طرفداری | دنیای عجیبی است. در زمانی به سر میبریم که هر ثانیه در حال ارتقا و پیشرفت هستیم. صنعت، اقتصاد، دنیای هوش مصنوعی، تکنولوژی و....، همگی در حال پیشرفت روزافزون خود هستند. حتی همین فوتبال. اما، در دنیای فوتبال هنوز که هنوز است، به آرزوی روزهای تد کروکر، برت میلیچیپ و گوردون مک کیگ فکر میکنیم. آن زمان فوتبال خیلی ساده به نظر میرسید. زمانی که آنها در هیبت خود پوچ به نظر میرسیدند؛ با کیف مخملی خود در اتاق کمیته فدراسیون فوتبال با پانلهای چوبی در دروازه لنکستر. اما لیگ قهرمانان اروپا، همان حس همیشگی را دارد؛ مهیج کننده و زیبا.
قرعهکشی مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا، جشنوارهای از ابهام درخشان که در آن باید بارها و بارها با خودمان چند، چند کنیم تا کدام تیمها هم گروه میشوند. پیروزی و قهرمانی سیتی در استانبول در فصل گذشته باید اوج یک تلاش بزرگ به نظر برسد. بعد از هر بار شکستخوردن در مراحل نیمهنهایی، یکچهارم یا حتی مرحلهٔ نهایی، انگیزه بیشتر میشد. فرقی نمیکند تیمتان توسط مالکان قطر، عرب یا آمریکایی مدیریت شود. همه به دنبال یک چیزی هستند: آن جام در ظاهر نقرهای اما با باطنی طلایی و بیهمتا.
تفاوتها و تناقضها آشکار است. مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا هر سال بااحساس خستگی بیشتری از راه میرسد. [از فصل 2025-2024، تعداد تیمهای لیگ قهرمانان اروپا به 36 تیم افزایش پیدا میکند.] بااینحال، مشکل ساختار نیست، بلکه نابرابری گسترده منابع است که منچستریونایتد با دستمزد سالانه 191 میلیون پوند، در گروه اف سی کپنهاگ با دستمزدی 12.5 میلیون پوندی قرار میگیرد. پشتوانه آن سلطه مالی لیگ برتر است؛ و زیربنای آن پذیرش سرمایهداری بازار آزاد است که به دولتها، حتی آنهایی که سوابق حقوق بشری وحشتناکی دارند، اجازه میدهد و حتی آنها را تشویق میکند که باشگاهها را تصاحب کنند.
آیا واقعاً فوتبال برای این کارها به وجود آمده بود؟ با توجه به این که دولت بریتانیا آزادانه با عربستان سعودی و امارات معامله میکند، چرا باید باشگاههای فوتبال در سطح بالاتری قرار گیرند؟ اما این سؤال قطعاً باید این باشد که چرا نباید این کار را انجام دهند؟ استیت کرافت، ضرورتاً یک تجارت کثیف است. نمیتواند از سازش اجتناب کند. دولت باید امنیت شهروندان خود را تأمین کند و این بدان معناست که گاهی اوقات با افراد بسیار مذموم سر و کار کرد. اگر میخواهیم غذا داشته باشیم، اگر میخواهیم انرژی داشته باشیم، اگر قرار است از درگیری اجتناب شود و درآمد کافی برای جلوگیری از مالیاتهای بیش از حد ایجاد شود، باید با کشورهایی که ترجیح میدهیم هیچ معاملهای با آنها نداشته باشیم، معامله کنیم. ورزش و فوتبال اینطور نیست. فوتبال میتواند خالصتر باشد. میتواند خود را با آرمانهای بالاتر نگه دارد. هنگامی که یک دولت از کاهش رنج و سختی صحبت میکند، ممکن است در مورد فقر یا بیعدالتی یا سالهای بمباران تروریستی صحبت کند. اما فوتبال اینگونه نیست. وقتی طرفداران از آن صحبت میکنند، معمولاً منظورشان سالهایی است که رتبه چهاردهم را به پایان رساندهاند.
این یک شکست عجیب زبان است که کلمه رنج همیشه برای احساس ناشی از نتایج ضعیف استفاده میشود. این که نتوانید خانه خود را گرم کنید دردسر بزرگی است. خمشدن در حالی که بمبافکنها بر فراز مدرسه شما پرواز میکنند، سخت و عذابآور است. اما، گذراندن چند سال بدون بردن یک جام اینطور نیست. طرفداران ممکن است ناامید شوند، ممکن است با یک مالک متخاصم یا نالایق احساس بیگانگی کنند. اما بهندرت رنج میبرند. آنها خواستار امضای قراردادهای بزرگ یا ظروف نقرهای نیستند. تنها چیزی که میخواهند عزت و زیبایی در تیمشان است. در سال 2014 از مایکل پارکینسونِ نویسنده، در پادکست دوم کاپیتان پرسیده شد که چرا فکر میکند فوتبال مهم است. او پاسخ داد: "بهعنوان یک انحراف از امور روزمره اهمیت دارد و از این جهت اهمیت دارد که میتواند احساس تعلق ایجاد کند. این در مورد فرار و هویت است. این میتواند در یادآوری زیبایی و انعطافپذیری که بشریت قادر به انجام آن است، الهامبخش باشد."
دنیای فوتبال در بیاهمیتی اساسی خود فرصتی برای پرواز فرشتگان بهتر طبیعت ماست. اما اغلب آنها در دام طمع، منافع شخصی و قبیلهگرایی هستند. قبیلههایی که فقط به فکر منافع و درآمدزایی هستند و هیچ اهمیتی به عزت و زیبایی فوتبال نمیدهند. بازیکنان همانند عروسک خیمه شب بازی چفرین و دوستان شدهاند. وداع با شبهای دلانگیز لیگ قهرمانان اروپا. وداع با دیدارهایی پُر از قدرت و اقتدار. ما همچنان دوستدار سهشنبهشبها و چهارشنبهشبهای رؤیایی لیگ قهرمانان اروپا هستیم. ما فقط زیبایی فوتبال را میخواهیم نه جایگاه و مقام برای تیمها. ما همین رقابتهای بین تیمها را دوست داریم. نه آنقدر زیاد، نه آنقدر کم. فقط برابر، همین. شاید به همین دلیل است که فوتبال مهم است: به ما نشان میدهد که چه هستیم و در کجا قرار داریم...