این تیم اینتر میلان از سال ۲۰۱۰ تا امروز، اتفاقات زیادی رو پشت سر گذاشته. از افت عجیب و غریب گرفته تا عوض شدن مالک باشگاه، ادامهٔ افت عجیب و غریب، تعویض مربی از استراماچونی خودمون گرفته تا مانچینی و همچنان ادامهٔ افت عجیب و غریب، شروع خریدهای مالک جدید، شروع خوب بروزویچ و اون خوشحالی معروفش و چالش بروز استایل ( فکر کنم اینو فقط هوادارهای دو آتیشه اینتر یادشونه) و بالاخره تلاش برای گرفتن سهمیه و حتی نزدیک شدن به قهرمانی...
اما توی تمام این فصول یک مشکل بیش از همه اینتریها رو اذیت کرده. شروع خوب اما افت در اواسط فصل... درست مثل دو فصل پیش که اینتر قبل از تعطیلات ژانویه صدر نشین هم شد اما باز هم نتونست این روندو ادامه بده و حتی برای گرفتن سهمیه هم به درد سر افتاد.
حالا به نظر، کونته اومده تا این مشکلو حل کنه. اون یه مربی واقعا بزرگه خیلی ها اینو وقتی فهمیدن که زمان حضورش توی چلسی، مورینیو سعی کرد بره روی اعصابش. مورینیو چنین کاری نمیکنه مگر این که یک رقیب سرسخت رو مقابل خودش حس کنه. مثل زمانی که توی رئال بود و کادر فنی بارسا رو جدی ترین رقیب خودش و تیمش میدونست.
کونته یکی از بهترین مربیها در زمینهٔ آمادگی جسمانیه. تیم های اون همیشه خیلی سریع، خیلی چابک، پر قدرت و دونده تر از باقی رقبا هستن. رژیم های غذایی سخت گیرانه که کونته به تیمش میده بین فوتبالی ها مشهوره و به نظر از دلایل اصلی آمادگی جسمانی بالای تیمهای تحت هدایتش هست.
ولی کونته از نظر تاک تیکی هم واقعا سرمربی خوبیه اما از نظر مباحث روانی، روابطی که با بازیکن داره و ذهنیتی که در تیم ایجاد میکنه، دیگه نباید مربی خوبی باشه آخه مگه این همه توانایی توی این یک متر و هفتاد سانت جا میشه؟ خوب این هم از مزایای تو پر بودنه دیگه...
بله تعجب آوره اما سرمربی ایتالیایی تمام این تواناییها رو یک جا داره. هم یک برنامهٔ کامل برای آمادگی جسمانی، هم تاک تیک های شگفت انگیز و هم برقراری یک رابطهٔ صمیمی با بازیکنها و آماده نگه داشتنشون از نظر ذهنی...
با وجود این ها، پیدا کردن چیزی بدون نقص تقریبا غیر ممکنه. سبک کاری کونته هم از این قانون مستثنی نیست.
بزرگ ترین مشکل کونته اینه که تازه بعد از چهار پنج هفته ترکیب اصلی رو پیدا میکنه. حتی فصل دومش توی چلسی اصلا به کل موفق نشد ترکیب مد نظرشو پیدا کنه.
فصل اولش با چلسی هم بعد از این که لیگ رو با سیستم ۴-۲-۴ شروع کرد، بعد چند هفته تصمیم گرفته از ۳-۴-۳ استفاده کنه.
شب گذشته بود که بعد از صحبتهای کونته با الکسیس سانچز زمان تعویض این موارد به یادم اومد. حتی نمیدونست که میخواد توی چه پستی ازش بازی بگیره و چیزی حدود پنج دقیقه با خود الکسیس مشغول مشورت بود. اون هنوز یک بازیکن رو برای تکمیل مثلث خط میانی و ضلع سوم بروز و سنسی انتخاب نکرده. حتی زوج خط حملهٔ تیم هم هنوز به طور دقیق مشخص نیست. لائوتارو و لوکاکو اکثر بازیها فیکس بودن ولی کونته همیشه نیم نگاهی هم به پولیتانو داشته.
