(بامداد)
تو جوابای گذشته پیدا نمیشه حال
سوت میکشه تو گوشم قطارِ فردا و فال
رمه رمه فرد فرد بدون توجه بهم بار
بدوش سنگین باهم و تنها
منتظر اتفاق که آماج آمال
تیر بلند بال رو به آغوش نکشید
گودال اشک شد چشم و جنازهی وجدان
دریای توی سینههارو به آشوب نکشید
ستونهای جامعه بنا شد رو گل شل
که رپکنی مثل من پس داد با دل پر
تاریکیم قاتل صبح
نگاهم سارق خورشیدِ
دروغای مفت گرونِ قابل شرب
بدون شک و شرطِ باخت یا برد
میبُرم شاهرگهای خشکیده بعد سالهای عمر
هنوز سرگردون تو تهرون میکنم طی
تمام وجودم جزء به جزء پر از غیظ به کل
میزنم نفس نفس وقت تحرک و تفکر
با خیالم درجا زدم تو توهمِ تسلط
دنبال مسیر خودم بودم بین این دو راه
که زندگی یا مرگ فقط انتخاب دوپاست
همش دروغ فقط دروغ
پژمرد و فِسُردَم از این کرور
که برگ زرد میریزم به امید باد
ولی ته دلم سبزه و عاشق و شاد
از دست احدی ندیدم بچکه یه قطره
یا یکی بهم بگه چیه با الگوها فرقت
مارو با زنجیری پنهان به رکودمون دوختن
خونهمون شد زندان حیوون آدمتر از انسان
گذشته قرن بعد قرن بعد قرن
از اولین آجر کجه انتقام من
واژهها رو پس گرفتن جا بریدن دست گرفتن
اینه انقلاب خشم تپندهی قلب من
(بهرام)
من به گوشم
حرفات قشنگ و پوچن
آه مردمم رو دوشم
بجنب
سهم خودتو بردار
(بامداد)
منو ببین یه مشت از خروار
تو دهن ارباب بزن
بمون محکم و سرپا
(بهرام)
من به گوشم
حرفات قشنگ و پوچن
آه مردمم رو دوشم
بجنب
سهم خودتو بردار
(بامداد)
منو ببین یه مشت از خروار
تو دهن ارباب بزن
ریشه شو بکن از جا
(بهرام)
خشم از صورت سردم بشور
که من زندگی نکردم اگه کردم به زور
خلقم، هدف از خلقم از عقلم به دور
آینده تو از چروکای تو دستم بخون
آرزوی یکی بودم باهاش رفتم به گور
لعنت به اون که گفت تو این جنگل بمون
که بشی درنده خو
بچشنم بگو
تا که بفهمن طعممو که چه تلخم چه شور
انقدر هارم که چیزی نمی کنه اذیتم
فرق دارم با هر کی تحمیل کرد بهم وضعیتم
چه سخت بود ببینم خودمو بخشی از جمع
و قایم کنم فرهنگمو پشت طبیعتم
عددا غنیمتن همه پی کمیتن
دنبال پر کردن سوراخای شخصیتن با عدد
من هم تعیین کردم منطق این بازی نگیرتم
بعدم دادم هزینه شم
زدم زیر بقیه ش
خاک برام هویت نساخت
وقتی کسی باز بذری از جنس ما نکاشت
وقتی کسی دیگه به عمق چیزی فکر نکرد
وقتی کسی دیگه وضع متفاوتی نخواست
نه تو مثل ما نباش ازین قصه ها نباف
بذا قصه فقط واسه خواب بگن برات
پناه بگیر زیر خیک چروک حضرات
و سد بساز از دروغ جلو خروش نظرات خب؟
خیلی واضح ست
اینا به چی می نازن؟
واقعیتو ندیدم من تو این فیلما که می سازن
تو این خبرا که هر روز از شبکه پخش میشن
تو این سریالا که زنا توش با روسری می خوابن
ما باند کردیم باهم
تریبون ساختیم از کاغذ
ریشه هامون خشک نشد از ترس تازیانه ت
ما می دونستیم ساده نیست این راه پر مانع ست
این تویی که نمی دونی با کی طرفی شاید
(بامداد)
من به گوشم
حرفات قشنگ و پوچن
آه مردمم رو دوشم
بجنب
سهم خودتو بردار
(بهرام)
منو ببین یه مشت از خروار
تو دهن ارباب بزن
بمون محکم و سرپا
(بامداد)
من به گوشم
حرفات قشنگ و پوچن
آه مردمم رو دوشم
بجنب
سهم خودتو بردار
(بهرام)
منو ببین یه مشت از خروار
تو دهن ارباب بزن
ریشه شو بکن از جا