پردهی اول: اسپانیا ۱۴ می ۱۹۹۴ - هفتهی آخر لالیگا
دپورتیوو لاکرونیا در برابر والنسیا
بارسلونا در برابر سویا
پیش از آغاز بازی ها، دپورتیوو در صدر و بارسلونا مترصد لغزش تیم شگفتی ساز گالیچیا بود. بارسلونای یوهان کرایوف کاری را که باید انجام میداد، به سرانجام رساند. با شکست ۵ بر ۲ سویا با دو گل از ستویچکو و سه گل دیگر از روماریو، لادروپ و باکرو که در برابر گل های سیمونه و شوکر از سویا به ثمر رساندند، تا برد و قهرمانی احتمالی را برای کاتالان ها به ارمغان بیاورند.
در نبرد سرنوشت ساز دیگر، بازی در اوج حساسیت به پیش میرفت. آنگاه در دقایق انتهایی ضربهی پنالتی برای دپورتیوو بدست می آید. میرسلاو دوکیچ پس از آنکه دقایقی قبل، دوناتو پنالتی زن اول دپورتیوو جایش را به آلفردو سانتالنو داده بود، می رفت تا با بثمر رساندن پنالتی نام خود را در تاریخ باشگاهش جاودانه کند. داور با سوت خود اجازهی نواخت ضربهی پنالتی را به دوکیچ میدهد. میرسلاو به بدترین شکل ممکن توپ را به سمت دروازه هدایت میکند و در برابر خوزه گونزالس دروازه بان والنسیا در آن شب فرشتهی شادی آور کاتالان ها می شود، با مهار پنالتی دوکیچ. چهار دقیقه بعد از آن داور سوت پایان بازی را به صدا در می آورد.
دوکیچ به روی زمین میافتد و هواداری خشمگین با تمام سرعت به او نزدیک می شود، که ناگهان دو تن از مسوولان حراست مانع از صدمه رساندن آن هوادار به میرسلاو می شوند. میرسلاو در میان خیل عظیم هوادارن خشمگین دپورتیو که به میان زمین هجوم آورده اند به سمت رختکن می رود. بعضی ها به او دلداری می دهند و بعضی ها به او طعنه و ناسزا میگویند. دپورتیوو با امتیاز برابر ۵۶ ( ۲ امتیاز برای هر برد) و تنها بر حسب تفاضل گل قهرمانی لالیگا را به بارسلونای کرایوف تقدیم می کند.
پردهی دوم: اسپانیا ١٩ می ۲۰۰۰ - هفتهی آخر لالیگا
دپوتیوو لاکرونیا در برابر اسپانیول
بارسلونا در برابر سلتاویگو
در آن فصل رئال مادرید کار را با جان توشاک ولزی به عنوان سرمربی آغاز کرده بود آنها برای تقویت خط دفاع میشل سالگادو و هلگر را به برنابئو آورده بودن همچنین استیو مک منمن و نیکولا آنلکا را به ترتیب از لیورپول و آرسنال خریده بودند. بارسلونا هم فصل را با تئوریسین هلندی خود، لویی فنخال و ستاره های بنامی چون؛ فیگو، کلایورت، انریکه، برادران لادروپ و همچنین پپ گواردیولا آغاز کرد.
تیم های اسپانیایی در آن فصل از رقابت های قهرمانان اروپا موفق ظاهر شدند و برای اولین بار در تاریخ سه تیم از چهار مدعی در مرحله نیمه نهایی را باشگاه های یک کشور تشکیل داده بودند. دو غول اسپانیایی بعلاوه والنسیا - والنسیا توانست در نیمه نهایی بارسلونا را شکست دهد و حریف رئال مادرید در فینال شود. در پایان آن فصل از رقابت های لیگ قهرمانان اروپا، رئال مادرید با شکست ۳ بر صفر والنسیا فاتح اروپا برای بار هشتم شد.
علی رغم این توفیق ها در لالیگا اما روزگار برای این دو غول اسپانیا به خوشی نمی گذشت. رئال در میانهی راه و پس کسب نتایج ناامید کننده جان توشاک را برکنار و ویسنته دلبوسکه را جایگزین کرد آنها در انتهای فصل لالیگا را در رتبهی پنجم به پایان رساندند حتی پایین تر از ساراگوسا.
بارسلونا تا هفتهی پایانی راه را با فنخال ادامه دادند. در حالیکه همچون شش سال پیش برای قهرمانی باید ابتدا خود پیروز می شدند و منتظر شکست دپورتیوو می ماندند. بارسلونا اما در برابر سلتاویگو ۲-۲ متوقف شد.
