خودم هم نمی دانم چرا در این وادی افتادم. اصلا فکر نمیکردم بعد از نوشتن "تنهاییِ لیلا" (https://www.tarafdari.com/node/1886899) بازهم علاقه به نوشتن داشته باشم. تنهاییِ لیلا حداکثر انتظاری بود که از خودم داشتم. یعنی تصور میکردم کارم تمام شده. بگذارید اینطوری بگویم. اصلا تصور نمیکردم رفتن به یک کوهپایه در نوروز و ترسیدن از بادی که می وزید من را در این راه بیندازد. از کوهپایه پایین بیایم. ناگهان یاد سال 1382 و رادیوی پدرم و شنیدن خبر سقوط محمد اوراز بیفتم. در گوگل سرچ کنم. و تمام. بیفتم در وادی ای که شبها بیدار بمانم. بخوانم و بخوانم. در مورد لیلا اسفندیاری نوشتم. پستی که مورد توجه شما قرار گرفت. ولی...
ولی یک چیز مرتب ذهنم را اذیت میکرد. وقتی در مورد اسفندیاری مطلب میخواندم با 8000 متری ها آشنا شدم. شروع کردم به خواندن مطلب در موردشان. هر کوهی را که میخواندم, تعجبم بیشتر می شد. شخصی که نامش را نمی توانستم درست تلفظ کنم دائم اسمش تکرار می شد. شخصی که همه ی 8000 متری ها را به طرز عجیبی فتح کرده بود. او 9 کوه از 14 کوه 8000متری را از راه جدید و غیر نرمال رفته بود. و تعدادیشان را در زمستان! عجب اعجوبه ای!
زندگی ام برای چندماه از دست رفت, حدود 2,3 ماه. در تاریکی شب فقط در موردش میخواندم. هرمطلبی که گیرم می آمد. کتاب خاطراتش را که خودش نوشته بود یافتم. "دنیای عمودی من" . آن قدر خوشحال بودم که اندازه ندارد. گاهی تا صبح خوابم نمی برد. بارها ویدیوهایش را می دیدم. با او همزاد پنداری می کردم. گویی من او هستم و او من.
پس در آن هنگام که کنترل کامیون حاوی بارها را در راه فتح برودپیک در رشته کوه های قراقروم پاکستان بر عهده گرفت و آن مار را زیر چرخ های کامیون له کرد. و با خود فکر کرد که آیا اتفاق بدشگون بود؟
بارها هنگام رانندگی تصور آن مار در ذهنم گذشت. و حتی یکبار ماری مرده را در جاده دیدم.
وقتی در کوه کانچن جونگا دوست و یار قدیمی اش " آندری چوک " را از دست داد. و او را در ارتفاعات آن کوه عظیم در شکاف های یخی دفن کرد, دوستی که با او اورست را فتح کرده بود.
خودم را در غم او شریک دانستم.
وقتی در سال 1986 کوه کی 2 دومین قله ی بلند جهان و فنی ترین قله را از مسیر "رخِ خودکشی" همراه همنوردش " تادئوژ پتروفسکی " فتح کرد. تقریبا یک ماه بعد از آن که مارادونا گل " دست خدا" را به ثمر رساند. گل دست خدا بعد از آن تکرار شد ولی مسیر " رخ خودکشی " دیگر فتح نخواهد شد. چون کسی جرات نزدیکی به آن را ندارد. چون آن قدر سخت بود که " تادئوژ پتروفسکی" از شدت خستگی و بی آبی و چندین شب "بیواک(شب مانی در ارتفاع)" در ارتفاع بسیار بالا در سرمایی شدید مسیری حدود 100 متر را لغزید و فریاد زد ؛ یووووووووووووووووررررررررررررررررک...... . سقوط کرد. صدایش در کوه می پیچید و برای همیشه در اعماق کی 2 جاودانه شد.
بارها با خودم فریاد زدم یوووووووررررک او را بگیر.
گاهی به خاطرش اشک ریختم. بارها خواستم در مورد او مطلب بنویسم. ولی نمی توانستم. چون با خودم فکرمیکردم نمی توانم حق مطلب را ادا کنم. من کجا و او کجا. ولی بعد از چندین ماه کلنجار, عاقبت تسلیمِ خودم شدم. باید در موردش بنویسم. باید او را به همه معرفی کنم. باید.
