تیم ملی اتریش با رالف رانگنیک، پرفسور آلمانی، در مسیر خوبی قرار دارد. آنها همراه با مرد آلمانی در حال یک تغییر نسل تدریجی هستند و در این میان امیدوارند تا روزی به قلههای فوتبال و افتخارات گوناگون دست یابند. آیا آنها میتوانند؟ |
چند روز پیش بود که صعود زودهنگام تیم ملی اتریش قطعی شد. اتریش که به گواه کارشناسان با رالف رانگنیک متحول شده بود، عملکرد خوبی را از خود به نمایش گذاشت، موفق به شکست تیم ملی سوئد در دو بازی رفت و برگشت شد و حتی در آستانهی غلبه بر تیم ملی بلژیک (شیاطین سرخ اروپا) بود که این امر با گل دقیقه آخری لوکاکو میسر نشد. با وجود اینکه رالف رانگنیک پس از تجربهای ناموفق در منچستریونایتد، یک شکست خورده تلقی میشد و تیم ملی اتریش نیز در میان تیمهای قدر قدرت اروپا به شمار نمیرفت، خیلی زود اوضاع عوض شد، ورق برگشت و تیم ملی اتریش در مسیر یک تحول دشوار اما بنیادین قرار گرفت. تیم ملی اتریش حالا در مسیر درستی است.
هنوز زمان زیادی از دوران او در منچستریونایتد نگذشته بود. با وجود همکاری با منچستریها به عنوان مشاور، با مخالفت تن هاخ رالف از منچستریونایتد جدا شد. به هر حال تن هاخ علاقهای به ادامهی همکاری با پرفسور آلمانی نداشت و حتی با اکثر اعضای کادرفنی او نیز قطع همکاری کرد.
اوضاع بد او در اولدترافورد و نمایش تیم او باعث شده بود تا لقب "شکست خورده" و از "دور خارج شده" به این مربی آلمانی اعطا شود. خیلی زود نیز مصاحبهی جنجالی کریستیانو رونالدو از راه میرسد: "من هرگز چیزی دربارهی او نشنیده بودم. برای او احترامی قائل نبودم. وقتی که حتی یک مربی واقعی نیستی، چطور انتظار داری که تو را رئیس صدا بزنیم؟ من او را رئیس صدا میزدم اما هرگز از ته دل اعتقاد نداشتم که او یک رئیس است. - منچستر یونایتد - باید یک سرمربی ممتاز و درجه یک میآورد، نه یک مدیر ورزشی."
اوضاع برای پرفسور رالف اصلا بر وفق مراد نبود. اما مثل همیشه و با یک چهرهی خشک، جدی و آلمانیطور، شکیبایی به خرج داد و آمادهی کار در تیم ملی اتریش شد؛ تیمی که از لحاظ زیرساختها مشکلات قابل توجهی داشت.
اتریشیها که همسایهی آلمان هستند، عمدتاً از بازیکنان بوندسلیگایی (بوندسلیگای آلمان و بوندسلیگای اتریش) تشکیل شدهاند. از طرفی و با توجه به تاثیرپذیری اکثر تیمهای بوندسلیگایی از سبک بازی گگن پرسینگ و تیمهای رالف، اجرای تاکتیکهای این سرمربی در تیم ملی اتریش چندان سخت به نظر نمیرسید و اکثر بازیکنان با این سبک بازی غریبه نبودند.
بدین ترتیب، شروع کار رالف طوفانی بود. پیروزی سه بر صفر تیم ملی کرواسی (تیم سوم جام جهانی ۲۰۲۲ و نایب قهرمان جام جهانی ۲۰۱۸) نوید روزهایی روشن را میداد.
