این عادت آکادمی علوم سینمایی است که بیشترین بها را به کارهای حماسی و با مضامین ویژه و رومانتیکهایی با پسزمینههای تاریخی بدهد و ارتباط هیأت رئیسه و اکثر اعضای ۱۰ هزار نفری این نهاد با فیلمهای اجتماعی، درام و فیلمهای مبتنی بر وقایع حقیقی و با پسزمینهای از رویدادهای تاریخی میانه بهتری دارند تا ژانرهای به اصطلاح جنبی شامل علمی-تخیلی، ترسناک، فضایی، ماوراءالطبیعه و کمیک استریپی.بر این اساس، بد نیست نگاهی به این گونه فیلمها و کارهایی که به گنجینه مجسمههای طلایی دست اندازی کردند و شماری از این جوایز را صید کردند، بیندازیم.
سه گانه ارباب حلقه ها(The lord of the rings 1,2,3) 2001-2003
سه گانه فانتزی پیتر جکسون که از روی کتاب داستانهای قطور جی. آر. آر. تولکین اقتباس شده بود گیشههای پرباری را در اوایل قرن بیست و یکم برای خود به ارمغان آورد و قسمت سوم آن در سال ۲۰۰۳ که «بازگشت پادشاه» نام داشت، کولاک کرد و در هر ۱۱ قسمتی که در آن کاندیدا شده بود برنده شود، «بازگشت پادشاه» اولین فیلم فانتزی و خیالی تاریخ شد که مجسمه طلایی بهترین فیلم را تصاحب کرد.این توفیق که البته گرامیداشتی بر دستاوردهای هر سه فیلم تلقی میشد، «بازگشت پادشاه» را همپا با نسخه اورجینال «بن هور» محصول ۱۹۵۹ و «تایتانیک» فیلم سال ۱۹۹۷ جیمز کامرون به برنده بیشترین اسکارها در یک سال تبدیل کرد.
2-ببر خیزان، اژدهای پنهان (Crouching Tiger، Hidden Dragon 2000)
مطرح شدن فیلمهای موفق رزمی و شرق آسیایی اصلاً یک سنت تازه نبود، اما لااقل برای هالیوودیها و غربیها چنین فیلمی با کارگردانی آنگ لی تایوانی چنان تازه و غیرمنتظره بود که آن را کاندیدای ۱۰ جایزه اسکار کردند که بیشترین رقم نامزدی برای یک فیلم خارجی زبان (به زبان غیرانگلیسی) بود. این فیلم اسکار برترین فیلم خارجی زبان را تصاحب کرد که کاملاً قابل پیشبینی بود، اما برای اولینبار اتفاق میافتاد که فیلمی از این رده و ژانر در جمع نامزدهای بهترین فیلم سال هم قرار میگرفت و ۱۹ سال طول کشید تا «روما» شاهکار سیاه و سفید آلفونسو کوارون مکزیکی از نظر تعداد کاندیداییهایش با دستاوردهای «ببر خیزان، اژدهای پنهان» برابری کند.پرواز انسانهای مجری جالبترین فنون رزمی و روشهای مختلف کاراته در آسمان آنگونه که فقط از پرندگان برمیآید، حالت فانتزی صرفا داشت و باورپذیر بودن فیلم را کاهش داد، اما فیلم چنان موفق بود که هالیوود از آن پس آغوش خود را هرچه بیشتر به روی آثار رزمی متعددی گشوده و با آنها هم افسانهپردازی کرده است.
