اختصاصی طرفداری- محمد نصرتی، مدافع سابق تیم ملی کشورمان و باشگاه پرسپولیس در برنامه حریم خصوصی چهره ها مقابل دوربین طرفداری قرار گرفته است. با مدافع بلند قامت سابق تیم ملی در خصوص گلش به بحرین در مقدماتی جام جهانی 2006، دوران حضورش در لیگ برتر خلیج فارس و وضعیت گل ریحان البرز گفتگویی انجام شد.
گفتگوی سامان خدایی با محمد نصرتی را در زیر می خوانید:
در ابتدا اگر سلام و صحبتی با مخاطبان طرفداری دارید، بفرمایید...
خدمت شما، همکاران عزیزتان و مخاطبین عزیز رسانه طرفداری سلام عرض می کنم. امیدوارم همیشه شاد و سلامت و به دور از هر گونه بیماری و مشکلاتی از قبیل کرونا باشید. امیدوارم هرچه زودتر این ویروس ریشه کن شود و به زندگی عادی برگردیم.
در حال حاضر در ابتدای ماه خرداد هستیم. می دانید برای چه این روز را برای مصاحبه با شما انتخاب کردیم؟
مطمئن نیستم ولی فکر می کنم منظورتان همان بازی 18 خرداد مقدماتی جام جهانی است که توانستیم بلیت حضور در جام جهانی را دریافت کنیم.
بله، شما خلبان تیم ملی در بازی با بحرین بودید که با پرواز خود تیم ملی را به جام جهانی 2006 آلمان هدایت کردید. از حال و هوای آن روزها بگویید.
در آن برهه اگر به خاطر داشته باشید، اکثر بازیکنان تیم ملی لژیونرها بودند و در لیگ های معتبر اروپایی بازی می کردند. به عنوان مثال می توانم نام علی دایی، مهدی مهدوی کیا، جواد نکونام، فریدون زندی، وحید هاشمیان و... را نام ببرم. فقط فکر می کنم دو الی سه بازیکن بودند که در لیگ ایران بازی می کردند که من ، آقای گل محمدی و آقای میرزاپور در آن دسته بودیم. در آن زمان بازیکن جوانی بودم که 22 یا 23 سال سن داشتم. آقای برانکو در آن زمان که سرمربی تیم ملی بود، مدافعان چپ زیادی را امتحان کرد که در نهایت ایشان از من استفاده کردند. هر چند که در آن زمان در پست دفاع مرکزی مورد استفاده قرار می گرفتم. یادم می آید که انتقادات زیادی به من و برانکو وارد می شد ولی خدا را شکر توانستم جواب این انتقادات را به خوبی بدهم و با تلاش بچه ها، دعای خیر مردم و در کل تلاش مجموعه تیم توانستیم در بازی با بحرین پیروز شویم. این در حالی بود که در دوره قبل در مقابل همین تیم بحرین نتوانسته بودیم به جام جهانی صعود کنیم. با وجود این که بازی حواشی زیادی مانند حضور پرچم عربستان در ورزشگاه و... داشت ولی مسابقه حساسی بود. رئیس جمهور وقت نیز در استادیوم حضور داشتند. به هر حال خواست خدا بود که در آن بازی گلزنی کنم و این انتقاداتی که از من می شد از بین رفت و فکر می کنم آن روز یک بازی خاطره انگیز برای من، بازیکنان و مردم ایران بود.
راحت ترین صعود ایران به جام جهانی در آن سال رقم خورد. فکر کنم در آن سال به خاطر همان انتقاداتی که از شما می شد، عادل فردوسی پور پس از گل تان گفت که چه کسی هم گل زده است.
بله، دقیقا همین طور بود زیرا کسی توقع نداشت اولا یک مدافع گل بزند. در ثانی مدافعی که با انتقادات زیادی مواجه بود این گل را زد. به هر حال با خواست خدا و تلاش بچه ها موفق شدیم که در آن بازی پیروز شویم. فکر می کنم دومین تیم دنیا بودیم که توانستیم جواز حضور در جالم جهانی 2006 را دریافت کنیم که اولین تیم همان آلمان میزبان بود. در واقع یک بازی قبل از اتمام مسابقات مقدماتی جام جهانی، ما صعود کرده بودیم.
قبلا طی مصاحبه ای گفته بودید که شب قبل از بازی با بحرین در خواب دیده اید که گل زده اید.
