سلام به اوتاکو ها امروز با مرور عواملی که میتونستن انیمه دث نوت رو بهتر کنن، در خدمت شما هستیم.
دانلود انیمه دث نوت: https://www.tarafdari.com/node/2231191
یه نکته ای رو از همین اول گوشزد کنم تا خدای نکرده در آینده سوء تفاهم به وجود نیاد. دفترچه مرگ، انیمه ای بود که خیلیا برای شروع کردن به دیدن انیمه های سریالی- از جمله خودم- به سراغش رفتن. برای همین طبیعیه که خاطرات مهمی ازش داشته باشیم و اگه کسی ازش بدگویی کرد، ناراحت بشیم. خب این دوستان توجه داشته باشن؛ این مطلب بدگویی از انیمه دث نوت نیست. فقط قراره به نکاتی پرداخته بشه که اگه سازنده ها رعایتش میکردن، میتونستیم خیلی خاطرات بهتری از انیمه دفترچه مرگ Death note داشته باشیم!
در ادامه این مطلب، همراه ما باشید تا به مرور عواملی بپردازیم که میتونستن انیمه دث نوت رو به انیمه بهتری تبدیل کنن. لازم به ذکره که این مطلب، حاوی اسپویله!
1/ وارد نکردن آمانه میسا به داستان
هرچقدر هم که عاشق سرتاپای انیمه دفترچه مرگ Death note باشیم، مطمئنا میسا- میسا برامون سوهان اعصابه! شخصیتی با پردازش ناقص، که آدم نمیدونه دلش براش بسوزه یا ازش متنفر باشه!
میسا- میسا، یاندره ایه که برای اکثر طرفداران دث نوت نفرت انگیزه. اما خب دلیل اینکه گفتم بهتر بود اصلا میسا رو وارد ماجرا نمیکردن، این نبود که ازش خوشم نمیاد. بلاخره تنفر از یه شخصیت، یه چیز سلیقه ایه؛ اصلا ممکنه یه نفر عاشق همین میسا باشه! (هرچند میسا یکی از منفورترین کاراکترهای انیمه ایه!)
دلیل گفتن این نکته، این بود که حضور میسا، تا حدود زیادی از جذابیت داستان کم میکرد. مثلا ما داریم به داستان حساس و معمایی رو دنبال میکنیم، و در حال شنیدن افکار متفاوت لایت و ال هستیم، که یهو میسا میپره وسط و راجع به موضوعاتی حرف میزنه که هیچ ربطی به داستان ندارن!
شخصیت پردازی ضعیف یا ناقص- که متاسفانه در مورد اکثر شخصیت های دث نوت صدق میکنه- در میسا به شدت خودش رو نشون میده.
در صورتی که میسا اصلا در داستان وجود نداشت، یا لااقل اینقدر تاثیرگذار نبود، کار برای لایت خیلی سخت میشد. و نسبت به ال، در شرایط برابری قرار میگرفت. لایت، خیلی امکانات داشت که ال از اونا بی بهره بود- البته اگه از این موضوع چشم پوشی کنیم که ال گاهی اوقات از امکانات لایت بر علیه اون استفاده میکرد. اگه ماجرا مثل چند قسمت اول پیش میرفت، و به جای میسا، از چالش های دیگه ای استفاده میشد، مطمئنا جذابیت انیمه خیلی بالاتر میرفت!
2/ شخصیت پردازی بهتری داشت
شخصیت پردازی ناقص یا ضعیف، در اکثر کاراکترهای انیمه دفترچه مرگ Death note دیده میشه. خیلی از شخصیت های دفترچه مرگ، به جای اینکه بتونن قابل درک و همدلی باشن، فقط به عنوان مهره های بی روح شطرنج در داستان حضور دارن. اونا، در یه اپیزود معرفی میشن، در اپیزود بعدی، یه کار کلیدی رو انجام میدن و بعد از انجام نقش خودشون در داستان، میمیرن. به همین سادگی.
