به گزارش گاردین، روی کین که حالا دستیار سرمربی در باشگاه استون ویلا است، میگوید که میخواسته در مورد شکایت فرگوسن از دو سرمایه دار ایرلندی به فرگوسن هشدار دهد و اعتقاد داشته است که شکایت فرگوسن صدمات زیادی به هویت باشگاه میزند. این دو سرمایه دار، صاحب اکثریت سهام باشگاه منچستر یونایتد بودند.
روی کین در کتاب زندگی نامه جدید خود مینویسد: "یک نفر در ایرلند به من گفت که این قضیه را به فرگوسن بگویم که او در این قضیه برنده نخواهد بود. همین را به فرگوسن گفتم و به او گفتم که برای باشگاه خوب نخواهد بود که سرمربی با دو سهام دار بزرگ باشگاه درگیر شود. احساس میکردم وظیفه دارم این را بگویم. من برای آنها یک قربان بودم. او در کنار صخره جبل الطارق(اسم اسب معروفی که در مسابقات اسب سواری قهرمان میشد و به دو سهام دار ایرلندی باشگاه تعلق داشت)، راه میرفت و انگار میگفت که من را ببینید که چقدر گنده هستم. این در حالی بود که فرگوسن حتی مالک آن اسب لعنتی هم نبود."
کین میگوید خروج وی از باشگاه منچستر ینایتد در سال 2005 به این دلیل بود که فرگوسن و دستیارش کارلوس کیروش خروج وی را رقم زده بودند. وی همچنین از ضربه سری که در تمرینات به پیتر اشمایکل زد و یکی از چشمان این دروازه بان را کبود کرد هم صحبت میکند. پس از شکست 4-1 برابر میدلزبرو، روی کین در مصاحبه با شبکه اختصاصی منچستر یونایتد از چندین بازیکن تیم انتقاد کرد و این قضیه پایههای حضور وی در منچستریونایتد را تضعیف کرد اما کین میگوید درگیری وی با کارلوس کیروش ضربه آخری بود که باعث خروج وی از باشگاه شد.
کین در این مورد میگوید: "او در سمت راست شانه من بود. من چطور میتوانستم آن ضربه لعنتی را بزنم. من به این فکر میکردم که این پرتغالی با من درست رفتار نمیکند و در آن لحظه او از کلمه وفاداری با من صحبت کرد. من به وی گفتم تو یکی نمیخواهد به من در مورد وفاداری به باشگاه صحبت کنی. تو باشگاه را پس از 12 ماه برای کار در رئال مادرید ترک کردی. جرأت میکنی که در مورد وفاداری من صحبت کنی؟ من فرصت رفتن به یوونتوس و بایرن مونیخ را داشتم. حالا که در مورد این قضیه صحبت میکنم باید بگویم که در زیر زمین این حرفها را زدیم و صحبتهای ما در مورد ترکیب کارها در تمرینات و شیوه تمرین کردن تیم بود."
کین ادامه میدهد: "فرگوسن جلو آمد و گفت که بس کنید. دیگر به اینجای من رسیده است. من به فرگوسن در آن لحظه گفتم که: تو هم همینطور پیرمرد حراف. ما به تو لعنتی بیشتر نیاز داریم. ما کمی بیشتر از تو میخواهیم پیرمرد حراف. داریم از تیمهای دیگر عقب میفتیم."
منچستر یونایتد پس از مصاحبه کین 5 هزار پوند وی را جریمه کرد و فرگوسن هم در بازی بازیکنان ذخیره که قرار بود کین از مصدومیت زانوی خود در آن بازی ریکاوری کند، کین را در ترکیب قرار نداد و این بازیکن ایرلندی میگوید همه چیز مشخص بود. کین میگوید فرگوسن و دیوید گیل یک بیانیه در مورد رفتن وی آماده کرده بودند و میگوید چیزی که وی را بیشتر از همیشه عصبانی کرد این بود که آنها مدت زمان حضور کین در باشگاه را به اشتباه کمتر نوشته بودند.
کین ادامه میدهد: "به فرگوسن گفتم: میتوانم برای کس دیگری بازی کنم، و وی جواب داد: بله میتوانی زیرا ما قرارداد تو را پاره میکنیم. پس من هم گفتم: خیلی خوب. درستش میکنم.
"می دانستم که باشگاه دیگری برای من بعد از اعلام خبر خروج من وجود خواهد داشت. پس گفتم که: آره. فکر میکنم که به آخر کار رسیدیم.
"بعد از آن با خودم فکر کردم که `عوضی لعنتی`. حالا میایستم و آزاد میشوم."
کین در کتاب "نیمه دوم" خود میگوید که از تلاش برای آشتی کردن با فرگوسن و کیروش چند روز بعد از آن اتفاقات، ابراز پشیمانی میکند: "حالا فکر میکنم که کاش تلاش نمیکردم. بعد از آن اتفاق پیش خودم میگفتم که چرا من لعنتی رفتم که آشتی کنم. فقط میخواستم کارها را درست انجام دهم. من به خاطر اتفاقاتی که به خودی خود افتاده بود عذر خواهی کردم اما من به خاطر رفتارم عذر خواهی نمیکردم. این یک تفاوت بسیار بزرگ است. چیزی در مورد رفتارم نداشتم که به خاطر آن عذر خواهی کنم."
درگیری کین و اشمایکل سالها قبل از این اتفاق رخ داده بود. در تور آسیایی منچستر یونایتد در سال 1998 این اتفاق افتاده بود. این هافبک سابق شیاطین سرخ میگوید: "با پیتر در تور آسیایی 1998 درگیر شدم. درست بعد از مصدومیت ربات صلیبی خود. فکر میکنم که در هنک کنگ بود و البته مشروبات الکی هم بی تاثیر نبود. او به من گفت که از من خسته شده است. بهتر است که همه چیز را مشخص کنیم. من هم گفتم باشه. و ما درگیر شدیم. حدود 10 دقیقه درگیری ما ادامه داشت که البته پیتر بسیار پسر بزرگی بود. صبح روز بعد که بیدار شدم، به سختی میتوانستم درگیری را به یاد بیاورم. دستانم خیلی درد میگرفت و یکی از انگشتنم خم شده بود.
"وقتی که سوار اتوبوس میشدیم و مردم در مورد درگیری شب قبل صحبت میکردند، مربی با ما کار داشت و انگار مقصر من بودم. در همین زمان نیکی بات کل ماجرا را به من یادآوری میکرد که چه اتفاقاتی افتاده است. بات به درگیری ما اشاره میکرد. خلاصه درگیری این بود که پیتر من را گرفت و من با ضربه سر به او صدمه زدم. ما سالها بود که با هم دعوا داشتیم. در کنفرانسهای مطبوعاتی پیتر عینک آفتابی خود را در میآورد و یک کبودی سیاه در چشم خود داشت. یک سوالی که در ذهن من بود و میخواستم بپرسم این بود که: پیتر چشمات چی شده!؟"