شما میدانید که چه تیم مهمان و چه تیم میزبان باشید، روز قبل از مسابقه در استادیوم اصلی تمرین می کنید. ما نیز روز قبل از بازی با بحرین در استادیوم آزادی تمرین کردیم. می دانید که روز قبل از بازی، تمرینات سبک بوده و بیشتر روی ضربات ایستگاهی تمرین می شود. یادم می آید که روی ارسال های جناحین، من با عطش خاصی تمرین می کردم. ارسال هایی که توسط آقایان مهدوی کیا و زندی انجام می شد بسیار خوب بودند و من توپ ها را به گل تبدیل می کردم. حتی یادم می آید، آقای دایی به شوخی به من گفت که محمد گل ها را برای بازی فردا نگهدار. من نیز گفتم فردا ان شا الله گل خواهم زد. یادم می آید در آن زمان روزنامه ایران ورزشی از تیتر "خوب، بد ، زشت" استفاده کرده بود. این بدین معنی بود که محمد نصرتی یک سری روزها بسیار خوب و فوق العاده ظاهر می شود ولی گاهی اوقات اشتباهاتی بچه گانه مرتکب می شود که آن نیز به دلیل سن پایینم بود چرا که در آن زمان جوان ترین بازیکن تیم بودم. به هر حال با همه انتقادات، بازی با بحرین فرا رسید. شب قبل از بازی برای شام همه در هتل استقلال بودیم. من پیش ایمان مبعلی نشسته بودم که او برای حفظ روحیه به من گفته بود که مطمئنم فردا گل می زنی. آخر همان شب نیز خانواده ام برای دیدار به هتل آمدند که بردار کوچکترم پیش من آمد و به جای بوسیدن گونه ها، پیشانی ام را بوسید و گفت داداش ان شا الله فردا با همین پیشانی گل می زنی. در نهایت همه مسائل باعث شدند که من یک تلقین و تصویرسازی برای خود داشته باشم. شب قبل بازی خواب دیدم که همه با هم خوشحالیم و کنار یکدیگر می دویم که آقای هاشمیان صبح بازی به من گفت احتمالا شام زیاد خورده ای که این خواب را دیده ای!
یادتان می آید پس از آن گل اولین بازیکنی که خوشحالی کرد که بود؟
فکر می کنم آقایان کریمی، ستار زارع، مهدوی کیا و نکونام چون روی کرنر هم جلو آمده بودند، 4 نفری به یک باره سمتم آمدند.
قبل از گل نیز یک ضربه سر به تیرک زده بودید.
در ابتدای بازی این اتفاق رخ داد. در دقیقه 5 بود که آقای نکونام سانتر کرد که ضربه سر من به تیرک برخورد که پس از آن ضربه آه و افسوس عجیبی در دلم شکل گرفت و به خودم گفتم که دیگر این شانس نصیبم نخواهد شد.
این گل به مردم ایران بسیار چسبید. می خواهم بدانم حساس ترین و مهم ترین گل شما همین بوده است؟
قطعا برای من همین گل حساس ترین بوده است. هم گل صعود به جام جهانی بود و هم بحرین را شکست دادیم؛ تیمی که قبل از بازی حواشی زیادی ایجاد کرده بود و چندتا از بازیکنان آن ها به زبان فارسی مسلط بودند. این بازی برای برخی از بازیکنان مانند علی دایی، علی کریمی، جواد نکونام و مهدی مهدوی کیا حساسیت بیشتری داشت زیرا آن ها در دوره قبلی که مقابل بحرین حذف شدیم، بازی کرده بودند. آن ها حتی حاضر بودند در تمام بازی ها شکست بخوریم ولی این بازی را ببرند. حتی دیدید که رئیس جمهور وقت نیز در آن بازی حضور داشت. با همه این تفاسیر می توان گفت که آن گلم، حساس ترین گل بوده است.
پس از آن گل کدام یک از گل های خود را به عنوان بهترین گل انتخاب می کنید؟
البته من کلا بازیکنی بودم که گل نمی زدم و شاید 5 یا 6 گل در کارنامه ام داشته باشم. یک گل به عمان در جام ملت های آسیا 2004 زدم که شاید اگر آن گل را نمی زدم، تیم ملی در بازی های مقدماتی حذف می شد. دو گل از عمان عقب بودیم. من پایه گذار گل اول بودم و گل دوم را نیز خودم به ثمر رساندم. در آن مسابقات می توانستیم به فینال نیز برسیم که در بازی با چین داور کمی بی انصافی کرد که بازی به پنالتی کشیده شد که همان چیپ آقای گل محمدی در همان بازی شکل گرفت.
آن موقع میگفتند که رابطه شما با برانکو ایوانکوویچ اینقدر خوب بوده که گفته میشد محمد نصرتی پسر برانکو است. همینطور می گفتند که برانکو محمد نصرتی را به دفاع چپ آورده است که فیکس بازی کند چون دفاع وسط یحیی گل محمدی و رحمان رضایی بودند.
نه اتفاقاً من زمانی که برانکو به تیم ملی آمد تمام پستهای دفاعی و یکی دو پست در هافبک دفاعی هم بازی کردم. خیلیها را برای دفاع چپ تست کردند ولی جواب نگرفتند. منم اول که به تیم ملی آمدم در بازی های آسیایی بوسان اول دفاع راست و وسط بودم. دفاع چپهای ما خیلی عملکردشان خوب نبود، برانکو هم با توجه به شناختی که از من در تمرینات داشت، از من در دفاع چپ استفاده میکرد. تازه من این پست را دوست نداشتم. جام جهانی هم قرار بود دفاع مرکزی بازی کنم. من و آقای رحمان رضایی دفاع مرکزی بودیم، حسین کعبی دفاع راست و ستار زارع دفاع چپ بود. که متاسفانه دو روز قبل از بازی با مکزیک، رباط صلیبی ستار زارع پاره شد و من به اجبار به دفاع چپ رفتم. میتوانستم در دفاع چپ بازی نکنم و کس دیگری باز یکند، ولی واقعیت این است که خودم اصلاً دوست نداشتم در دفاع چپ بازی کنم. دوست داشتم در دفاع میانی بازی کنم ولی با توجه به شرایطی که به وجود آمد و آقای دادکان و همایون شاهرخی هم جلسه گذاشتند که دفاع چپ بازی کنم. من هم قبول کردم واگرنه میتوانستم در پست خودم بازی کنم و چه بسا پیشنهادات بهتر و عملکرد بهتری هم داشته باشم. چون من راست پا بودم و دفاع چپ بازی کردن یک مقدار از عملکرد من کم میکرد.
