روایت قهرمان وزنهبرداری جهان و المپیک از مرگ رازآلود جهان پهلوان تختی شنیدنی است.
به گزارش طرفداری، امروز (شنبه 17 دیماه)، پنجاه و پنجمین سالگرد درگذشت اسطوره فراموشنشدنی ورزش ایران است. نام جهان پهلوان غلامرضا تختی با تاریخ پهلوانی و جوانمردی ورزش کشور گره خورده؛ او با یک مدال طلا و دو نقره المپیک و همچنان دو طلا و دو نقره جهانی جزو پرافتخارترین کشتیگیران تاریخ این سرزمین محسوب میشود.
محمد نصیری خاطرات مشترکی با غلامرضا تختی دارد. قهرمان ایرانی وزنهبرداری دارنده مدالهای طلا، نقره و برنز المپیک و 9 مدال رنگارنگ جهانی است. تختی و نصیری عضو تیمهای ملی کشتی و وزنهبرداری ایران در بازیهای المپیک ۱۹۶۴ توکیو بودند و هر دو هم این رقابتها را بدون مدال ترک کردند؛ تختی در آخرین المپیک زندگی خود و نصیری در اولین تجربه المپیکی.
نصیری در خصوص اینکه اولین المپیک او، آخرین المپیک غلامرضا تختی بود، اظهار داشت:
افتخار من بود که در المپیک ۱۹۶۴ با آقا تختی همدوره بودم. او آخرین المپیکش بود. البته آخرین مسابقهاش نبود. در تولیدو آمریکا هم برای تیم ملی کشتی گرفت اما در توکیو آخرین المپیکش را پشت سر گذاشت. ما دوستهای خوبی بودیم. البته من از او خیلی جوانتر بودم.
وی در خصوص اینکه رفتار تختی در المپیک توکیو به عنوان کاپیتان تیم ملی بود با او به عنوان یک جوان چگونه بوده، تصریح کرد:
تختی بزرگمرد تاریخ ورزش ایران است. او کاپیتان تیم ملی بوده و از نظر من هنوز هم کاپیتان کشتی است؛ مردِ مردها.
اسطوره وزنهبرداری ایران درباره اینکه تختی چه فرقی با بقیه داشت، به آنا گفت:
هیچ فرقی در ظاهر با بقیه نداشت؛ یک آدم، یک قهرمان، با همان شوخیها و رفتارهایی که بقیه داشتند. جوک تعریف میکرد، حرکتهایش مثل بقیه بود.
«پس چرا او را متمایز از سایر قهرمانان همعصر خود کردید؟ طبیعتا در مورد همه که نمیگویید مردِ مردها یا کاپیتان کل تاریخ کشتی!» نصیری در پاسخ به این سوال خاطرنشان کرأ:
برای اینکه اخلاقا یک انسان بود، خوب بود؛ هم به لحاظ قهرمانی و هم اخلاقش. کمک آقا زندی هم بود.
وی در خصوص کدورت بین زندی و تختی گفت:
عباس زندی خیلی به تختی کمک کرد، در اینکه تختی شد. یک معلم وقتی شاگردش را تمرین میدهد ممکن است بینشان کدورتی پیش بیاید، وقتی داری شاگرد درست میکنی، بالاخره معلم به شیوه خودش دو تا شلاق هم به شاگردش ممکن است بزند اما تا وقتی تختی زنده بود، آنها کمکِ هم بودند.
قهرمان اسبق وزنهبرداری جهان و المپیک درباره مرگ رازآلود تختی تاکید کرد:
من میدانم چه اتفاقی افتاد اما دوست ندارم در موردش صحبت کنم. جای مرگش دلم میخواست خبر سرمربیگری تیم ملیاش را بشنوم. حقش هم بود که سرمربی شود.
نصیری در پاسخ به این سوال که چطور از مرگ تختی مطلع شد، گفت:
خانه نشسته بودم که یک نفر آمد و به من گفت تختی خودکشی کرده، یک چک به گوشش زدم و گفتم چرا این را گفتی؟ گفت خواستم به تو این خبر را بدهم که رفیقش بودی، میخواستم خبر مرگ تختی را اول من به تو بگویم. خیلی ناراحت شدم، گریهام گفت. بعد به خاکسپاریاش رفتم.
وی با اشاره به مراسم تشییع بینظیر تختی در زمان خود تصریح کرد:
من بالای سرش بودم که داشتند او را میشستند، تا دلت بخواهد آدم آمده بود، خانه ما آن وقت در شاه عبدالعظیم بود. به ابنبابویه رفتم، خیلی شلوغ بود.
اسطوره وزنهبرداری ایران در پاسخ به این پرسش که آن وقتها قهرمانهای تیم ملی هر کدام به یک اسم و لقب خاصی همدیگر را صدا میکردند و مرحوم تختی شما را چطور صدا میکرد، در پایان گفت:
به من میگفت ممد جون. ما خاطره کم نداشتیم، اما دوست ندارم زیاد در این مورد صحبت کنم. نمیتوانم بگویم.