اختصاصی طرفداری |
تقديم به داوود صبا رفيق چلسی دوستم كه چند روز پيش از اين درگذشت.
فراموش نمی كنم، در كركری های فوتبالی، پيراهن چلسی را به او هديه دادم.
ناباورانه بجاي نام لمپارد، هازارد يا روبن و…نام "صدر" در پشت پيراهن او جای گرفت.
براي همه عمر شرمنده ام كرد....
شتاب، سرعت، چپ، راست، لایی، دریبل، بَنگ...
غمگین شدم؛
بازیکنی ریزهمیزه و محشری بود. مدتها با هنرنماییهای خود لبخند بر لبان یکایک ما مینشاند.
غمگین شدم؛
حیف از آن چهره بچهگانه خندهرو که ناگهان فربهتر شد و میل و اشتیاق خود را برای ارائه هنرنمایی خود در بزرگترین میادین فوتبال از دست داد و ما را از لذت تماشای خود محروم ساخت. پسرکی بود پر سرعت، باطراوت، باهوش و دریبلزن. احتمالاً قهارترین دریبلزن تاریخ لیگ برتر بود. دریبل زنان همیشه جایگاه خاصی در دل فوتبال دوستان، اعم از دوست و دشمن باز میکنند.
از آن تیپ بازیکنان چِغِر زمینهای خاکی که همه روی او حساب میکردند. زمانی که توپ را با شتاب اولیه به حرکت در میآورد از زمین خاک برمیخاست و هیچ مانع ریز و درشتی جلودارش نبود. به قول انگلیسیها Master of solo run. بارها آن را ثابت کرد که به آن خواهیم پرداخت. در دوران اوج خود، در برابر چشم میلیونها نفر، خیلی از مدافعین غولپیکر و خشن و معروف را شرمنده کرد.
غمگین شدم، در این دوران ستارگان بسیاری تا سنین بالاتر از او ادامه میدهند و سپس به تیمهای حوزه خلیجفارس میروند تا پول پارو کنند، آویختن کفشها در ٣٢ سالگی خیلیخیلی زودهنگام به نظر میرسد.
آنقدر خوب بود که غولِ غولها به سراغش بیاید. ولی مادرید آغازِ پایانی برای او بود. در واقع خداحافظی او ٤ سال پیشازاین انجام شده بود. آنچه میشنیدیم، صدمهدیدگیهای ممتد بود، غیبتهای طولانی. ماه بعد، هفته بعد، و بازی بعدی که هرگز نرسید. مادرید میدانی برای عرضه هنر بسیاری از بزرگان فوتبال بوده است و هرازگاهی قتلگاهی که بازگشتی در آن متصور نیست. نمونهها بسیار است.
شاید رکوردهای بسیاری را جابهجا نکرده است، اما جامهای بسیاری را حتی در دورانی که زیر دست جراحان و فیزیوتراپها بود در کارنامه خود ثبت کرده است.
در مورد او توپ و نمایشهای خیرهکننده و تماشایی است که حرف اول را میزند و جامها و مدالها اهمیت خود را از دست میدهد. دوران حرفهای او، با بوقوکرنا و هیاهو همراه نشد، بلکه با درد و نالههای بیپایان در مادرید خاتمه یافت، جایی که هرگز موفق نشد جایگاه خود را پیدا کند، اما غیبت طولانی در زمینهای فوتبال و نشستن در نیمکت ذخیرهها و حضور پراکنده و محدود برای لوس بلانکوس بعید به نظر میرسد دوران درخشان، طلایی و پر زرقوبرق او را تحتتأثیر قرار دهد.
پس نقونوق نکنید، ادای احترام به پسرک معرکه بلژیکی اجتنابناپذیر است و جای تعجبی ندارد. معیار سنجش نوابغ همیشه متفاوت بوده است.
خانمها و آقایان، این شببهخیر و خداحافظی است با «ادن هازارد»
امیرحسین صدر
١3 اکتبر ٢٠٢٣
ظهور در ١٧ سالگی
شاید کلیشهای به نظر آید؛ ولی مدتهاست در هر دو باشگاه قدیمی از او بهعنوان یک اسطوره یاد میشود.