این که میگفتند محمد نصرتی پسر برانکو است. واقعاً صحت داشت؟
اکثر بازیکنان آن زمان لژیونر بودند و اگر میخواستند انتقادی بکنند از من و آقای میرزاپور میکردند. رحمان در پروجا، حسین کعبی در امارات، علی کریمی در بایرن مونیخ، مهدوی کیا در هامبورگ و هاشمیان در بوخوم بودند. همه این ور و آن ور بودند و فقط ما دو نفر بودیم. منم پیشنهاد داشتم قبل از جام جهانی ولی به بعد از آن موکول کردم. مثلاً اف سی زوریخ سوئیس، اف سی بازل و ماینتس من را میخواستند ولی گفتم بگذار در جام جهانی یک عملکرد خوب داشته باشم تا بهترین تیم را انتخاب کنم. آقای محمودرضا فاضلی که مدیربرنامه تمام بازیکنان بود هم شاهد هستند ولی میگویم متاسفانه وقتی که به دفاع چپ رفتم عملکردم پایین آمد و نتوانستم شرایط خوبی داشته باشم. بعد از آن به امارات رفتم. دیواری کوتاه تر از محمد نصرتی برای انتقادات نبود.البته نه تنها در دوره آقای برانکو. حتی یک مدت میگفتند من خواهر زادهی آقای دادکان هستم.
الان که چهارده سال از آن جام جهانی گذشته است شاید بشود اتفاقات آن زمان را بازگو کرد. تیمی که خیلی پرستاره بود. شاید پرستارهترین تیم ملی تاریخ ما بود ولی خیلی حاشیه داشت و به جنجال کشیده شد. چه اتفاقات در جام جهانی افتاد؟ واقعاً در تیم باند بازی بود؟
ببینید به آن معنی که باند بازی باشد نه، ولی واقعیت این است که در اردوی فردریش هافن آلمان، یک سری از بازیکنان ما آمدند کمپ کردند ولی تیمی که سه چهار تا بازیکن مثل صبا باتری داشت بازیکنانش نظیر آقای گل محمدی و آقای بختیاری زاده و آقای دایی دیر به تیم اضافه شدند. از آن طرف هم مهدوی کیا، علی کریمی از مچ پا و هاشمیان هم از ناحیه کمر مصدوم بودند. متاسفانه مصدومیت باعث شد هم دیرتر اضافه شوند هم به آن تمرینات خوب و سنگینی که در کمپ فوق العاده سوئیس انجام دادیم نرسند و باعث شد که شرایط فیزیکی و جسمانیشان نسبت به مواقعی که بودیم ایدهآل نباشد. خود آقای دایی هم مصدومیتهای جزئی داشتند و درگیر جام باشگاههای آسیا بودند. همهی اینها باعث شد که تیم ما شرایط خوبی نداشته باشد. متاسفانه ما جلوی مکزیک گل بد خوردیم و باعث شد شیرازه ما از هم بپاشد. ما وقتی که یک-یک شدیم به بازی مسلط شده بودیم، دو سه تا موقعیت داشتیم که دروازهبان آنها فوق العاده سیو کرد. مثلاً ضربه سری که آقای هاشمیان زد. از طرفی هم واقعاً خبرنگاران و گزارشگران تلویزیون خیلی مردم را نسبت به تیم متوقع کرده بودند چون همانطور که گفته بودید تیم پرستارهای بود و همه توقع داشتند به راحتی صعود کنیم. مثلاً من یادم است میگفتند ما مکزیک را میبریم، با پرتغال مساوی میکنیم و آنگولا هم که عین آب خوردن میبریم. متاسفانه این گونه نشد. یک سری مشکلات هم بین آقای علی آبادی و دادکان در فدراسیون و سازمان ورزش که آن زمان هنوز وزارت وزرش نشده بود وجود داشت. این ها هم مضاف بر این شد که آن آرامش از ما گرفته شد.
پس یعنی حواشی و جنجالی بین بازیکنان، یارکشی آنها و دلخوری که بینشان باشد وجود نداشت؟
نه بالاخره بعد از این که شما بازی را میبازی حواشی به وجود میآیند. آن بازی خیلی فشار به آقای دایی آوردند، مثلاً میگفتند که شیشه مغازهاش را توی همین تهران شکستند ولی این که اختلاف خیلی واضح باشد وجود نداشت و من به شخصه ندیدم اما اختلاف سلیقه و نظر بود.
پس اختلاف سلیقه و نظر علاوه بر این که در فدراسیون و رسانهها بود، در بازیکنان هم بود.
من فکر میکنم این آرامش وقتی که در فدراسیون نبود این موضوع به تیم تصدی پیدا کرد. آقای دادکان در آن برهه با آقای علی آبادی کلنجار میرفتند. چون آن موقع آقای بکن باوئر که رئیس فدراسیون آلمان بودند با آقای دادکان رابطه نزدیک و صمیمانهای داشتند و این باعث شد به آقای علی آبادی بر بخورد.
