انقلاب کبیر فرانسه تاریخی پر از هرج و مرج و روی کار آمدن دولت های موقت بود که خیلی از تاریخدانان پایان آن را با کودتا برومر ناپلئون بناپارت می دانند چرا که این کودتا فرانسه را از جمهوری به سمت امپراطوری یکم کشاند
در 2 نوامبر سال 1795 با انحلال حکومت کنوانسیون فرانسه و روی کار آمدن دیراکتور ها سال های تاریک فرانسه ادامه دار شد دیراکتور واپسین مرحله انقلاب فرانسه بود ملت نیاز به آسودگی داشت و خواسته های متفاوتی را در سر داشتند و عده کمی فرمانرایی آنها را آرزو داشتند در این دوران با اینکه دخالت بیگانگان در فرانسه کاهش یافت اما دیراکتور حکومتی دیکتاتور گونه ای بود حکومتی که توسط 5 نفر( 5 دیراکتور) اداره میشد آنها از دو مجلس 500 نفری و مجلس کهن تشکیل شده بودند که از انتخابات مردمی برای روی کار آمدن نمایندگان دو مجلس خودداری میشد، مجلس کهن 5 دیراکتور را تعیین میکرد و هرسال یکی از دیراکتور ها بازنشست میشد و یک نخست وزیر نیز انتخاب میشد که به این 5 نفر کمک کند با اینکه خود نخست وزیر قدرت چندانی در دولت نداشت
با اینکه در مواردی چون تعیین بودجه و مالیات که به عهده دو مجلس بود و حق وتو نیز داشتند اما هیچ کدام دخالتی در قانون گذاری و اداره امور کشور نداشتند و دیراکتور ها تقریبا آزادی سیاسی کاملی داشتند و مخالفت ها با این سیستم از آنجایی شروع شد که دیراکتور ها در ازای قانون آزادی های فردی چون آزادی دین و عقیده دیگر کسی حق حمل سلاح را نداشت و فعالیت های انجمن ها و احزاب سیاسی به طور کامل غیر قانونی اعلام کردند وقتی همه پرسی این قانون در 23 سپتامبر برگزار شد و بعنوان قانون جدید تصویب شوید حزب هایی که طبق این قانون کنار زده شدند به همراه طرفداران خود دست به شورش زدند
فردی بنام پل دو بارا مسولیت مقابله با شورشیان را گرفت اما او همه کار ها رو به سرلشکر خود یعنی ناپلئون جوان سپرد او با چند صد تن از سربازان و تعدادی توپ خانه در سال 1795 بی آنکه نیروهایش آسیبی ببیند شورشیان رو از میان برداشت این پیروزی مقتدرانه دوستی او با دیراکتور ها رو به همراه آورد
بعد از این پیروزی سازش با احزاب مختلف ناشدنی اعلام شد، دیراکتور ها و اعضای دو مجلس که فقط در پی قوی تر کردن پایه های قدرت خود بودند بهترین راه برای گسترش دادن نیرو خود را در جنگ و آن هم به پشتوانه ارتش می دیدند آنها معتقد بودند سپاهیان باید در جبهه ها باشند زیرا بازگشت آنها به خانه نظمی که در پایه های سیاسی خود درست کرده بودند را بر هم میزد به معنای ساده آنها به درازا کشیدن جنگ با دول خارجی را مساوی با افزایش فرمانروایی خود در فرانسه می دانستند. در نتیجه این کار اقتصاد به کلی نابود شد و دیراکتور ها برا فرآهم آوردن هزینه ها با تاییدیه دو مجلس راهی جز گرفتن مالیات بیشتر نداشت و در بعضی جاها حتی دست به باج گرفتن از بیگانگان روی آوردند.
اوضاع از آنجایی وخیم تر شد که ناپلئون پس از آنکه در نبرد شمال ایتالیا پیروزی هایی به دست آورد و حکومت ساردینی پیدمونتز را به فرانسه واگذار کرد در نتیجه آن امپراطوری اتریش به فرانسه اعلام جنگ کرد دیراکتور ها که در آن زمان توسط 5 نفر بنام های:
•امانوئل سییس
•لوئی گوهیه
•پیر دوکو
•ژان آگوست مولن
•ژان تریار

تصویر امانوئل سیس
اداره میشد. امانوئل سیس پس از اعلان جنگ با وجود سیاست های جنگ طلبانه جناح های مختلف وضعیت فرانسه را اضطراری دید و تصمیم گرفت دیراکتور را برکنار کند و با توجه به موقعیت کشور در جنگ تصمیم گرفت با کمک یکی از قهرمانان جنگ این کار را عمل کند ژنرال برنادوت که در آینده یکی از پادشاهان سوئد شد ابتدا گزینه اول بود اما با بازگشت ناپلئون از مصر و آوردن اخبار پیروزی های جدید متوجه شدند آن قهرمان فرانسه که نیاز دارند خود ناپلئون است چرا که نزد مردم نیز محبوب بود.

