نیما امینآره این داستان خاطره مشترک رو باهات موافقم
یه وقتایی حافظه ام به نفع روحیه ام عمل میکنه و هر چی فکر میکنم خاطرات رفقای فوت کرده ام رو یادم نمیاد
گاها اون رفقام کلا از یادم میرن.
اگه یادم بیان قشنگ دو سه روز از خورد و خوراک میفتم کما اینکه اولین خبری که ازشون شنیدم ترکیدم از ناراحتی.
از اون لحظات گُه دنیا که آدم گریه اش نمیگیره و ناراحتیش میزنه به ضربان و فشار خون و ... .