قادر به اجرای هرگونه نمایشی بود؛ بازی و توپ را بهتنهایی در اختیار گیرد و شو را بهتنهایی اجرا کند، یا منتظر بماند و در کمتر از ٢٠ ثانیه زیر و روی تیم حریف را با حرکات بدن، پاها و کنترل توپ و دریبل و شلیکهای به موقع بر هم بریزد. آشوبی بود، آتش، سیل روان، زلزلهای که در بدنه هر تیم و خط دفاعی شکافهای عمیقی ایجاد میکرد. بدون شک در میان مستعدترین و پرافتخارترین بازیکنان نسل خود جای دارد.
مثل بسیاری از اعجوبهها خیلی زود خود را به رخ کشید. فقط ١٧ سال داشت. تحت هدایت رودی گارسیا به طور دائم در ترکیب اصلی «لیل» در فرانسه مسیر صعودی را طی کرد. طولی نکشید ستاره تیم سریع رشد کرد. قد علم کرد و خود را نشان داد. برنده بهترین بازیکن جوان سال لیگ یک در پایان فصل شد. فصل بعد دوباره عنوان را به دست آورد. درحالیکه با فاصله کمی عنوان بهترین بازیکن فصل را از دست داد.
هازارد نقشی حیاتی در پیروزی دوگانه داخلی لیل در سال ٢٠١١ داشت، و درعینحال موفق شد این بار جایزه بهترین بازیکن فصل را از آن خود کند. جوانترین بازیکنی که این جایزه را در تاریخ لیگ 1 کسب کرده است. لیل تا جایی که ممکن بود برای حفظ استعداد ناب آکادمی خود با چنگودندان جنگید، اما پس از پنج سال، در نهایت تسلیم شد.
آبراموویچ و چلسی به سراغ او آمده بودند. بهترین دوران ورزش ادن هازارد. هرآنچه باید را با چلسی درو کرد و در دومین بازگشت مورینیو به چلسی و کسب عنوان قهرمانی لیگ برتر، کلیدیترین و مهمترین نقش را در چلسی ایفا کرد. فصل حیرتانگیز هازارد. از خیر لیست جوایز و جامها در چلسی و مادرید میگذریم. خطوط زیادی سیاه خواهد شد. برای خورههای فوتبال و کنجکاوان و رکورد یابان، با دو کلیک همه چیز در برابرشان ظاهر خواهد شد.
فوتبال را باید دید، نوشتن و تفسیر در باره گلهای استثنایی حق را به هیچ وجه من الوجوه اجرا نمیکند. در اینجا با کنکاش و جستجو و آنچه در ذهنم نقش بسته است، به تعدادی از بازیها و گلهای درخشان و بسیار دیدنی هازارد اشاره دارم. آثار با ارزشی که او برای ما به یادگار گذاشته است. امیدوارم دوستان عزیز طرفداری حتماً در بعضی از بخشها، گلهای هازارد را به نمایش بگذارند تا بتوانیم بار دیگر به صورت مجازی با یکدیگر نگاهی به آنها داشته باشیم. امید دارم با این انتخابها موافق باشید. پر از شور و زیبایی است.
مرد نجات بخش لحظات سخت / چلسی ١-1 اسپارتا پراگ؛ فصل ١٣-٢٠١٢
در طول دوران حرفهای خود در چلسی به عادتی تبدیل شده بود، درک ذاتی داشت. چه زمانی باید وارد معرکه شود و مُهر خود را بکوبد.
پس از انتقال به چلسی پس از قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا در سال ٢٠١٢، طولی نکشید که هازارد به طور مداوم نشان داد، چرا غول لیگ برتر رومن آبراموویچ و چلسی، او را از لیل به لندن بردهاند. در فصل اول در چلسی، هازارد ٦٢ بازی را بهعنوان ستارهای که خود را در ترکیب اصلی، زیر نظر روبرتو دی متئو و رافائل بنیتس، تثبیت کرده بود، به میدان رفت. ١٣ گل به ثمر رساند و ٢٤ پاس گل داد.