3-جن گیر(The Exorcist 1973)
ساخته تکان دهنده ویلیام فردکین که در دهه ۷۰ دوران اوج کاری خود را به سر میبرد و دو سال پیشتر با «ارتباط فرانسوی» اسکارهای اصلی را درو کرده بود، به اولین فیلم ژانر هارور (وحشت) تبدیل شد که نه فقط به نامزدی بهترین فیلم سال دست یافت بلکه مجموعاً ۱۰ نامزدی کسب کرد که شامل اسکار برترین کارگردانی هم میشد.این فیلم براساس رمان بسیار پرفروشی با همین نام نوشته ویلیام پیتر بلاتی و «ظاهراً» براساس رویدادی واقعی ساخته شد و جایزه بهترین فیلمنامه اقتباسی را به خود اختصاص داد و برنده اسکار بهترین میکس صدا هم شد.به واقع نیز «جنگیر» با بازی عالی لیندا بلر نوجوان در نقش اصلی داستان هنوز صدرنشین تمامی لیستهای ترسناکترین فیلمهای تاریخ است و با اینکه ظاهراً به جمع ۷۰ فیلم پرفروش تاریخ راهی ندارد، اما این به سبب قیمت بسیار ارزانتر بلیتهای سینما در آن ایام در قیاس با دوران کنونی است و در غیر این صورت تعداد کسانی که بیش از ۴۵ سال پیش به تماشای «جنگیر» در سالنهای سینما در سطح جهان رفتند، بیشتر از کسانی بود که امروزه برای فیلم های کمیک بوکی اونجرز راهی سینما میشوند. پیش از «جنگیر» فقط «ربهکا»ی آلفرد هیچکاک توانسته بود در بین فیلمهای این ژانر در جوایز اسکار و بقیه ارزشگذاریهای سینمایی بدرخشد، اما ربهکا فقط فیلمی دلهرهآور و آمیخته با ترس روانی بود و اصلاً به اندازه «جنگیر» هولناک و فراطبیعی نبود.
4-آرواره ها(The Jaws 1975)
استیون اسپیلبرگ که در سال ۱۹۷۱ با اولین فیلم بلندش با نام «دوئل» توانسته بود از یک کامیون درجادهای بیرون شهری بدون نشان دادن راننده آن هیولایی ترسناک بسازد و او را به جان راننده عادی و قابل رؤیت یک ماشین معمولی بیندازد، با «آروارهها» این ترس را عیانتر و صریحتر ساخت و با به تصویرکشیدن حمله یک کوسه عظیم بیرحم به نقاط ساحلی یک شهر بندری در کالیفرنیای امریکا ترس از این موجودات بیرحم و قاتل را به یک فوبیای دیرپا برای مردم دنیا تبدیل کرد تا برای مدتی قابل توجه تعداد افرادی که برای شنا به دریا میزدند کاهش یابد.کاندیدایی اسکار برترین فیلم سال برای Jaws با توجه به تأثیرگذاری عظیم اجتماعی آن فیلم حق مسلم اسپیلبرگ و مخلوق هنری وی بود.
5-پلنگ سیاه(Black Panther 2018)
فیلمهای کمیک استریپی از اواخر دهه ۱۹۹۰ به بعد و به ویژه از سال ۲۰۰۸ که قسمت اول فیلم «Iron Man» درخشید، روزگار بسیار خوشی در گیشهها داشتهاند، اما فقط در سال ۲۰۱۸ بود که اولین نسخه بلند سینمایی از روی «پلنگ سیاه» با عبور از مرزهای آثار کمیک بوکی و محدودیتهای آن نامزد ۷ جایزه اسکار شد که یکی از آنها جایزه بهترین فیلم بود و نخستین باری را به تصویر کشید که یک کار کمیک استریپی صاحب شانس کسب چنین جایزهای شده است. یک سال پیشتر «لوگان» که ادامهای بر سری فیلمهای «مردان ایکس» و متمرکز بر کاراکتر وولورین بود، نامزد اسکار برترین فیلمنامه اقتباسی شده بود، اما «پلنگ سیاه» کاملاً از این حد و مرزها عبور کرد و در نهایت سه اسکار را به دست آورد که مربوط به قسمتهای بهترین طراحی لباس، طراحی صحنه و موسیقی متن بودند. این صریحترین پیام از سوی رؤسای مارول بود که «کمیک بوکها را از همیشه جدیتر بگیرید» زیرا اضافه بر گیشهها به عناوین و جوایز و انواع افتخارات هم چشم دارند و اینک یک حاکم مطلق، دست کم در امور مالی و اقتصادی هستند.
