3 مدافع در عقب ترکیب ایده آل اوله گونار سولسشر نیست اما ابزاری مهم برای بازی های بزرگ است.
مربی شیاطین سرخ بارها در مواقع حساس از این سیستم استفاده کرده است.
|
بار ها دیده ایم که واکنش طرفدار ها به این سیستم منفی است. آن ها از بازی دفاعی بَدشان می آید. "باز هم بازی با پنج مدافع" شخصا در سایت طرفداری با این گونه کامنت های منفی مواجه شده ام. اما واقعیت چیست؟ آیا این سیستم کارساز است؟
واقعیت این است سیستم های 5 دفاعه و 3 دفاعه در اصل یکی هستند... اهمیت در شرح وظایف وینگ بک ها است. اگر آن ها عقب باشند و دفاع کنند، شما با 5 مدافع بازی می کنید.
اما اگر به جلو بروند، نفوذ و پرس کنند در واقع نه تنها شما با 3 مدافع بازی می کنید بلکه بسیار تهاجمی هستید. طولی نمیکشد تا در این مقاله فلسفه سولسشر را متوجه شوید...
شیاطین سرخ بازی مقابل لیورپول را اینگونه شروع کردند.
به طور واضح مشاهده می کنید که 3 مدافع در عقب حضور دارند. آرون وان بیساکا و اشلی یانگ بالاتر هستند.
واضح تر ببینید(عکس زیر)
تصویر زیر بازی مقابل چلسی در استفورد بریج است. به موقعیت آرون وان بیساکا نگاه کنید که در هنگام ضربه دروازه چلسی جلو آمده است و آماده پرس کواچیچ است.
تصویر زیر موقعیت وینگ بک های یونایتد هنگام مالکیت است. به موقعیت وان بیساکا و ولیامز توجه کنید.
وان بیساکا با فرد در یک خط و جلوتر از نمانیا ماتیچ است. برندون ویلیامز کاملا به جلو آمده است.
همانطور که بالاتر توضیح دادم بازی با 3 مدافع سیستم مورد علاقه اوله نیست اما با توجه به مصدومیت بازیکنانش مجبور به استفاده از آن شد.
سیستم مورد علاقه وی در ابتدای فصل این گونه بود. به گیف مهم زیر توجه کنید.
همانطور که مشاهده کردید آنتونی مارسیال به عقب می آمد و به عنوان یک فالس ناین بازی می کرد و مارکوس رشفورد جای او را در نوک خط حمله پر می کرد.
چند مثال میزنم برای درک هرچه بهتر این موضوع(گیف های زیر)
یا همینطور برای رشفورد:
الیته که اگر هافبکی مانند پول پوگبا داشته باشد میتوانید از فرار وینگر ها به بهترین شکل استفاده کنید(گیف زیر)
اما اوضاع با مصدومیت پوگبا و مارسیال کاملا عوض شد. رشفورد به نوک خط حمله منتقل شد و از او خواسته شد که به عنوان فالس ناین(نقش مارسیال) بازی کند. پشت به دروازه بازی کردن کیفیت رشفورد را پایین آورد و همینطور جای خالی او در چپ احساس شد. سولسر از ترکیب پریرا/لینگارد/جیمز و ماتای 32 ساله استفاده کرد اما هیچ کدام نتوانستند کیفیت بالایی نشان دهند و نتایج بد یونایتد از راه رسید. آن ها بدون پوگبا نمی توانستند خطر های جدی ایجاد کنند و نبود خلاقیت به نتایج مقابل تیم های میانه جدولی ضربه بزرگی وارد کرد.
در مقابل لیورپول آماده این فصل اما اوله دست به تغییر زد و برای اولین بار از سیستم 3 دفاعه استفاده کرد. اشلی یانگ و وان بیساکا جلو آمدند و فولبک های لیورپول را پرس کردند تا مانع از نفوذ های خطرناک آن ها شوند.(ترکیب را در عکس های اول متن قرار دادم)
این کار جواب داد و یونایتد در حال پیروزی بود که یک غفلت منجر به گل آدام لالانا شد اما بهرحال با در نظر گرفتن شرایط یونایتد در آن مقطع متوجه می شوید که نتیجه خوبی بدست آمد و سیستم 3 دفاعه تا حد زیادی توجه اوله را جلب کرد...
