مطلب ارسالی کاربران
زندگی های دیروز و زندگی های امروز_بخش هشتم
سلام...
من سعید هستم و با بخش هشتم از موضوع زندگی های دیروز و زندگی های امروز در خدمتتون...
همانطور که در بخشهای قبلی گفتم سوای اینکه فیلمها و سریالهایی که با موضوعاتی که در موردشون صحبت شد ساخته میشد و البته ساخته میشن و اینکه خود ما به این دست موضوعات اجازه دادیم و میدیم که با ما چکار کنن،صحبت از نوع تربیت والدین در قبال فرزندان هم شد...
در اصل بحث ما این بود جدای از آموزش راه و رسم به فرزندان توسط والدین که خب قطعا هر خانواده ای سطح آموزشش نسبت به هر خانواده ای دیگه متفاوت بود،به این نکته هم اشاره کردیم که زحمت تشکیل شخصیت یک نفر کاملا گردن والدین نیست و خود اون نفر هم درصدی رو از زحمت ساخت شخصیتش باید متحمل بشه...که به نظر من در بهترین حالت نصف،نصفه...۵۰ درصد خانواده و ۵۰ درصد خود فرد... بخشی رو که خود شخص باید برای ساخت شخصیتش بهش بپردازه میتونه تجربیات دیگران باشه،آزمون و خطا باشه،و درک از محیط پیرامون باشه...
اکثر اونایی که در دهه ی ۶۰ بدنیا اومدن خاطرشون هست که کودکی شیرین و خوبی داشتیم...از دوران مدرسه بگیر تا بازی تو کوچه با بچه های محل و خوراکی های که میخوردیم و رفتن به خوونه اقوام و مسافرت...نه اینکه الان هیچ کدوم از اینا برای بچه ها نباشه...نه...اما هم سن و سالای من میدونن که واقعا یه حال و هوای دیگه ی داشت اون موقع ها...چرا؟!...چون اولا یکی دوسال بود که از انقلاب گذشته بود و دوران جنگ بود و از اینها گذشته فضا هر چی که بود اما عقاید و افکار اکثریت جامعه تقریبا نزدیک به هم بود...کارگر ساده و مدیر و مسئول مملکت دنبال ساختن یک جامعه ی بهتر بودن...چه افکاری و چه رفتاری...
بگذریم...
اون موقع که ما بچه بودیم بازیهای ما بیشتر بازیهای تحرکی بود...مثل فوتبال،قایم باشک،خر یا پلیس،هفت سنگ،وسطی،زوو،الک دولک....البته یه بازی هم بود که کبودیاش تا مدتها روی تن و بدنمون میموند....کمربند بازی
اگر اینا نبود بازیهای فکری بود...مثل انواع بازیهای رومیزی مثل منچ،روپولی،فکر و بکر،پرواز و تجارت،کارت ماشین و فوتبال و هواپیما...
یه سری بازیهای کاغذی هم بود که خب باید خودمون زحمت ساختشو میکشیدیم...مثل همون اسم و فامیل،نقطه بازی،حدس کلمه،ساخت نمکدون،بادبادک...
ما اون موقع ها بچه بودیم...گذشت و گذشت و گذشت تا اینکه چند سالی هست اکثرمون ازدواج کردیم و بچه دار شدیم...یعنی شدیم پدر و مادر
پدر و مادرای امروز،بچگیهای خوبی داشتند(البته اکثرا)،اما.........
اما پدر و مادرای امروز انگاری یادشون رفته واقعا چه چیزای باعث رشد و شکوفایه ذهنی و جسمی بچه های دیروز میشد...
ما بازی میکردیم...بازی میکردیم و یاد میگرفتیم...که تحرک داشته باشیم...که بهم کمک کنیم...هم فکری کنیم...همدیگرو حمایت کنیم...قبول مسئولیت کنیم و تاوان اشتباهاتمونو بدیم...حتی تو خیلی از بازیها معلومات عمومی خودمونو بالا میبردیم...
پدر و مادرای امروز...بچه ها و همکلاسیها و هم بازی های دیروز...دوستان...عزیزان...۲۰ درصد بزرگ کردن بچه مسائل مالیه...۸۰ درصدش اموزش صحیح راه و رسم زندگیه...
چه بسیار والدینی که قبل از اینکه مدارس تعطیل بشه بچه هاشونو میرسوندن مدرسه(که تا اینجاش اصلا اشکالی نداره)و کیف بچه رو هم حمل میکردن(اینجاش پر از اشکاله)...
اون کیف،کیف مدرسه ی اون بچه ست...جزو دارای های اون بچه ست...چرا با حمل کیفش بار مسولیت رو از روی دوشش برمیداریم؟!!...بعد چطور انتظار داریم که در آینده که بزرگ شد بتونه از پس مشکلات و مسولیتش بربیاد؟!!...وقتی نمیزاریم که وزن کیف رو تحمل کنه چطور انتظار داریم که سنگینی خیلی از مسائلی که در آینده انتظارشو میکشن رو بتونه تحمل کنه و مثلا معتاد نشه،خلافکار نشه،دست به جنایت نزنه،زندگی زناشوییش از هم نپاشه و خیلی چیزای دیگه...
.
.
.
تا زمانی که به فکر خودمون نباشیم و دلمون بحال خودمون نسوزه و نفهمیم که کجای کاریم،نباید توقع داشته باشیم که بتونیم حتی به فکر فرزندانمون باشیم و بتونیم دلسوزیشونو بکنیم...
در بخش بعد به مواردی مشابه اشاره میکنم...
تا بخش بعد...مرسی که هستین