افسانه ی دوران
"اولين باري كه به صخرهاي دست زدم بعدازظهر شنبه چهارم سپتامبر 1965 بود. از آن به بعد هيچ چيز حتي سفرهايي كه به مناطق سبز كوهستان بسکيد(Beskid) براي فرار از سيلزياي(Silesia) دودگرفته داشتيم برايم مهم نبود. يكي از دوستانم مرا به صخرههاي بيست متري پودلسيك(Podlesic) برد. جايي كه مردم حتي مي توانستند بر روي ديواره هاي عمودي به اين طرف و آن طرف بروند. به صخره اي دست زدم و دستم را بالا كشيدم و متوجه شدم نه تنها ميتوانم خودم را نگه دارم بلكه ميتوانم از آن بالا هم بروم. به اين ترتيب دنياي عمودي خود را كشف كردم"
برترین ورزشکار دوران, یِرژی کوکوچکا یا کوکوشکا (یورک) در ۲۴ مارس ۱۹۴۸ در شهر کاتوویتس در لهستان متولد گردید.
اولین تراژدی در کوهستان را در 1968 تجربه کرد. جایی که دوست و همراهش را از دست داد.
"در روز دوم و در نيمه راه همنوردم ،پيوتر اسكوروپا، پرت شد و كشته شد؛ طنابمان يخ زده بود. اين اولين باري بود كه من با يك تراژدي در كوه و مرگ يك دوست مواجه ميشدم. بعد از بازگشت به كاتوويچ(Katowice)، ملاقات دردناك با خانواده او، و شركت در مراسم تشيع جنازه، از خودم پرسيدم آيا ارزش ادامه را دارد؟ هيچ عاقلي اين كار را ميكند؟ به شدت درمانده بودم و نميتوانستم تصميم بگيرم. كوهستان مرا فرا ميخواند ولي عقل سليم ميگفت به كوهنوردي خاتمه بدهم." |
اگر در آن لحظه تصمیم به پایان کوهنوردی گرفته بود, امروز هیچ نامی از وی وجود نداشت. و مانند بقیه ی انسان ها گمنام زندگی کرده بود.
تصویر کوکوچکا(سمت چپ) در سن جوانی
در سال 1971 داستان دیگری برایش رخ داد که وجودش را شک و تردید پر کرد.
"در ارتفاع 4500 متري دچار ارتفاع زدگي شدم و قله 6000 متري قله مككينلي را فقط با قدرت اراده صعود كردم. در راه بازگشت سرمازده شده و وقتي به كشور بازگشتم مستقيما" به بيمارستان منتقل شدم. به شك افتادم كه آيا اصلا" ميتوانم كوهنوردي كنم يا نه؟" |
در سال 1977 باشگاهی که در آن عضویت داشت ترتیب صعود به کوه نانگاپاربات معروف به کوه قاتل(killer mountain) را داد.
"در سال 1977 باشگاهي كه من در آن عضويت داشتم، باشگاه كاتوويچ، يك برنامه واقعي به هيماليا ترتيب داد. جبهه شرقي نانگاپاربات. وقتي به پاي اين ديواره 5000 متري رسيديم خودمان را خيس كرديم. در عوض مسيرمان را به جبهه عادي راخيوت تغيير داديم. درست بعد از ارتفاع 8000 متر يك گذرگاه صخرهاي ما را متوقف كرد. در هواي دلپذير پائيزي و از ميان جنگلهاي زيبايي كه به رنگ قرمز و طلايي درآمده بودند، بازگشتيم. سعي ميكردم به عقب و به ديوارههاي درخشان و باشكوهي كه صعود نكرده بوديم نگاه نكنم. بسيار از آن منظره دلم گرفته بود" |
او بازهم شکست خورده بود. و دلشکسته به کشورش بازگشت.
در آن زمان حکومت کمونیستی بر لهستان حاکم بود. به علت شرایط اقتصادی یورک نمی توانست هزینه های صعود به هیمالیا را تامین کند. او درس میخواند. پس باید شغلی پیدا میکرد. شغلی که پیدا کرد بسیار عجیب بود. رنگ آمیزی دودکش های 80 متری! پس در سال 1978 وی با دوستش رنگ آمیزی دودکش های یک کارخانه را برعهده گرفت.
"مي توانستيم از پنجره دودكش بسيار عظيمي را ببينم كه بشدت خوردگي داشت. نگاه كرديم و سري را تكان داديم.
- حدود دو هفته. حتي ممكن است بتوانيم در يك هفته هم انجام دهيم.
.يك هفته؟. آقاي مدير در صندلي خود چرخي زد. خندهاش گرفته بود.
.يك هفته حتي براي برپايي داربست هم كافي نيست.
-ما بدون داربست رنگ ميزنيم.
. چطور؟
- با طناب.
