به مناسب تولد خنجر بلغار
وقتی بارسلونا در آوریل 1989، در نیمه نهایی جام برندگان به مصاف زسکا صوفیه بلغارستان رفت، یوهان کرایف اولین سال خود را به عنوان سرمربی، بعد از بازگشت به بارسلونا می گذراند. بازی رفت در 5 آوریل در نیوکمپ برگزار شد و در دقیقه 24 بازی گل اول، برای زسکا به ثمر رسید. گلی زیبا که مهاجم بلغارها، توپ را از روی سر آندونی زوبی زارتا، دروازبان نامدار بارسلونا با ضربه چیپ دیدنی به ثمر رساند. بارسلونا نهایتا توسط گری لینکر، گیلرمو آمور، خوزه ماری باکرو و خولیو سالیناس، به بازی برگشت و 4 گل به ثمر رساند. ستاره بلغارها، یک گل دیگر از روی نقطه پنالتی به ثمر رساند، تا بارسلونا با نتیجه 4-2 گام محکمی را برای صعود به فینال بردارد. ستاره بازی هریستو استویچکوف 22 ساله بود. 14 روز بعد بازی برگشت در صوفیه برگزار شد و بارسلونا 2-1 حریف اروپای شرقی خود را مغلوب کرد و به فینال رفت. استویچکوف در آن بازی هم تنها گل زسکا را به ثمر رساند. بازی خیره کننده او چشم یوهان کرایف بزرگ را گرفت و بلافاصله دستور خرید او را داد. ستاره بلغار در آن تورنمنت که با قهرمانی بارسلونا در برن خاتمه یافت، با 7 گل، عنوان آقای گلی را کسب کرد. پروسه خرید او توسط بارسلونا یک سال به طول انجامید و زمانی این انتقال در سال 1990 انجام شد که آوازه او در سراسر اروپا پیچیده بود و کمی پخته تر از قبل، کفش طلای اروپا را از میان رقبایی سرسخت و پرآوازه ربوده بود.
بالاخره در 3 مه 1990، هریستو استویچکوف، ستاره جوان فوتبال اروپا، قراردادش را با بارسلونا نهایی کرد:
من قراردادی را نوشتم که باعث شد من بازیکن بارسلونا و خوشبخت ترین مرد کره زمین باشم. در آوریل 89 ما با بارسلونا بازی کردیم و من آنقدر خوش شانس بودم که سه گل به ثمر رساندم، حتی اگر بارسا به فینال می رفت، مطمئناً به اندازه کافی، این سه گل تأثیر زیادی در حرفه بعدی من به عنوان یک فوتبالیست داشت.
آندونی زوبی زارتا و هریستو استویچکوف، کاپیتان های بارسلونا و زسکا صوفیه
جوزپ ماریا مینگلا، مرد سایه بارسلونا در آن زمان، که بازیکنان بزرگ زیادی را به بارسلونا آورد، مسئول مستقیم جذب استویچکوف، به همراه پاکو ونتورا، معاون جوزپ لوئیز نونیز، رئیس بارسلونا بود. مراحل انتقال آسان نبود و به سختی پیش می رفت. خود استویچکوف می گوید:
چند ماه نامشخص سپری شد. در پایان سال 1989 من پیش قرارداد با بارسا امضا کرده بودم، اما نه به همسرم و نه به پدر و مادرم نگفتم! من نمی خواستم مشکلی پیش بیاید و بنابراین در مورد آن سکوت کردم، تا اینکه در ماه مه سال 1990 رسمی شد. در آن فصل (1989/90)، من به طور مشترک با هوگو سانچز، جایزه کفش طلا را به دست آوردم. تیم های دیگری هم به من پیشنهاد دادند اما من هنوز خیلی جوان و بیست و چند ساله بودم، اما فکر کردم که یک فصل دیگر ماندن در بلغارستان به من کمک می کند تا بیشتر یاد بگیرم. باید به یاد داشته باشید که زسکا تیم ارتش بود و نظم و انضباط بسیار مهم بود و آنها بازیکنان بزرگی داشتند: تریفون ایوانف، پنف، امیل کوستادینوف و...
