یوونتوس می خواهد هر طور شده در اروپا سوپرباشگاه باشد و لیگ قهرمانان را بالای سر ببرد و به بیش از 2 دهه ناکامی در این تورنمنت پایان بدهد. حداقل آندره آ آنیلی با اخراج ساری و مصاحبه اش این را فریاد زد و برای همه این مساله را روشن کرد که اسکودتو دیگر هدف اصلی این تیم نیست:
قهرمانی در اروپا دیگر برای ما رویا نیست؛ بلکه یک هدف است.
اما این نفرات با پیرلو توانایی این کار را دارند؟ زمانی که تابستان گذشته به مکس الگری گفته شد باید یوونتوس را ترک کند، او خیلی واضح گفت این ترکیب یوونتوس به یک انقلاب نیاز دارد. منظور الگری این بود که بعضی از بازیکنان باید باشگاه را ترک کنند و چهره های جدید و با انگیزه ای وارد شوند تا مثل یک مرداب راکد نباشد. پس از 5 فصل حضور موفقیت آمیز در یوونتوس، الگری این نیاز را بیش از هر کس دیگری می دید.
جذب کریستیانو رونالدو کار بزرگی در جهت تبدیل شدن به یک سوپرباشگاه مانند رئال مادرید و بارسلونا در دهه اخیر بود. اگر یوونتوس با مکس الگری در آن دو فینال 2015 و 2017 پیروز شده بود، بیانکونری همان سوپرباشگاهی بود که همه انتظار داشتند. جذب کریستیانو رونالدو نشان داد یوونتوس دیگر نمی خواهد فقط قهرمان ایتالیا باشد. آنها چیزهای بسیار بیشتری می خواهند.
مشکل موفقیت این است که هیچکس نسخه قطعی و درستی از آن ندارد و بعضی ها معتقدند آن حس یکپارچگی و اتحاد در یوونتوس وجود نداشت. بر کسی پوشیده نیست که پاول ندود و فابیو پاراتیچی باعث اخراج مکس الگری شدند و آندره آ آنیلی هرگز با ایده جذب ساری متقاعد نشده بود. این اختلاف نظرها به سود هیچکس نبود و عوامل مثبت یوونتوس در این فصل بیش از آنکه از قبل طراحی شده باشد، بر پایه اتفاقات بود. مثلا پاراتیچی تمام تلاشش را برای فروش دیبالا در تابستان گذشته به کار بست و او امسال بهترین بازیکن سری آ لقب گرفت. بازیکنان ملال آوری مانند گونزالو هیگواین و بلیز ماتویدی در تیم ماندند و در سوی مقابل ماریو مانژوکیچ و امره جان جدا شدند. این در حالی بود که آرون رمزی و آدرین رابیو آخرین ورژن از لیست بلندی بودند که یوونتوس فقط به دلیل آزاد بودن، آنها را جذب کرد.
چرا باشگاه یوونتوس باید مائوریتزیو ساری را بیاورد که به سبک خاصی از فوتبال معروف است و بعد به او بازیکنانی مناسب آن سبک ندهد؟ همه می دانستند ساری فقط یک سبک را بازی خواهد کرد و آن پاس های سرعتی و تکضرب با مالکیت بالا است. فارغ از اینکه رویکرد ساری در فوتبال درست است یا غلط، مدیران او را انتخاب کردند و بازیکن مناسب او را نخریدند. پائولو دیبالا و رودریگو بنتانکور به خاطر ذات فوتبالشان، زیر نظر ساری درخشش بسیار بالاتری نسبت به قبل داشتند اما فوتبال ساری فقط و فقط بر پایه به حرکت در آوردن سریع توپ است. اگر بازیکنان نتوانند این کار را انجام دهند، تیم او ملال آور و کسل کننده و به طور دردناکی قابل پیش بینی می شود؛ همانطور که در چلسی هم دیدیم. تیم ها خیلی راحت می فهمند که باید کمی عقب بنشینند و راه نفوذ از کناره ها را ببندند. در فینال کوپا ایتالیا، ناپولی دقیقا همین کار را کرد.