يك لحظه سكوت برقرار شد"
|
تصویری از دودکش های 80 متری
و او روشی را ابداع نمود. روش رنگ آمیزی دودکش با طناب. از دودکش بالا می رفتند. با طنابی خود را از آن آویزان می نمودند و دودکش را رنگ می زدند. آن ها حدود 6 دودکش را رنگ زدند. و به این وسیله یک میلیون زلوتیس (واحد پول لهستان) به دست آوردند.
به هرحال وی موفق شد در 1979 اولین صعود به هیمالیا را انجام دهد. و کوه لوتسه را فتح کرد. کوهی به ارتفاع 8511 متر . چهارمین کوه بلند جهان.
به یاد آورید که وی تا آن موقع به کوهنوردی معروف بود که کیفیت بالایی ندارد و در ارتفاع زیر 5000 متر ارتفاع زده شده است. و معروف بود اصلا" بدرد ارتفاعات نميخورد.
کوکوچکا در 1979 در کوه لوتسه
پس از آن نوار موفقیت های وی ادامه یافت.
در سال 1980 به همراه دوستش آندری چوک اورست بلندترین قله ی جهان را از مسیر برج جنوبی، مسیر جدیدفتح کرد.
کوکوچکا سمت راست و آندری چوک سمت چپ. آندری چوک بعدها در کانگچن جونگا درگذشت و یورک او را در شکاف یخی دفن کرد.
کوکوچکا سمت چپ و آندری چوک سمت راست بر فراز اورست 1980میلادی
کوه اورست (به نپالی: ساگارماتا (सगरमाथा به معنی سر آسمان)، به تبتی: چومولونگما و به چینی: ژومولانگما (珠穆朗玛) بلندترین کوه و بلندترین نقطهٔ کرهٔ زمین است. ارتفاع قلهٔ آن از سطح دریا برابر با ۸۸۴۸٫۸۶ متر (حدودا ۲۹٬۰۱۵ پا) میباشد. قلهٔ اورست جزو رشته کوه هیمالیا و در کشور نپال قرار دارد. بر طبق آمار ثبت شده تا سال ۲۰۱۹، اورست جان بیش ۳۰۰ نفر را گرفتهاست که بسیاری از اجساد آنها در همان منطقه باقی ماندهاست. و تا بهار 2021 تعداد 6000 نفر تاکنون آن را فتح نموده اند.
در سال 1981 پنجمین کوه بلند جهان , ماکالو (واقع در نپال) به ارتفاع 8463 متر، از مسیر جدید، از یال شمال غربی، به صورت صعود انفرادی انجام داد. ماکالو (در نپال: मकालु، چینی رسمی: Makaru؛ چینی: 马卡鲁山، پینیین: Mǎkǎlǔ Shān; Makalungma در زبان لیمبو) کوهی منفرد واقع در ۲۲کیلومتری شرق کوه اورست است و شکلی شبیه به یک هرم چهار وجهی دارد. به عنوان یکی از سختترین کوهها برای صعود، مطرح شده و دلیل آن شیب بسیار زیاد و تیغههای تیز خط الراس آن میباشد.
ماکالو
- در سال ۱۹۸۲ کوه برودپیک به ارتفاع ۸۰۵۱ متر را صعود نمود. این همان کوهی است که تراژدی ایرانیان در آن اتفاق افتاد. بعدها به آن خواهیم پرداخت. به عظمت کوه و ابرها در سمت راست دقت کنید.
برودپیک
- در سال ۱۹۸۳ گاشربروم ۲ واقع در پاکستان به ارتفاع ۸۰۳۵ متر را صعود نمود. این قله همان قله ای است که لیلا اسفندیاری در 31 تیرماه 1390 از آن سقوط کرد و در آن جاودانه شد.
گاشربروم 2
- در سال ۱۹۸۳ کوه گاشربروم ۱ در پاکستان به ارتفاع ۸۰۸۰ متر را صعود کرد. این قله همان قله ای است که محمد اوراز در سال 1382 در آن سقوط کرد و به ابدیت پیوست.
- در سال ۱۹۸۴ مجددا کوه برودپیک به ارتفاع ۸۰۵۱ متر را از مسیر جدید صعود کرد.
- وی در سال ۱۹۸۵ اولین صعود زمستانه به کوه دهالاگیری به ارتفاع ۸۱۶۷ متر، را انجام داد.
- در سال ۱۹۸۵ اولین صعود زمستانه به کوه چوآیو به ارتفاع ۸۲۰۱ متر را انجام داد.
- در سال ۱۹۸۵ نانگاپاربات(کوه قاتل) به ارتفاع ۸۱۲۶ متر را از مسیر جدید(جنوب شرقی) فتح نمود. 40 درصد از کسانی که برای صعود به این کوه تلاش میکنند جان خود را از دست می دهند!