بعد از رفتن برانکو ایوانکوویچ از تیم ملی، شما یک مصاحبه کردید که من دیگر در دفاع چپ تیم ملی بازی نمیکنم. درست است؟
من گفتم خدمتتان، نمیگویم که فداکاری کردم اما میتوانستم در جام جهانی در دفاع چپ بازی نکنم و در پست خودم که فیکس بودم و بازی دوستانه انجام داده بودم، بازی کنم. دفاع چپ که بازی کردم باعث شد عملکردم نزول پیدا کند. درست است که در دفاع چپ بازی کرده بودم اما پست تخصصی من دفاع وسط بود. من تمام آنالیزهای مربوط به بورگتی که آن موقع مهاجم مکزیک بود را انجام داده بودم. آن موقع هم آقای افضالی آنالیزور تیم ملی بود و با هم صحبت کرده بودیم. قرار بود من دفاع روبروی او باشم. تمام بازی های دوستانه در پست دفاع مرکزی بازی کرده بودم ولی متاسفانه آقای زارع مصدوم شد. میتوانستند از آقای معدنچی یا زندی و هرکس دیگر استفاده کنند. ولی آمدند با من جلسه گذاشتند که منافع و مصالح تیم است که شما در دفاع چپ بازی کنید و من هم قبول کردم. ولی گفتند که از این به بعد دفاع چپ بازی نمی کنی.
این تصمیم ارتباطی با آمدن امیر قلعه نویی نداشت؟
نه اتفاقاً. آقای قلعه نویی آمد من مصدوم بودم با این اوصاف من را دعوت کرد. او هم در یک برههای از سیستم سه دفاعه استفاده کرد که من در آن سیستم دفاعی هم دفاع یارگیر راست یا چپ بودم. فرقی نمی کرد. سیستم سه دفاعه هم داستانش متفاوت بود. دو سه تا بازی که آقای قلعه نویی بودند، دفاع مرکزی بازی میکردم.
خود شما بین سیستم 3-5-2 و 4-4-2 کدام را انتخاب میکنید؟
خب ببنید شما باید با توجه به ظرفیتها و داشتههایتان آن ترکیب مورد نظر را استفاده بکنید. قطعاً اگر پتانسیل این را داشته باشید که از آرایش 3-5-2 استفاده کنید، از این سیستم استفاده میکنید. ولی با توجه به داشتههایتان و بازیکنانی که مدنظرتان است باید انتخاب کنید. شما به تیمی میروید که خودتان بازیکنان را انتخاب نکردهاید ولی میبینید بازیکنان به این آرایش بیشتر میخورند. یک زمانی است که شما طبق آرایشی که مدنظرتان است بازیکن جذب میکنید. سیستمی که آقای استراماچونی آورد من فکر میکنم با توجه به داشتههایش خوب بود و جواب هم گرفت ولی من خودم به شخصه سیستمهای 4-4-2 یا 4-2-3-1 را میپسندم.
کدام را انتخاب میکنید؛ محمد نصرتی دفاع چپ یا دفاع وسط؟
قطعاً دفاع وسط.
کدام مربیان اصرار داشتند که شما دفاع وسط بازی کنید و کدام به دفاع چپ اصرار کردند؟
اکثر مربیانی که من با آنها کردم دوست داشتند که من دفاع وسط بازی کنم. ولی با توجه به این که در آن پست بازیکنی که خواستههایشان را برآورده کنند من در دفاع چپ هم بودم. خودشان هم به من میگفتند که ما از شما در دفاع وسط و چپ راضی هستیم، ولی کسی را نداریم که خواستههای ما را برآورده کند و در کار دفاعی فوق العاده باشد و در حمله هم تک و توک بتواند نفوذ کند. قطعاً با تیمهای قوی که بازی میکردیم باید بالاخره کارهای دفاعی شما قویتر باشد و من در دفاع چپ بازی میکردم.
فکر کنم مصطفی دنیزلی خیلی علاقه داشت در دفاع وسط بازی کنید.
بله. من همیشه در زمان آقای دنیزلی دفاع وسط بودم. زیر نظر بیشتر مربیانم، من دفاع وسط بودم ولی در تیم ملی یک برههای که کمبود دفاع چپ بود آنجا بازی کردم. زمانی که شما با تیمهای قوی بازی می کنید و نمیتوانید نفوذ کنید باید استحکام دفاعیتان را بالا ببرید. به این دلیل در دفاع چپ از من استفاده میکردند حالا من هم که جدیداً به جرگه مربیان اضافه شدم، می دانم که بازیکنان باید چند پسته باشند و بتوانند حداقل در دو پست بازی کنند. این طور بازیکنانی می تواند به تیم خیلی کمک کند.
در تمام سال هایی که بازی کردید، بهترین زوج شما در پست دفاع وسط چه کسی بوده است؟
هر گلی بوی خودش را می دهد. در تیم ملی من با آقای رضایی، گل محمدی، عقیلی، سید جلال حسینی، پژمان منتظری، جلال کاملی مفرد و اکثر مدافعین هم بازی بودم. آقای گل محمدی باهوش بود و بازیسازی خوبی انجام می داد ولی کمی سرعتش کم بود. آقای بختیاری زاده انصافا خوب و همچنین باهوش بود. هرکدام شرایط خاص خود را داشتند. آقای رحمان رضایی در کار دفاعی فوق العاده بودند و اصلا به سادگی اجازه چرخش به مدافع حریف نمی دادند. در سطح باشگاهی هم مدافعان زیادی مثل آقای شکوری، سرآبادانی، ترابیان، جان ملکی، مرتضی اسدی، و خیلی های دیگر بودند. امکان آنکه تمام آن ها را تک تک نام ببرم، وجود ندارد و هرکدام شرایط خاص خود را داشتند.