شادمانی بازیکنان اتریش به خاطر پیروزی مقابل تیم ملی کرواسی
اما شوک موقت پرفسور آلمانی نیز نمیتوانست چارهی کار آنها باشد. همان گونه که کرواسی و بلژیک با ساخت یک نسل طلایی پایههای فوتبال خود را تقویت کردند و افتخارات گوناگونی کسب کردند، رالف رانگنیک نیز در این اندیشه بود تا نسلی طلایی برای تیم ملی اتریش بسازد. او در این مدت مشغول بهبود شرایط "پسران" (از القاب تیم ملی اتریش) شد. البته رالف در این راه نیم نگاهی به اتو ریهاگل بزرگ داشت. آنچه ریهاگل با یونان رقم زد، فراتر از عناوین بوندسلیگایی او قرار گرفت. قهرمانی یونان با ریهاگل در یورو ۲۰۰۴ آنقدر درخشان بود که نقطه عطفی در کارنامهی اتو شد و هر وقت که نام ریهاگل به میان میآید، ناخودآگاه ذهنها به سمت قهرمانی او با یونان میرود؛ در حالی که ریهاگل چندین عنوان قهرمانی دیگر نیز داشته است.
اما مشکلاتی در زیرساختهای فوتبال اتریش وجود دارد. آنها امکانات خوب و مدرنی ندارند. برای مثال، در بازی مقابل ایتالیا (بازی دوستانه در روز افتتاحیه جام جهانی ۲۰۲۲) علیرغم آنکه پسران موفق به کسب پیروزی ارزشمند شدند، باز هم اتفاقی در جریان بازی کام آنها را کمی تلخ کرد؛ خاموشی نورافکنهای استادیوم ارنست هاپل (بهترین استادیوم کشور اتریش). اما در بازی با دانمارک یک اتفاق عجیبتر، فاجعهآمیزتر و بدتر نیز رخ داد، جایی که پای بازیکن اتریش در چالهای در چمن ورزشگاه ارنست هاپل فرو میرود. البته در بازیهای خانگی اتریش شاهد مواردی چون قطعی برق نیز بودهایم.
قطعی برق در استادیوم ارنست هاپل
در سمت دیگر، زمین تمرین، سالن بدنسازی و... نیز در اتریش مدرن و به روز نیستند. رالف رانگنیک با توجه به آشنایی با افراد و مقامات مهم، سعی بر رفع این مشکلات دارد اما با توجه به نزدیک شدن به مسابقات یورو، فرصت برای پرفسور بسیار کم است.
اما فارغ از این موارد، تیم ملی اتریش از مهرههای با استعداد و جوانی برخوردار است. رالف رانگنیک سعی کرده است تا تعادلی میان بازیکنان جوان و پیر ایجاد کند و نه تیمی بیتجربه و نه تیمی پیر بسازد. احتمالاً شما هم با من موافق هستید که قطعاً داوید آلابا مهمترین مهرهی "داس تیم" ( به معنای تیم، از القاب دیگر تیم ملی اتریش) است. کاپیتان بورشنها (بورشن کلمهای آلمانی به معنای پسران) که در حال حاضر در تیم رئال مادرید بازی میکند، سابق بازی در بوندسلیگا و بایرن مونیخ را دارد، تجربههای بازیهای باشگاهی و ملی مختلفی را دارد و فردی معتمد میان اعضای تیم است. گر چه تیم ملی اتریش در بازی مقابل بلژیک (بازی برگشت انتخابی یورو) نمایشی قابل قبول ارائه کرد اما شکست آنها ناشی از فقدان داوید آلابا بود. کاپیتان داس تیم عضوی حیاتی برای این تیم است و جایگاهی ارزنده در میان برنامههای رانگنیک دارد. عضو باتجربهی دیگر بورشنها، مارک آرناتوویچ است. مهاجم کهنهکار اینترمیلان با توجه به نمایش خوب در بولونیا (در فصل گذشته) همچنان به تیم ملی دعوت میشود. با توجه به نبود یک مهاجم درجه یک، مدرن و در کل "همه چیز تمام" در میان جمع آنها، به نظر نمیرسد که رانگنیک به روی آرناتوویچ (رکوردار بیشترین بازی برای تیم ملی اتریش) حساب نکند. با اینکه تیم ملی اتریش از مهاجمان جوان و آیندهداری برخوردار است، حضور مهاجمی باتجربه در تیم ضروری قلمداد میشود.