شاید تیم کونته خیلی دیر شکل اصلی خودشو پیدا کنه اما بترسید از روزی که بیفته روی دور درخشش، درخششی که توی چلسی و لیگ برتر انگلیس اوجش رو دیدیم.
تاک تیکهای گروهی که چلسی کونته اجرا میکرد، تمام مربیهای بزرگ لیگ جزیره رو کیش و مات کرده بود. اگه تیمی دیگو کاستا رو از جریان بازی خارج میکرد، مهاجم اسپانیایی برای پدرو (یا ویلیان) و ادن هازارد فضا سازی میکرد و موقعیت میساخت. اگه دو مهاجم کنار کاستا هم کنترل میشدن، ویکتور موزس و مارکوس آلونسو به فضای پشت محوطه و منطقهٔ شوت زنی نفوذ میکردن که تمام این موارد با هماهنگی خاص بین بازیکنها و به قول معروف خیلی روان و سریع انجام میشد. حتی اگه نقشهٔ آخر بازی گروهی یعنی شوت های دو فولبک چلسی هم ثمری نداشت، دیگه نمیشد جلوی ضربات آزاد داوید لوییز رو گرفت.
اما اینتر کونته با این چلسی تفاوتهایی داره. ویکتور موزس و مارکوس آلونسو در قهرمانی چلسی نقش خیلی خیلی مهمی داشتن. در سیستم ۳-۴-۳ کونته، آلونسو فولبک چپ و موزس فولبک راست بود که میزان تأثیر گذاری این دو روی حملات گلهای تیمشون از تمام هم پستهاشون در لیگ جزیره بیشتر بود. آلونسو اون فصل بیشترین گل رو بین فولبکهای لیگ جزیره زد. بخش عمدهٔ این درخشش به خاطر تحرک و دوندگی زیاد این دو بازیکن بود. تحرکی که نتیجهٔ برنامههای آمادگی جسمانی کونته بود. کونته از دو بازیکنی که خیلی حتی اسمشون رو هم نشنیده بودن، دو تا ستاره ساخت که بعد از رفتنش از چلسی، هر دو از دوران اوجشون فاصلهٔ زیادی گرفتن.
اما در این فصل به نظر میرسه کوادو آساموا و آنتونیو کاندروا نقش کمتری نسبت به آلونسو و موزس داشته باشند.
در تیم چلسی میدیدیم که فولبکها گاهی در کانال کناری حرکت
میکردن برای استفاده از فضاهای این مناطق و ارسال، گاهی به مرکز میزدن و مثل یک هافبک هجومی پشت مخوطه حرکت میکردن و حتی گاهی با مهاجم کناری تیم جای خودشونو عوض میکردن و به داخل محوطه نفوذ میکردن. در زمان دفاع هم که به عقب برمیگشتن و مثل یک مدافع کناری توی دفاع کردن هم شرکت میکردن.
اما با توجه به سن و سال بالاتر کوادو آساموا و کاندروا نباید چنین تحرکی رو ازشون انتظار داشته باشیم. شعاع حرکتی اون ها به همون کانالهای کناری زمین خلاصه میشه. در عوض بار هجومی تیم روی هافبکهای تیم مثل سنسی بیشتر شده. سنسی بیشتر از این که نقشی مثل نقش کانته توی چلسی کونته داشته باشه، داره کاری رو انجام میده که جیاکرینی برای ایتالیای کونته در یورو ۲۰۱۶ انجام میداد. هافبکی که سریعه، انرژی زیادی داره، دریبل زنیش حرف نداره و هر لحظه باید منتظر یک استارت، یک حرکت پا به توپ سریع و خلق یک موقعیت از طرف سنسی باشیم. به این ها شوتهای خطرناکش رو هم اضافه کنید. هم سنسی و هم جیاکرینی بازیکنهایی هستن که کونته برای پیش بردن ضد حمله بهشون علاقه داره. همیشه یک بازیکن سریع که پا به توپ خوبی داشته باشه و به نسبت خلاق هم باشه، روی ضد حملات تیمهای کونته مهم ترین نقش رو بازی میکنه.