خب میشه گفت همه داستان های مرگ و زندگی، از شخصیت های فرعی چنین استفاده ای میکنن. اما، دث نوت، برعکس درخشان ترین داستان های مرگ و زندگی، دچار یه کمبود بزرگه: پردازش به همه شخصیت ها. حتی فرعی ترین شخصیت ها هم، حق دارن که بهشون پرداخته بشه. به جز لایت و ال، و چند کاراکتر دیگه، کاراکترهای دث نوت به راحتی فراموش میشن. انگار که به زور وارد ماجرا کردنشون تا فقط یه کار خاص انجام بدن.
بذارین یه مثال براتون بزنم: ملو. ملو، قرار بود که مثلا به عنوان جانشین ال، بتونه کیرا رو به همراه نیر پیدا کنه. اما خب این کار رو نکرد؛ چون اونقدری غرور داشت که فکر کنه میتونه خودش تنهایی کیرا رو پیدا کنه. اصولا پشت این غرور، باید دلیلی هم باشه. اگه میلو به اندازه کافی باهوش نبود، به عنوان یکی از جانشینان ال انتخاب نمیشد.
اما سوال اینجاست که شما اصلا چیزی به عنوان هوش فوق العاده از ملو یادتون هست؟ والا من تنها چیزی که یادمه این بود که فقط با گروگان گیری کارش رو پیش میبرد!
همچنین بخوانید: موسیقی متن انیمه Death Note را گوش کنید! راه دنیای مردگان
2.5/ شخصیت ها اینقدر تکرار همدیگر نبودند!
این مورد، در ادامه مورد قبلی مطرح شده. و کسایی که انیمه دفترچه مرگ Death note رو دیدن، احتمالا خیلی خوب میدونن منظورم چیه.
اجازه بدین منظورم رو با یه مثال بیان کنم: شما به کیومی تاکادا فکر کنید. اون، تکرار میساست. تنها ویژگی منحصر به فردش، اینه که به خاطر عدالت طلبی عاشق لایته. ولی میسا، به دلیل اینکه کیرا قاتل والدینش رو کشته، عاشقشه.
خب واقعا چرا؟ دو شخصیت زن اصلی دث نوت، که هر دوی اونها به طرز عجیبی کپی همدیگه و غیرمنطقی هستن، باعث میشن فضای انیمه خیلی… غیرقابل تحمل بشه.
سوال اینجاست که این ایده آل طلبی افراطی کیومی از کجا میاد؟ باید قبول کرد که پردازش به عدالت طلبی کسی مثل میکامی خیلی هم بد نبود، ولی میتونست بهتر باشه. اما ما اصلا دلیلی برای کارهای کیومی پیدا نمیکنیم! اگه اعمال کیومی صرفا به خاطر ترس میبود، درک اون راحت تر میشد. اما دیدن دختری که خیلی ناگهانی عاشق یه قاتل، اونم به خاطر قول پوچی مثل ملکه دنیا شدن، یا ساختن دنیایی بدون جرم و جنایت، اصلا منطقی نیست. اخه مگه بچه بازیه؟
ایده آل گرایی لایت، به عنوان فرزند مامور قانون، و همینطور عدالت طلبی میکامی، تاحدودی طبیعیه. ولی هیچ دلیل منطقی ای برای اعمال کیومی، در داستان یافت نمیشه.
باید گفت متاسفانه تنها ویژگی کیومی که باعث تفاوت اون با میسا میشد، به خاطر پردازشی ناقص و بسیار ضعیف، باعث غیرقابل تحمل شدن بخش هایی از داستان شده که به کیومی مربوطه.
یا شخصیت نیر. شخصا از نیر خوشم میاد؛ ولی افرادی هستن که فکر کنن نیر، فقط یه کپی ضعیف از ال هستش. که خب درست هم فکر میکنن- این موضوع غیرقابل انکاره. نیر، به عنوان جانشین ال، که برعکس ملو، به رسمیت شناخته شده، میتونست یه فرصت طلایی برای نویسنده و کارگردان باشه تا به مقدار قابل توجهی، جذابیت داستان رو بالاتر ببرن. نمیشه گفت بخش هایی که نیر در اونها حضور داره جذابیتی ندارن؛ ولی به هرحال، ممکنه اینطور احساس بشه که سازنده، فقط یه پوسته ساخته و رفتارهای ال رو به اون اضافه کرده تا خودش رو از شر پردازش به یه شخصیت جدید خلاص کنه.