همه چیز در انتهای آن فصل آماده شده بود تا دپورتیوو به رهبری خاویر ایرورتا معجزهای را رقم بزند!
مردان شایستهی گالیچیا در آن سال عملکرد فوق العادهی را به ثبت رسانده بودند. در بازی سرنوشت ساز برابر اسپانیول این بار دوناتو در همان ابتدای بازی و در دقیقهی ۳ دروازهی حریف را گشود تا هوادارن دپورتیوو شاهد کابوس دیگری نباشند. در ادامه ماکای گل دوم را به ثمر رساند تا خیال گالیچیایی ها از برد و قهرمانی راحت شود.
در آن سال تیم ایرورتا با ستاره هایی چون؛ والرون، ژالمینیا، ویکتور، مائورو سیلوا، پاندیانی، نورالدین نایبت، فران، روی ماکای، دیگو تریستان، لیونل اسکالونی و ... توانستند بهترین عملکرد یک تیم در لالگیا از سال ۱۹۹۵ و از زمانی که برای هر برد ۳ امتیاز درنظر گرفته میشد را ثبت کنند. آنها با ۶۹ امتیاز به قهرمانی رسیدند که پیش آنها هیچگاه تیمی به این حد از امتیاز نرسیده بود. اما همگان از معجزه سخن میگفتند از ضعف بارسا در دفاع از تزلزل و عدم ثبات رئال مادرید. کسی به شایستگی مردان گالیچیا اذعان نمیکرد. همگان از کسب ضعیف ترین نتایج رئال مادرید از سال ۱۹۸۵ می گفتند و از ۱۲ شکست بارسلونا. قهرمانی دپورتیوو مترادف شده بود با معجزه مترادف با شکست رقیبان نه برد خود آنها.
وقتی یک تیم معمولی باشی، فرقی ندارد اگر با هدر رفتن ضربهی پنالتی بازیکنت قهرمانی فصل را تقدیم رقیبت کنی، کسی حواسش به تو نیست. همه از رقیبت که برنده شده می گویند. وقتی معمولی باشی فرقی ندارد اگر ۶ سال بعد بالاتر از همان رقیب بتوانی قهرمانی کشورت را در هفتهی آخر بدست آوری باز هم بیشتر حواس ها به رقیبت هست که از تو باخته! توی معمولی هیچ وقت مورد توجه قرار نمی گیری! کسی به کاری که توی معمولی انجام دادی هرچقدر هم سخت و موفقیت آمیز، توجه نمیکند. همه از ناکامی حریف مهم تر از تو می گویند. برد تو تبدیل می شود به باخت حریف. تو نبردی تنها حریفت باخته!
حتی اگر دوسال بعد بتوانی با بردن رقیب دیگر قهرمانی دیگری بدست آوری، باز هم آنقدر که شایسته ات هست مورد توجه قرار نمی گیری همه از اشتباهات رقیبت می گویند نه از لیاقت تو! چون تو معمولی هستی، کسی قبول نمی کند که معمولی ها بتوانند برنده باشند. رقیبت باخته اما تو را برنده نمی دانند - فقط رقیبت باخته!
پردهی سوم: اسپانیا ۶ مارس ۲۰۰۲ - فینال صدمین کوپا دل ری - سانتیاگو برنابئو
دپورتیوو لاکرونیا ۲-۱ رئال مادرید
میپردازیم به این دیدار، اما نه! برد یک تیم معمولی چه اهمیتی دارید؟ باخت رئال مادرید کهکشانی در کوپا دل ری هم آنچنان اهمیتی ندارید زیرا آنها فاتح اروپا شدند. آنهم برای نهمین بار در تاریخ خود - سه قهرمانی آخر در پنج سال اخیر. بی هیچ حرف بیشتری از قهرمانی این تیم معمولی می رویم به ...
پردهی چهارم: اسپانیا ۷ آپریل ۲۰۰۴ - یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان اروپا - جدال برگشت
میلان بازی رفت را در سن سیرو با نتیجهی ۴ بر ۱ پیروز شده بود. تیم بزرگ میلان مدافع عنوان قهرمانی اروپا، آنها که در انتهای فصل و در نبردی دراماتیک توانستند بر رم غلبه و فاتح اسکودتو شوند، اما در آن شب اتفاقات ناگواری برای آنها به ثبت رسید، اتفاقاتی که حتی خوشبین ترینِ آدم ها هم آن را تصور نمی کردند، هیچ کس جز خود گالیچیایی ها.