در بین مدافعان فعلی، هم دوره و پیش از شما، یک نفر را نام ببرید که دوست داشتید زوج دفاعی شما باشد.
در قدیمی ها، نادر محمد خانی را دوست داشتم چون جذبه خاصی داشت. نمی توانم یک نفر خاص را نام ببرم. آقای خاکپور که یک کلاس خاصی داشت و آقای پاشازاده هم بودند. در مدافعان فعلی، فکر می کنم پورعلی گنجی مدافعی مسلط است و از نحوه عملکرد او خوشم می آید. پور علی گنجی مدافعی است که هم در بازیسازی، هم در تک به تک و هم در ضربات سر بازیکن خوب و شاخصی است.
شما در تیم ملی ایرانی بازی کردید که کریستیانو رونالدو در پرتغال در برابرش بود. آن موقع قرار گیری برابر رونالدو چگونه بود؟
آن موقع رونالدو مثل شرایط فعلی ام باپه، جوان اول دنیا بود. واقعا یک وینگر خیلی خوب بود و سر زبان ها بوده و تمام تیم ها خواهان به خدمت گیری او بودند. به غیر از رونالدو آن ها پائولتا، مانیش و فیگو را نیز داشتند. تیم خیلی قدرتمندی بودند. یکی از سخت ترین بازی هایی بود که انجام دادم. در ده دقیقه، یک ربع اول خیلی زیر فشار بودیم ولی کم کم بازی متعادل شد. در یک شرایطی می توانستیم به گل برسیم ولی نشد. ضربه فوق العاده دکو و بعد هم گل دوم را دریافت کردیم. تیم بسیار قدرتمندی بودند.
اگر بخواهید از جام جهانی 2006، یک خاطره تعریف کنید، آن چیست؟
فکر می کنم وقتی می بازید، خاطره آنچنانی باقی نمی ماند. فقط می توانم بگویم حیف شد چرا که تیم خوبی داشتیم. خاطره خاصی در ذهنم نیست.
پیش از پرسپولیس، سری به آن پاس رویایی که همه می گفتند باید قهرمان آسیا شود، بزنیم. آن تیم پاس حیف شد؟
صد در صد حیف شد. فکر می کنم تیم پاس کارخانه بازیکن سازی بود. خیلی بازیکن مثل آقای فرکی، شاهرخی، حلوایی، مناجاتی، یاوری، خود من، نکونام، برهانی، رودباریان، میداوودی و خیلی های دیگر را به تیم ملی معرفی کرد. قراردادهای آنچنانی هم در پاس نمی بستیم چون زیر نظر نیروی انتظامی بود ولی خیلی منظم بود و حیف شد. تیم پاس، آخرین تیمی بود که توانست در آسیا قهرمان شود که مربی های بزرگی مثل آقای کریمی به فوتبال ایران معرفی کرد. تیم واقعا قدرتمندی بودیم و واقعا حیف شد.
در آن تیم پاس یک سری حواشی و جنجال های عجیبی وجود داشت. خداداد عزیزی می گفت که مربی تیم به دنبال جادوگر بوده است. بهنام ابولقاسم پور هم طی صحبتی که با ما داشت، اتفاقات و چیزایی که دیده بود را تعریف کرد. گذر شما هم به آن جاده کلاک، آقای جادوگر و آقای الف الف خورده است؟
نه. مسیر ما به جاده کلاک و آقای الف الف نخورد ولی در یک برهه ای که آقای جلالی سرمربی تیم بود، آن تیم بسیار قوی بود و بازیکنانی داشت که مثل من، آقای نکونام، برهانی، رودباریان، کیانوش رحمتی، عباس آقایی و هادی شکوری در تیم ملی شاغل بودند یا بازیکنانی مثل آقای نکیسا، غلام پور، خداداد عزیزی، هاشمی نسب، رهبری فرد و محسن بیاتی نیا که به تازگی از تیم ملی خداحافظی کرده بودند در تیم حضور داشتند. تیم قدرتمندی بود و آن سال آقای آجرلو تیم را خوب بسته بودند. یادم است یک برهه ای آقای جلالی به من گفت که تمرکزت را روی تیم ملی گذاشته ای و در آنجا بسیار قدرتمند بازی می کنی ولی در بازی های باشگاه تمام انرژی خود را نمی گذاری. چند بار با آقای بروجردی که در آن زمان آنالیزور تیم بودند، صحبت کرده بودیم و احساس می کنم ایشان خیلی دوست داشت به خانه ما بیاید و مثلا می گفت مادرت چند ساله بوده و شرایطتت چگونه است. داستان از این قرار بود ولی الف الف نبود.
یعنی چیزی ندیده بودید چون بهنام ابولقاسم پور خیلی خاطره ها تعریف کرد.
به شخصه پیش آقای الف الف نرفتم و نمی دانم چه کسی است و مثل شما درحال شنیدن اخبار از پیرامون هستم. همانطور که گفتم فقط یک برهه ای دوست داشتند به خانه ما بیایند و یک سری اطلاعات بگیرند و برخی سوالات را بپرسند.
