با گذشت نزدیک ۶۰ سال از بازسازی رویایی بیل شنکلی و ابداع روشها و ایدههای جذاب و بیمانند، همچنان بیل شنکلی جزو تاثیرگذارترین افراد تاریخ لیورپول است. جایگاه بیل شنکلی، چه از لحاظ جامها و افتخارات و چه در میان هواداران، دست نیافتنی بوده و هست؛ اما چه حیف که اینجا دیگر پایان خط است. |
تنها اندکی پس از رشد چشمگیر لیورپول و تبدیل شدن آنها به یکی از بهترینهای (اگر نگوییم بهترین) تیمهای جهان، مشکلات متعددی پیش روی قرمزهای آنفیلد قرار گرفت. پیر شدن و به اصطلاح "فرسوده" شدن بازیکنان، امر نسلسازی را برای لیورپول بایدی میکرد اما چند خرید ناموفق لیورپول را در عملیات بازسازی کمی ناکام گذاشت. لیورپول حالا با پردهبرداری از ماموریت "در اوج نگه داشتن"، بیل شنکلی را با یک کار بزرگتر تنها گذاشت. اگر چه رساندن لیورپولی با اوضاع و احوال نامساعد به دستهی اول و قهرمان کردن آنها در لیگ برتر، کم کاری نبود اما عملیات بازسازی بسیار دشوارتر بود.
در اواخر دهه ۱۹۶۰، لیورپولی که حتی روزی به نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا راه یافته بود، با بحران مواجه شد. روند پیری بازیکنان طبق معمول ادامه داشت و افت گریبان گیر آنها شده بود. بیل شنکلی در تیمهای سابقش، یعنی ورکینگتون، هادرزفیلد تاون و... نیز با چنین بحرانهایی مواجه شده بود. ارتباط پدر-پسری بین بازیکنان و بیل شنکلی، وداع با بازیکنان را برای او سخت کرده بود؛ همچون پدری که نمیتواند از پسرانش دور باشد. بدین ترتیب، شنکلی باری دیگر با این مشکل مواجه شده بود؛ با این تفاوت که در آنفیلد، بیل با این مشکل را در ابعاد بزرگتر و به طور جدیتر برخورد میکرد. جدایی چند مهرهی حیاتی مانند راجر هانت، لک لکها را به تقویت تیم وادار کرده بود. با توجه به فقدان یک مهاجم گلزن و چهارچوب شناس، بیل شنکلی لیورپول را وادار به یک رکورد شکنی کرد. آلان ایوانز، نوجوانی حدوداً ۱۶ ساله، با مبلغ رکوردشکن ۱۰۰ هزار پاوندی از ولورهمپتون راهی لیورپول شد. اگرچه با مقایسهای بین مبلغ انتقال کیلیان امباپه نوجوان به پاریسن ژرمن، مبلغ ۱۰۰ هزار پاوند چندان چشمگیر نیست اما انتقال آلان ایوانز حکم همان انتقال امباپه را داشت و تغییراتی نیز بر بازار نقل و انتقالات اعمال کرد. انتقال ایوانز هم رشد قابل توجهی بر ارزشگذاری بازیکنان انجام داد و هم باعث شد تا تیمها نگاه ویژهتری به بازیکنان نوجوان داشته باشند.
آلان ایوانز، اولین نوجوان ۱۰۰ هزار پاوندی
آلان ایوانز نوجوان بااستعداد و چهارچوب شناسی تلقی میشد. با وجود آمار ۴ گل در ۲۲ بازی، انتظارات از آلان اصلا کم نبود. یک بحران در خط حملهی لیورپول ایجاد شده بود و تمام اعضای "بوت روم" به سختی تلاش کرده بودند تا آن را رفع کند. با وجود چندین انتقال، این مشکل همچنان پابرجا بود. تام هیتلی با ۹۶ هزار پاوند به آنفیلد آمده بود اما تنها یک سال بعد به کاونتریسیتی رفت. آلف ارواسمیت (از اشتون یونایتد، فردی که بیشترین رکورد گل غیررسمی در یک فصل را داراست و به قول بیل شنکلی، "گلزن زاده شده بود") و گوردون والاس (محصول تیم جوانان) نیز به تازگی از تیم جدا شده بودند. دو استعداد بالقوه که شنکلی علت ناکامی آنها را "مصدومیت و بدشانسی" عنوان کرد. به همین دلایل، همه امید داشتند تا آلان ایوانز مشکل خط حملهی لیورپول را رفع کند. یک انتقال دیگر نیز رخ داده بود؛ آن هم نه یک مهاجم، بلکه یک هافبک. امیلن هیوز، فرزند فرد هیوز (بازیکن راگبی)، از باشگاه بلکپول پا به مرسیساید گذاشت. اگرچه پست اصلی هیوز هافبک میانی بود اما او در پست دفاع چپ و اللخصوص دفاع وسط نیز عملکرد خوبی داشت. نقل است که وقتی بیل شنکلی برای اولین بار این ستارهی جوان را به لیورپول میبرد، ماشینش توسط پلیس متوقف شد. بیل شنکلی به مامور پلیس گفت: " میدانی در این ماشین چه کسی حضور دارد؟ کاپیتان تیم ملی انگلیس!" مامور پلیس چشمهایش را گرد میکند، نگاهی به داخل ماشین میاندازد و میگوید: "متاسفم آقا، من این مرد را نمیشناسم." و سپس بیل شنکلی میگوید: "به زودی خواهی شناخت!"