تصویر یورک بر فراز نانگاپاربات
روی تابلو نوشته شده به سمت چپ نگاه کنید, کوه قاتل نانگاپاربات.
یورک درحال صعود به نانگاپاربات
نانگاپاربات نهمین قله ی بلند دنیاست. نقطه دوم بر روی مسیر صعود به نانگاپاربات را در نظر بگیرید، اونجا تازه رسیدید به قله علم کوه!( علم کوه دومین قله ی بلند ایران و فنی ترین قله ی ایران است. ارتفاع آن 4800 متر است) . به نقطه ی سوم که برسید حتی کوه دماوند به ارتفاع 5671 متر را هم رد کرده اید! حالا صعود به قله را خودتان تصور کنید. در نظر بگیرید نانگاپاربات 700 متر از اورست و 500 متر از کی 2 کوتاه تر است! درکوهستان این مقدار اختلاف, ارتفاع بسیاری است.
- در سال ۱۹۸۶ اولین صعود زمستانه به کانگچن جونگا به ارتفاع ۸۵۸۶ متر را انجام داد. در این صعود دوست قدیمی اش "آندری چوک" را از دست داد و او را در شکاف های یخی کانچن جونگا دفن نمود. آندری چوک کوهنوردی بود که با یورک اورست را فتح نموده بودند.
کانچن جونگا
- در سال ۱۹۸۶ دومین قله ی بلند جهان و فنی ترین قله عالم به نام کوه کی۲ واقع در پاکستان به ارتفاع ۸۶۱۱ متراز مسیری جدید معروف به "رخ خودکشی" فتح کرد. نام "رخ خودکشی" توسط کوهنورد بسیار بزرگ و معروف جهان " رینهولد مسنر" به این مسیر داده شد. رینهولد مسنر اول کوهنوردی است که در عالم هر 14 کوه بالای 8000 متر را فتح کرده است.
رینهولد مسنر
از جمله های معروف مسنر این است: اورست در مقابل کی 2 , تفریح است.
در این صعود که از مسیری بسیار بسیار سخت و رعب آور انجام شد, یورک موفق شد همراه دوستش "تادئوژ پتروفسکی(تادک)" کوه کی 2 را از فتح نماید.
این صعود یکی از غریب ترین سنگنوردی های انجام شده در ارتفاع بالای 8400 متری است. با درجه سختی 5.11 ، بدون اکسیژن آن هم در کوهی به نام کی 2. دومین قله ی بلند جهان به ارتفاع 8611 متر و فنی ترین قله.
در مسیر بازگشت و در ارتفاع 7900 متری, " تادئوژ پتروفسکی" از شدت خستگی و بی آبی و چندین شب "بیواک(شب مانی در ارتفاع)" در ارتفاع بسیار بالا در سرمایی شدید بدنش مانند کشمش بی آب شده بود. حال خود را نمی فهمید و کرامپون(تیغه های زیر کفشش) را درست نبست. و ناگهان هر دو لیز خوردند. تادئوژ مسیری حدود 100 متر را لغزید و فریاد زد ؛ یووووووووووووووووررررررررررررررررک...... . سقوط کرد. صدایش در کوه می پیچید و برای همیشه در اعماق کی 2 جاودانه شد.
قله ی k2 به ارتفاع ۸۶۱۱ متر دومین قله ی مرتفع دنیا در رشته کوه قراقروم در مرز بین پاکستان و چین قرار گرفته. k2 هرمی غول آسا از جنس سنگ و یخ ، فنی ترین و سخت ترین کوه جهان و هدف غایی بسیاری از کوهنوردان می باشد. از هر ۴ نفری که اقدام به فتح قله کردند یکی جان خود را از دست داده است(25 درصد)
کوه کی 2 . مسیر مخوف یورک و تادک , مسیر شماره ی 2 (مسیر آبی)است. مسیری معروف به لهستانی ها. مسیر عادی صعود مسیر شماره ی چهار است. معروف به یال آبروزی.
نمونه ای از تلاش برای صعود به کی 2. به شیب این قسمت از کوه و ابرها دقت کنید.
یورک و تادک در حال اماده سازی برای صعود به کی 2
تادک در ارتفاع 7400 متری کی 2. عکس توسط کوکوچکا(یورک)
تادک سمت چپ و یورک سمت راست پس از صعود به کی 2 از مسیر خودکشی. صعود در تابستان صورت گرفت. به صورتهای سیاه شده ی آن ها بر اثر سرما دقت کنید!