مشکوک به جادو بود؟
مقداری مشکوک بود ولی نمی توان دقیق گفت.
آن پاس را چه کسی قهرمان کرد؟ بازیکنان؟ مجید جلالی یا آن جادوگری که آنجا کار می کرد؟
یک کار تیمی بود. از راس تیم که آقای آجرلو بودند به ترتیب تا تدارکات تیم که دو سه سرباز بودند و حتی اسم یکی از آن ها که پاپور بود هم یادم است. از آن بچه های روستاهای اطراف آذربایجان شرقی بود. یک تیم خیلی خوبی داشتیم و همانطور که گفتم بازیکنانی که داشتیم یا شاغل در تیم ملی بودند یا به تازگی از آن خداحافظی کرده بودند و تیم قدرتمندی بودیم و به شکلی نبود که حریف و حدیثی را به وجود آورد.
خیلی نزدیک به پیوستن به استقلال بودید که به باشگاه پرسپولیس رفتید. چه چیزی باعث این اتفاق شد؟
یادم است بعد از اینکه لیگ تمام می شد، هر سال استقلال، پرسپولیس و سپاهان به سراغم می آمدند چرا که جوان بودم و حدود 21 یا 22 ساله بودم و خواهان زیاد داشتم. واقعیت این است که زمانی که بچه بودم و برای اولین بار به استادیوم رفتم، با پسرعمویم که الان استاد دانشگاه است، بود و بازی پرسپولیس و کشاورز بود و به همین دلیل پرسپولیسی شدم و واقعا از بچگی طرفدار پرسپولیس بودم و فقط حرف و شعار نبود. خودم قطعا دوست داشتم راهی پرسپولیس شوم. هر دو تیم پیشنهاد دادند و پس از مذاکره با آقای کاشانی، به پرسپولیس رفتم.
دلیل انتخاب پرسپولیس بحث طرفداری بود یا قرارداد بهتر؟
نه به خاطر این بود که پرسپولیسی بودم.
سال های زیادی در پرسپولیس بازی کردید. بین تمام سال ها و فصل ها، فصلی که از همه بیشتر دوست داشتید کدام فصل بود؟
قطعا همان فصلی بود که در ثانیه های آخر موفق شدیم قهرمان لیگ برتر شویم. 6 امتیاز از پرسپولیس کسر کرده بودند و حواشی زیادی که به وجود آمده بود. قطعا سال 86 پرسپولیس تیم خوبی بود. اتفاقات زیادی رخ داد. افشین قطبی آمده بود، مصاحبه هایش برای همه جذاب بود و یک رونق و انرژی خاصی به فوتبال وارد کرد. من یادم است بازی با راه آهن بود که یک دیدار معمولی حساب می شود، 90 هزار تماشاگر به ورزشگاه آمده بود. این خیلی خوب بود. 18 هفته نباختیم. آن پرسپولیس به نظرم پرسپولیس خوبی بود حالا اتفاقات و حواشی هم داشت، دعوا و درگیری و شکستن لپ تاپ، اما در نهایت منجر شد به قهرمانی. خواست خدا بود واقعا، چون ضربه سر سپهر به سرش نگرفت که اگر روی سرش جفت و جور می شد، گلر توپ را می گرفت. همه این ها خواست خدا بود به نظر من و سال خیلی خوبی بود برای ما.
با احسان خرسندی در خصوص شکسته شدن لپ تاپ صحبت کردیم، گفت که این کار گردن سه بازیکن افتاد، اما من فکر نمی کنم که بازیکنان جرئت چنین کاری را داشتند که لپ تاپ قطبی را بشکنند و کار یکی از اعضای کادرفنی بوده است. نظر شما چیست؟
خدا شاهد است من هم نمی دانم کار کیست. بین دو بازیکن با یکی از اعضای کادرفنی مشکوک هستم.
پرسپولیس یک فصل جنجالی داشت، و حواشی زیادی داشت. اصلا نمی خواهیم به آن حواشی بپردازیم اما پرسپولیس بسیار پر ستاره بود و شاید می توانست قهرمان آسیا شود. دلیل نتیجه نگرفتن تیم چه بود؟
من فکر می کنم اصلی ترین دلیل آن همین حواشی بود که شما گفتید. تغییر سرمربی و چگونگی انتخاب مربی. من فکر می کنم که این شائبه به وجود آمد که آقای کاشانی، آقای استیلی را به خاطر رفاقت سرمربی تیم کرد. چون دیدید که یک سری حواشی به وجود آمد در آن زمان که آقای دایی کنار رفتند و آقای استیلی آمدند و به واسطه رفاقتی که بین آقای کاشانی و آقای استیلی بود، همه طرفداران و مردم فکر کردند که این انتخاب رفاقتی بود و این باعث شد از همان اولین بازی لیگ، از بازی با ملوان در حالی که ما داشتیم روی حریف فشار می آوردیم، یک گل الکی هم خوردیم و در نهایت بازی یک یک شد اما از همان دقیقه 60-70 تماشاگران شعار علی دایی را سر می دادند و این به کل کشور نیز سرایت کرد و هرکس که می خواست اعتراض کند می گفت علی دایی. مثل یکی در والیبال می خواست اعتراض کند می گفت علی دایی. تیم رفته بود در بحران و جمع کردن آن کار سختی شده بود و کسی نیامد حمایت کند. خود علی دایی نیز نیامد حمایت کند و تیم به بحران رفت و هرکاری هم که کردیم جمع نشد.