آنها که برای اثبات بزرگی خود در اسپانیا هر چه که باید، بدست آورده بودند. فاتح لالیگا و کوپا دل ری در فاصلهی تنها دو سال.
اما هنوز هم فقط یک تیم معمولی بودند. آن دیدار برای دپورتیوو حکم بازی دو سر باخت داشت. اگر می باختند خب اتفاق مهمی صورت نگرفته و اگر می بردند همه از معجزه و شکست میلان بزرگ سخن به میان می آوردند.
هیچ کس جز خود دپورتیوویی ها به بزرگی آنها ایمان نداشت و در نهایت هم همان شد! دپورتیوو ۴ بر صفر میلان بزرگ را شکست داد اما باز هم فقط میلان بود که بازنده بحساب می آمد،و برد دپورتیوو به حاشیه کشیده شد. دپورتیوو توانست در همان نیمهی اول کار میلان بزرگ را تمام کند، با سه گل از پاندیانی، والرون و لوکه. نیمهی اول را اگر درس حمله به سبک دپورتیوو بخوانیم، نیمه دوم را باید آموزش دفاع توسط دپورتیوو یاد کنیم. در نهایت هم فران در دقیقهی ۷۵ تیر آخر را به پیکرهی میلان بزرگ شلیک کرد.
اما فردای آن شب باز هم حرف های تکراری باز هم تیتر های معجزه و باور نکردنی! انگار که دنیا نمی خواهد بزرگی تو را بپذیرد. شاید هم تو فقط یک تیم معمولی بودی و آن اتفاقات هم چیزی جز معجزه نبودند؟
حتی اگر در رقابت های اروپایی بین هموطنان خود بهترین عملکرد را داشته باشی و در جمع بزرگان آبروداری کنی، آنهم با شکست دادن مدافع عنوان قهرمانی، باز هم کسی به قدرتت اعتراف نمی کند. همه می گویند "وای چه معجزهای" وجود تو، قدرت تو برای کسی مهم نیست چون تو معمولی هستی. اوایل سعی داری که با این تفکر مقابله کنی - کار درست هم همین است - اما رفته رفته کم میاوری تو تنها هستی و هرکاری از دستت برمی آمد انجام دادی. ولی کسی تو را، قدرت تو را باور نکرد. کم کم به انزوا می روی به نحوی که خودت هم باورت می شود تو فقط یک تیم معمولی بودی و کارهایی که انجام دادی چیزی جز معجزه نبودند. از آن پس دست آورد های تورا کسی بررسی نمیکند رکورد های تو فراموش می شود. شاید چند تصویر و جمله از تو در لابلای خاطرات خاک خوردهی ذهن ها باقی بماند. و سال ها بعد وقتی به زوال میروی و سقوط میکنی، می شود سوژهی کسانی چون من(نویسندهی متن) که دربارهی تو متن مینویسند. اندکی دربارهی تو تحقیق می کنند تا نوشته هایشان دور از واقعیت نباشد، اما بعد از اتمام نوشته یا هر کار دیگرشان تورا فراموش می کنند. ماهیت ماجرا فرقی نمی کند، تو همچنان همان تیم معمولی باقی خواهی ماند. آنقدر معمولی که بود و نبودت حس نمی شود.
پردهی آخر: اسپانیا ٢٠ جولای ۲۰۲۰ - هفتهی پایانی لالیگای دو
دپورتیوو لاکرونیا در برابر فوئن لابرادا
برخلاف بیست سال پیش سرنوشت دپورتیوو حال دست خودشان نبود. آنها برای بقا در لالیگای دو! باید حریف خود را شکست می دادند و امیدوار به شکست آلباسته در برابر تیم صعود کردهی کادیز باشند. اما مهمان ناخواندهی این فصل از رقابت های فوتبال همهی امیدهای گالیچیایی ها را برباد داد. تست کرونای هفت بازیکن از حریف آنها مثبت اعلام شد و دیدار آنها برخلاف سایر مسابقات به تعویق افتاد. در سوی دیگر اما آلباسته توانست با یک گل کادیز را شکست دهد و همین نتیجه کافی بود تا تیم معمولی بدون انجام بازی آخر خود به دستهی سوم سقوط کند.
وقتی باور کنی که معمولی هستی محکوم میشوی به بی انگیزگی، به تلاش نکردن، پسرفت کردن ...
عاشقان یونایتد و میلان دنبال کنند.