مطلب ارسالی کاربران
تکرار کابوس کازان تا دقیقه 84
شکی نیست که یواخیم لوو یکی از برترین مربی تاریخ مانشافت است و یکی از چهار مربی است که توانسته جام جهانی را برای مانشافت به ارمغان بیاورد. همچنین با کسب مقتدرانه ترین نتایج تاریخ مانشافت در جام جهانی آنهم مقابل قدرتمندترین رقبا از خود نام نیکی بر جا گذاشته. از 4-0 مقابل پرتغال و آرژانتین که از رونالدو و مسی بهره می بردند بگیر تا 4-1 مقابل انگلیس و 7-1 مقابل برزیل. همچنین تنها سرمربی اروپایی است که توانسته با وجود شرایط خاص امریکای جنوبی جام را از آنجا خارج کند. اوج کار او در برزیل بود که بعد از درهم شکستن برزیل، مسی و آرژانتین را هم ناکام گذاشت و ضمن بدست آوردن بهترین خط حمله جام، بهترین نتایج آلمان در جام جهانی و آقای گلی کلوزه مقابل چشمان رونالدو و جابجا کردن کلی رکورد جام قهرمانی را بالای سر ببرد.
متاسفانه لوو به اندازه لام باهوش نبود و در اوج خداحافظی نکرد. ضمن اینکه کلوزه هم در 36 سالگی دیگر نمی توانست در خط حمله آلمان قرار گیرد. فلیک هم که دستیار توانمند او بود، وی را ترک کرد. لوو اما ماند. وی که آن روزها روی ابرها قدم می زد، رویای ستاره پنجم را می دید. به همین دلیل پذیرفت که در راهیابی به یورو 2016 تا رتبه چهارم گروه تنزل یابد. در ادامه اما وی توانست جواز حضور در مسابقات را کسب کند و تا نیمه نهایی هم بالا رفت. این بار اما نه با قدرت تهاجمی همیشگی. لوو بیشتر روی دفاع سرمایه گذاری کرد. در چهار بازی اول آلمانها گلی دریافت نکردند. ولی برای اولین بار تیم لوو در یک تورنمنت نتوانست تعداد گلهایش را دو رقمی کند. آنها هفت گل زدند و سه گل دریافت کردند. ظاهرا جای خالی یک گلزن مادرزاد مثل کلوزه خالی بود و بسیاری از همین گل ها را مدافعین و هافبکها زدند. افرادی مثل مستافی و بواتنگ جور نفراتی چون ماریو گومز را می کشیدند. در جام کنفدارسیونهای 2017 به نظر رسید نفراتی مثل تیمو ورنر و اشتیندل یا حتی واگنر می توانند این نقیصه را جبران کنند. تیم جوانی که لوو از بازی دوستانه دانمارک و بعد انتخابی سان مارینو دست چین کرده بود رفته رفته رشد کردند و با کاپیتانی دراکسلر توانستند در نهایت جام را بالای سر ببرند. از اینجا تا حدودی دو دستگی شروع شد. لوو به ستاره های تیمش استراحت داده بود تا در تابستان 2018 بدرخشند. از طرفی جوانانی که در جام کنفدراسیونها خوش درخشیده بودند، سودای بازی در تیم ملی را دیگر نه یک رویا که حق خود میدانستند و فیکس بودن قهرمانان جام جهانی 2014 را که در اوج آمادگی به سر نمی بردند را بر نمی تافتند. افرادی مثل توماس مولر که مدتها برای مانشافت خوش درخشیده بود و لوو به او و قهرمانان 2014 به نوعی احساس دین می کرد، زیر ذره بین منتقدین قرار گرفتند. همچنین ترشتگن که مدتها ذخیره نویر بود در جام کنفدراسیونها خودی نشان داده بود و خودش را مستحق تر از نویری میدانست که یکسال تمام بازی نکرده بود و مصدوم بود. طبیعتا با ضعیف شدن جایگاه نویر، سایر بازیکنان با تجربه نظیر هوملز و خدیرا شاید خود را برای کاپیتانی محق تر میدانستند. بنزین آخر را هم گوندوگان و اوزیل بر آتش تفرقه افکندند و عملا بین مهاجران و آلمانی هایی که شاید ناخودآگاه خود را مستحق تر میدیدند اختلاف بیشتر شد.
