فیلسوفان یونانی نظرات متفاوتی درباره نقش و طبیعت زنان در جامعه دارند. برخی از آنها، مانند افلاطون، تواناییهای فکری زنان را شناخته و برای آموزش آنها مطالبه کردهاند. دیگران، مانند ارسطو، باورهای محدودکننده و مرد سالارانهتری دارند. این مطلب به بررسی دیدگاههای چند فیلسوف یونانی درباره زنان، نقشها و تواناییهای آنها میپردازد.
۱. افلاطون (۴۲۷-۳۴۷ قبل از میلاد):
- افلاطون پذیرفته است که زنان تواناییهای فکری دارند و برای آموزش آنها مطالبه کرده است.
- او پیشنهاد داده است که زنان باید فرصتهای برابر را برای دنبال کردن تحصیلات فلسفی و سیاسی داشته باشند.
- با این حال، افلاطون همچنان باور دارد که مردان به طور کلی از زنان از نظر تواناییها برتر هستند و باید مقامات رهبری در جامعه را به عهده داشته باشند.
۲. ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ قبل از میلاد):
- دیدگاه های ارسطو درباره زنان محدودکنندهتر است. او باور دارد که زنان به طور ذاتی نسبت به مردان در هر دو عنصر عقل و قدرت جسمانی در رده پایینتری هستند.
- ارسطو زنان را به لحاظ بیولوژیک پایین تر از مردان می داند ، و باور دارد که آنها باید در درجه اول نقشهای خانگی و تربیت کودک را ایفا کنند .
- او استدلال کرده است که مردان به طور ذاتی قصد دارند بر زنان در خانه و اجتماع حکمرانی کنند.
۳. اپیکور (۳۴۱-۲۷۰ قبل از میلاد):
- اپیکور نظر متعادلتری درباره زنان دارد.
- او باور دارد که زنان همان ظرفیت لذت و خوشحالی را مثل مردان دارند.
- اپیکور بر اهمیت آموزش زنان و توانایی شرکت آنها در گفتگوهای فلسفی تأکید کرده است.
🔵توجه داشته باشیم که این باورها تحت تأثیر نُرمها و فرهنگهای اجتماعی یونان باستان بودهاند، جایی که زنان معمولاً موقعیتهای فرودست داشتهاند. با این حال، استثنائات قابل توجهی هم وجود داشتهاند، مانند فیلسوفان زن مثل Hypatia of Alexandria ، که علیرغم نگرش های رایج درباره زنان، سهم قابل توجهی در پیشرفت فرهنگ و علم داشتهاند.
منابع
1. "The Republic" by Plato
2. "Politics" by Aristotle
3. "Letter to Menoeceus" by Epicurus
4. "Women Philosophers in Ancient Greece and Rome: Forgotten Thinkers" by Marleen Rozemond