اما یکی از موارد برجسته زمانی رخ داد که هازارد چلسی را در لیگ اروپا نگه داشت. جامی که آنها با پیروزی مقابل بنفیکا در آمستردام در اواخر همان سال به دست آوردند. چلسی که از چمپیونزلیگ حذف شده بود، تنها مویی فاصله داشت تا توسط اسپارتا پراگ از رقابتها کنار رود. اما هازارد آس پیک خود را باز هم برای آخرین لحظات نگاهداشته بود.
چلسی در استمفورد بریج ١-٠ در معرض شکست بود. هازارد پاسی را در اواسط نیمه تیم میهمان دریافت کرد، ناباورانه، در برابر چشمان حریفان، از میان چهار بازیکن فلکزده عبور کرد. در داخل محوطه، وقت تلف نکرد. توپ را پای چپش کوبید و توپ در گوشه دروازه به گل نشست.
چلسی به بازی بازگشت و در مسیر فتح جام قرار گرفت. حرکتی جسورانه و استثنایی از کوچکمرد نجاتبخش لحظات سخت.
بهترین بهترینها؛
هازارد در دومین فصل حضورش در چلسی، رشد، معروفیت و محبوبیت بسیاری به دست آورد. به بازیکنی تعیینکننده در دوران ژوزه مورینیو و موردعلاقه هواداران بعد از به جدایی اسطوره باشگاه، فرانک لمپارد.
١٩ گل هازارد کمی کمتر از ٢١ گل دیگو کاستا، مرد جهنمی از اسپانیا بود، اما هر دو بازیکن از عاملین اصلی اولین قهرمانی چلسی در لیگ برتر پس از جدایی کارلو آنچلوتی بودند.
البته جوایز انفرادی تماماً نصیب هازارد شد: جایزه بهترین بازیکن سال از طرف اتحادیهٔ نویسندگان ورزش، جایزه بهترین بازیکن سال و جایزه بهترین بازیکن جوان سال.
ادن قلب تاتنهام را در «نبرد بریج» درید! چلسی ٢-2 تاتنهام؛ فصل ١٦-٢٠١٥
از مشهورترین نبردهای تاریخ لیگ برتر بود: عنوان آن؛ نبرد بریج!
در مواجهه با پایان ناگوار فصل، چلسی قصد داشت رقیب منفور خود تاتنهام را در راه رسیدن به قهرمانی منفجر کند. دیداری بهتماممعنا کثیف اما تماشایی و هیجانانگیز. نبردی دامنهدار و خشن، با کشیدن پیراهن تا چشم را نشانهرفتن و.. نزاع در سوت پایان تکمیل شد. آبیها امید اسپرز را برای کسب اولین عنوان قهرمانی لیگ برتر با روش «بزنی محکمتر میخوری» به نابودی کشیدند.
در میان ١١ کارت زرد توسط مارک کلاتنبرگ که احتمالاً روز محافظهکارانهای در دفتر کار داشت و در میان تمامی بازیکنان، نقش هازارد در این مبارزه خونین برجستهتر از دیگران است. کسی که ضربه نهایی کارد چلسی را فرو کرد و سپس کارد بلند و برنده را در قلب اسپرز چرخاند. حقیقتاً قلب تاتنهام و تمامی دوستداران این تیم را درید. قتلی زیبا در روز روشن!
هازارد همیشه برای شعلهور کردن آتش در دربیها آماده بود. شر به خر معرکه. یک ضربه سریع و بُرنده که دل و روده تاتنهام را در استمفوردبریج درآورد. یک دو با کاستا و ضربه پیچدار با پای راست. ممکن بود یا یک میلیمتر از گوشه بالای دروازه گذر کند. اینطور نشد، گل تساوی، ٢-٢. کمک بزرگی به قهرمانی معجزهآسای لسترسیتی بود. ببینید و خودتان قضاوت کنید.
غافل گیرانه بود! چلسی ٣-1 آرسنال؛ فصل ١٧-٢٠١٦
چلسی پس از نمایش ضعیف در فصل ١٦-٢٠١٥ و قرارگرفتن در رده دهم به فرم رسید و با قدرت بازگشت و به قهرمانی لیگ دستیافت. این سناریوی اکثر هواداران آبیها برای فصل بعدی است.