همینجا و در همین خاطرهی کوتاه مشخص شد که امیلن هیوز همان "اسب وحشی" قرمزهای آنفیلد خواهد شد. یان کالاهان، تامی اسمیت و کریس لاولر نیز بازیکنان آکادمی (تیم جوانان) بودند که امر "حیاتی بودن" آنها تسهیل میشد.
امیلن هیوز، بازیکن سابق لیورپول
بدین ترتیب، لیورپول با ورودیهای جدید، آمادهی فصل پیش روی میشد. در فصل جدید (۱۹۶۹-۱۹۶۸)، مسیر لیورپول برای قهرمانی آسان نبود. هری کاتریک همچنان در اورتون مانده بود و آمادهی نسلسازی مجدد میشد. (درست همانند بیل شنکلی) دان ریوی هم در لیدزیونایتد، یک معضل دیگر بود؛ مگر میشود تیمی با سرمربیگری دان ریوی خطرناک نباشد؟
لیورپول با وجود ارائهی عملکردی خوب در خط حمله و خط دفاع، مغلوب لیدزیونایتد دان ریوی شد و رتبهی دوم را کسب کرد. با این وجود، آنها فصل را بالاتر از اورتون سوم جدولی تمام کردند. خریدهای جدید عملکرد خوبی ارائه دادند اما همچنان جزو هستهی اصلی تیم نبودند.
فصل بعد (۱۹۷۰-۱۹۶۹)، لیورپول مجدداً برای قهرمانی میجنگید. لیورپول در این فصل و به خصوص در نیم فصل اول، نتایج عالی کسب نکرد و تحت فشار بود. این فشارها بعد از شکست مقابل واتفورد دسته دومی در جام حذفی (FA Cup) در مرحلهی یک چهارم نهایی، افزایش یافت. در این بازی و در جریان شکست یک بر صفر مقابل واتفورد، قرمزهای آنفیلد عملکرد بسیار ضعیفی از خود ارائه دادند و مورد انتقادات شدید قرار گرفتند. همین موضوع باعث شد تا بیل شنکلی تصمیم بگیرد تا هستهی اصلی تیمش را بر مبنای بازیکنان جوانتر و ورودیهای جدید قرار دهد. تغییر نسل لیورپول بالاخره وارد مراحل جدیتری شد؛ به امید این که باری دیگر بهترین تیم جهان را بسازند. اما بد نیست که اشارهای نیز به دربی مرسی ساید شود؛ جایی که یک بار لیورپول پیروز آن بود و یک بار نیز اورتون در آن پیروز بود. در آخر نیز اورتون توانست تا عنوان قهرمانی لیگ انگلیس را کسب کند. مرسی ساید باری دیگر آبی شده بود و این وظیفهی بیل شنکلی بود تا دوباره مرسی ساید را به رنگ قرمز دربیاورد. با وجود رابطهی خوب شنکلی با اورتونیها و افراد مرتبط با این باشگاه، او همیشه جدال کلامی با آنها داشت؛ یکی از این موارد، جملهی کنایهآمیز وی بود: "در مرسی ساید تنها دو تیم بزرگ وجود دارد؛ لیورپول و تیم دومش!" (تیم دوم همان تیم ریسرورز است)
اما خود شنکلی نیز به خوبی میدانست که باید دوباره مرسی ساید را تسخیر کند.