وقتی سرانجام به بارسلونا رسیدم، به سرعت در باشگاه مستقر شدم. من از مینگوئلا و افرادش توصیه های زیادی کردم. من تقریباً هر روز با آنها به باشگاه تنیس پومپیا، نزدیک مونتخوئیس می رفتم و در کنار تنیس، ورزش های دیگری را انجام می دادیم. مثلا شنا می کردیم و می توانستم با افراد زیادی ملاقات کنم.
با کفش طلای اروپا در سال 1990
استویچکوف در سیستم 4-3-3 زسکا، در نقش بال بازی می کرد. یک چپ پای سرعتی، که از هر دو پای خود به خوبی استفاده می کرد. به خوبی می شد در آن دورانی که حتی فوتبالیست کم نام و نشانی بود، استعداد او را تشخیص داد. او فوتبال خود را در زادگاهش پلوودیف و در تیم ماریتسا، آغاز کرد. در سال 1982 و در 16 سالگی به تیم هبروس پیوست و دو سال بعد آنقدر چشم ها را خیره کرده بود، که در 18 سالگی زسکا، بزرگترین و پرافتخارترین تیم بلغارستان به سراغش آمد. در آن دوران فوتبال بلغارستان به وضوح در حال پیشرفت بود و ستاره های جوانی مثل استویچکوف، یوردان لچکوف، تریفون ایوانف، کراسیمیر بالاکوف و امیل کوستادینوف، در حال پایه ریزی نسل طلایی بلغارها بودند. اوضاع برای استویچکوف در زسکا، به خوبی شروع نشد. در همان ماه های اول حضورش با چالش وحشتناکی رو به رو شد. زسکا و لفسکی، دو دشمن دیرینه فوتبال بلغارستان، در فینال جام حذفی در سال 1985 به مصاف هم رفتند. زسکا 2-1 بازی را برد، اما تصمیمات جنجال برانگیز احمد یاشاروف، داور مسابقه، بازی را به جنجال کشاند. بازیکنان دو تیم با هم درگیری شدیدی پیدا کردند. پس از بازی با حکم مرکزی حزب کمونیست بلغارستان، بسیاری از بازیکنان خاطی نقره داغ شدند. استویچکوف 19 ساله هم در متن درگیری ها حضور داشتند و خوی پرخاشگر خود را از همان دوران نشان داد. حکم باور نکردنی بود و رای به محرومیت مادام العمر چند از خاطیان، از جمله هریستو استویچکوف داد! این رای دیوانه کننده بود و استویچکوف را برای همیشه از درخشش در فوتبال باز می داشت. با این حال تنها پس از یک سال این رای بی رحمانه باطل شد، اما به قیمت از دست دادن جام جهانی 1986 برای هریس تمام شد.
خلق و خوی او گرچه گهگاه آزار دهنده بود، اما یوهان کرایف تصمیم گرفت تا خوی او را رام کننده و از این الماس نخراشیده، یک ستاره بزرگ بسازد:
هریستو کسی بود که نه فقط به خاطر کیفیت فنی اش، بلکه به خاطر نوع شخصیتش به او احتیاج داشتم. در تیمی که بازیکنانی با شخصیت های قوی وجود نداشت، او می توانست همه چیز را زیر و رو کند.
هریستو استویچکوف
و همه چیز را هم زیر و رو کرد! پس از قهرمانی جام حذفی در سال 1990، تیم رویایی کرایف، شروع به شکوفایی کرد و در این بین استویچکوف، نفشی بسیار کلیدی داشت. شروع او در بارسا فوق العاده بود و دربی کاتالونیا مقابل اسپانیول در هفته اول لالیگا، بارسلونا با تک گل او برنده شد. در دو بازی بعدی هم مقابل والنسیا و رئال بتیس گلزنی کرد و در نوامبر مقابل کاستِیون، اولین هت تریک خود را با پیراهن بارسلونا انجام داد. گلزنی های متعدد او بارسلونا را با اختلاف در صدر جدول قرار داده بود، تا اینکه سوپرکاپ شوم اسپانیا، در 5 دسامبر 1990 از راه رسید. بارسلونا در دیدار رفت میزبان رئال مادرید بود و استویچکوف آماده هم در ترکیب قرار داشت. بازی تا دقیقه 41، 0-0 مساوی در جریان بود که در یک صحنه در کنار خط میانه زمین، مشاجره ای میان او و اوریزار آزپیتارته، داور مساوی رخ داد و استویچکوف پای او را لگد کرد. او بلافاصله با کارت قرمز داور جریمه شد و زمانی اوضاع بدتر شد که مادرید با گل نیمه دوم میشل در نیوکمپ برنده شد. به درخواست اتحادیه داوران فوتبال اسپانیا، هریس با محرومیت سنگین 6 ماهه مواجه شد، اما شورای عالی ورزش با تشکیل جلسه ای محرومیت را به 2 ماه تقلیل داد. استویچکوف بعد از محرومیت گفت:
قول می دهم دیگر این کار را نکنم. دیگر بچه بدی نخواهم بود!