مارک آرناتوویچ و داوید آلابا، دو همتیمی و دو رفیق قدیمی
اما عقابها مهرههای باتجربهی دیگری نیز دارند. مارسل زابیتسر را میتوان از مهمترین بازیکنان این تیم دانست. هافبکی با قدرت بالای شوتزنی، پاسهای تک ضرب و قدرت رهبری بالا. حقیقتاً این بازیکن را میتوان کاپیتان بعدی بورشنها دانست. پرفسور رالف اعتقاد زیادی به این بازیکن دارد؛ بازیکنی که آچار فرانسهی تیم اتریش است. مارسل سابقهی بازی در لایپزیش، بایرن مونیخ، منچستریونایتد و دورتموند را دارد. او در مسابقات گوناگونی حضور داشته، تجربیات زیادی کسب کرده و مهرهای در خدمت تیم است. از دیگر مهرههای مهم خط هافبک کنراد لایمر است. لایمر بازیکنی چند پسته است. او در تیم ملی اتریش در پست هافبک راست بازی کرده و در تیم بایرن مونیخ نیز سابقهی بازی در پست فولبک راست را داشته است. کنراد همچنین توانایی بازی در پست هافبک دفاعی و هافبک وسط را دارد و دست رالف رانگنیک را برای چیدمانهای مختلف باز میگذارد. اما کنراد لایمر در بازیهای اتریش و در برخی بازیهای بایرن مونیخ عملکرد مطلوبی نداشته است و همچنان نیازمند بهبود شرایط خود است. با این حال، کنراد لایمر به واسطهی دوستی با مارسل زابیتسر هماهنگی فوق العادهای با این بازیکن دارد و با شناخت از سبک بازی زابیتسر میتواند همکاریهای خوبی با این بازیکن در زمین بازی داشته است. این دو بازیکن که پیشتر در تیم لایپزیش با یکدیگر همبازی بودهاند و در بایرن مونیخ نیز در مدتی هر چند کوتاه، به تمرین در کنار یکدیگر میپرداختند، مهندسان تیم رانگنیک در زمین هستند و میانهی میدان در دست آنها خواهد بود. البته به نظر میرسد که با توجه به کمبود بازیکن اتریش در چند پست، از این بازیکنان برای پستهای دیگر استفاده شود.
مارسل زابیتسر و کنراد لایمر
اما تیم پرفسور رالف تنها متکی به این چند نفر نیست. اتریش الماسهای نخراشیدهای (اصطلاحی برای ستارگانی که جوان و خام هستند و باید به خوبی پرورش بیابند.) در تیم خود دارد که میتوانند آیندهی تیم باشند. در دروازه، علیرغم اینکه الکساندر اشلاگر گلر تیم ردبول سالزبورگ انتخاب اول رالف است، نیکلاس هدل نیز جزو گزینههای این سرمربی آلمانی است. هدل که بازیکن راپید وین است، تنها یک بازی ملی در کارنامهی خود ثبت کرده است اما او فرصتهای زیادی برای بازی در "داس تیم" دارد. در خط دفاع مکسیمیلیان ووبر بازیکن مونشن گلادباخ، کوین دانسو از لانس و فیلیپ لینهارت بازیکن تیم فرایبورگ از عناصر مهم تیم هستند اما نباید از سامسون بایدو غفلت کرد؛ استعداد تیم سالزبورگ که از آن دست واندرکید (WonderKid)هایی است که میتوان آیندهای برای آنها در نظر گرفت. البته که اتریشیها از فولبکهای راست و چپ خوبی برخوردار نیستند و این دست رانگنیک را برای چیدمان کمی بسته نگه میدارد؛ به خصوص با توجه به آنکه رالف علاقهی زیادی به استفاده از فولبک در خط دفاع دارد.
