«این مطلب، صرفا یک تئوری براساس تحلیل شخصی و درک تاکتیکی نویسنده است.»
مهمترین اتفاق فصل اروپا از نظر تاکتیکی، شیوه بازی گرفتن کارلو آنچلوتی در رئال مادرید از جود بلینگام است و کارلتو از کشوری میآید که بزرگترین تئوریسینهای تاریخ فوتبال در آن رشد کردهاند. پیرمرد ایتالیایی که دوران حرفهای او با حضور در ناپولی و اورتون رو به فراموشی میرفت، حالا در ۶۴ سالگی نشان داده که هنوز چند حقه دیگر در آستین خود دارد.
جود بلینگام که در دورتموند به عنوان یک هافبک کامل شناخته میشد، توپ را میچرخاند و میدانداری میکرد، حالا بیشتر از قبل در کارهای هجومی شرکت میکند. هافبک جوان انگلیسی این روزها به اندازه یک مهاجم گل میزند اما بازیکن پست شماره ۹ نیست و در تعاریف کلیشهای فوتبال، مثل ستارگانی نظیر کاکا، مسوت اوزیل، خامس رودریگز و...، بازیکن پست شماره ۱۰ هم به شمار نمیآید چرا که اصولا وظیفه اصلی او، تبدیل به چیز دیگری شده است.
بلینگام جایی هست که منطقا نباید باشد و کاری را میکند که اصولا وظیفه او نیست؛ ماجرایی که مثل آن را کمتر در جهان فوتبال به یاد میآوریم.
همین موضوع و تاکتیک اتخاذ شده از سوی کارلتو، این کنجکاوی را در نویسنده زنده کرد که آیا ممکن است روزی وظیفه اصلی گلزنی در یک تیم از دوش مهاجمان و وینگرها (بازیکنان پستهای شماره ۷، ۹ و ۱۱) برداشته شده و به بازیکنان دیگر محول شود؟
برای آزمایش این فرضیه، از بازی مشهور فوتبال منیجر (Football Manager) که احتمالا آوازه آن به گوش همه فوتبالدوستان رسیده است، استفاده کردم. در فوتبال منیجر، برخلاف بازیهایی مثل FIFA یا PES، شما هیچ دخالتی در روند بازی ندارید و همانند یک سرمربی واقعی، تیمتان را صرفا از روی نیمکت هدایت میکنید.
رئال مادرید در شرایطی رو به استفاده از ترکیب ۴۳۱۲ آورده است که علت آن، ضعف این تیم در خط حمله و نداشتن مهاجم هدف است اما ایدهای که من در ذهن داشتم، این بود که اگر تمام شرایط فراهم بود و تغییر تاکتیکی از روی اجبار صورت نمیگرفت، آیا ممکن است بازیکنی از خط هافبک تبدیل به بهترین گلزن تیم شود؟ پاسخ مثبت است.
از همین رو، با اندکی تغییر در سیستمی که کارلو آنچلوتی از آن در این فصل بهره برده، تیمم با ترکیب ۴۱۲۳ به میدان فرستادم. یعنی چیزی مانند تصویر زیر.
فلسفه سیستم فوق برپایه پرس از بالا بنا شده و هدف بازیکنان، بازپسگیری توپ در اولین فرصت ممکن و پایهریزی حملات با سریعترین سرعت ممکن است.
در این سیستم، وظیفه اصلی مهاجم اصلی یعنی بازیکن پست شماره ۹، در واقع درگیر کردن مدافعان میانی حریف است. وینگرهای چپ و راست با حرکت بدون توپ در نیمفضاها، فرصت بازیسازی را برای مدافعان کناری که در حقیقت وظایف یک Wide Playmaker را برعهده دارند، فراهم میکنند.
پست ۸.۵ در فوتبال چیست؟
در واقع چیزی به اسم پست هشت و نیم در فوتبال تعریف نشده و صرفا اسمی من-در-آوردی به حساب میآید که نویسنده برای آن درنظر گرفته است. در یک تعریف تئوریک و البته آرمانی، بازیکن پست شماره ۸.۵، دقت و شجاعت یک هافبک دفاعی (پست شماره ۶) برای توپربایی، ظرافت و توانایی یک هافبک میانی (پست شماره ۸) برای بازیخوانی و چرخاندن توپ در زمین و هوشمندی و بیرحمی یک مهاجم هدف (پست شماره ۹) را در خود دارد. تعریفی که تا حدودی به کاری که سالها فرانک لمپارد در چلسی میکرد، نزدیک است.