تیمی که 22 بازی بدون شکست بود، رفته رفته در کسب پیروزی ناتوان نشان میداد. در برابر فرانسه و اسپانیا مساوی کردند و در برابر برزیل و حتی اتریش باختند و عربستان را با نتیجه خفیف 2-1 بردند تا تردید ها نسبت به توانایی لوو به اوج برسد. شاید خیلی ها خوش بین بودند که جام جهانی فارغ از نتایج دوستانه صحنه دیگری برای شاگردان لوو باشد، اما مکزیکی که به تیم جوان آلمان در جام کنفدراسیونها 4-1 باخته بود، این بار یقه آلمان را در نخستین بازی جام گرفت. مسائل روحی روانی حذف مدافع عنوان قهرمانی حالا دیگر برای شاگردان لوو یک قصه بی معنا نبود. از طرفی اختلاف و چند دستگی و زیر سوال رفتن قهرمان برزیل در سرمربی گری فشار را روی ژرمنها افزایش داد. حالا دیگر سوئد بود که باید آخرین میخ تابوت لوو را می کوبید. به هر حال تیمهای اروپایی همیشه قوی ترین رقیب آلمان در جام جهانی بودند و پایین ترین درصد برد را آلمانها در برابر هم قاره ای های خودشان تجربه کرده اند (52 درصد) در حالیکه هرگز آلمان در برابر امریکای شمالی شکست نخورده بود و شش برد و یک تساوی (85 درصد) کسب نموده بود که خب این آمار با باخت به مکزیک خدشه دار شد و به 75 درصد تنزل یافت. همه تصور میکردند این آلمان به سوئد هم میبازد. 2500 گیگ اطلاعات آماده بود تا با حذف سنتی قهرمان جهان منتشر شود. روند بازی هم این را نشان میداد. ابتدا سوئد به گل رسید و حتی داور می توانست یک پنالتی هم برای سوئد بگیرد. در نیمه دوم آلمان گل مساوی را زد. هر چند مساوی هم کافی نبود. ناگهان اخراج بواتنگ!! لحظه به لحظه که از بازی می گذشت حذف آلمان محتمل تر می شد. فشار آلمان و برخورد توپ با تیر دروازه نشان میداد شانس هم از ژرمنها رو برگردانده. در واپسین لحظات بود که کروس با یک شلیک تماشایی امید را به اردوی ژرمنها برگرداند و به دنیا نشان داد تا اتوبوس مانشافت از ورزشگاه خارج نشده از باخت آلمان نباید سخن به میان آورد. برد در بازی دوم سرنوشت آلمان را دوباره در دستان خودش قرار داد. در بازی آخر باید به مصاف کره جنوبی از قبل حذف شده می رفتند. تیمی آسیایی که ژرمنها علاوه بر اینکه دوبار این تیم را در جام جهانی شکست داده اند، 7 بار هم هم قاره ایهای آنها را شکست داده اند و هرگز در برابر آسیاییها به مشکل بر نخورده اند. اما ژرمنها که از لبه پرتگاه باز گشته بودند و می توانستند با یک برد قابل پیش بینی صعود کنند، 90 دقیقه به در بسته زدند تا همه آن امیدهای جوانه زده پس از برد حماسی در برابر سوئد در باتلاق کازان غرق شود. در بازی کره، آلمانها لباس دوم خود را به تن داشتند.
سه سال بعد در مسابقات یورو تقریبا همان سناریو تکرار شد. باخت در بازی اول در برابر فرانسه، امیدها را به شدت کمرنگ کرد. حتی با وجود اینکه سه تیم صعود می کنند، بعید به نظر میرسید فرانسه و پرتغال به این آلمان آشفته در دفاع و این نویر افت کرده رحم کنند یا دلشان برای لوو که سخت ترین دوران مربیگری خود را روی نیمکت مانشافت سپری می کند بسوزد. در بازی دوم همین اتفاق هم افتاد و رونالدو که عطش گلزنی اش روز به روز بیشتر می شود و انگار این روزهای آخر حضور در تیم ملی را بیشتر قدر می داند یک گام دیگر به شکستن علی دایی نزدیکتر شد. وی همچنین خط تیره که در جلو نامش در تعداد گل زده به آلمان و مانوئل نویر تیم ملی آلمان بود را پاک کرد. دفاع آشفته ای که حتی در برابر لاتویا هم نتوانست کلین شیت کند تا چه رسد به دانمارک و فرانسه، چرا باید به با انگیزه ترین گلزن ملی این روزها نه بگوید؟ اصرار لوو برای استفاده از این سیستم و این نفرات واقعا برای بسیاری از کارشناسان قابل هضم نیست. روزنامه نگاران داشتند تیترهایشان را آماده می کردند که دیدید ما گفتیم این مربی بدرد نمی خورد و به آخر خط رسیده و این حرفها که یکباره ورق برگشت و آلمان چهار بار دروازه پرتغال را باز کرد. پایان بازی و پیروزی 4-2 آلمان مقابل رونالدو و پرتغال که اتفاقا پنجمین بازی رسمی پیاپی است که از جام جهانی 2006 به این طرف آلمان پرتغال را شکست می دهد. دوباره قلمها چرخید و ضمن تایید ضعفهای غیر قابل انکار خط دفاعی و سیستم دفاعی ژرمنها که ظاهرا همه تیمها موافق استفاده آلمان از این سیستم هستند بجز خود ژرمنها! از شانس بالای مانشافت برای صدر نشینی گفتند. اینکه چقدر با کسب صدر نشینی محتمل ژرمنها، مسیر رفتن این تیم به نیمه نهایی ساده می شود و فقط باید تیمهایی چون سوئد، کرواسی و سوئیس را ملاقات کند. اینکه مجارستان در مونیخ دست و پا بسته تر از آن است که جلوی پرتغال بود و تساوی این تیم مقابل فرانسه را به میزبانی مجارها ربط می دادند. همچنین میزبانی آلمانها را یک برگ برنده برای مانشافت میدانستند. احتمال تساوی فرانسه و پرتغال چیزی نبود که کسی با آن مخالفت کند. چون بدلیل شرایط جدول، باخت پرتغال میتوانست حکم به چهارم شدن این تیم بدهد (برد مجارستان و برد فرانسه) و از طرفی فرانسه نمی خواست صدر جدول و مسیر نسبتا آسان آن را از دست بدهد. فقط می ماند پیروزی قریب الوقوع آلمان مقابل مجارستان از پیش باخته!!!!! اما در عمل این طور نشد و این مجارستان بود که به گل اول بازی رسید. بعد از آن حتی آلمانها به تیر دروازه مجارها زدند اما به تور نه! خلاصه انگار داستان کازان می رفت که تکرار شود. به خصوص که ژرمنها لباس دوم خود را بر تن داشتند!!! اما نه هاورتز نتیجه را یک یک کرد و این یعنی صعود آلمان فارغ از هر نتیجه ای که در بازی فرانسه و پرتغال بدست آید. دوباره قلمها داشت به نفع آلمان می چرخید و وزش باد به پرچم مانشافت افتاده بود. ولی کمی صبر کنید. دفاع متزلزل آلمان و افت نویر انگار پر رنگ تر از این حرفهاست. هنوز دو دقیقه از گل تساوی که بعد از 55 دقیقه در دست داشتن توپ و میدان به ثمر رسیده نگذشته که مجارها که انگار اسب شان را برای صعود زین کرده اند، در کمال ناباوری گل دوم را هم زدند و یکبار دیگر میزبان را شوکه کردند و تکرار تاریخ را یادآور شدند. این گل که بلافاصله پس از تعویض های لوو و ورود توماس مولر به ثمر رسیده بود آب سردی بود بر پیکر نیمه جان ژرمنها. روند بازی هم جز کارهای تکراری اما بی ثمر را در پی نداشت و شاید خیلی ها در ذهن شان در همان لحظه لوو را با فلیک تعویض کردند.
اما گورتزکا که بدلیل اینکه تازه از مصدومیت رها شده زیاد به بازی گرفته نمیشد در دقیقه 84 روی یک رفت و برگشت با شوتی سهمگین مجدد ژرمنها را به جدول مسابقات بازگرداند. او اجازه نمیدهد فعلا آنطور که شایسته است، رسانه ها از اینکه سانه چقدر بد بازی می کند، یا این سیستم لوو با اینهمه فضای پشت مدافعان چقدر می تواند در مراحل بعد پاشنه آشیل ژرمنها باشد چیزی بنویسند. فعلا تیترها باید روحیه بخش باشد. باید از خوش یمن بودن ومبلی گفت. از برد سال 96 مقابل انگلیس و جمهوری چک. از خاطرات شیرینی که خیلی از این بازیکنان به خصوص در قالب تیم بایرن مونیخ در ومبلی داشته اند. از اینکه این تیم صعود کرده و الان در مسیری است که کسی چه میداند؟ شاید به فتح جام منجر شد. همیشه برای زدن حرفهای انتقاد آمیز وقت هست. فعلا با گل گورتزکا رسانه ها باید در انتقاد از تیم لوو محتاط باشند. او اگر از انگلیس که حد اقل در سه بازی اول نشان داده هر چقدر در دفاع مستحکم است، در حمله آنچنان که انتظار می رفت زهردار نیست و حتی نتوانستند به اسکاتلند گل بزنند عبور کنند، راه سختی را تا رسیدن به فینال ندارد. باید پذیرفت دو تیم به یک اندازه شانس دارند. آلمان در حمله قدرتمند است و انگلیس در دفاع. به همین دلیل اگر دو تیم احتیاط را در دستور کار خود قرار ندهند، می توانیم امید دیدن یک بازی کلاسیک و جذاب را داشته باشیم. سه شنبه ساعت 8 و 30 در ومبلی. همه اینها را ما از لئون گورتزکا داریم. بازیکنی که تازه از بند مصدومیت رها شده و لوو را هر چند موقت از زیر تیغ انتقادات رها نموده است.