تادئوژ پتروفسکی کوهنورد مشهور لهستانی بود . وی 4 بار جایزه ی ورزشکار برتر لهستان را فتح کرده بود. بزرگترین صعود وی تا قبل از صعود به کی 2, صعود زمستانه به قله ی نوشاخ افغانستان به ارتفاع 7490 متر در فصل زمستان در 1973 میلادی بود. که تاکنون کسی این صعود را در زمستان تکرار ننموده است.
- یورک در سال ۱۹۸۷ به عنوان آخرین کوه , شیشاپانگما تنها کوه 8000 متری که در کشور چین واقع است به ارتفاع ۸۰۱۳ متر را فتح نمود. و دومین شخصی شد که در عالم موفق می شود همه ی 8000 متری ها را فتح نماید.
یورک بر فراز شیشاپانگما
در این ویدیو می توانید مراسم کوتاه استقبال از یورک بعد از فتح تمام 8000 متری ها را ملاحظه کنید:
https://uupload.ir/view/esteghbal_qt...
او تمام ۱۴ قله ۸۰۰۰ متری را در ظرف مدت ۷ سال و ۱۱ ماه و ۱۴ روز صعود کرد که هیچ کوهنوردی قبل از او موفق به انجام چنین کاری نشده بود. رینهولد مسنر که نخستین فاتح قلههای ۸۰۰۰ متری است این کار را طی ۱۶ سال صعود انجام داد. رکورد او در این زمینه تا ۲۷ سال پابرجا بود تا اینکه کیم چانگ هو در مه ۲۰۱۴ با یک ماه و هشت روز کمتر از کوکوچکا رکورد وی را شکست.
یرژی کوکوچکا ۹ مسیر جدید روی هشت هزاریها را که ۴ تا از آنها مسیرهای زمستانی بودند گشایش کرد (رینهولد مسنر فقط ۶ مسیر جدید در 8000متری ها صعود نمود که هیچکدام هم زمستانی نبودند)
طنابی به سوی ابدیت
در جهان کوهی به نام لوتسه وجود دارد. کوهی به ارتفاع 8511 متر . چهارمین کوه بلند جهان. یورک این کوه را در سال 1979 میلادی از مسیر عادی به عنوان اولین کوه 8000 متری فتح نمود. لوتسه یک مسیر غیر عادی نیز دارد. دیواره ای مخوف و دلهره آور. یورک در 1985 میلادی در راه فتح این دیواره شکست خورد.
"ناگهان به پشت سر خود نگاه کردم. کوله پشتی همنوردم در حال غلطیدن به سمت پایین بود. این تصویر را تا آخر عمر به خاطرخواهم داشت"
با کشته شدن هم نوردش, وی صعود به دیواره ی مخوف لوتسه را به بعد موکول کرد. در سال 1989 بار دیگر به فکر افتاد پروژه ی ناتمام را به پایان برساند.
دیواره مخوف و عظیم جنوبی لوتسه. این دیوار به ارتفاع 3.2 کیلومتر, دارای 2.4 کیلومتر مسیر صعودی است.
در این ویدیو می توانید دیواره ی عظیم جنوبی لوتسه را ملاحظه نمایید.
https://uupload.ir/view/divare_lhots...
کوکوچکا در کنفرانس خبری قبل از صعود به دیواره ی مخوف جنوبی لوتسه
در این تصویر در فرودگاه, خبرنگار از کوکوچکا سوال میکند شما تمام 8000متری ها را فتح کرده اید. چه نیازی به صعود به لوتسه دارید. کوکوچکا پاسخ میدهد; وقتی کارها به خوبی پیش می رود چه لزومی دارد که انجامش ندهیم؟
کوکوچکا در حال صعود به دیواره جنوبی لوتسه
کوکوچکا در آخرین ساعات عمرش
مجوز صادره از طرف دولت نپال برای صعود یورک به دیوار جنوبی لوتسه 1989 میلادی. ای کاش هیچگاه صادر نمی شد.
وی اقدام به صعود به قله نمود. در ۲۴ اکتبر ۱۹۸۹ , طنابی که استفاده میکردند در میانه ی راه بین صخره ها گیر کرد. به ناچار از طناب 6 میلیمتری استفاده نمودند. یورک این طناب دست دوم را از کاتماندو پایتخت نپال خریده بود. که متعلق به گروهی کوهنورد کره ای بود.
باقی ماجرا از زبان همنورد یورک:
" در آن روز یورک به عنوان سر طناب عمل میکرد. با فاصله ی 50 متر از بالای سر من صعود میکرد. به ندرت پیش می آمد که وی از دیواره آویزان شود. ناگهان دیدم که وی از دیواره آویزان شد. طناب پاره شد.
