اختصاصی طرفداری- فرهاد مجیدی با قبول هدایت استقلال، چالش برانگیزترین تصمیم دوران حرفهای خود را گرفت. خیلی چالش برانگیزتر از تمام تصمیمات فوتبالیاش. فرهاد به جنگ خودش رفته است. جنگ با نسخهای بیرحمتر که برخلاف سابق، هواداران استقلال از دل و جان نمیتوانند همیشه و چشم بسته کمک حالش باشند.
در روزی که استقلال میتوانست با شکست فولاد پایههای حکومت پرسپولیس در صدر جدول را حداقل اندکی بلرزاند، شکست توام با اخراج و حاشیه، هواداران استقلال را به سیاه چاله ناامیدی کشاند. سیاه چالهای که روزی با استراماچونی تا مرز خروجش هم پیش رفتند، اما با فراق مرد ایتالیایی در لبه آن معلق ماندند. فرهاد برای کمک رفت ولی حالا خودش هم معلق از لبه این چاله در حال دست و پا زدن است.
دو اخراج پرحاشیه، درست یا غلط، حالا سپر دفاعی کادر فنی استقلال در روزهای شکست و افول شده است. در روزی که آبیپوشان باید خودشان را بیشتر از داوران آنالیز کنند، استوریهای اینستاگرامی سرابی شده است برای هواداران استقلال در روزهای تشنگی موفقیت.
هیاهوی فرهاد، نمک روی زخم
مهمترین قسمت بازی فولاد و استقلال آن اخراجهای پرحاشیه بود. اعتراض به اخراج امر طبیعی است. نمیشود با پتک به جان سرمربی استقلال افتاد که چرا دندان روی جگرش نگذاشته است. اما این قاب که وریا غفوری به جای کنترل بازیکنان دو دستی فرهاد مجیدی را در وسط زمین بچسبد میتواند محل مناقشه با سرمربی تیم باشد. این شاید جرقه اخراج دوم در انبار باروت بازیکنان استقلال بود. جایی که فرهاد به جای اعتراض عادی این ور و آن ور زمین را یکی کرد، چه توقعی از کنترل اعصاب بازیکنان داخل زمین باید داشت؟ کادر فنی به جای آن که پانسمان زخم اخراج باشد روی آن نمک پاشید. دست آخر سکانسهای عصبانیت فرهاد مجیدی از جایگاه هواداران به یادگار ماند و این پرسش که آیا سرمربی واقعاً به بلوغ فکری یک رهبر رسیده است؟
نبود هافبک نفوذی و اتکای بیش از حد به مهدی قائدی
این شاید بزرگترین نیاز استقلال در روزهای فعلی و جدیترین خواسته آنها در فصل نقل و انتقالات باشد. وجود مهرههای هجومی نظیر دیاباته، مطهری و قائدی نیاز به یک هافبک تغذیه کننده و رونده را بیش از پیش محسوس میکند. در روزگاری شاید پاتوسی و جپاروف این وظیفه را تا حدودی اجرا میکردند اما در حال حاضر رضاوند و تا حدودی کریمی نمیتوانند چیزی بیشتر از دست و پا زدن در کارهای هجومی به نمایش بگذارند. نتیجه این فقدان میشود آن که استفاده از سرعت و تکنیک مهدی قائدی یکی از اولویتهای اصلی قرار بگیرد. اگرمانند دربی برگشت روز قائدی باشد میتواند مدافعان جان سختی نظیر کنعانی زادگان را هم از دور خارج کند. اما روزهایی مانند همین بازی با فولاد وجود دارد که مهاجم بوشهری هیچ دریبل موفقی را به ثبت نرساند و دست آخر ارسلان مطهری هم کاملاً از دور خارج شود. فراموش نکنیم که تیمها رفته رفته پادزهر مهدی قائدی را پیدا میکنند. نه به صورت کامل، اما تا حدودی صابر حردانی توانست با سرعت و جنگندگی خود جلوی عرض اندام مهدی قائدی را بگیرد.
سیستم دفاعی مجیدی؛ معجونی از تزلزل و یک تقلید سطحی
دفاع استقلال برابر فولاد همان چیزی بود که جواد نکونام میخواست. فرهاد مجیدی مهرههای دفاعی خود را جلوتر از همیشه نگه داشت و به همین خاطر دیدن صحنههایی که سید حسین حسینی حتی در نقش یک مدافع میانی بازیسازی کند تکراری شده بود. تمایل رو به جلوی استقلال در روز ناهماهنگی مهره ها، لقمه آمادهای برای بازیکنان فولاد بود. جایی که آنها با ارسالهای بلند در عمق حسابی سیاوش یزدانی و عارف غلامی را به چالش کشیدند.