درگیری و اخراج توسط آزپیتارته در سوپرکاپ اسپانیا
چند سال پیش استویچکوف، پس از سالها در مراسم قدردانی فدراسیون فوتبال بلغارستان از او و مراسم رونمایی از کتاب بیوگرافی خود، از آزپیتارته دعوت به عمل آورد و آزپیتارته به بلغارستان رفت و بین آنها دوستی شکل گرفت. اوضاع برای بارسلونا پس از محرومیت استویچکوف، کمی متزلزل شد. در اوایل 1991، یوهان کرایف به دلیل عمل باز قلب، مدتی را از بارسلونا دور ماند. در این میان وقتی استویچکوف پس از محرومیت به میادین بازگشت، با گل سه امتیازی به تنریف، بازگشت خود را اعلام کرد! هفته بعد در زمین بیلبائو برای او رویایی بود و 4 گل در سن مامس به ثمر رساند تا ثابت کند، در شرایط آرمانی و ایده آلی به سر می برد. بارسلونا در پایان فصل، پس از 6 سال و البته 5 سال متوالی حکمرانی رئال مادرید بر لالیگا، قهرمان شد و زمانی که در هفته پایانی برنابئو میزبان ال کلاسیکو بود، بازیکنان رئال مادرید برای قهرمانان لیگ تونل زدند. 22 گل در مجموع، سهم استویچکوف در فصل اول بود، که با توجه به محرومیت، آمار بسیار خوبی به نظر می آمد.
فصل رویایی دوم از راه رسید و هریس تبدیل به ستاره نخست بارسلونا در خط آتش بارسلونا شد. بارسلونا دوباره لیگ را فتح کرد، قهرمانی سوپرکاپ دیگر دست آورد بارسلونا و از آن مهم تر، در 20 مه 1992، اولین قهرمانی اروپای خود را کسب کرد. در ومبلی و مقابل سمپدوریا، هریس ستاره بارسلونا بود و اگر کمی خوش شانس بود، می توانست در جریان بازی گل بزند، اما بخت با او یار نبود. روز بازی، تیتر ال موندو دپورتیوو، تصویر استویچکوف در لباس پلیس لندن و کنار ساعت بیگ بن بود! مهارت خیره کننده او در این سال هریس را تا آستانه کسب توپ طلا برد و تنها با اختلافی ناچیز، توپ طلا را به مارکو فان باستن واگذار کرد. با این وجود بسیاری از کارشناسان بر این باور بودند که توپ طلای 1992، حق استویچکوف بوده است.
با جام قهرمانی اروپا در ومبلی
فصل 1992-93، برای بارسلونا و هریس، شیرین آغاز شد. در یکی از معدود اتفاقات تاریخ، ال کلاسیکو در هفته اول در نیوکمپ برگزار شد و بارسلونای ده نفره، نهایتا با گل دقایق پایانی استویچکوف 2-1 پیروز شد. تیم رویایی در اوج قرار داشت و نبوغ خارق العاده هریستو استویچکوف در دوران بلوغ خود. خوی سرکش او کماکان در او جریان داشت و هریس با سرعت و تکنیک خود همچنان یکی پس از دیگری مدافعان را کنار می زد و به پیش می رفت. بارسلونا با هریس قهرمانی تراژیک لالیگا را در پایان فصل 93، کسب کرد. این اولین هت تریک قهرمانی لیگ در تاریخ بارسلونا بود. سوپرکاپ اسپانیا و اروپا دیگر دست آوردهای مهم هریس در آن سال با بارسلونا بودند. هریس در توکیو و در مصاف با سائوپائولو، در جریان جام بین قاره ای هم موفق به گلزنی شد، اما نتوانست از شکست 2-1 بارسلونا مقابل تیم تله سانتانا جلوگیری کند. در پایان فصل 93 اتفاق بزرگی برای بارسلونا افتاد و بارسلونا روماریو، گلزن بزرگ برزیل و آیندهوون را در تابستان 1993 جذب کرد. جذب روماریو اتفاق مثبتی برای استویچکوف بود. اما در ابتدا چندان خوشایند او نبود! او به مسئولین بارسلونا پیشنهاد داد تا پنف، مهاجم گلزن بلغار را که در لالیگا شاغل بود را جذب کند و در مورد آن گفت:
حاضرم خودم پول جذب پنف را پرداخت کنم!