هر آنچه که دیدم این بود؛ هر لحظه بر سرعت سقوط یورک به سمت پایین دیواره ی لوتسه افزوده میشد...!"
و به این ترتیب یرژی کوکوچکا برترین کوهنورد ارتفاع تاریخ بر اثر مرگی باشکوه در سن 41 سالگی به ابدیت پیوست. سقوطی عمودی رو به پایین حدود دو کیلومتر!! با شکوه ترین مرگ برای باشکوه ترین ورزشکار دوران. و برای همیشه در لوتسه, کوه مورد علاقه اش جاودانه شد. و جسدش نیز هیچگاه کشف نگردید.
وقتی آن طناب در کارگاه ساخته می شد هیچگاه نمی دانست که روزی عامل مرگ چه کسی خواهد شد. ای کاش هیچگاه ساخته نمی شد. ای کاش هیچگاه خریداری نمی شد.
در فضای مجازی این ویدیو معروف است به صحنه ی سقوط کوکوچکا. ولی این موضوع اشتباه است. چون دیواره ی لوتسه کاملا عمودی است ولی صحنه ی سقوط در این ویدیو عمودی نمی باشد و به نظر مربوط به لوتسه نیست. در ضمن به نظر در حادثه ی سقوط کوکوچکا, دوربینی برای ثبت آن تنظیم نشده بوده است.
https://uupload.ir/view/soghoot_r6hn...
یادبود کوکوچکا در دیواره جنوبی لوتسه
او بسیار بسیار قدرتمند بود. بعضی دوستانش وی را در حد یک خرس قوی می دانستند. از نکات جالب زندگی وی این است که او برای صعود به کوه ها تمرین نمی کرد. و همان رنگ آمیزی دودکش های 80 متری برای تقویت بدنی کافی بود. این در حالی است که هیمالیانوردان برای صعود به هیمالیا بعضا تا 100 کیلومتر در هفته به ورزش دویدن می پردازند. روزانه چندین ساعت در استخر آماده سازی بدن انجام می دهند. این ها تنها یکی از چند ورزشی است که برای صعود به هیمالیا انجام می شود.
بیهوده نیست که گفته اند:
جایی که آلپ تمام می شود هیمالیا آغاز می شود.
که کنایه از بسیار سخت بودن صعود به کوه های رشته کوه هیمالیا است.
زندگی وی درسی بزرگ برای همگان است. مردی که از فقر شروع کرد, با فقر صعود کرد. و به شکوه رسید. مردی که در خاطراتش نوشته است:
" ما حتی بر سر اینکه 100 گرم یا 120گرم شکر با خود ببریم نیز حساب و کتاب میکردیم"
"ده دلاری یا بیست دلاری را از جیب هایمان در می آوردیم به آن خیره می شدیم و مجدد سر جایش میگذاشتیم"
فقر آن چنان بود که بعضی وسایل صعود را خود آنان می ساختند . این در حالی است که کوهنوردان کشورهای غیر کمونیستی در اروپا در اوج امکانات و ثروت بودند.
وی در کتاب خاطراتش "دنیای عمودی من " شرحی کامل از فقر خویش و مشکلات بسیار بزرگ صعودش داده است. و بیهوده نیست که رینهولد مسنر به وی گفت " شاید من اولین نفر باشم که 8000 متری ها را فتح کردم ولی تو بهترینی". حتی اگر این جمله را نیز نگفته باشد فرقی نمیکند. کوکوچکا الگوی کوهنوردان ارتفاع است.
لینک دانلود کتاب ترجمه شده توسط جناب رامین شجاعی:
http://share.tarafdari.com/show/12971
این کتاب, یک کتاب انگیزشی نیز می باشد.
جملاتی زیبا از وی:
- من موافق مبارزه هستم، جایزه ای که که برای این سختی ها دریافت می شود، بسیار زیاد خواهد بود. این لذت زندگی است.
- سرانجام، با شکوه ترین لحظه در هر صعود. این لحظه ایست که تنها چند قدم با قله فاصله دارم، زمانی که می دانم هیچ مانعی در مسیر من نیست، زمانی که می دانم پیروز خواهم شد…من بر کوه یا آب و هوا پیروز نمیشوم، بلکه بر بلندای خویش می ایستم، بر ضعفم و بر ترسم..زمانی که می توانم از کوه به خاطر اینکه با من مهربان بوده است، تشکر کنم. من این لحظات را با هیچ ثروتی روی زمین عوض نمی کنم و حتی اگر مجبور شوم به موانع مسیر و مرز نامعلوم خطر فایق شوم، خواهم پذیرفت. من خطرات پیش رو را خواهم پذیرفت. بادهایی که برای هفته ها بر چادر می کوبند و آنرا به لبه دیوانه می رسانند، در آغوش خواهم کشید. مسیرهایی که در لبه شکست هستند را به جان می خرم. مبارزه را قبول خواهم کرد. جایزه ای که برای این سختی ها دریافت می کنم، بسیار عالیست. این لذت زندگی است.