بعد از آن بازی و با برگشت آنتونی مارسیال مقابل پارتیزان آن ها دوباره به سیستم 4231 روی آوردند. اما با مصدومیت مهره کلیدی منچستر در آن مقطع یعنی اسکات مکتومنی، سولسر مجدد مجبور به بازی 3دفاعه شد. این بار مقابل شفیلد یونایتد...
بر خلاف انتظارات نتیجه اصلا خوب نبود. اوله از ترکیب 434 استفاده کرد اما نبود یک پست 10 و بازی کردن فرد و پریرا در میانه میدان مانع از مالکیت و حفظ توپ یونایتد شد.
در آن بازی مخصوصا در زمانی که نتیجه 2-0 بود، وینگ بک های یونایتد به عقب آمدند و نتوانستند نفوذ کنند...(گیف زیر)
(هرچند یونایتد بعد از یک ساعت اوضاع را تغییر داد و به بازی برگشت...)
هنوز در ترکیب یونایتد یک مشکل بزرگ وجود داشت. نبود یک پست 10 خلاق. سولسشر با کمی تغییر تاکتیکی و الهام گرفتن از لیورپول تغییر مثبتی ایجاد کرد...
او بجای دنیل جیمز از گرینوود و ماتا استفاده کرد. بدلیل چپ پا بودن گرینوود و ماتا برخلاف جیمز، آن ها می توانستند به وسط بیایند(بقول معروف CUT INSIDE کنند). این کار به وان بیساکا فضای زیادی در سمت راست داد و باعث پیشرفت او در کار های هجومی شد.
همینطور این موقعیت که آندریاس پریرا نتوانست از آن استفاده کند...
با اضافه شدن برونو فرناندز خلاقیت زیادی به خط هافبک اضافه شد. اما رشفورد در بازی FA CUP مقابل ولوز مصدوم شد و بار دیگر معادلات بهم ریخت...
دنیل جیمز به سمت چپ رفت اما نمی توانست شرح وظایفی که اوله از او میخواست(وظایف مشابه رشفورد) را پیاده کند... اوله بار دیگر مجبور به استفاده از سیستم 3 دفاعه شد.
در این مقطع و مقابل کلوپ بروژ(بازی رفت) لوک شاو نقش مهمی داشت. اوله از او در سمت چپ استفاده کرد اما به عنوان یکی از 3 مدافع.
این کار قابلیت نفوذ و اضافه شدن انفجاری به حمله را به او داد.(وینگر بروژ ویلیامز را به عنوان وینگ بک مارک می کند و به شاو فضا می دهد)
همانطور که مشاهده کردید لوک شاو به عنوان یک فولبک سرعت خوبی دارد و پا به توپ است به همین دلیل توانست از فضای ایجاد شده استفاده کند.
در بازی مقابل کلوب پروژ(بازی رفت) موقعیت مارسیال گاها با نفوذ شاو به این گونه بود.
اما در این بازی هم مانند بازی مقابل شفیلد نبود یک پست 10 خودش را نشان داد و یونایتد نتوانست به نتیجه ای بهتر از تساوی دست یابد.
موقیت مارسیال با توجه به نفوذ شاو
مزیت این ترکیب(3412)این است که بسیار منعطف است و میتواند در مواقعی به شکل همان 4231 مورد علاقه اوله تبدیل شود. به گیف زیر توجه کنید. اگر شاو به حمله اضافه شود، ویلیامز به عقب می آید و جای او را پر میکند و شکلی از 4231 بوجود می آید.
با انجام این کار، همه در نقش هایی که به آن ها عادت کرده اند(در سیستم4231) باقی می مانند و احتمال اشتباه بازیکنان کم می شود.
اگر چه در بازی مقابل چلسی در fa cup اشتباهات زیادی از طرف برندون ویلیامز در نبود شاو رخ داد...
بطور کلی با این سیستم یونایتد می تواند بهترین ترکیب را در مقابل تیم های بزرگ داشته باشد.
در میانه میدان میتوان از پوگبا_ماتیچ_برونو استفاده کرد. وینگ بک ها می توانند به حمله اضافه شوند و فولبک های حریف را پرس کنند(مانند بازی با لیورپول). در سمت راست نیازی به پریرا/لینگارد نیست و در سمت چپ می توان از رشفورد/مارسیال استفاده کرد.
حتی در صورت خستگی یا مصدومیت برونو، خرید جدید منچستر یونایتد یعنی دونی فن ده بیک می تواند در پست 10 هنرنمایی کند. باید منتظر ماند و دید که آیا اوله گونار سولسشر دوباره از این سیستم استفاده می کند یا خیر...
پایان.