هازارد مهره اصلی تیم آنتونیو کونته بود. تنها انگولو کانته بازیکن سال برتری محسوسی در تیم داشت. از ١٦ گلی که در آن فصل به ثمر رساند، یکی برای همیشه در مغز هواداران چلسی حک شده است، و هر زمان که توپچیها به غرب لندن سفر میکنند خاطره این گل بهصورت آنها کوبیده میشود. غافلگیری، سربزنگاه!
فرانسیس کوکلین قربانی آن بود. وظیفه داشت هازارد را در میانه میدان آرام نگه دارد، او درحالیکه سعی بسیاری داشت از سوی هازارد غافلگیر شد. کوکلین سعی میکند؛ اما هازارد ادامه دهد، انگار توپ به کفشهایش چسبیده است. هازارد با قدرت ادامه میدهد و کوکلین با نیروی بدن او میچرخد، ناگهان روی هوا چرخشی میخورد و بر روی چمن استمفورد بریج فرود میآید.
هافبک آرسنال درحالیکه هازارد به محوطه جریمه رسیده، دوباره روی پاهای خود میایستد، دیگر دیر شده، او فقط نظارهگر و تماشاگر هنرنمایی بازیکن برجستهای میشود. گلی زیبا و غافلگیرانه در برابر دروازهبان و هم تیمی سابق، پتر چک. غفلتی بود که دوران فوتبال فرانسیس کوکلین در انگلستان را پایان داد.
قهار در ضربات پنالتی / چلسی ١-0 منچستریونایتد؛ فینال جام حذفی ٢٠١٨
پنالتی در طول ٩٠ دقیقه در تاریخ فینالهای جام حذفی آنقدرها زیاد نیست. آخرین پنالتی که در زمان عادی بازی به ثمر رسید، مربوط به رود فن نیستلروی در پیروزی منچستریونایتد مقابل میلوال در سال ٢٠٠٤ است.
اما هازارد در سال ٢٠١٨ و در پیروزی ١-٠ چلسی مقابل یونایتد، در پشت توپ قرار گرفت تا طعم تلخ پنالتی را به شیاطین سرخ تزریق کند.
نزول تیم پس از قهرمانی در لیگ برتر جو استمفورد بریج را بههمریخته بود، اما این رقابت با بهترین اتفاق برای آنتونیو کونته بود، زمانی که هازارد، داوید دخیا را به جهت مخالف فرستاد و گل را به ثمر رساند. پنالتیزن قهار و با اعتماد به نفسی بود. هازارد پنالتی را هم ساخته بود، آنقدر مصمم به سمت دروازه هجوم آورد که فیل جونز مجبور شد تمامی انرژی خود را صرف کند. کافی نبود. چلسی جام را به استمفورد بریج برد.
شکستن دو رکورد با یک ضربه / چلسی 2-1 واتفورد؛ فصل ١٩-٢٠١٨
اگرچه هواداران هنوز نمیدانستند، پس از هفت سال پر از جام و افتخار این آخرین فصل حضور شعبدهباز بلژیکی در استمفوردبریج بود و حالا میدانیم آخرین فصل درخشان هازاردی بود که میشناختیم.
درحالیکه سومین جام اروپایی در کمتر از ١٠ سال در این فصل به دست آمد، لزوماً فصلی بهیادماندنی برای چلسی نبود؛ اما عملکرد انفرادی هازارد تزلزلناپذیر بود. این فصل همچنین شاهد شکستن دو رکورد عظیم انفرادی در یک روز بود. واتفورد این بار در باکسینگ دی به غرب لندن سفر کرد تا قربانی شود.
قبل از پنالتی تعیینکننده، هازارد صدمین گل خود را برای چلسی به ثمر رساند و نام خود را به یک باشگاه انحصاری "centurion صدتاییها" اضافه کرد، و همزمان صد و پنجاهمین گل دوران حرفهای باشگاهی خود را به ثمر رساند. مستحق بود. دو رکورد با یک گل به ثبت رسید. خوشبختانه نامش را این جا خواهیم دید.
چهره های سرخ در آنفیلد / لیورپول 1-2 چلسی؛ فصل ١٩-٢٠١٨
آنفیلد مکان آسانی برای بازی خارج از خانه نیست، و پیروزی در مرسی ساید به هر شکلی غنیمت است. چلسی نسبت به اکثر حریفان خود در لیگ برتر، رکورد بهتری در پیروزی از لیورپول در آنفیلد دارد. از آغاز رقابتها، آبیها هفت بار قرمزها را در حیاطخلوت خود شکست دادهاند، اما تعداد کمی از بازیکنان بهاندازه هازارد در این پیروزیها به یاد ماندهاند.
