم و تصمیماتی گرفتیم که به سود فوتبال بود و به پیشرفت آن کمک میکرد.
منظور شما، از فوتبال یک بازی ست، یا یک تجارت؟
رومنیگه
هر کدام جایگاه خود را دارند. ما نمیتوانیم فقط روی رشد تجاری کنیم در حالیکه جنبههای جذابیت بازی کاهش یابد. هیچکس برای یک محصول بدون جذابیت حاضر نیست هزینهای بپردازد. بیایید به بازیهای یورو نگاه کنیم. وقتی آلمان برای اولین بار در سال 1972 قهرمان آن شد، فقط 4 تیم در آن بودند. در دورهای که من بازی میکردم 8 تیم. سپس 16 و حالا 24 تیم. نیمی از کشورهای قاره. با این روند شما در چند سال آینده هر 55 کشور اروپا را در بازیها خواهید دید!
پلاتینی
مشکل بزرگ اینجاست که باشگاهها به دنبال پول بیشتری هستند تا بازیکنان بهتری بخرند. این با ذات بازی تعارض دارد. قانون بوسمن، این حسن را داشت که بازیکن، پس از اتمام قرارداد بتواند آزادانه مقصد بعدی خود را انتخاب کند اما وجه منفی آن این است که از نظر تئوری یک باشگاه میتواند 11 بازیکن منتخب جهان را برای ترکیب خود خریداری کند. این بسیار بد است زیرا همه چیز را قابل پیش بینی خواهد کرد. تمام تلاش من در زمان ریاست بر یوفا این بود که شانس قهرمانی در لیگ قهرمانان را به تمام باشگاهها بازگردانم. این آسان نیست اما باید هدف ما باشد. وگرنه فوتبال طرفداران خود را از دست خواهد.
رومنیگه:
مشکل ما با قوانین اتحادیهی اروپاست. ما بارها به بروکسل رفتیم تا تا از قانون سقف دستمزدها دفاع کنیم. میشل به دنبال قانون بازی جوانمردانه مالی بود. اما دادگاه دادگستری اروپا متوجه نبود قانون بوسمن چه بلایی سر فوتبال آورده است.
دورانی دیگر
با وجود این صحبتها، آیا شما موافق سوپرلیگ هستید؟
رومنیگه
درست نیست. ایدهی تاسیس چنین لیگی از سوی برخی نمایندگان جنوب اروپا مطرح شد. در سال 2016 در بارسلون جلسهای داشتیم. من در آنجا از اعضا پرسیدم:
"آقایان، واقعا فکر میکنید مردم ایتالیا و اسپانیا مشتاقانه در انتظار سوپرلیگ هستند؟" همه با چشمانی گشاد به من نگاه میکردند. چنین ساختاری به لیگهای داخلی آسیب میزند. اینکه همهی آنها، احساس کنند یک لیگ درجه دو هستند.
اما باشگاههای طرفدار سوپرلیگ به دنبال منفعت خود هستند. حتی منافع شخصی مالکان. همانطور که میشل گفت، باید روی بازی تمرکز کنیم. و نه اقتصاد.
من در مراسم خداحافظی خود از ریاست اتحادیه باشگاههای اروپا در سال 2017 به آقای چفرین و اینفانتینو گفتم شما باید پول کافی را برای باشگاههای بزرگ تامین کنید. زیرا آنها موتور کل فوتبال هستند. اما این بهدان معنی نیست که باشگاههای کوچکتر فقط تامین کنندهی بازیکن برای آنها باشند و خود هیچ نقشی در تورنمنتها نداشته باشند.
آقای پلاتینی شما راجع به سوپرلیگ چه فکر میکنید؟
پلاتینی:
ما نیازی به یک لیگ خصوصی و بسته نداریم. جدا از آن فعلا قوانین اروپا اجازهی تاسیس چنین لیگی را نمیدهد. اما وضعیت کنونی لیگهای مختلف نیز مطلوب نیست. کافیست در نیم فصل به جدول لیگها نگاه کنید. تیمهای بزرگ همیشگی به راحتی خود را از بقیه جدا میکنند. نمیدانم فیفا و یوفا در سالهای آتی میتوانند با همین ساختار ادامه دهند یا خیر. یکی از مشکلات اینست که رئیس یوفا توسط اتحادیههای ملی انتخاب میشود. در حالیکه امروزه، با وجود بزرگی لیگ قهرمانان، باید باشگاهها نیز حقی در انتخاب رئیس یوفا داشته باشند.
رومنیگه:
خروج از یوفا، به معنای آسیب رساندن به آرامش در خانوادهی فوتبال است. وفاداری و هماهنگی در این خانواده میتواند ما را به یافتن بهترین راه حلها سوق دهد.