- البته هیچ چیزی برای خوردن نداشتیم و جای صحبت از نوشیدنی هم نبود.فقط یک فکر داشتیم که تا رو شن شدن هوا دوام بیاوریم،مقاومت کنیم و زنده بمانیم.متناوبا در اوهام فرو میرفتم.وقتی به خود می آمدم خیال میکردم باید ساعتها گذشته باشد.و میفهمیدم فقط چند دقیقه ای بیشتر نگذشته است.
- من به آنجا آمده بودم با افسانه هایی که از خواندن کتابهایی نظیر"انسان فاتح هیمالیا "شکل گرفته بود.کتابهایی که در هر صفحه آن مشقات فوق انسانی،ترس و مرگ موج میزد.حال فارغ از آن افسانه ها به هیمالیای بزرگ بازمیگشتم.غرور؟خیر.با نهایت احترام،اما میدانستم هیمالیا نیز جای مردم عادی است.
- اما شخص در آن بالا ها بطرز دیگری فکر میکند،تفکرات انسان به نحو غریبی تیره و تار میشوند.
- هیچ جا نوشته نشده است که اگر کسی سیاهه ای از موفقیت قبلی اش داشته باشد همه به روی او میشتابند،خیر.اما شخص کسی را انتخاب میکند که با او راحت باشد.
- "...بسيار از آن منظره دلم گرفته بود. فقط كمي مانده بود تا به قله برسيم. خودم را با اين انديشه تسكين دادم كه فهميده بودم هيماليا متعلق به افراد عادي است، و روزي باز خواهم گشت. بايد باز گردم. و باز گشتم. سپس اين كتاب را نوشتم. در اين كتاب جوابي براي سئوالهاي بيپايان در مورد علت اجراي برنامههاي بزرگ به قلل مرتفع و به هيماليا پيدا نميشود.
هيچگاه لزوم پيدا كردن پاسخ را احساس نکردم. به كوهستانها رفتم و آنها را صعود كردم. فقط همين..."
تمبر یادبود کوکوچکا در لهستان
یادبود دست نویس روی کوه . به یاد کوکوچکا و دو کوهنورد دیگر که طی سالیان مختلف در دیواره جنوبی لوتسه کشته شدند
آشپزخانه ی کوچک خانه ی برترین ورزشکار دوران
مراسم استقبال ساده از یورک بعد از فتح تمام 8000 متری ها(نفر سمت چپ)
همسر کوکوچکا در حال بدرقه ی همسرش
همسر کوکوچکا در حال تمیز کردن مجسمه ی همسرش
اهدای مدال به برترین ورزشکار دوران
"برگرفته از کتاب کوهنوردان راه آزادی;
آنها که در کوهستان مانده اند را فراموش نکنید، شب ها در کنار آتش، از گذرگاه های شما محافظت می کنند. گذرگاه هایی که شما می خواستید از آنها عبور کنید. پشتکار پر نخوت شان را شاید دیوانگی بنامید. اما روزهایی را به یاد آورید که شما نیز رویاهایی در سر داشتید....از سر آزردگی آنها را که در کوهستان مانده اند فراموش نکنید، آنها که مصمم بودند به ابدیت بپیوندند.
شاید هنوز در راه های ناشناخته ای قدم می گذارند که شما از ادامه آن دست کشیدید.
⭐کوهنوردان راه آزادی;
جادوی دوران طلایی دیگر وجود ندارد. جادوی آن همراه با تعداد زیادی از بهترین کوهنوردان به خاک سپرده شده است. اما میراث آنها، و سحری که آن میراث را شکل داد، در آن بالا، در آن ابرها، در آن هوای رقیق، باقی مانده است، و دور از دسترس کسانی است که نمی خواهند تا آن حد صعود کنند، آن خطرات را بپذیرند، به دنبال همان عظمت باشند.
آن صعودها در انتظار کسانی اند که شهامت آن را داشته باشند."
پی نوشت:
- رشته کوه های قراقروم در پاکستان می باشد. کوه مخوف کی 2 که دومین کوه بلند و فنی ترین قله ی عالم است در این رشته کوه است.
- هیمالیا نام رشته کوهی در نپال است. کوه اورست بلندترین کوه دنیا و کوه لوتسه و دیواره مخوفش و چند کوه هشت هزار متری دیگر در این رشته کوه است.
