قبلا چندین بار دربارهی اخلاق در فوتبال همین جا نوشتهام . اخلاق را نمیتوان واژهای به معنایی خاص تعریف کرد یا در شکلی خاص به کار برد . اخلاق تعاریف بسیار دارد و امکانِ استفاده در هر رفتار اجتماعی ، ورزشی ، مدیریتی ، باشگاهی ، هواداری وجود دارد . در باب اجتماعی و مدیریتی که باید متخصصان حرف بزنند و من بیسواد از تحلیل و تشریح این دو . اما در بابِ فوتبالی را میتوان گفت که باشگاه ورزشی - فارغ از نام فرهنگی - چیزهایی را باید داشته باشد تا باشگاه باشد . چیزهایی که بسیاریشان میتواند با پول حل شود . اما چیزهایی میماند که پول و سرمایه نمیتواند کاری کند . چون در درون آدمهاست . در تفکرشان و تربیتشان ، در آموختههاشان ، و در بازخوردشان از جامعه .
از هوادار بسیار نوشتهاند و اخلاقِ هواداری .به یاد ندارم آن زمان که برای برخی بازیها به استادیوم رفته باشم ( حالا چه به دلیل هواداری یا دیدن فوتبال در دورهی نوجوانی و چه سالها بعدتر به دلیلِ شغلی و دیدن فوتبال از زوایای دیگر ) و چیزهای نامربوطی را مانند این روزگار شنیده باشم . رکیکترین شعار آن دوره شیر سماوری بود که حواله داور میشد . اما سالهاست از جو استادیم هراس دارم . نه اینکه واژههای ناهنجار را نشناسم . یا نشنیده باشم یا حتی بلد نباشم ! اما اینکه در تعدادِ عجیبی ، دهانِ فحاشگری میبینی که لغتنامهی فحاشی و هتاکی را با خود حمل میکنند کمی هراسناک است . تعصب پشت خیلی چیزها هست . یکی هم فوتبال . برخی برایش میمیرند ، واقعی ، اما آنجا برایت عجیب است که میدانی استفاده از این تعداد واژهی جنسی در زندگی روزمره کمتر اتفاق میافتد . یا لااقل جماعتی به صدای بلند همزمان مادر و خواهر و خانوادهی کسی را مورد مرحمت قرار نمیدهند . اما در ورزشگاه همان آدمهای اتوکشیده در کنار آدمهایی از قشرهای مختلف جامعه که با یک وحدت وجودی بینظیر ، خواهر و مادر کسی را صدا میکنند و نمیفهمند شاید خواهر و مادر همان شخص همان لحظه با خواهر و مادرِ خودش در حال مکالمه باشد یا همدیگر را بشناسند یا دوستی با هم داشته باشند . همسایه نزدیک یا دور شما باشند . در شهر یا روستای شما زندگی میکنند . در کشور شما هستند . روی این زمین زندگی میکنند . شاید ، شاید ، نمیدانم ، شاید ، آدمی که در ورزشگاه فحش میدهد یا همراه فحاش است و با شنیدن فحشها در دلش قند آب میشود و با ریتم شعار هتاکگانه ضرب میگیرد در بازخورد این دشنام به خانوادهی خودش همانقدر خوشحال است ؟ یا اینکه تفاوتی ندارد . مثل خونبس یکی قربانی میکنیم تا از طرف دشمن یکی را کشته باشیم .