هریستو استویچکوف
در نهایت پنف جذب نشد و روماریوی فرصت طلب و گلزن، پای به نیوکمپ گذاشت. شخصیت درون گرا و گوشه گیر روماریو، در تضاد با شخصیت هریستو استویچکوف بود و بیم آن می رفت تا آنها درک متقابلی از هم نداشته باشند، اما به مرور رابطه ای بی نظیر بین آنها شکل گرفت. آنها در بیرون و در درون زمین رفاقتی ناگسستنی ایجاد کردند و حتی خانواده های آنها هم رابطه نزدیکی با هم پیدا کردند. در میدان اما شرایط بسیار ایده آل پیش رفت و زوج روماریو - استویچکوف که به حیوان و خنجر معروف شدند، یکی پس از دیگری حریفان را می دریدند. رابطه ها بیش از پیش شدند و زمانی که روماریو، در بازی بارسلونا و سویا، با ضربه ای دیگو سیمئونه را نقش بر زمین کرد، استویچکوف او را تشویق کرد و گفت که ضربه، به اندازه ضربات مایک تایسون بود! تیم رویایی با استویچکوف، روماریو، زوبی زارتا، کومان، باکرو، لادروپ و...در اوج بود. پیروزی 5-0 در مقابل رئال مادرید در ژانویه 1994، تنها بخشی از آن بود. قهرمانی لالیگا برای چهارمین سال متوالی برای بارسلونا به دست آمد. بارسلونا تنها 4 روز پس از قهرمانی دراماتیک لالیگا، در آتن به مصاف میلان، در فینال لیگ قهرمانان اروپا رفت. بارسلونای خسته در حالی که تنها 4 روز تا فینال زمان استراحت داشت مقابل روسونری که 18 روز تا فینال آتن فرصت استراحت داشت، 4-0 شکست خورد. قبل از بازی روحیه بالایی در بارسلونا برای بردن مجدد اروپاوجود داشت اما غرور کاذبی هم ایجاد شد. قبل از فینال درگیری لفظی بین استویچکوف و مارسل دسایی به وجود آمد و استویچکوف با لحنی نژادپرستانه به دسایی گفت که من از همه لحاظ از او بهترم! درگیری که حتی تا یورو 96 و بازی بلغارستان - فرانسه هم ادامه پیدا کرد. نوعی غرور، کم شدن میل به بردن و البته شکاف های عمیق بارسلونا را فرا گرفت. پس از پایان فصل جدایی مایکل لادروپ و آندونی زوبی زارتا بخشی از این شکاف ها بودند و روماریو هم تنها 6 ماه پس از آن دوام آورد.آتن شاید پایان تیم رویایی بود اما برای هریستو استویچکوف پایان، معنایی نداشت. او به همراه بلغارستان در جام جهانی آن سال درخشید و با بلغارستان مقام چهارم را در کنار عنوان آقای گلی کسب کرد. توپ طلای 1994 با شایستگی در انتهای سال به فوق ستاره بلغار، پس از چندین سال ماجراجویی رسید.
هریس قبل از مراسم در جمله ای تاریخی، با خودشیفتگی گفت:
تنها دو مسیح وجود دارد، یکی در بهشت است و دیگری در بارسلونا بازی می کند!
زمانی یوهان کرایف، استادش به او گفته بود:
تا زمانی که توپ طلا را به دست آوری، با تو کار خواهم کرد!