- کوهنوردی ورزشی است که با عشق ارتباط دارد. شما باید عاشق کوه باشید, از مرگ نهراسید تا بتوانید به این ورزش بپردازید. هزینه ها همه بر عهده ی شماست. افتخارش هم برای خودتان است .
- خطراتی که کوهنورد ارتفاع را تهدید میکند;
-مرگ بر اثر اِدِم مغزی. در ارتفاعات بالای 8000 متر احتمال دارد کوهنورد بر اثر ادم مغزی فوت کند.
-سقوط تا صدها متر. در ارتفاعات احتمال سقوط های بلند وجود دارد. کوکوچکا دو کیلومتر سقوط کرد. محمد اوراز در گاشربروم 1 600 متر سقوط کرد. آرتور هایزر دوست و همنورد کوکوچکا در سال 2013 600 متر سقوط کرد. لیلا اسفندیاری در گاشربروم 2 300 متر سقوط کرد.
-بی آبی. برخلاف آن چه فکر میکنید ارتفاع باعث بی آبی بدن می شود. در ارتفاعات بالای 8000 متر بدن هم چون کشمش بی آب می شود. و احتیاج به آب چندبرابر. ولی به علت اینکه کوله پشتی شما پر از وسایل و طناب است امکان بردن آب به مقدار کم امکان پذیر است. از برفها هم به علت باکتری و آلودگی نمی توان استفاده کرد. تنها راه جوشاندن برف است که آن هم به مقدار کم امکان پذیر است.
-توهم. ارتفاع باعث توهم می شود و به همین دلیل پیدا کردن راه بسیار سخت می شود. قدرت تفکر افت میکند. یکی از افرادی که در ارتفاعات دماوند در استراحتگاه کار میکرده است طی اظهاراتی گفته بود گاهی جدول ضرب هم فراموشم می شود و یا حتی اسم خودم را هم نمی توانم بنویسم. این در حالی است که وی در 4000 متر خدمت میکرد و کوه های هیمالیا بالای 8000 متر است!. خودتان میزان توهم احتمالی را حدس بزنید.
- افت قوای بدنی. بالا رفتن از کوه با کوله پشتی یک موضوع است . پایین آمدن موضوعی بسیار مهم تر. بسیاری از کوهنوردان ارتفاع در راه بازگشت جان خود را از دست داده اند. زیرا بدن از انرژی خالی شده است. لیلا اسفندیاری در بازگشت از گاشربروم 2 به علت خستگی مفرط سقوط کرد. ناصر جعفری در بازگشت از ماناسلو سقوط کرد. تادئوژ پتروفسکی در بازگشت از کی 2 سقوط کرد.
-گم کردن راه. می گویند یک کوهنورد هنگام صعود باید مسیر را برای بازگشت به خاطر بسپارد. کافی است در کوه های عظیم مانند 8000 متری ها چندمتر از مسیر بازگشت را اشتباه بروید. مطمئنا کار بسیار سخت خواهد شد. کوکوچکا در کتاب خاطراتش "دنیای عمودی من" می گوید:
ترسناک ترین لحظه در کوه, وقتی است که مسیر گم می شود"
- در صورت وقوع حادثه, به احتما فراوان کسی به کمک شما نخواهد آمد. و احتمال تنها ماندن بسیار است. به خصوص در صورت سقوط در شکاف یخی یا سقوط در اعماق کوه.
این را بدانید کوهنوردی ورزشی دلی است. برترین کوهنورد تاریخ هم که باشید هیچگاه از شماتقدیری شایسته به عمل نخواهد آمد. باید از جیب خرج کنید. بازگشت سرمایه هم نخواهید داشت.
باشگاه افرادی که 14 قله ی بالای 8000متر را فتح کرده اند معروف به 8000تایی ها فقط حدود 40 عضو دارد. در این بین عظیم قیچی ساز از ایران تنها عضو ایرانی این باشگاه است. به راستی شما تاکنون چه اطلاعاتی در مورد این افراد داشته اید؟
چه اطلاعی در مورد کوکوچکا , مسنر , وندا روتکوویچ, قیچی ساز و... داشته اید؟
افرادی که بارها از فوتبالیستها قوی تر, پر اراده تر, راسخ تر, شجاع تر بوده اند. با مرگ جنگیده اند و حتی مرده اند. در گمنامی به سر برده اند.
در پایان لطفا به ابتدای این پست برگردید. ویدیویی بسیار بسیار زیبا و تاثیرگذار با موسیقی بسیار عالی . آن را ببینید و از جادویش ببرید.
باتشکر
محمدنوستالژی