6-حس ششم(The sixth sense 1999)
این فیلم متعلق به ام نایت شیامالان هندی مانند «سکوت برهها»ی جاناتان دمی بین دو ژانر تریلر (دلهره آور) و هارور (وحشت) سرگردان است تا اینکه در بخشهایی از خود و در زمان اثبات مرده بودن پسرک نوجوانی که مکرراً میگوید مردهها و اشباح را میبیند، کاملاً وحشتآور میشود. این فیلم و دو سه کار بعدی شیامالان را به پدیده جدید هالیوود در سالهای آغازین دهه ۲۰۰۰ تبدیل کرد. شوک واقعی در سکانس پایانی فیلم حس ششم وارد میشود که مشخص گشت حتی کاراکتر بروس ویلیس که مثل یک پدر معنوی برای پسرک «مردهبین» (با بازی هیلی جوئل اوزمنت) است، مثل او از دنیای مردگان آمده است.حس ششم با این رویدادهای تکاندهنده حس ششم کاندیدای پنج اسکار اصلی شد و با اینکه هیچ یک را نبرد، اما راه را برای درخشش از این دست فیلمهای ترسناک و فلسفی در انتخابات پایانی سال ازجمله اسکار، گولدن گلوب، بافتا و سزار هموارتر از گذشته کرد.
7-سکوت بره ها(The silence of the lambs 1991)
اگر «جنگیر» در سال ۱۹۷۳ باوجود تمام شایستگیهایش از کسب اسکار برترین فیلم سال بازماند و تنها به نامزدی آن بسنده کرد، اما این فیلم ترسناک جاناتان دمی این سد را شکست و به اولین فیلم(وتاکنون آخرین فیلم) از ژانر وحشت بدل شد که این جایزه را کسب کرده است. «سکوت برهها» با تصاحب هر پنج اسکار اصلی (بهترین فیلم، برترین کارگردانی، بهترین هنرپیشه نقش اول مرد برای آنتونی هاپکینز، برترین بازیگر رل اول زن برای جودی فاستر و بهترین سناریوی اقتباس شده) به جمع بسیار نادری از فیلم هایی پیوست که تمامی این پنج مجسمه طلایی را در یک سال بردهاند و آن آثار تنها دو فیلم و با فاصله زمانی ۴۰ سال بودهاند.ابتدا -«یک شب اتفاق افتاد» سال ۱۹۳۴- و دیگری «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» فیلم دراماتیک و اجتماعی سال ۱۹۷۵ به این افتخار مهم رسیدند. «سکوت برهها» داستان یک پزشک آدمخوار بهنام هانیبال لکتر با بازی درخشان آنتونی هاپکینز است که پشت میلههای زندان قرار دارد، اما به یک مأمور زن افبیآی یاری میرساند تا یک قاتل زنجیرهای دیوانه را که پوست بدن قربانیان خود را درمیآورد تا از آنها برای خودش لباس درست کند، به دام اندازد و چنین کاری باعث نجات خود وی از زندان هم میشود.
8-شکل آب(The shape of water 2017)
فقط از درون مغز هنرمندی غیرعادی مانند گیرمو دل توروی مکزیکی میتوانست داستان عجیبی همچون «شکل آب» بیرون بیاید، زیرا او پس از فیلمهای مکزیکی خبرساز اوایل دهه ۲۰۰۰ خود و دوگانه هالیوودی «پسر جهنمی» و البته دوگانه دیگری با اسم «حاشیههای پاسیفیک» به سوی قصهای رفت که داستانی غیرمتعارف را روایت میکند.این فیلم علاقهمند شدن یک زن ناشنوای شاغل در یک لابراتوار علمی به موجودی ناشناخته و دریایی را نشان میدهد که هر چیزی هست الا انسانی متعارف. با وجود این هر چه بیشتر از زمان اکران فیلم گذشت، محبوبیت و سر و صدای آن بیشتر شد، به طوری که نامزد ۱۳ اسکار شد که چهارتای آن را برد و دو اسکار آن که بهترین فیلم و برترین کارگردانی برای دل تورو بود، طبعاً مهمترین پیروزیها در اسکار آن سال به حساب میآمدند. مشکل عمده «شکل آب» این است که نمیتوان آن را به تنهایی در یک ژانر قرار داد و اگر ژانر فانتزی را برگزینیم، بار علمی – تخیلی آن را نادیده گرفتهایم که بخش عمدهای از این فیلم بدان تعلق دارد.