در بازی اول ابتدا ملوان گل زد و 4-5 دقیقه بعد حسین بادامکی گل مساوی را زد، بعد که آمد به دوربین یک شادی بعد از گل نشان داد به این صورت که من باید از اول در بازی می بودم. آن شادی پس از گل در رختکن حاشیه ساز شد؟
نه. تیم، تیم خوبی بود. تیم پرمهره ای بود. همه توقع داشتند که فیکس بازی کنند. حسین هم خیلی خوب در تمرینات شرکت می کرد. شاید توقع داشت که زودتر بازی کند.
با باشگاه پرسپولیس به همه خواسته های خود رسیدید؟
خدا را شکر که نهایتش این بود که قهرمان ایران شویم که بالاخره شدیم. در آسیا هم پس از آن که آقای استیلی رفتند، آقای دنیزلی آمد و توانستیم که نتایج خوبی بگیریم، 6 گل به شارجه زدیم، الغرافه را راحت بردیم، تا یک چهارم رفتیم که متاسفانه با نامردی داوری که یک پنالتی برای التحاد گرفت و ما آن بازی را باختیم و حذف شدیم. آن تیم، تیم خوبی بود. اول فصل بخاطر حواشی پیرامون انتخاب سرمربی بود اما با آمدن دنیزلی، ما نتایج خوبی گرفتیم و بی انصافی مطلق داور باعث شد در لیگ قهرمانان آسیا موفق نشویم.
به اهدافتان در فوتبال باشگاه رسیدید؟
در فوتبال باشگاهی من دوست داشتم که در اروپا بازی کنم. شرایطش را هم داشتم. شاید هم انتخابم بد بود، هم زود انتخاب نکردم. گفتم که اف سی زوریخ، اف سی بازل، خود ماینتس حتی. زمانی که پاس بودم در اولین اردوی برون مرزی که با تیم پاس رفتیم آلمان، مرا می خواستند اما هنوز کارهای خدمت تمام نشده بود. اما در ایران به خواسته های خود رسیدم.
وقتی برانکو به پرسپولیس بازگشت وسوسه بازگشت نداشتید؟
دیگر کمی زمان گذشته بود. دوست داشتم برگردم اما شرایطم در تراکتور خوب بود. تراکتور تیم خوبی بود و هواداران پرشوری داشت. موفق شدیم با این تیم قهرمان جام حذفی شویم و سال های خوبی سپری کردیم.
آرزوی سرمربی گری پرسپولیس را داری؟
من فکر کنم که چندین سال که با مربیان متعدی کار کردم و نکات مختلفی یاد گرفتم را بتوانم آموزش بدهم به جوانان و بتوانم حداقل مثل دوران فوتبالم هم مفید باشم و هم موفق باشم. اینکه صرفه بخواهم سرمربی پرسپولیس باشم، نه. به هر حال کسانی هم آمدند و سرمربی پرسپولیس شده اند، نه که بگویم منفور اما طوری شده است که دور مربیگری را خط کشیده اند. من دوست دارم که پله ها و مدارج را کم کم طی کنم و اگر شرایط و دانشش خوب بود بتوانم کمک کنم به تیم. چون واقعا پرسپولیس، استقلال، تراکتور، سپاهان، این ها تیم هایی هستند که هواداران زیادی دارند و نباید کوچکترین اشتباهی در این تیم ها کنی که واقعا بتوانی دل هواداران را شاد کنی. اگر بتوانیم دل هواداران را شاد کنی، یک آسودگی خیال و وجدان داری، در نهایت هم که همه چیز مرگ است، آدم بتواند با یک وجدان راحت برود.
شما در اولین تجربه سرمربی گل ریحان بودید و یک تجربه بی نظیر داشتین، صدر جدول بودید و بعضی ها می گفتند که به لیگ صعود خواهید کرد. نتایج عالی بود اما موفق به صعود نشدید. چه اتفاقی افتاد؟
گل ریحان تیمی بود که واسه استان البرز و شهر کرج بود و من هم متولد کرج هستم و دوست داشتم به تیم کمک کنم. سال قبلش هزینه های گزافی شده بود و واقعیت این است که مدیرعامل این تیم اصلا دوست نداشت تیم داری کند. چون هزینه زیادی کرده بود و در نهایت سوم شد که دلسرد و دلزده شد و می خواست که امتیاز تیم را بفروشد و کسی هم خریدار نبود. در همین حین بود که گفتند شما می آیید سرمربی شوید؟ می توانی؟ من که گفتم شما که دارید تیم را می دهید و برود حالا به ما هم اعتماد کن. اما من قول شرف می دهم که با تمام توان و دانش کمک کنم. چون تیم شهرم است و از آن طرف می خواهم یک حرکت خوب داشته باشم و مربیگری خود را تضمین کنم. ایشان به من اعتماد کرد و ما آمدیم یک کادر خوب تشکیل دادیم. کسانی مثل کیانوش رحمتی، عظیم کلانتری، آقای فلاحت زاده، ... یک کادر خوب را تشکیل دادیم. و توانتسیم که بازیکنان خوبی را جذب کنیم. همه این ها دست به دست هم داد که نتایج خوبی هم گرفتیم. اما در ادامه بحث های مالی پیش آمد و بازیکنان قیاس می کردند این فصل را با فصول گذشته و دیدند که دارد به تیم بی مهری می شود، تیم صدر جدول بود، 20 هفته باخت نداشتیم و همین بی تفاوتی باعث شد که بازیکنان کم انگیزه شوند. خودشان نخواستند ولی ما پتانسیل این را داشتیم که تیم را به لیگ برتر بیاوریم، از طرفی هم خود مسئولین ارشد ورزشی استان هم خیلی دغدغه موفقیت تیم را نداشتند.