بیل شنکلی، همیشه قرمز
بدین ترتیب، شنکلی درخواست کرد تا نقش جف توئنتیمن در نقل و انتقالات بیشتر شود. جف توئنتیمن در کنار سرودی مثل "تو هرگز تنها قدم نخواهی زد" و "بوت روم"، از میراث مهم شنکلی بود و به عنوان "بهترین ورودی بیل شنکلی" شناخته میشود؛ مردی که یک استعدادیاب خبره بود. توئنتیمن نه تنها مسئول یافتن بازیکنان مدنظر شنکلی بود، بلکه این کار را برای دیگر سرمربیان لیورپول (باب پیزلی و جو فاگان) نیز انجام میداد. شنکلی از توئنتیمن بازیکنانی میخواست که به خوبی پاس دهند، جایگیریهای خوبی داشته، شخصیت حرفهای و ورزشی داشته و از همه مهمتر، عاشق بازی کردن برای لیورپول باشند. بدین ترتیب، ورقی جدید در تاریخ لیورپول رقم خورد.
در اولین اقدام، لیورپول به توصیهی جف توئنتیمن به جذب کوین کیگان از اسکانتورپ یونایتد پرداخت. شنکلی کیگان را الهامبخش "نسل جدید لیورپول" میدانست. کیگان اولین گام لیورپول برای پادشاهی مجدد بود. در اولین فصل حضور کیگان (۱۹۷۲-۱۹۷۱)، لیورپول با فاصلهی دو امتیازی نسبت به تیم اول جدول، رتبهی دوم را کسب کرد. آنها تنها یک امتیاز با دربی کانتی برایان کلاف و همین طور قهرمانی، فاصله داشتند. در فصل ۱۹۷۳-۱۹۷۲، شنکلی در یک حرکت ابداعانه، تابلوی "This Is Anfield" را در تونلی که بازیکنان از آنجا وارد میشدند، نصب کرد. خود شنکلی دربارهی این کار میگوید: "میخواستم تا بازیکنان بدانند که برای چه تیمی بازی میکنند و حریفان نیز بدانند که با چه تیمی بازی دارند."
در این فصل لیورپول قهرمان سطح اول فوتبال انگلستان و جام یوفا (لیگ اروپای فعلی) شد. در همین سال بود که شنکلی و لیورپول رکورد ۲۱ بازی خانگی بدون شکست را ثبت کردند که این رکورد سال ۲۰۲۰ به دست تیم یورگن کلوپ شکسته شد. اما این فصل پایان کار آلان ایوانز بود. مهاجم آیندهدار لیورپول علیرغم عملکرد خوب در طی چند سال اخیر، افت فاحشی تجربه کرد و اعتماد بیل شنکلی را از دست داد. آلان در مقطعی از آن فصل، در یک کلوپ شبانه و در هنگام مستی، دست خود را با شیشه برید و همچنین آسیبهای دیگری را تجربه کرد. این اتفاق باعث شد تا آلان دچار مشکلات روحی و روانی بشود، تمرکز خود در فوتبال را از دست بدهد و در نهایت، بر خلاف اخلاق حرفهای رفتار کند. بدین ترتیب، وی به آستون ویلا رفت.
اینجا آنفیلد است
سال بعد (فصل ۱۹۷۴-۱۹۷۳) لیورپولِ بیل شنکلی با قهرمانی در جام حذفی (FA cup)، ویترین افتخارات خود را مزینتر کردند. اما در پایان این فصل، یک خبر ناگهانی منتشر شد. رئیس باشگاه، جان اسمیت، در یکی از کنفرانسهای مطبوعاتی لیورپول، گفت: "با کمال تاسف، به عنوان رئیس باشگاه فوتبال لیورپول باید اعلام کنم که آقای شنکلی تصمیم به بازنشستگی گرفتند. هیئت مدیرهی باشگاه با اکراه تصمیم آقای شنکلی را پذیرفته است. مایلم تا قدردانی هیئت مدیره از آقای شنکلی به خاطر دوران پرافتخارشان در لیورپول را اعلام کنم."
شنکلی در کتاب زندگی نامهی خود علت این اتفاق را "خستگی" عنوان کرد و همچنین ذکر کرد که تنها حسرتش قهرمانی در لیگ قهرمانان اروپا (جام اروپا) بود.
