ولادیمیر پوتین در کنار کار سیاسیاش باید کالجی سیاسی هم تأسیس کند و فوتوفن ماندن در قدرت را به علاقهمندان این رشته در جهان آموزش دهد. میتوان رفتار پوتین را مکتوب کرد و نامش را گذاشت: «خودآموز ماندن در قدرت» یا «دانشنامۀ ماندگاری در قدرت». او مانند استادبزرگ شطرنج وقتی همه تصور میکنند مات شده، با یک حرکت به همه کیش میدهد، بازی را میبرد و زمینۀ بردهای بعدیاش را هم میچیند. البته علاوه بر تصمیمات بزرگ و مهرهچینی در عالم سیاست، تکتک جملات او نیز حسابشده است.
این روزها همهپرسی تاریخی مهمی در روسیه برگزار میشود. مختصر بگویم که قرار است ۲۰۶ تغییر در قانوناساسی روسیه اعمال شود و مردم باید به این تغییرات رأی دهند. این تغییرات اغلب جذاب و مفید است و در تدوینشان تلاش شده ذائقه و نیاز روزِ مردم روسیه لحاظ شود. این تغییرات مانند یک مِنوی متنوع و جذاب با بوفهای گشوده با انواع پیشغذاها و پسغذاهاست... منتها کنار این ۲۰۶ تغییر جذاب یک نکتۀ حاشیهای و کوچولو هم لحاظ شده و آن این است که تمام دورههای زمامداری پوتین صفر میشود، یعنی انگار تا به حال او هیچ مقامی نداشته و میتواند مانند دولتمردی تازهوارد از اول نامزد ریاستجمهوری شود. این یعنی در ۲۰۲۴ که دوران ریاستش تمام میشود (پس از ۲۴ سال که در قدرت است)، دوباره میتواند نامزد ریاستجمهوری شود، البته طبعاً در دور بعدی آن، یعنی ۲۰۳۰ هم میتواند نامزد شود. میرود تا ۲۰۳۶ در قدرت بماند.
این تغییرات در قانوناساسی پیشتر به تأیید نهادهای حکومت رسیده و فقط مانده که مردم به آن رأی مثبت دهند. این تغییرات به صورت «بسته» ارائه میشود و نمیتوان مفاد آن را تکتک قبول یا رد کرد. رأی مثبت به معنای تأیید همۀ مفاد آن است؛ از جمله آن تغییر کوچک و ناچیزی که به ماندگاری پوتین در قدرت تا ۲۰۳۶ میانجامد.
بازگردم به اینکه گفتم تکتک جملات پوتین دقیق و ماهرانه است. شب برگزاری رفراندوم در مصاحبهای تلویزیونی حاضر شد و پس از بالیدن به دولت خود به دلیل شکست دادن کرونا، حرفهای جذاب فراوان زد. از جمله گفت افرادی که حقوق بالاتر از شش هزار یورو میگیرند، دو درصد بیشتر باید مالیات دهند و این مالیات فقط خرج درمان کودکان بیمار میشود. چنین ایدۀ انساندوستانهای حتی به فکر مادر ترزا هم نمیرسید.
جشن سالانۀ پیروزی در جنگ جهانی دوم که به دلیل کرونا برگزار نشده بود، درست پیش از شروع رفراندوم برگزار شد تا شعارهای میهنپرستانه به اوج برسد... صدای رژۀ نظامیان و زنجیر تانکها بر سنگفرش میدان مسکو میتواند حتی خون جهانگردان را هم به غلیان درآورد و آنها را هم به هوس اندازد در رفراندوم شرکت کنند ــ چه رسد به خود روسها. در تلویزیون مردم از ضرورت شرکت در رفراندوم صحبت میکنند: «من رأی میدم، چون فقط یک رهبری قوی میتونه به مردم کمک کنه مثل الان بر بحران غلبه کنند و کرونا رو شکست بدن»... «من در رأیگیری شرکت میکنم چون میخوام کشورم ثبات داشته باشه. چون نه خودم، نه بچههام و نه نوههام میخوایم دوباره مثل دوران دهۀ نود زندگی کنیم.» شهر هم پر است از تبلیغ رفراندوم.
در کتابچههای راهنمای رفراندوم در سرفصلها چیزی دربارۀ ماندگاری پوتین ننوشته، فقط در جزئیات و در حواشی به آن اشاره شده است. اما کسانی هم هستند که در این باره صریح حرفشان را میزنند، مانند سرگئی سوبیانین، شهردار مسکو که دربارۀ ضرورت شرکت در رفراندوم میگوید: «ما یک کشور عادی نیستیم. همسایگانی داریم که گاهی افکار خوبی دربارۀ ما ندارند... و در این کشور اگر رئیسجمهوری داشته باشیم که دیگر نتواند در انتخابات شرکت کند، به معنای بیثباتی و بلاتکلیفی است.» البته آقای سوبیانین پست و مقامش را مدیون پوتین است که در ۲۰۰۵ او را به عنوان رئیس دفتر ریاستجمهوری منصوب کرد.
منتقدان میگویند اینکه برای رئیسجمهور وقت قاعدهای استثنایی وارد قانوناساسی شود، «اصلاح قانوناساسی» نیست، «اسقاط قانوناساسی» است. اما منتقدان راه به جایی نخواهند برد، نه به این دلیل که زور پوتین زیاد است (که هست)، بلکه به این دلیل که اکثریت هموطنانشان اهمیتی به این انتقادات نمیدهند و علاقهای به ارزشها و معیارهای دموکراتیک ندارند. وقتی کسی روسیۀ زمینگیر را از خاک بلند کرده، پرستیژ ملی را بالا برده و وضع اقتصادی را به خوبی ارتقا داده، دلیلی برای اعتراض وجود ندارد ــ طبعاً همۀ این کارها را هم فقط و فقط یک نفر میتوانست و میتواند و خواهد توانست!
تصویر پیوست: با پوتین تا ۲۰۳۶!
مهدی تدینی