طرفداران چلسی امیدوار بودند هازارد بار دیگر مانند فینال جام اتحادیه/کارابائو و گل دقیقه ٨٥ خود در مقابل لیورپول الهامبخش باشد. شروع عالی لیورپول در رقابتهای لیگ و شکوه خط دفاعی یورگن کلوپ در این دیدار درحالیکه با نتیجه ١-١ به بنبست رسیده بود با گل شکوهمندی به پایان رسید.
هازارد، فرمینیو برزیلی را در جناح راست با یک لایی خجالتزده کرد، و با یک دو و دریافت دوباره توپ فقط به شرمساری برزیلی بسنده نکرد، از آلبرتو مورنو عبور کرد، از کنار نبی کیتا سُر خورد و …بَنگ!
بهتماممعنا فوقالعاده. خونها بالا زده بود و چهرههای مردان قرمز پوش سرخِ سرخ شده بود! هازارد پس از سوت پایان در باره گل خود گفت:
نمیدانم، آیا این در میان پنج گل برتر من قرار دارد یا نه اما اون بالاهاست، چون مقابل لیورپول بود.
نابغه، توصیف دیگری وجود ندارد / چلسی 2-0 وستهم؛ فصل ١٩-٢٠١٨
هازارد در آخرین فصل خود در چلسی در ٥٢ بازی در تمام رقابتها، ٢١ گل به ثمر رساند، اما تعداد کمی از آنها بهاندازه این یکی در مقابل وستهم مسحورکننده بود.
وینگر بلژیکی پس از گرفتن یک پاس زیبا از روبن لوفتوس چیک درست در داخل نیمه وستهام، در مرکز زمین شروع به دویدن میکند. ادامه میدهد. رفتن و رد شدن از کنار یکبهیک بازیکنان ارغوانی و آبیپوش که به نظر میرسد نمیتوانند به او نزدیک شوند. از میان انبوهی از بازیکنان در لبه هجده قدم میگذرد و با حفظ تعادل خود تا آخرین لحظه، درست زمانی که یک مدافع سعی در قلعوقمع کردن او دارد، کار را تمام میکند. خیلی دیر شده بود.
مارتین تایلر به بهترین شکل و درجا احساسش را ابراز می کند. گزارشی معرکه با تکرار واژهی "in" از ورود هازارد به محوطهی جریمهای وستهم و سپس برشمردن گل در میان برترین گلهای انفرادی فصل و حتی تاریخ لیگ برتر.
خداحافظی پر ابهت در باکو / چلسی 4-1 آرسنال؛ فینال لیگ اروپا ٢٠١٩
مدتی بود شک، گمان، حدس و شایعه مبنی بر آخرین فصل هازارد در غرب لندن، وجود داشت. این شایعات با یک فصل فردی خیرهکننده و فراموشنشدنی همراه شد.
هازارد مقصد رؤیایی خود را مخفی نکرد و تمامی شواهد نشان میداد مادرید مکان مناسبی برای ارائه تمامی آن حرکات و دریبلها و پاسها در عرصه اسپانیا و اروپا خواهد بود.
چلسی در آن فصل زیر نظر مائوریتزیو ساری بهسختی کنار میآمد. هواداران و مسئولین و مالک تیم قادر نبودند با ساری بال و راهورسم متفاوت او و روش بازیهای آزمایشی او مبتنی بر مالکیت توپ که نماد روش او بود، ارتباط برقرار کنند. پس از یک فینال جام اتحادیه/کارابائو که زود فراموش شد، امیدها فقط به پیروزی در لیگ اروپا برابر همسایه شمالی، آرسنال بود.
فراموش نکنید آرسنال مردی مترادف با قهرمانی در لیگ اروپا به همراه سویا داشت: اونای امری. در باکو، چلسی توپهای توپچیها، رقیب و همشهری لندنی خود را تکهتکه کرد. نابودی کامل.