برای بازی در چنین پستی، ذکاوت درک کانالها و جایگیری، توانایی شوتزنی و تمامکنندگی، قدرت تکلزنی و البته سرعت و فیزیک قدرتمند بدنی برای رفت و برگشتهای مداوم و قد بلند برای استفاده از توپهای بلند، حرف اول را میزند.
بازیکن پست ۸.۵ از موقعیتی که سه مهره هجومی تیمش با درگیر کردن مدافعان حریف ایجاده کردهاند، برای جاگیریهای مناسب استفاده میکند تا تفاوت اصلی را برای تیمش رقم بزند. او در این شرایط یا موفق به گلزنی میشود، یا با جلب توجه مدافعین میانی حریف، فضای بیشتری را در اختیار مهاجم پست ۹ تیمش میگذارد.
موفقیت یک بازیکن در پست شماره ۸.۵ البته علاوه بر تواناییهای ذاتی و تکنیکی، نیاز به اجرای یک برنامه تاکتیکی عظیم با محوریت این بازیکن دارد. یک مهاجم با توانایی بسیار بالا در جایگیری و پرس (مثل جانلوکا اسکاماکا)، وینگرهایی با توانایی پرس و حرکت در عرض (مثل رودریگو یا فده والورده و خویچا کوارتسخلیا)، مدافعین کناری با هوش بازیسازی (مثل ترنت الکساندر آرنولد و اندی رابرتسون یا فدریکو دیمارکو)، یک هافبک باکس تو باکس ساپورتیو (مثل اورلین شوامنی یا نیکو بارلا)، یک هافبک تخریبگر (مثل دکلان رایس) و دو مدافع میانی که از سرعت و توانایی مناسبی برای گرداندن توپ برخوردارند (مثل جورجو اسکالوینی و الساندرو باستونی).
«ترکیب موردنظر نویسنده در زمان حمله، به چنین فرمی تبدیل میشود»
اما چطور بازیکنی مثل چزاره کاسادی میتواند ستاره این ترکیب باشد؟
همانطور که پیش از این مطرح شد، برای بررسی این تئوری از فوتبال منیجر استفاده شده و بازیکنان مختلفی در این پست به کار گرفته شدهاند؛ از جود بلینگام و برادر کوچکترش جوب گرفته تا شارل دکتلار، ساندر برگ، کارلوس آلوارز و...
اما نامی که بیش از همه و حتی بالاتر از جود بلینگام شگفتزدهام کرد، چزاره کاسادی بود. هافبک ایتالیایی چلسی و کاپیتان تیم زیر ۲۰ سال ایتالیا در جام جهانی گذشته که این فصل به صورت قرضی در لسترسیتی توپ میزند، هم یک هافبک باهوش بود و هم یک گلزن مادرزاد.
عملکرد بینظیر کاسادی، مجابم کرد تا خارج از دنیای بازی و آزمایش، بیشتر در مورد او تحقیق کنم که باز هم نتیجه بینظیر بود.
جام جهانی زیر ۲۰ سال آرژانتین که در سال جاری میلادی برگزار شد، شاهد یک ستاره عجیب و غریب بود. چزاره کاسادی که بازوبند کاپیتانی آتزوری را نیز به بازو میبست، نمونه کامل و بارز یک هافبک پست ۸.۵ به حساب میآمد که توانست در این رقابتها، آمار ۷ گل و ۲ پاس گل را ثبت کند تا ضمن دریافت جایزه بهترین بازیکن جام، کفش طلایی این تورنمنت را به خانه ببرد.
چزاره در سیستم ۴۳12 تیم ملی زیر ۲۰ سال ایتالیا برای جام جهانی آرژانتین، هافبک میانی متمایل به چپ این تیم بود اما بیشتر از بازیکن پست شماره ده تیمش یعنی توماسو بالدانزی از هر فرصتی برای یورش بردن به سمت دروازه حریف استفاده میکرد تا از فضای ایجاد شده در محوطه شش قدم دوم و پشت محوطه هجده قدم، بهترین استفاده را ببرد.
برای نمونه، به بازی ایتالیا و کلمبیا در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی زیر ۲۰ سال اشاره میکنیم (از اینجا ببینید). چزاره در دقیقه ۹ بازی و روی یک کرنر ارسالی، با یک ضربه سر تماشایی، دروازه کلمبیا را باز کرد.
