سوکراتس کورینتیانس((مکتب عبده قاتل)) (( طویله خسروانی)). این ادبیات رایج کاربران این سایت برای اشاره به رقیب است. وقتی به سطح نازل اخلاقی کامنت ها اعتراض کنیم برخی کاربران پاسخ می دهند که فوتبال از اساس سرگرمی عوام است و عوام فرهنگ شان همین است که هست!!!. همه ما می توانیم در گروه های دوستانه خود با رفقای شخصی خود کری بخوانیم و شوخی کنیم. اما به دلیل شناخت از روحیات و احوالات روزمره رفقایمان همواره یکسان شوخی نمیکنیم. ما برای مزاح یا کری همان ادبیاتی را که در جمع رفقا به کار میبریم، جلوی مادر و پدر خود به کار نمی بریم. چون دوست نداریم بیشعور و هتاک فرض شویم. در فضاهای مجازی اما به یمن پنهان ماندن هویت واقعی مان، یک رخ دیگر از شخصیت مان را ولو میکنیم روی نت. نه تنها مجازات نمی شویم بلکه لایک هم می گیگیریم!!!. عده ای کاربر که خودشان حوصله یا شهامت فحاشی ندارند برای این که ما حرف دل آنها را بزنیم به ما جایزه می دهند. هر چند همین لمپنیسم حاکم بر فضای هواداری هم به نوبه خودش یک فاجعه اجتماعی است اما ماجرا به همین جا که ختم نمی شود. ما گمان میکنیم ادبیات هواداری مان فقط خاص همین جور فضاهاست و قطعا رفتار ما در فضاهای دیگر متفاوت خواهد بود. به نظرم این گمان ما اشتباه است. ما با همین روحیه پرخاشگر و بی منطق و هتاک در فضاهای دیگر هم وارد میشویم. سیاست ورزی ما به طور رسمی می تواند با اولین رای دادن ها شروع شود( این بار احتمالا بدون رای دادن شروع می شود) ما مخالفان عقیدتی خود را یا احمق و ساندیسی خطاب میکنیم و یا کافر و مرتد. اعراب را خیلی راحت وحشی و بی تمدن می خوانیم. حتی کتاب خوانده های ما هم با همین روحیات با هم مشاجره میکنند. خمینی بنیانگذار مفهوم (( همه با من)) نبود. او فقط توانست قدرت را به چنگ بیاورد و مافی الضمیرش را هویدا کند. ما مجالش را نداریم. توانش را نداریم. پس می آییم و با هویتی پنهان به بهانه علائق ورزشی، عجز و عقده هایمان را مثل بمب می ریزیم روی سرو کول مخالفان مان. روحیات ما فقط در یه قطعه عکس یا یک جمله زیبا در پروفایل مان هویدا نمی شود. رفتار ما نشان می دهد که در واقع جز کدام اردوگاه فکری و فرهنگی هستیم. به نظر من شعار مشترک اغلب کابران این سایت چیزی است شبیه به این((مرگ بر همه غیر از من)). ورونیکا دختر کلثوم و کیارش پسر رمضونعلی با پیشرفت در اسم شان نسبت به بابا ننه شان هول برشان داشته که لابد رسیده اند به دروازه های تمدن بزرگ. نماز نمیخواند و گمان میکند سکولار شده. خدا را قبول ندارد و فکر میکند واضع ماتریالیسم دیالکتیک است. دو تا مقاله بدون ذکر ماخذ درباره کوروش خوانده و فکر میکند آخرت ناسیونالیست هاست. مرز منافع ملی و کشتار در سوریه را نمیفهمد اما برایش آریو برزن و قاسم سلیمانی یکی هستند. از چنین مردمانی به راحتی میشود سواری گرفت. حالا گمان نکنید که این کری های فوتبالی مختص به همین چند سال نوجوانی است و بزرگتر که شدید شق القمر میشود و یهویی به بلوغ فکری میرسید. هیچ اتفاق تازه ای نخواهد افتاد. شما همین سطح از فرهنگ و ادب و منطق را که تا حالا آموخته اید و نشر داده اید به زودی در فضاهایی دیگر با بزک کردن آن به چند اصطلاح و تکیه کلام متناسب با آن فضا، نشر خواهید داد. آن فضا میتواند سیاست روز یا عقاید دینی یا مرام های اندیشگی باشد.
مکرر و چند باره میگویم آزادی بیان با آزادی هتاکی به اقوام و عقاید و گروه های اجتماعی(ولو گروه های هواداری از یک تیم فوتبال) تفاوت دارد و کسانی که توان پیشگیری از بروز چنین ابتذالی را درند(مشخصا مدیران این سایت) اما به هر دلیل دست روی دست میگذارند و تماشا میکنند نمی توانند ژست دفاع از آزادی بیان بگیرند. آنها هم در بیشتر شدن این تعفن همدست و همداستانند.