بابام بارسایی و مسی فن بود هر شب با هم بازیارو میدیدیم
هی میگفت عجب بازی دارن مسی و ژاوی و اینیستا
خیلی داشتیم حال میکردیم که جای حساس بازی دستشوییم گرفت بدجور!
هی گفتم اوه اوه
میپریدم بالا و پایین تا یجوری دستشوییمو نگه دارم
بعد هر چی هم بارسا میزد گل نمیشد بابام گفت برو پسرم برو دستشویی تا دستشویی نری گل نمیزنن
گفتم چرا؟
گفت مسی نگران سلامتیته
گل نمیزنه تا بری دستشویی اونموقع میزنه
من از خوشحالی دوییدم دستشویی بعد برگشتم دیدم گل نزده بارسا بابام نیشخند زد
یلحظه حواسش نبود گفت نبودی ببینی مسی چطوری ۳ ۴ نفرو با هم دریبل کرد
من گفتم خیلی بدجنسی چرا نذاشتی بازیو ببینم گل هم که نزد بهم دروغ گفتی!
بابام گفت چرا زد ولی آفساید شد
من گفتم تقصیر توعه نمیرفتم دستشویی آفساید نمی شد
بابام زیر لب گفت عجب گندی زدم اومدیم دروغ بگم بدتر خراب کردم
بابام گفت اوه اوه ببین والدز چی گرفت
بعد توپ رسید ژاوی ی حرکت تکنیکی عجیب زد بعد تو عمق پاس داد گفتم کاش بابام ژاوی بود!
بابام گفت پسرم من ژاویم دیگه
من گفتم عه باز تو دروغ گفتی ژاوی که تو زمین داره بازی میکنه
بعد بابام گفت من با ی تکنولوژی مخصوص هم اونجا بازی میکنم و همزمان هم اینجا هستم تا کنار تو با هم بازیو ببینیم و تو در موردم نظر بدی
گفت چه تکنولوژی
بعد بابام گفت باید بزرگ بشی تا بتونم بهت بگم
بعد پریدم بغل بابام گفت خیلی خوشحالم
ژاوی که توپ میومد زیر پاش میگفتم بابا برو جلو به مسی پاس بده
یجا ژاوی پاس به عقب داد یقه ی بابامو گرفتم گفتم چرا به مسی پاس ندادی
بعد بابام گفت فضا نبود
ولی دقیقه ۹۰ و خورده ژاوی گل زد گفتم بابابااااااا
بعد بابام گفت پسرم دیدی چه گلی زدم
گفتم فوق العاده بازی میکنی بابا واقعا تو در کنار مسی بهترینی
ولی فردا سر میز صبحونه عصبانی بودم به بابام گفتم چرا اینهمه مدت ازم پنهان کردی که ژاوی هستی؟
بابام گفت خب پسرم...
مادرم حرفشو قطع کرد گفت باز این تو رو ایستگاه کرد پسره ساده آخه این کجاش شکل ژاویه
بعد گفتم بابا آره راست میگه تو ی شکل دیگه ای
بابام گفت نه پسرم ی لحظه صبر کن
یدفعه رفت و بعد با ماسک ژاوی اومد گفت دددنگگگگ
گفتم آرههههههعع
بابام گفت دیدی من ژاویم
بعد مادرم داشت قهقهه میزد
بعد گفتم بابا بریم فوتبال
بابام با ماسک ژاوی اومد بازی کردیم هر کی رد میشد فکرمیکرد ژاویه هی عکسمیگرفتن
بعد مادرم اومد اسم بابامو صدا زد گفتم عه بابا مگه اسمت ژاوی نیست
همه مردمم تعجب کرده بودن
گفتن آره مگه شما ژاوی هرناندز نیستی
بابام به مادرم گفت زنیکه تو باز کار خودتو کردی
بعد مادرم ماسک بابامو ورداشت
همه گفتن ای شیاد و به بابام حمله کردن
بعدش من فهمیدم بابام ژاوی نیست و از اینکه بهم دروغ گفته ناراحت شدم
فرداش با ماسک ویکتور والدز اومد!