در میانهی میدان به جز خاور اشلاگر و فلوریان گریلیچ، اتریش از ستارگانی جوان و آیندهدار برخودار است. نیکولاس سیوالد، هافبک شوتزن، تکنیکی و باکلاس تیم لایپزیش را میتوان بازیکنی مهم در ترکیب اتریش دانست. این بازیکن به خوبی اعتماد رالف رانگنیک را جلب کرده است. رومانو اشمید هافبک تهاجمی وردربرمن و پاتریک ویمر وینگر ولفسبورگ نیز توانایی و ظرفیتهای بالایی دارند. اما در خط حمله مشکلاتی برای تیم ملی اتریش وجود دارد. به جز ساشا کالایزیچ که مدتی حسابی برای خود اسمی در کرده بود، تنها جونیور آدامو (ردبول سالزبورگ) و محمد چام (کلرمونت) دو بازیکن جوان خط حمله هستند. به جز مارک آرناتوویچ، تیم ملی اتریش چندان از مهاجمان باتجربه و قاتلی بهره نمیبرد و آنها نیاز جدی به یک مهاجم چهارچوبشناس دارند که حتی از حداقل موقعیتهای تیم خطرآفرینی کند.
ترکیب تیم ملی اتریش
با این حال بورشنها در یورو ۲۰۲۴ کار سادهای نخواهند داشت. تیمهای پرستاره و مدعیان قهرمانی برای به چنگ آوردن این جام تقلا خواهند کرد. فرانسهی پرستارهی دیدیه دشان با رهبری کیلیان امباپه که برای جبران ناکامی یورو ۲۰۲۰ پا به آلمان خواهد گذاشت، بیشک از مدعیان سفت و سخت قهرمانی است. ایتالیا که دیگر تیم پرستاره است، احتمالا تا زمان یورو ۲۰۲۴ دیگر با اخبار شرطبندی بازیکنانش دست و پنجه نرم نکند، درگیر چنین حواشی نشود و با تمام تمرکز به مصاف حریفان برود. ایتالیا با سرمربیگری لوچانو اسپالتی، یک سرمربی با ایدههای مبتکرانه و تهاجمی، مدافع عنوان قهرمانی است اما اسپالتی در اولین تجربهی سرمربیگری خود کار سادهای نخواهد داشت و باید با فقدان یک مهاجم ششدانگ در خط حمله کنار بیاید. تیم ملی انگلیس که فینالیست دورهی قبل بود نیز حکایت خاص خود را دارد. تیم گرت ساوتگیت آنقدر ستاره دارد که در هر حالی یک مدعی تلقی خواهد شد. جود بلینگام تیتر یک این روزهای فوتبال اروپا، دکلان رایس، فیل فودن و چندین و چند ستارهی دیگر که همگی از عطش بالایی برای پیروزی و کسب عناوین قهرمانی برخوردار هستند. آن طرف تیم مثل پرتغال که این روزها حسابی بیرحم بازی میکند، بلژیک تدسکو که در حال یک تغییر نسل است، هلند کومان که با توجه بیرمقی در بازیهای اخیر یک مدعی جدی حساب نمیشود ولی یک تیم پرستاره است، آلمان میزبان رقابتها که با سرمربی جوان خود یولیان ناگلزمان به دنبال کسب عزت و افتخار در خانه است و... را اضافه کنید. راستش را بخواهید، مطرح کردن ایدهی قهرمانی اتریش در مسابقات یورو مثل یک شوخی است. با نگاهی به لیست پر و پیمان مدعیان، جایی برای تیمی مثل اتریش یافت نمیشود؛ اما اگر کمی به عقب برگردیم، جایی که یونان با اتو ریهاگل بزرگ تیمی متشکل از بازیکنان پیر و جوان و بازیکنانی نه چندان مطرح از لیگ بومی و لیگهای مطرح داشت اما در زمانی که قهرمانی آنها یک شوخی تلقی میشد، ثابت کرد که در فوتبال هیچ چیز غیر ممکن نیست.