برخلاف ناپولیِ ساری، همیشه ضعف یوونتوسِ ساری مشهود بود. دو نمایش مقابل لیون باز هم همه چیز را بیشتر نمایان کرد. حتی در بدترین شرایط بازی، بیانکونری همچنان پاس های کند چند متری می داد و منتظر معجزه بود. بازیکنان هرگز نتوانستند دفاع حریف را تحت فشار واقعی قرار دهند و این دقیقا برخلاف خواسته آنیلی برای تبدیل شدن به یک سوپرباشگاه بود.
ادعاهایی وجود دارد که ساری حمایت بخشی از بازیکنان در رختکن را به خاطر اشتباهات خودش از دست داده بود. در همین حین، همه در ذهن خودشان مرور می کنند که یوونتوس واقعا موقع انتخاب ساری چه چیزی در ذهن داشت؟ آنها می خواستند در اروپا سوپرباشگاه باشند اما با مربیای که به زمان نیاز دارد تا تیم خاص خودش را بسازد؛ مخصوصا زمانی که -همانطور که الگری هشدار داده بود- ترکیب تیم به انقلاب نیاز داشت و هرگز چنین چیزی پیش نیامد. پاراتیچی و دستیارانش هرگز فکر نکرده بودند خصوصیات ساری چه چیزهایی است؟ نقطه ضعف و قوت او چیست؟ و چگونه باید برای موفقیت او کار کنند؟
در سوی مقابل، بازیکنان یوونتوس به طور واضح در اکثر مواقع فقط منتظر بودند "این نیز بگذرد" و واقعا فکر نمی کردند این شرایط برای تیم کارساز باشد. همین مساله را در چلسی هم دیدیم؛ ستاره هایی که فقط وقت می گذارندند و منتظر اخراج مربی بودند زیرا همیشه اخراج مربی آسان تر از تغییر نیمی از ترکیب تیم است.
ساری موفقیت در لیگ قهرمانان و کسب اسکودتو را یک رویا می دانست؛ نه حداقل انتظارات. این کاملا خلاف خواسته های آندره آ آنیلی و هواداران بود که به بهترین تیم اروپا تبدیل شوند. آندره آ پیرلو تجربه بسیار بالایی به عنوان بازیکن در قهرمانی لیگ قهرمانان دارد. او بخشی از میلانی بود که زمانی در اروپا سوپرباشگاه شد. او می داند که قهرمانی در لیگ قهرمانان حالا در یوونتوس یک نیاز و هدف است؛ نه رویا. او کاملا درک خواهد کرد که انتظارات از چیزی که ساری انجام داد، بسیار بالاتر است؛ مخصوصا که او بخشی از یوونتوسی بود که سال 2015 به فینال برلین رفت. او اول از همه این ها درک می کند.
پیرلو و ساری تفاوت های زیادی دارند. پیرلو یک انتخاب مارکت پسند بود و هیچ سنخیتی با ساری ندارد. ساری مردی با وسواس تاکتیکی بود که مدام سیگار می کشید، خرافاتی بود و خیلی قسم می خورد! نه یک سوپراستار سابق که تیشرت های با نام او هنوز هم پرفروش است. پیرلو می تواند بازیکنان را به راه درست بازگرداند اما همچنان این تردید وجود دارد که او از نظر تاکتیکی چه برنامه ای دارد. این یک حقیقت آزاردهنده است که آمدن او به تیم اصلی بدون حتی یک تجربه مربیگری در زمین و تنها 10 روز پس از امضای قرارداد با تیم زیر 23 سال، کاملا ناخواسته و تصادفی بود. پیرلو ممکن است جواب بدهد یا ندهد اما سوالات مهمی در این میان باقی است:
مدیران یوونتوس برای تبدیل شدن به یک سوپرباشگاه در اروپا، به اندازه کافی خوب عمل کرده اند؟
کیفیت ترکیب یوونتوس به اندازه سطح توقعات بالاست؟
بودجه یوونتوس برای خرید در مارکت به اندازه یک سوپرباشگاه است؟
فقط این را می دانیم که نه با کونته، نه با الگری و نه با ساری، یوونتوس بهترین ترکیب اروپا را نداشت که بخواهیم مربیان را در قهرمان نکردن بهترین تیم تورنمنت، مقصر اصلی بدانیم.