در خط حمله هم شرایط متفاوتی نسبت به چلسی کونته دیدیم. اینتر میلان تا اینجای فصل با دو مهاجم بازی کرده. اگر چه استفاده از دو مهاجم نوک کار رو شدیدا برای مدافعین حریف سخت میکنه. (خصوصا اگه با چهار مدافع بازی کنن.) اما کار عمل خلق موقعیت رو هم برای خود اینتریها سخت تر کرده. یکی از تاک تیک های گروهی که چلسی خیلی خوب اجرا میکرد، حرکت بازیکنها برای ایجاد فضا و حرکت هم تیمی هاشون بود. مثل تصویر اول که میبینید حرکت مهاجم های کناری به داخل، باعث ایجاد فضای حرکت در کنارههای برای فولبکها میشه. که البته این ساده ترین نوع این فضا سازیها با حرکات بدون توپ بود. ما از چلسی حرکات پیچیده تر و خطرناک تری هم میدیدیم که چنین فضاهایی در داخل محوطه ایجاد میشد.
این حرکت و همکاری به دلیل نزدیکی دو بازیکن کناری چلسی راحت انجام میشد اما در تیم اینتر میلان به خاطر استفاده از دو مهاجم و نبود یک بازیکن کناری دیگه برای همکاری با فولبکها انجام این طور حرکات سخت تره.
با این اوصاف و با وجود بازیکنان سریعی مثل سنسی و لائوتارو مارتینز، بر خلاف چلسی، اینتر برای گلزنی بیشتر از این که روی حرکات تیمی و حرکات ترکیبی حساب باز کرده باشد، روی ضد حملات حساب باز کرده است.
ضدحملاتی که سنسی با حرکات پا به توپش شروع کنندهٔ آن است و مارتینز با فرارهای سریعش یکی از تکمیل کنندههای این حرکات.
حالا بیش از این که شاگردان کونته با همکاری هایشان ما را متعجب کنند، این درخششهای انفرادی هستند که ما را به وجد خواهند آورد.
نقشهٔ دیگری که احتمالا به کار کونته خواهد آمد، استفاده از ارسالهای بلند برای مهاجمی مثل لوکاکو است که با توجه به قدرت بدنی و قد بلندش میتواند ضربات سر را بزند. او حتی روی ضربات ایستگاهی هم میتواند شدیدا خطرناک باشد. البته باید بازیکنانی مثل دیگو گودین و دیفرای را هم یک بازیکن خطرناک روی ضربات ایستگاهی در نظر بگیریم.
به طور خلاصه تا اینجای فصل، چیزی که میشه از بازی اینتر فهمید اینه که مثل همیشه یک تیم مطمئن و با ریسک پایین توی دفاع داریم و نقشه های اصلی حملاتشون هم بر پایهٔ حرکات بازیکنهای خلاق و توانمندشون شکل گرفته. علاوه بر اینها حضور چهار بازیکن عقب زمین به خصوص رأس جلویی اونها بروزویچ با تشکیل یک لوزی، پخش توپ مطمئنی رو برای تیم به همراه داشته.
هر چند همون طور که پیش از این گفته شد، کونته هنوز دربارهٔ این ترکیب و این مدل بازی اطمینان کامل نداره. چه بسا بازی بعدی دیدیم که با توجه به حضور وینگر سطح بالایی مثل سانچز، کونته دوباره به سیستم ۳-۴-۳ یا ۴-۲-۴ رو آورد.
به هر حال این تیم یکی از جدی ترین مدعیهای قهرمانیه و نسبت به فصول اخیر شانس بیشتری پیدا کرده اون هم به دلیل حضور آنتونیو کونته سرمربی ای که با تاک تیکهاش توانایی بردن هر تیمی رو داره، با برنامههای آمادگی جسمانیش از دو تا کفش فوتبالی، یه ستاره میسازه و بعد از چند روز تونسته اعتماد خریدهای جدیدشونو جلب کنه. کسی که شور و حرارتش کنار زمین تمام بازیکنها رو به تلاش بیشتر تشویق میکنه.