برندهی زشت؟
آقای پلاتینی، شما در دو جام جهانی برابر آلمان و با لباس یووه برابر هامبورگ نمایندهی آلمان در جام باشگاههای 1983 شکست خوردید. آیا آلمانها کابوس شما هستند؟
اما ما با سنت اتین، هامبورگ را در سال 1980 و در فولکس پارک اشتادیون شکست دادیم. در واقع من مقابل همهی آلمانیها شکست نخوردم بلکه برابر تیمهای خوب آلمانی بازنده بودم. این سیاستمداران آلمانی بودند که مخالف ریاست من بر یوفا بودند. در واقع من با سیاستمداران آلمانی مشکلات بیشتری دارم تا با فوتبالیستهای آلمانی (خنده)
در سال 1986 بار دیگر آلمانیها شما را شکست دادند...
پلاتینی:
در آن زمان، ما فرانسویها فقط در صورتی پیروز میشدیم که واقعا خوب باشیم. اما آلمانیها میتوانستند حتی در روز بد خود نیز پیروز شوند. ما برزیل و ایتالیا را شکست دادیم اما در بازی برابر آلمان، اعتقاد دارم داور مقصر بود. من گل مساوی را زدم اما او به اشتباه آن را رد کرد. من غالبا این حس را برابر آلمانیها دارم که انگار توطئهای در پشت صحنه در کار است
بکن باوئر مربی تیم ملی آلمان در آن جام جهانی گفته بود نمیداند چطور آن تیم تا فینال پیشروی کرد
رومنیگه:
فرانتس، واقعا شخصیت جالبی داشت. من در آن تورنمنت کاپیتان تیم بودم و او مدام به اتاقم میآمد. قبل از بازی یکچهارم نهایی برابر مکزیک گفت آنها میزبان هستند پس اگر بتوانیم خوب بازی کنیم، حتی در صورت حذف شدن نیز مشکلی نیست. ما توانستیم مکزیک را در پنالتی ها شکست دهیم. زیرا مربی فشار را از روی دوشمان برداشته بود. برابر فرانسه نیز همین طور بود. بکن باوئر به من گفت نه، درشرایط عادی ما شانسی مقابل فرانسه نداریم.! اما از همان ابتدا پیش افتادیم و تا دقیقهی آخر برتری خود را دو برابر کردیم.
آیا فرانسه در این دوران شباهتی به آلمان دههی 80 دارد؟ برای مثال برد آنها برابر بلژیک در نیمه نهایی 2018. آیا آنها "برنده های زشت" بودند؟
رومنیگه:
هیچ برندهی زشتی وجود دارد. شما پیروز میشوید، چون شایستهی آن هستید.
پلاتینی:
تیم امروز ما به تیم کاملی تبدیل شده. نتیجهی توسعهای که از دههی 80 آغاز کردیم.
رومنیگه:
بلژیک در آن بازی خوب بود. و فرانسه بهتر.. اگر تک تک بازیکنان را قیاس کنیم، فرانسه 5 درصد جلوتر بود و این چیزیست که تفاوت را رقم میزند.
پلاتینی:
آلمانها از سال 1954 برندگان سنتی بازیهای بزرگ بودند. فرانسه پس از سال 1982 چنین شخصیتی یافت. و بلژیکیها در 10 سال اخیر به دنبال یافتن چنین شخصیتی هستند
![](https://ts17.tarafdari.com/users/user810587/2024/03/25/getpaidstock.com-66014d5ea5f9a.jpg)
اما سوال پایانی حالا شما دو نفر مقابل هم نشستهاید...
پلاتینی:
ما مسیرهای مختلفی را پیمودیم. بعد از مربیگری ملی، میخواستم راهم را تغییر دهم. دوست نداشتم شنبهها و یک شنبهها درگیر بازی و جدول.... باشم. وقتی بایرن در فینال 2012 برابر چلسی در خانه شکست خورد، اتفاقات در زمین برای من اهمیت کمتری داشت. درگیریهای من و کاله با هم فرق داشت. برای من این مهم بود که در رویداد فینال لیگ قهرمانان همه چیز خوب و با کیفیت پیش برود، و هشتاد هزار تماشاگر در آلیانس آره نا قبل و بعد از بازی هنگام برگزاری آن احساس راحتی داشته باشند. دیگر برایم برد و باخت هر کدام از دو تیم چلسی یا بایرن اهمیتی نداشت.
رومنیگه
و در فوتبال همیشه مهم نیست که برنده شوید. این اهمیت دارد که مردم به یاد داشته باشند در یک بازی چه داستانی رقم خورد.
پلاتینی
و اینکه در آینده از خود بپرسیم چه کسی در نهایت آن بازی را برد....