هازارد در این مسابقه دو گل به ثمر رساند و گل سوم را در این دیدار خلق کرد، نقشه بازی چلسی تماماً برای سهولت در حرکت و جهت و آزادی او طراحی شده بود و هازارد نهایت استفاده را در دیدار خداحافظی خود از آن برد. این تلخی ترک هازارد را برای طرفداران آبیها و غیبت او در فصل بعدی را بیشازپیش غیرقابلتحمل میکرد.
جدایی و خداحافظی از این عظیمتر امکان نداشت.
نوای پایانی
با خداحافظی ادن هازارد "نسل طلایی" تیم ملی بلژیک هم به پایان راه رسیده است. شاید این نسل با کمی شور و تعصب و فوتبالی هجومیتر با ستارگان خود قادر بود بیش از این موفقیت داشته باشد؛ اما مشابه نسل طلایی انگلستان تحفهای برای عرضه ندارند.
طی ١٠ سال، از ٢٠٠٢ تا ٢٠١٢ بلژیک موفق نشد به مسابقات و تورنمنتهای بزرگ راه پیدا کند. با بلوغ نسل طلایی اوضاع تغییر کرد. نام بسیاری از آنها که جوایز فردی و تیمی را در باشگاهها و مسابقات اروپایی کسب میکردند، بر سر زبانها افتاد. کاپیتان سابق وینسنت کمپانی، کوین دی بروین رهبر ارکستر و از بهترین مردان میانی نسل خود، تیبو کورتوا سنگربان بلندبالا و از بهترین دروازهبانان جهان و روملو لوکاکو که در حال حاضر با ٧٧ گل بهترین گلزن بلژیک در تمام دوران است. نامهای قابلاشاره بسیار است.
اما گل سرسبد ادن هازارد بود. در جام جهانی فوتبال ٢٠١٨، بلژیک عملکرد بسیار خوبی داشت بازی بلژیک با برزیل در جام جهانی 2018، از آخرین بازیهای نمادین جام جهانی در این دوران است. حکایت این دیدار خود مطلب جداگانهای میطلبد؛ یک کلاسیک مخصوص بچههای این نسل. بازی که قابهای دوربین پیش از شروع آن روی چهرهٔ هازارد و نیمار مکث کردند. گزارشگران فرانسوی و پرتغالی زبان اهل دو کشور، ساعتها به ستایش ستارگان خود پرداختند... و هر چه از بازی گذشت، هازارد، برزیلیتر از نیمار و تمام طلایی پوشان در زمین هنر خود را به رخ کشید. واگنر مأمور یارگیریاش را با دریبلهای ریز ژوگو بونیتویی محو کرد. پیروزی را به شیاطین سرخ اروپایی هدیه داد و پس از پایان بازی، به نیمار که هنوز در حال شیرجهزدن مقابل داور بود لبخند زد... بلژیک سرانجام در آن تورنمنت به مقام سوم جهان دست یافت.
هازارد، از دلایل اصلی این موفقیت بود و با کسب بیشترین عنوان "بهترین مرد میدان" در طول رقابتهای تورنمنت رکوردهای قبلی را شکست و جایزه توپ نقره (دومین بازیکن برتر جام جهانی) را دریافت کرد، درحالیکه کورتوا برای عملکرد خود در طول مسابقات دستکش طلایی گرفت. همیشه فکر میکردم حق آن تیم بلژیک بیشتر از اینها بود. جا داشت با کمی شانس و درایت جام جهانی را برای نخستینبار از آن خود کنند.
کسب مقام سوم جهان و سپس نمایش بیهمتا در باکو، رنگ و روی متفاوتی دارند. به هر شکل هازارد هم دیگر رفته است. چه نغمهای بود. خوشایند و همیشه شنیدنی. چند روز پیش اوای او رسماً قطع شد، طبیعتاً غمگین شدم، ولی پایان راه و خاموشی نغمه او خیلی وقت پیشازاینها رخداده بود. حقیقتاً چه کسی میدانست باکو "آوای قو" ادن هازارد خواهد بود.
غمگین شدم، ساحره سحر کننده توپ و همه "ما" هم برای همیشه رفت. نابغه و هنرمندی یگانه بود که آثار با ارزشی در میادین فوتبال بجای گذارد.
*ویدیوها به همت دوست عزیز حمید. ش