الان باشگاه شما در یک بی برنامگی مانده که تکلیفش مشخص نیست. عجیب است که شما فصل گذشته بازیکنان خوبی گرفتید و عملکرد خوبی به جا گذاشتید اما در فصل جاری این گونه نبود.
بله، همان گونه که گفتم فصل گذشته هزینه های زیادی کردیم و بازیکنان زیادی نیز جذب باشگاه شدند ولی به دلیل این که سوم شدیم و نتوانستیم به لیگ برتر صعود کنیم، مالکان باشگاه کمی دلسرد و بی انگیزه شدند. در فصل جاری می خواستند امتیاز تیم را واگذار کنند که به من و چند نفر دیگر نیز این را پیشنهاد کردند. من به دنبال منافع مالی نیستم زیرا دوست دارم در این شغل پیشرفت کنم. با این حال هنوز نمی دانیم که مسئولان تیم می خواهند به تیم داری ادامه دهند یا تصمیم دیگری دارند که باعث بلاتکلیفی همه شده است. مدیر عامل خیلی وقت است به باشگاه نیامده و معلوم نیست هیئت مدیره در حال انجام چه کاری هستند. به هر حال در حال حاضر خبر خاصی نیست و فکر می کنم با این اوصاف در ادامه مسابقات شرکت نکنیم.
به سراغ سوالات شخصی تر برویم. آیا درست است محمد نصرتی نقاشی می کند؟
نه، این گونه نیست اتفاقا بلد نیستم این کار را انجام دهم. در قدیم فقط بلد بودم یک خانه یا ماشین بکشم.
این که تصمیم به ازدواج گرفتید چه تاثیری روی زندگی تان گذاشت؟
قطعا این اتفاق تاثیر مثبت دارد و باعث می شود نظم و انضباظ را که یکی از ارکان زندگی است افزایش دهد. من معتقدم که همسرم در زندگی ام بسیار به من کمک کرده است و شرایط را به گونه ای مهیا کرده که من در خانه آرامش داشته باشم تا بتوانم به کاری دوست دارم، یعنی فوتبال و مربیگری بیشتر برسم.
برای فوتبالیست هایی که جوان هستند توصیه می کنید که زود ازدواج کنند؟ مثلا ما در کشور خودمان بازیکنانی مانند علیپور، علیرضا بیرانوند و مهدی قائدی را داریم که در سنین پایین ازدواج کردند.
قطعا اگر شرایط ازدواج را داشته باشند، بهتر است زودتر این کار را انجام دهند زیرا هر چه سن بالاتر برود، شرایط و معیارها بیشتر و سخت تر می شوند. اگر بتوانند یک گزینه خوب و فهمیده ای را پیدا کنند، قطعا به پیشرفتشان کمک می کند. بالاخره این در آیین ما است که اگر ازدواج کنیم می توانیم در زندگی موفق تر شویم.
حتما می دانید که بزرگترین جنجال فوتبال ما در هفته ها و ماه های اخیر، ادامه یافتن و یا عدم ادامه یافتن لیگ برتر بوده است که بسیاری در این خصوص نیز نظر خود را ارائه کردند. نظر محمد نصرتی چیست؟
من قبلا نیز در مصاحبه ام گفته بودم که مشکلی برای برگزاری مسابقات لیگ ندارم زیرا می خواهم حق به حق دار برسد زیرا اگر به نظرم اگر لیگ تعطیل می شد، تبعاتش بیشتر از ادامه یافتن آن بود. به هرحال باید تیم هایی به عنوان قهرمان، سقوط کننده و صعود کننده به لیگ برتر توسط فدراسیون یا سازمان لیگ مشخص می شدند که این باعث ایجاد حرف و حدیث زیادی می شد. حال می توان با رعایت مسائل و پروتکل های بهداشتی و همچنین بهداشت فردی و با توجه به تدابیری که وزارت بهداشت و سازمان لیگ اندیشیده اند، قطعا می توان بازی ها را برگزار کرد. ابتدا بازی ها بدون تماشاگر باشند و سپس امیدوارم که شرایطی پیش بیاید که تماشاگران نیز به استادیوم بیایند. به هر حال من موافق ادامه یافتن لیگ بودم زیرا در غیر این صورت حرف و حدیث زیادی پیش می آمد. تا سالیان سال می خواستند بگویند که آن سال این اتفاق خاص رخ داد. برخی تیم ها الکی قهرمان و برخی نیز الکی سقوط کردند. مثلا همین الان اگر به شما می گفتند لیگ ها به اتمام می رسند، سقوط ملوان به لیگ پایین تر قطعی می شد. آیا شما این را می پذیرفتید؟ به هر حال نمی توان این تصمیم را به آسانی گرفت.
بابت این گفتگو از شما بسیار ممنونیم. اگر صحبت پایانی دارید بگویید.
از شما، همکاران عزیز و مخاطبان رسانه طرفداری تشکر می کنم. برای همه آرزوی موفقیت می کنم.