حدود ۳۰ دقیقه بعد، کاسادی که باز هم در محوطه جریمه حریف حضور داشت و توجه سه مدافع حریف را به خود جلب کرده بود، روی ارسالی از سمت چپ، با اتکا بر قد بلندش و پیروزی در نبرد هوایی، با یک ضربه سر توپ را در اختیار همتیمیاش قرار داد تا او گل دوم ایتالیا را به ثمر برساند.
اما اوج کار چزاره کاسادی در این بازی و نزدیکترین مورد به اجرای پست شماره ۸.۵ و تاکتیک مدنظر نویسنده، در دقیقه ۵۳ این دیدار رقم خورد. کاسادی که تا حوالی محوطه جریمه حریف پیشروی کرده بود، پاس زمینی کوتاهی برای توماسو بالدانزی در سمت راست ارسال کرد و به داخل محوطه جریمه یورش برد. در حالی که تقریبا تمام مهرههای دفاعی کلمبیا مشغول حراست از فرانسیسکو اسپوزیتو، مهاجم هدف ایتالیا بودند، توماسو بالدانزی با یک پاس بلند، دوباره توپ را برای چزاره کاسادی ارسال کرد اما ضربه سر این هافبک ۱۹۲ سانتیمتری با بدشانسی به تیر عمودی دروازه حریف برخورد کرد و دور شد.
چزاره کاسادی تابستان سال ۲۰۲۲ با مبلغ ۱۵ میلیون یورو از اینتر به چلسی پیوست؛ مبلغی که برای بازیکنی بدون تجربه در سطح حرفهای، قابل توجه به نظر میآمد. او نیمفصل دوم فصل ۲۰۲۲/۲۰۲۳ را به صورت قرضی در ردینگ گذراند و این فصل هم برای قهرمان سابق لیگ برتر، لسترسیتی، به صورت قرضی توپ میزند و از زمان حضور در انگلیس، در ۳۹ بازی، ۷ گل زده و ۲ پاس گل ارسال کرده است.
این هافبک جوان ایتالیایی، علاوه بر تبحر در جایگیری و ارسال پاس، در دفاع تیمی حضوری فعال دارد، دریبلزن قهاری است، شوتزن است و میتواند دروازه حریف را از فواصل دور هدف قرار دهد، در نبردهای هوایی حرف اول را میزند، تمامکنندهای قابل اتکا به شمار میآید و کاشتهزنی خوب است. جسارت چزاره کاسادی یکی از نقاط قوت اصلی اوست، به طوری که میتواند در حوالی محوطه شش قدم دورازه خودی، اقدام به دریبل زدن بازیکن حریف کند یا در دقیقه ۸۷ مرحله نیمه نهایی جام جهانی زیر ۲۰ سال که بازی با نتیجه ۱-۱ پیگیری میشود، ضربه پنالتی خود را با محکمترین شوت ممکن به گوشه بالایی دروازه بفرستد.
کاسادی یکی از مهمترین استعدادهای فوتبال اروپاست و پتانسیل او در حدی است که اگر در سیستمی متناسب با تواناییهایش به کار گرفته شود، شاید بتواند زودتر از جود بلینگام اولین توپ طلای خود را به خانه ببرد اما نباید فراموش کنیم که چزاره، اهل سرزمین انتخابهای اشتباه و آیندههای فوتبالی تباه شده است. امثال این تعاریف و تحلیلها طی سالیان اخیر برای بازیکنان ایتالیایی بسیاری انجام شده است ولی اکثریت قریب به اتفاق آنها، حالا تبدیل به یک خاطره محو شدهاند، استعدادهایی مثل ساموئله دالابونا، فدریکو ماکدا، ماریو بالوتلی، پاتریک کوترونه و... .
در نهایت، ممکن است تمام تحلیلها، بررسیها و پیشبینیهای نویسنده غلط از آب در بیاید و چندی دیگر با جذب یک مهاجم توانمند از سوی رئال مادرید، جود بلینگام به پستی بازگردد که قبلا در آن به بازی میپرداخت و دیگر شاهد این تغییر انقلابی و به دوش کشیدن وظیفه گلزنی یک تیم توسط بازیکنی که بیشتر متمایل به مرکز زمین بازی میکند، نباشیم.