میشه گفت نیر و کیومی، موارد خوبی هستن! متاسفانه، تعداد قابل توجهی از کاراکترهای دث نوت، یه پوسته توخالی و تکراری هستن که فقط وارد و بعد خارج از داستان میشن.
اما آیا همه شخصیت های انیمه دفترچه مرگ Death note اینطور هستن؟ خیر. به ادامه مطلب توجه کنید.
3/ اینقدر عجله نداشت!
شما یاد نائومی میسورا که میفتین، حتی با اینکه فقط یه قسمت بهش اختصاص داشت، یه تصویر به یادماندنی در ذهنتون نقش میبینده. وقایعی مثل اینکه لایت تقریبا کل قسمت هفتم در تلاش بود تا نائومی رو گول بزنه، و در آخر، نگاه شگفت زده نائومی و قدم های آهسته اون به سمت طناب دار، همگی عالی بودن. وقتی راجع به پردازش خوب به اتفاقات و جزئیات داستان صحبت میکنم، منظورم چنین لحظاتیه!
ما در اوایل دث نوت، با چنین لحظات نفسگیری رو به رو بودیم. اما، در آخر، انگار سازندگان عجله داشتن تا زودتر پروژه رو تموم کنن! برای همین، قسمت های پایانی، هرگز به پای قسمت های ابتدایی نمیرسن- چون قربانی پردازشی عجله ای و سرسری شدن.
برای روشن تر شدن این قضیه، دوتا مثال میزنم: مرگ ال و قسمت پایانی.
مرگ ال
ال، یکی از محبوب ترین و جالب ترین شخصیت های انیمه ایه. جالبه بدونید که موفق به کسب جایگاه دومین شخصیت محبوب انیمه ای تاریخ در مای انیمه لیست شده. اما چرا ال اینقدر محبوبه؟
یکی از دلایل محبوبیت ال، اینه که اون، تکراری نیست. مردم، به خصوص جوان ترها، دیگه حوصله کارآگاه هایی رو که کت بلند و شیک میپوشن، یه دستیار دارن که معمولا قدش از خودشون کوتاه تره، همیشه رسمی رفتار و صحبت میکنن، و کاملا منظم و طبق برنامه پیش میرن، ندارن. حالا دفترچه مرگ چیکار میکنه؟
انیمه دفترچه مرگ Death note میاد و یه شخصیت، کاملا برعکس کلیشه های مربوط به کارآگاه ها خلق میکنه. ال، یه آدم افسرده ست، که هر روز مرگ رو کنار گوشش احساس میکنه، به شدت مشکل کم خوابی داره، اونقدرا هم تمیز و مرتب نیست و علاقه خاصی به بستنی خوردن وسط کار و ساختن برج با وسایل دم دستش داره! البته یه سری اخلاقیات خاص دیگه ای هم داره که بین سایر کارآگاه ها هم رایجه(!)؛ مثلا نفرت خاصی که نسبت به باختن داره. یا اینکه با مظنونین پرونده مصاحبه میکنه! (البته اگه گروگان گرفتن میسا رو بشه مصاحبه به حساب آورد!)
ال، جذابیت های منحصر به فردی داره. که همین موضوع، باعث افزایش قابل توجه جذابیت دث نوت شده. اصلا خیلیا دث نوت رو به خاطر ال دوست دارن!
پیچیدگی ال
علاوه بر برخی اخلاقیات ال، که باعث میشن در نگاه اول، به جای یه مرد بالغ، یه بچه بزرگسال به نظر بیاد، اون پیچیدگی هایی هم داره. در واقع، ال، یکی از پیچیده ترین شخصیت های دث نوته. در یه یتیم خونه خاص بزرگ شده، و احتمالا تقریبا کل عمرش رو با حل کردن پرونده ها گذرونده، با وجود اینکه شهرتش ثابت شده ست ولی همکارانش در FBI جدی نگرفتنش یا بهش اعتماد نکردن، دوستی به جز لایت نداره، با یه مدل پرحرف (کی گفته دارم درباره میسا حرف میزنم؟) بحث میکنه، و در تنهایی، زندگیش رو میگذرونه؛ زندگی ای که اهدافی مثل اهداف آدم های عادی پشتش نیست.