در دو تیم تهرانی پیشکسوتانش بیشتر به چشم میآیند تا تیمهای دیگر . حالا به دلیل مرکزنشینی این دو تیم یا هواداری پرطرفدارش یا پروپاگاندایی که همیشه دور این دو تیم میچرخد و دیگر تیمها سهم کمتری دارند . بازیکنش هم ، بازیکن فعلی یا پیشینش . در آنجا هم میبینی که فوتبالیست فعلی یا سابق یا برخی پیشکسوتان ، خون هواداریشان بیش از تخصصشان میجوشد . هتاکی ، توهین ، تهمت ، رجزخوانیهای غیر فوتبالی ، تحقیر ، گاهی هم زیر لبی فحش و بسیاری از رفتارهایی که گاهی بینِ هوادار اصطلاحا تیفوسی ، کمتر میبینی . بازیکن یا پیشکسوت رسما پرچم به دست میگیرد و مثل یه بوقچی یا لیدر ، هواداران خودی یا رقیب را تهییج میکند و بازار ناسزا و توهین و تهمت را رهبری میکند . کری میخواند ، چیزی از باشگاه یا تیم متبوعش یا بازیکن موردعلاقهاش را بر سر حریف میکوبد . یا برعکس به چیزی از باشگاه یا تیم رقیبش خرده میگیرد و دستمایه تحقیر و توهین . غافل از اینکه باشگاه و تیمِ دلخواهش هم دست کمی از تیم حریف ندارد . واژهها مصرف میشوند بدون اینکه بفهمند هر واژهای بار معنایی بسیاری برای تحرک یا سکونِ جامعه یا بخشی از جامعه را بر دوش میکشند . واژهها از سخیفترین دشنامها (1) آغاز میشود تا واژههایی از جمله : نژاد ، رنگ پوست ، محل زندگی ، شغل ، زبان یا گویش ، شیوه لباس پوشیدن ، رنگ مورد علاقه و تیم مورد علاقه را شامل میشود . پیشکسوت میداند که برخی به او نگاه میکنند ، تقدیسش میکنند ، حرفها و کردارش را الگوی خود قرار میدهند ، پیشرفت خود را در یاد گرفتن شیوهی زندگی و رفتار او دنبال میکنند . با این وجود گاهی ، برخی حرفها ، از دهان آدمهایی تراوش میکند که جز تحیر نمیتوان واکنشی را در برخورد آن داشت .
فضای مجازی در سرزمین ما پیشتر از زمانش رسید . مثل اتومبیل که هنوز بعد از ورودش به ایران ( تاریخ دقیق ورود نخستین خودرو به ایران زیاد مشخص نیست اما به نقل از جعفر شهری (نویسنده و پژوهنده تاریخ تهران) اولین بار در آذرماه سال ۱۲۷۹ خورشیدی طی سفر مظفرالدین شاه به اروپا بود که دو اتومبیل با دو شوفر فرانسوی راهی ایران شد. این نخستین جفت اتومبیل از نوع رنو بودند و از فرانسه خریداری شده بودند.) (2) ، داریم بر سر شوفرها فریاد میکشیم که بین خطوط رانندگی کن یا سرعتت را بلد باش یا روی خط عابر پیاده اتراق نکن . جامعهی مجازی در فضای مجازی هویت ندارد انگار . حتی با نام و اعتبارِ واقعی . به فضای مجازی که میرسیم محیط ورزشگاه به خاطرمان میآید و خیل هوادار ، که میشود فحش داد و دیگران همراهمان کنند و از فلفل و دمپایی و جاروی مادر برای تنبیه پسر بد و احیانا دختر بدش خبری نیست و میشود راحت همهی ارکان یک انسان را هدف قرار داد و بووووم . تمام ...
* * * * * * * * * * * *
باشگاه چیست ؟ مدیریت کیست ؟ باشگاهداری کدام است ؟ اصلا فوتبال چیست ؟ همهی اینها حالا تبدیل شدهاند به وسیلهای برای حمله کردن . واژهها چیستند ؟ مادر ، خواهر ، خانواده ، اصالت ، شهرنشینی یا روستایی نشینی ، پایتخت زندگی کردن یا شهرستان بودن ، فارس و ترک و کرد و لر و شمالی و جنوبی و شرقی و غربی ، ... فقط واژههایی هستند برای تحقیر و توهین . هر روز داریم یک قدم به پسرفتِ خودمان کمک میکنیم . به آدمهایی که جز تحقیر دیگران یا توهین به هر آنچه نمیپسندیم تبدیل میشویم ، به ماشینهایی که جز تکثیر واژههای سخیف و رنجاندن دیگران و ایجاد نفرت عمومی و ایجاد جدال ، هنر دیگری نداریم . بازخورد همهی اینها همینجا خواهد بود . مزرعهای که در حال کاشت آن هستیم را باید روزی درو کنیم . و از این مزرعه چه عایدمان خواهد شد ؟ جز ، هیچ ؟؟؟؟
(1) سخیفترین واژه در دایره لغات و فرهنگ فحش ! به واژههایی گفته میشود که نشانهگیری دقیق دارند و اهداف را به بهترین شکل از پای در میآورند !!
(2) برگرفته از سایت اقتصاد نیوز و مقالهای از علیرضا احمدی؛ کارشناس ارشد ایرانشناسی https://www.eghtesadnews.com/%D8%A8%...