او در فوتبال ایران صاحب مسوولیت ها و عناوین بسیار مثل فوتبالیست، سرمربی باشگاهی و ملی، داور، نویسنده ورزشی و مسوول ورزشی بود. او تا آخرین روزهای عمر با برکت خود دست از تلاش برنداشت. چنانچه در دی ماه سال ۸۱ ، ۷ ماه قبل از مرگ، کاندیدای ریاست فدراسیون فوتبال شد.
به گزارش طرفداری، حسین فکری را می توان یک عنصر تمام فوتبالی دانست که در راه حق گویی و دفاع از واقعیت تا پای جان ایستاد. او فوتبال را از باشگاه دارایی تهران شروع کرد و سپس به تیم تهران جوان رفت. در سال های ابتدایی دهه ۲۰، حضور او در دارایی تهران آغاز شد. هر چند بارها به عنوان یار کمکی تیم فوتبال شاهین تهران در عرصه مسابقات مختلف حضور پیدا کرد.
او از فوتبالیست های خوب تهرانی دهه ۲۰ بود و در بازی های آسیایی ۱۹۵۱ دهلی نو یکی از یاران ثابت تیم ملی فوتبال بود اما از ابتدای دهه ۳۰ جذب تشکیلات اجرایی شد.
حسین فکری در سال ۱۳۴۰ به حکم تیمسار حسین سرودی رئیس وقت فدراسیون فوتبال هدایت تیم ملی فوتبال کشورمان را برعهده گرفت. تیم ملی فوتبال در دوران مربیگری حسین فکری به اولین افتخار خود دست یافت و در خرداد سال ۱۳۴۳ با قدرت تمام به المپیک ۱۹۶۴ توکیو صعود کرد. فکری بعد از سرودی در فدراسیون حسین مبشر هم سه سال سرمربی تیم ملی بود اما در آستانه بازی های آسیایی ۱۹۶۶ بانکوک گئورکی سوچ به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال جای او را گرفت. هر چند در سال ۱۳۴۶ بار دیگر در بازی های جام عمران منطقه یی مسوولیت مربیگری تیم ملی را بار دیگر عهده دار شد.
بعد از انقلاب سال ها خانه نشین بود اما دوباره در دوران پیری هوای کار به سرش زد و به فوتبال برگشت و مربیگری تیم هایی مثل پیام و ابومسلم مشهد، آدنیس مشهد، مرصاد شیراز، ماشین سازی تبریز و... را بر عهده گرفت.
آخرین شاگرد او در این دهه غلامرضا عنایتی در تیم آدنیس مشهد بود. استاد فکری در ۷۶سالگی سرمربی این تیم بود. سال ۷۲ که فوتبال ایران در اوج ناکامی سیر می کرد و هیچ کدام از مربیان ایرانی جرات به دست گرفتن سکان مربیگری ملی را نداشتند، فکری با جسارت فریاد زد که تیم ملی را به من بدهید، اگر در بازی های آسیایی ۹۴ هیروشیما قهرمانش نکردم، مرا سر دروازه دولت دار بزنید.