قسمت 25، یکی از بهترین قسمت های دث نوت بود- از دیدگاه خودم که بهترین بود.- بخشی که ال تنها زیر بارون ایستاده بود و بعد از اون، مکالمه تفکربرانگیزش با لایت، خیلی تاثیرگذار بود. حتی بخش سکته قلبی و مردن ال، خیلی خوب کار شده بود؛ که باعث میشه مرگ ال، به عنوان یکی از غم انگیزترین و دردناک ترین مرگ ها در ذهن ثبت بشه.
قسمت 25 دث نوت، قسمتی بود که مقداری از پیچیدگی های شخصیت ال برای ما روشن شد.
داستان، خیلی از مفاهیمی که به بیننده انتقال میداد رو، در قسمت 25 بیان کرد. اما… بعد از اون چطور؟ به معنای واقعی کلمه، همه تاثیرگذاری قسمت 25 پرید! ادامه داستان دث نوت، داستان فوق العاده ای داره. اما این داستان فوق العاده، قربانی پردازشی ضعیف، و استفاده نادرست از شخصیت هایی مثل کیومی تاکادا شد. واقعا تعجب میکنم؛ دث نوت در 25 قسمت اول، البته اگه میسا رو فراموش کنیم، موفق شده بود که خوب عمل کنه. اما بعد از اون، به خاطر عجله ای که سازنده ها داشتن، مرگ ال، صرفا به عنوان شوکی به نظر رسید که میخواستن باهاش بیننده رو پای تلویزیون نگه دارن.
قسمت پایانی
قسمت 37، با اون موسیقی فوق العاده صحنه آخر، ایده های خیلی خاصی رو برای منتقل کردن به صفحه نمایش داشت: از جمله رد شدن لایت از کنار خود 17 سالش. به طرز غم انگیزی، ما در اون صحنه دیدیم که کیرا، قاتلی روانی، در واقع همون پسربچه با چشم هایی معصومه که ما در اول سریال دوستش داشتیم. (و اکثرا هنوز هم که هنوزه دوستش داریم.)
یا نمایش ال، زمانی که لایت داشت نفس های آخرش رو میکشید. لازمه بگم که این صحنه، در مانگا وجود نداشت. با اینکه صورت ال به صورت کامل نشون داده نشد، ولی انگار با همون سکوتش داشت به لایت میگفت:«من بردم. ولی خب که چی؟»
پایان داستان دث نوت، کاملا طبیعی بود. من به عنوان یه پایان مناسب قبولش دارم. هرچند که خیلیا قبولش ندارن. که باز هم میگم؛ کاملا حق دارن! پایان داستان دث نوت واقعا عالی بود. از تکرار کردن این جمله متنفرم، ولی: متاسفانه پایان دث نوت هم، قربانی عجله سازنده ها شد.
ترجیح میدم به جای اینکه راجع به پردازش ناقص و… صحبت کنم که مطمئنا تا الان صد دفعه توی متن به این موضوع اشاره کردم، راجع به این صحبت کنم که چرا از پایان داستان دث نوت، با عناوینی مثل خوب یا قربانی یاد میکنم.
و دوباره دنیا به نقطه آغاز برمیگردد…
یادمه موقع خوندن کتاب 1984، نکته ای که به شدت توجهم رو به خودش جلب کرد، اشاره به این موضوع بود که حتی اگه به نظر برسه یه جنگ، یا شورش، قراره سرنوشت دنیا رو عوض کنه، بعد از اون، همه چی به حالت عادی برمیگرده و وقایعی که قبلا اتفاق افتادن، باز هم تکرار میشن. مثل یه چرخه.