با وجود خداحافظی از سرمربیگری، بیل شنکلی همچنان بازیهای لیورپول را دنبال میکرد، به هتل محل اقامت آنها میرفت و در ملوود (زمین تمرین لیورپول) حضور پیدا میکرد. اوایل باب پیزلی، سرمربی جدید تیم، از حضور شنکلی خوشحال میشد اما بعدها پیزلی از مداخلهی بیل در باشگاه عصبی شد و به شنکلی که گفت که دیگر او مسئول هدایت تیم است. روزی بیل شنکلی در مصاحبهای گفت: "در فوتبال یک تثلیث مقدس وجود دارد؛ سرمربی، بازیکنان و هواداران. وی بسیار به بازیکنان اهمیت میداد و آنها را همچون پسران خود میدانست. اما رابطهی او با هواداران همیشه متفاوت بود. وی در کتاب زندگی نامهاش مینویسد: "از همان ابتدای کارم به عنوان سرمربی، همیشه سعی کردم تا نشان دهم که هواداران اشخاص مهمی هستند. باید بدانید که چگونه با آنها برخورد کرد و آنها را کنار خود نگه داشت."
او در کارلایل قبل از بازیها از طریق سیستم اعلان عمومی با هوداران صحبت میکرد. در ورکینگتون با ماشین تحریر قدیمی پاسخ نامههای هواداران را میداد. شنکلی همیشه تهیهی بلیط برای هواداران را ساده میکرد و معتقد بود که هواداران لایق خیلی چیزها هستند.
عشق و علاقهی دو طرفهی شنکلی و هواداران؛ همیشه به یادت خواهیم بود!
اما در پاییز سال ۱۹۸۱، بیل شنکلی به دلیل سکتهی قبلی به بیمارستان منتقل شد. این اتفاق برای شنکلی ۶۸ ساله که زندگی سالم داشت و نوشیدنیهای الکلی مصرف نمیکرد و همیشه ورزش میکرد، دور از انتظار بود. شنکلی یک بار گفته بود: "وقتی فوت شوم، شایستهترین مردی خواهم بود که مرده است."
و این اتفاق افتاد. در ۲۹ سپتامبر، شنکلی بار دیگر محتمل سکتهی قلبی شد و به یک سفر بیبازگشت رفت. در لیورپولی که درگیر مشکلاتی مثل بیکاری گسترده بود، وداع با شنکلی بسیار سخت بود. درست همانند مرگ جان لنون در نیویورک (که نه ماه قبل از فوت شنکلی رخ داد)، شهر تحت تاثیر قرار گرفت. این اتفاق چیزی فراتر از اختلافات لیورپول و اورتون بود و این غم تنها متعلق به هواداران لیورپول نبود.
شنکلی مردی کاریزماتیک بود که گفتههایش همچون یک شعر زیبا و تاثیرگذار بودند.
شاید اصلیترین علت فوت او، دوری از فوتبال بود. شنکلی که خداحافظی از سرمربیگری را بزرگترین اشتباه خود میدانست، از حضور در ملوود نیز منع شده بود و در سالهای پایانی زندگیاش بسیار بداخلاق شده بود. کوین کیگان، پسری که آنقدر چشم شنکلی را گرفته بود که بیل در کتاب زندگی نامهاش یک فصل با نام "پسری به نام کیگان" به او اختصاص داد، میگوید: "منع حضور شنکلی در باشگاه، غمگینترین اتفاقی بود که در لیورپول رخ داد."
اما همه میدانند که شنکلی برای سرمربیگری زاده شده بود. تام فینی، هم تیمی سابق شنکلی در این باره میگوید: "او تاثیر زیادی بر من و دیگر بازیکنان جوانتر گذاشت. با تعصب فوتبال بازی میکرد. از لحظهای که او فوتبال را کنار گذاشت، میدانستیم که قطعا سرمربی خواهد شد."
کوین کیگان و بیل شنکلی
شنکلی عضو همیشگی تثلیث مقدس بود. او به دیگر اضلاع این مثلث نیز ارج مینهاد و همیشه مورد احترام آنها (هواداران و بازیکنان) بود. شنکلی با "بوت روم" سرمربیان پرافتخاری مثل باب پیزلی، کنی دالگیش، جو فاگان و... را تقدیم لیورپول کرد و با معرفی جف توئنتیمن ستارههای زیادی را به لیورپول هدیه کرد که ایاش راش نیز جزوی از آنها بود. شنکلی علاوه بر رقم زدن عصری پر افتخار در لیورپول، آنفیلد را به یک جهنم تبدیل کرد. وی همچنین روشهای تمرینی جدیدی نیز ابداع کرد. شنکلی همیشه افتخار گلنباک بود؛ روستایی کم جمعیت که بیشتر مردمش کارگر معدن بودند. بیل شنکلی، عضو همیشگی تثلیث مقدس، همیشه مایهی فخر گلنباک است و نام او در گلنباک همیشه در صدر است؛ اما چه حیف که روزی پایان کار او نیز فرا رسید. آنجا پایان خطِ تو بود بیل. تو شایستهترین فردی بودی که ما را ترک کرد.