و هریس بالاخره به توپ طلا چنگ زد. او برای قدردانی، 4 توپ طلا سفارش داد:
من می خواستم به دلیل تمام حمایتی که از من داشتند، کپی جایزه را به آنها بدهم. من چهار نسخه از توپ طلا سفارش دادم. یکی برای بارسلونا (که در موزه باشگاه نگه داری می شود)، یکی برای زسکا صوفیه، یکی برای رئیس کاتالونیا، جوردی پویول و دیگری برای رئیس جمهور بلغارستان، ژلیو ژلف! ممکن است عجیب به نظر برسد، اما دو نفر آخر به ترتیب مردم کاتالان و بلغارستان بودند و بنابراین برای من کاملاً طبیعی به نظر می رسید که از آنها تشکر کنم. شخص دیگری که به او بسیار مدیونم ، یوهان کرایف است که به من اعتماد داشت و از من حمایت کرد.
هریس و توپ طلا
یک سال بعد و در حوالی 30 سالگی، پایان هریستو استویچکوف، پس از اختلافاتی که با کادرفنی برایش به وجود آمد. بارسلونا را به مقصد ایتالیا و پارما ترک کرد. انتخابی که به گفته خود استویچکوف، اشتباه بزرگی بود و زمانی که سال 1996 سر بابی رابسون به عنوان سرمربی، پای به نیوکمپ گذاشت، همزممان با خرید رونالدو، خوان گاسپارت، نایب رئیس بارسلونا او را هم به باشگاه بازگرداند. استویچکوف بت هواداران بارسلونا بود و بازگشت او گرچه در 31 سالگی، اما با استقبال بسیاری مواجه شد. دو سال حضور مجدد او در بارسلونا، با افتخارات زیاد داخلی و اروپایی همراه بود. پس از درگیری شدید با لویی فن خال در سال 1997، استویچکوف که رفتارهای مرد سرسخت هلندی را تاب نمی آورد، در سال 1998 بارسلونا را ترک کرد.
دوران استویچکوف در بارسلونا و آن تیم رویایی اوایل دهه 90 پربار بود. خاطرات او هرگز از یاد هواداران بارسلونا پاک نمی شود. نه پای چپ جادویی او، نه نبوغش و نه حتی درگیری ها و پرخاشگری های همیشگی اش. او راه محبوب شدن را بلد بود، چه زمانی که در مورد جدال با رئال مادرید می گفت و اذعان داشت که برای رویارویی با مادرید همیشه آماده است، چون بی عدالتی های گذشته او را هم آزرده خاطر کرده بود. یک بار قبل از اردوی بلغارستان، پیش از جام جهانی 94 یک هوادار نوجوان را از کمپ تمرینی بلغارستان بیرون انداخت، چون پیراهن رئال مادرید را پوشیده بود! او با این کار بت هواداران بارسلونا شد. هریس آن سالها و تیم کرایف را به این شکل تمجدید می کند:
برای من آن تیم رویایی، بهترین تیم تاریخ بود.
او در جای دیگری در مورد آن تیم بارسلونا و تشکر از همقطاران سابقش می گوید:
بدیهی است که یوهان کرایف رهبر کل پروژه بود، اما هنگامی که من وارد اتاق می شدم، رهبر رختکن خوزه رامون الکسانکو ، کاپیتان بزرگ بود. بعد از آن کومان، باکرو و زوبی زارتا.. همه آنها باتجربه بودند. رهبران دیگری نیز وجود داشتند، چیکی بگیریستاین رهبر خنده ها بود. خولیو سالیناس، رهبر وقت هدر دادن در شرط بندی بود! و لادروپ رهبر مشروب ها! به یاد دارم که بعد از امتحان کردن آنها ، همیشه به پیشخدمت می گفت: این یکی خوب نیست، دیگری بیاورید!
همه آنها در زمان حضورم در بارسلونا به من کمک کردند.
چیکی بگیریستاین همبازی او در بارسلونا می گوید:
در تاریخ فوتبال انواع مختلفی از رقبا وجود دارند و هرکدام ردپایی از خود برجای گذاشته اند. اما چنین استعدادی با چنین شخصیتی هرگز در یک نفر جمع نشده است.
هریس، همیشه و همه جا از کسانی که به او در بارسلونا کمک کردند، قدردانی می کند و همیشه می گوید: هیچوقت آن سالها را فراموش نمی کنم. بهترین سال های زندگی من، آن سالها بودند.
هریستو استویچکوف