خب، این موضوع، در دث نوت هم به چشم میخوره. فکرش رو بکنید؛ ناگهان یه هویت مجهول با یه نیروی ماوراء الطبیعی، شروع به کشتن جنایتکاران میکنه و قول ساختن دنیای عاری از فساد رو میده. تعدادی از مردم ایده آل گرا، عاشقش میشن و بقیه مردم، به خاطر ترس، از اون اطاعت میکنن. آمار جرم و جنایت پایین میاد و به نظر دنیا قراره در این وضعیت بمونه.
اما نمیمونه.
چون نوبت آدمای جدیدیه که جای کیرا رو بگیرن و حکومت خودشون رو دست و پا کنن.
به همین راحتی. لایت میمیره. و دنیا به حالت عادی برمیگرده. و احتمالا هزاران بار دیگه، کسایی ظهور میکنن که به نظر قراره سرنوشت دنیا رو عوض کنن.
در آخر، غروبی سرخ رنگ نشون داده میشه که بعد از اون، شبی تاریک، و بعد، طلوع از راه میرسه.
میشه حتی گفت که قسمت آخر دث نوت هم تقصیری نداره، و تقصیر در واقع به گردن 11 قسمت قبلیه که متاسفانه موفق نشدن برای چنین پایانی، مقدمه چینی کنن. چرا نتونستن؟ همراه من تکرار کنید دوستان(!): چون سازنده ها عجله داشتن!
3.5/ دو فصل میشد!
دث نوت، دو نیمه داره: نیمه اول که شامل قسمت 1 تا 26 هستش و نیمه دوم که شامل قسمت 27 تا 37. البته اگه بخوایم با توجه به حضور ال بخش بندی کنیم، منطقی تره که نیمه اول تا قسمت 25 باشه.
آغاز قسمت 26، کاملا برای شروع یه فصل جدید، مناسب بود. اگه دث نوت دو فصل میشد، ما میتونستیم پردازشی بهتر و بیشتر به جزئیات رو شاهد باشیم. فکرش رو بکنید؛ حذف ال از ماجرا، باعث پسرفت دث نوت شد؛ اونم در حالی که میتونست باعث پیشرفتش بشه!
لایت تونست ال رو به قتل برسونه، اما آخر سر از جانشینانش شکست خورد. این یعنی جانشینان ال، باید خیلی خفن باشن! اما دث نوت، اونا رو برای ما، اونقدرا هم خفن جلوه نداد. همونطور که قبلا گفتم، نیر، کاملا کپی ال محسوب میشد فقط یه مقدار جدی تر بود و ملو هم که کلا تو کار درگیری های شهری و مافیا و گروگان گیری بود! شاید اگه یه فصل مجزا به جانشینان ال اختصاص داشت (فیلم جانشینان ال رو فراموش کنین!) و وقت بیشتری برای پردازش به اونا موجود بود، نه تنها شخصیت های 12 قسمت آخر به یادماندنی تر میشدن، بلکه حتی وقایع اون قسمت ها، حذابیت خیلی بیشتری پیدا میکردن!
(دوستان لطفا این نکته رو در نظر داشته باشین که منظور من از خفن نبودن جانشینان ال، این نیست که اونا کارهای جالبی انجام ندادن. در واقع منظور این بود که اونا میتونستن در کنار کارهایی که انجام میدن، قابل باورتر باشن.)
و کلام آخر
خب، اینم 5 تا عامل که از دیدگاه من، میتونستن دث نوت رو به انیمه بهتری تبدیل کنن. سعی کردم که همه جوانب رو در نظر بگیرم و مطلبی بی تعصب ارائه کنم. امیدوارم که از این مطلب خوشتون اومده باشه.
به عنوان سخن پایانی؛ دث نوت، انیمه ایه که برای ما، خیلی نوستالژیکه. ومن فکر میکنم لیاقت این رو داره که بخواد در IMDB به عنوان سی و دومین سریال برتر تاریخ، خودنمایی کنه.اما دث نوت، ضعف هایی داره که نمیشه نادیدشون گرفت. اما ویژگی خوبی که دث نوت داره، اینه که با وجود تمام اشکالاتش، باعث نمیشه که تماشاگرانش، کاملا ازش متنفر بشن.