تصویر کودتا برومر
ناپلئون قرار بود اعضای دیراکتور را مجبور به استعفا کند تا ریاست امور کشور به عهده دو مجلس بیوفتد برای همین کودتا در 9 نوامبر 1799 رقم خورد و 2 مرحله داشت اولی همانی بود که سییس تصمیم به انجام آن داشت او و یکی دیگر از اعضای دیراکتور از کار کنار کشیدند و به کمک تالیران سیاست مدار و دیپلمات مشهور فرانسوی که از افراد رده بالا دولت محسوب میشد با فشار آوردن بر یکی دیگر از اعضا او را نیز مجبور به استعفا کردند طبق قانون با کنار رفتن 3 نفر از 5 نفر دیراکتور منحل میشود 2 عضو دیگر یعنی گوهیه و مولن که حاضر به همکاری نشدند بازداشت شدند نقش ناپلئون در اینجا از این قرار بود که او می بایست پاریس را محاصره کند و از دیراکتور ها بخواهد بدون درگیری کنار بروند تا روند جابجایی قدرت بدون تهدید طی شود و دو مجلس به طور کامل روی کار بیایند و اینجا بود که مرحله دوم کودتا رقم خورد و ناپلئون طبق گفتار خود که همیشه می گفت «خطرناک ترین دشمنانت کسانی هستن که دشمنی خود را علنا اعلام نمیکنن» عمل کرد ناپلئون در اقدامی حیله گرانه با کمک برادر خود لوسین دست به کودتا در کودتا زد و با حرکتی غیر قابل پیشبینی سییس و تالیران را کنار زد کسانی که آمدند از ناپلئون بعنوان یک اهرم استفاده ابزاری کنند اما گویی خودشان مورد استفاده ابزاری بناپارت قرار گرفتن در حقیقت دیراکتور ها سزای جنگ افروزی هایی خود با ناپلئون که بر آن تکیه میکردن را دیدند چرا که اتحاد مخالفین خود همزمان با حضور او در مصر رقم خورد
با به موفقیت رسیدن کودتا ناپلئون حکومت کنسول های فرانسه را تأسیس کرد و خود را کنسول اول فرانسه معرفی کرد دو کنسول دیگر کمباسره و لبرون نام داشتند که با اینکه در ابتدا مانند ناپلئون از قدرت بالایی برخوردار بودند اما بعد ها مانند یک زیر دست برای او شدند

عکس سه کنسول فرانسه
محبوبیت ناپلئون نزد مرد باعث شد که در همه پرسی که او را بعنوان کنسول نخست به طور رسمی اعلام کرد 99.9 درصد رای موافق بیارد که البته در آن تقلب آشکار صورت گرفته بود اما این امار دلگرمی نزد مردم آورد که اکنون یک حاکم مقتدر در راس است ناپلئون نیز از سیاست های پوپولیستی بهره میبرد و از دادگری و میانه روی سخن می گفت
ناپلئون که تازه روی کار آمده بود تصمیم به از میان برداشتن مخالفان خود مانند سییس و جمهوری خواهان رقیب چون مورو و مسنا زد در سال 1800 او مخالفانش را به گینه تبعید کرد و بر قدرت خود افزود در سال 1801 با امپراطوری اتریش قرارداد صلح بست و اروپا از بحران خارج شد گفتنی است که در این قرارداد ونیز به اتریش اعطا داده شد این صلح به بناپارت فرصتی داد تا بتواند با یک نظامنامه شهروندی مخالفان خود را محدود کند در 1802 با انگلیس صلح کرد و این اقدام از ناپلئون در دید مردم یک آشتی بخش ساخت
در سال 1802 همه پرسی دیگری برگزار شد که ناپلئون را به عنوان کنسول نخست به طور مادام العمر را تصویب کرد رای این همه پرسی 99 درصد و مانند همه پرسی اول نیز تقلب در آن صورت گرفت او شیوه های دیوان سالاری را به راه انداخت و نظام های اقتصادی،قضایی، بانکی و تحصیلی را پایه ریزی کرد تا هواخواهان بیشتری برای خود در راستای فراهم اوردن نیروی کار مورد نیاز جذب کند اصلاحات او آسودگی و رفاه را به فرانسه باز گرداند با راه افتادن بازرگانی دستمزد ها زیاد شد و شکوه و عیش و نوش به اوج رسید.
با این حال همه نظامیان و جمهوری خواهان ناپلئون را بعنوان پادشاهی ستمگر می دیدند آنها به فشار پلیسی نظام تازه خرده می گرفتند ولی دیگر ناتوان شده بودند و مجلس نیز ضعیف شده بود ناپلئون در آخر با کنار زدن منتقدانی چون کنستان و مادام دو استائل اختلاف نظر ها در دولت را از بین برد او با لشکر کشی به سن دومینیگو شمار انقلابیون را به صفر رساند و با اصرار بر جنگ روحیه رهبران نظامی را ویران کرد و آنها را پراکنده کرد حتی آنان که هم رزم خود ناپلئون بودند و روی او تعصب داشتند آخرین مانع ناپلئون مورو جمهوری خواه مشهور بود که سرانجام او را تبعید کرد و پیروزی خود کامل شد

ناپلئون اکنون رویای نشستن جای لویی شانزدهم را داشت در 18 می سال 1804 مجلس به ناپلئون لقب امپراطور را داد این واقعه نیز به همراه یک همه پرسی دیگر در همان روز بود و علاوه بر به پایان رساندن نظام جمهوری و نظام کنسولی فرانسه دوران انترگنوم(فاصله زمانی بین دو حکومت مرکزی ثابت) فرانسه را نیز به پایان رساند