استقلال در بازیهای تدارکاتی پیش از شروع لیگ بارها جلو افتاد و کامبک خورد. بازی با فولاد هم از این قاعده مستثنی نبود. فولادیها به خوبی از ناهماهنگی مدافعان استقلال به خصوص در نبردهای هوایی استفاده کردند. یک تیرک و یک گل این را میرساند که آسمان استقلال ناامنتر از همیشه به نظر میرسد، جایی که فرشاد احمدزاده کوتاه قامت هم میتواند در آن جولان دهد.
استفاده از مدافعان کناری به عنوان پیستونهای هجومی، حسابی دست رقبا را برای تاخت و تاز از جناحین باز کرده است. فاصله ایجاد شده ناشی از این خلا بین پیستونها و مدافعان میانی باعث میشود بازیکنان تکنیکی نظیر حسن بیت سعید و فرشاد احمدزاده بیشتر از همیشه بتوانند توپ را در نیمه حریف بگردانند و اگر کمی زیرک باشند از چپ و راست موقعیت سازی کنند. شاید در حملهها دست فرهاد برای یورش از جناحین باز باشد، اما در دفاع این تزلزل بیشتر از همیشه به چشم میآید، خصوصاً آن که سه دفاع میانی روزهای خوبی را سپری نمیکنند.
مشکل فرهاد مجیدی، تمایل شدید به استراماچونی بودن است. اگر که سالهاست سیستم سه دفاعه به خوبی استراماچونی نتوانسته در ایران پیدا بشود، لابد یک دلیل دارد و آن هم نبود دانش و صدالبته تجربه کافی مربیان پیشین است. نتایج نسبتاً خوب مجیدی در اوایل کار با این سیستم امید کاذبی را برای هواداران استقلال ایجاد کرد، اما اینها صرفاً پسماندهای تیم تاکتیکی استراماچونی بود. پیاده کردن سیستم سه دفاعه برای یک مربی جوان که اولین تجربههای خود را خصوصاً با یک تیم بزرگ میگذارند میتواند به یک خودکشی تدریجی بیانجامد. مرد ایتالیایی فکر همه جای سیستم خود را کرده بود. هم در دفاع حرفهای زیادی برای گفتن داشت و هم در حمله یکی از زهردارترین استقلالهای فصول گذشته را به نمایش گذاشت. اما فعلاً نتیجه تقلید سطحی کادرفنی فعلی چیزی جز درماندن از دفاع و بازماندن در حمله نیست.
ترکش های پس از اخراج
استقلال بعد از ده نفره شدن و حتی نه نفره شدن، به جای آن که از مهرههای سرعتی و صدالبته تکنیکی خود بهره بگیرد، در بیبرنامهترین حالت ممکن تنها چشم به ارسالهای بلند سیاوش یزدانی از خط دفاعی بسته بود. بازیسازی از یک سوم دفاعی و قدر دانستن سرعت و تکنیک مهدی قائدی میتوانست برابر مدافعان نهچندان مستحکم و سرعتی فولاد یک پادزهر باشد. اما در نهایت این مثلث هجومی آبیها بود که دائم در حال نبرد هوایی و توپهای بعدی آن بودند. یکی از مهمترین موضوعات استقلال فرهاد مجیدی سوار نبودن عناصر هجومی به بازی است، اگر هم در بازیهایی عکس این قضیه ثابت شده، مطمئناً همیشگی نبوده و از یک جایی به بعد، تیم فرهاد توپ و میدان را به حریف واگذار میکند. طبیعی است در چنین شرایطی گلهای دقایق آخری کابوس استقلالیها شود.
فرهاد مجیدی و کادر فنی؛ تنهای تنهای تنها!
پرواضح است که همان قدر سرمربی مهم است دستیاران همه فن حریف هم برای موفقیت از نان شب هم واجب تر هستند. اما فعلاً که نان شب استقلال با جدایی لکیچ و عملکرد ضعیف ستیاران آجر شده است. از طرفی ساقهای خسته و مصدومیتهای طولانی بازیکنان استقلال پیکان انتقادات را سمت علی ربانی نشانه گرفته است. در این شرایط میماند و یک مجید نامجو مطلق که به عنوان یک دستیار نمیتواند نقش ناجی برای مرد سابق شماره 7 پوشان و استقلال باشد.
فرهاد مجیدی بین خودش و استراماچونی بودن معلق شده است. محبوب آبیها که سالها در فرنگ علم فوتبال تحصیل کرد حالا به تمام داشتههایش پشت پا زده است و چیزی جز دست و پا زدن در اندیشههای استراماچونی برای او باقی نمانده است. فرهاد مجیدی تنها یک رقیب در راه موفقیت دارد. نه وزیر، نه دستهای پشت برده و نه هیچ چیز دیگر. تنها یک رقیب که بهتر است نام و نشانش را از آینه بپرسد.