سه وضعيت عمده را در جامعه در نظر می گيريم و وضعيت کارگران را در آن ها بررسی می کنيم:
1_اگر ثروت جامعه در سراشيبی سقوط قرار گيرد، کارگران بيش از همه دچار سختی می شوند، به اين دليل که اگر چه در وضعيت رونق جامعه، طبقه ی کارگر نمی تواند به اندازه طبقات صاحب ثروت بهره ببرد، اما در دوره سقوط آن، هيچ طبقه ای به اندازه طبقه کارگز چنين بی رحمانه دچار رنج و سختی نمی شود.
2_حال جامعه ای را در نظر می گيريم که ثروت آن در حال افزايش است. اين تنها وضعيتی است که مطلوب کارگران است.(در اين شرايط) رقابت ميان سرمايه داران شروع می شود و تقاضا برای (کار) کارگران از عرضه آن بيشتر می گردد.اما:
در وهله ی نخست، بالا رفتن دستمزد ها باعث کار بيش از حد کارگران می شود،اگر درآمد بيشتری بخواهند، بايد اوقات فراغت خويش را بيشتر قربانی کنند و به خاطر حرص و طمع، کار بردگی کنند و تمام آزادی خويش را به طور کامل از دست دهند و بدين سان از عمر خويش بکاهند. اما اين کاهش ميزان عمر آن ها شرايط مطلوبی برای کل طبقه ی کارگر است زيرا باعث می شود عرضه ي هميشه تازه ی کار ضروری گردد.اين طبقه هميشه بايد بخشی از خود را قربانی سازد تا به طور کامل نابود نشود.
وانگهی، ثروت جامعه در چه شرايطی افزايش می يابد؟ هنگامی که سرمايه ها و درآمد های يک کشور رشد کند.اما اين امر فقط(هنگامی) امکان دارد که:
الف)کميت عظيمی از کار انباشته گردد(زيرا) سرمايه کار انباشته است،و بنابراين در نتيجه اين واقعيت، محصولات کارگر هر چه بيشتر از او گرفته می شود تا آن جا که(حتی)کارش به به عنوان دارايی شخص دیگری در مقابل او قرار می گيرد و ابزار هستی و فعاليتش به نحو فزاينده ای در دست های سرمايه دار متمرکز می گردد.
ب)کارگز از لحاظ معنوی و مادی تا سطح يک ماشين تنزل داده شده و از وجودی انسانی به فعاليتی انتزاعی و شکمی(که بايد سير شود)سقوط کرده است، بيش از پيش به هر نوسان در قيمت بازار، به نحوه ی کاربرد سرمايه و به هوس ثروتمندان وابسته می شود. به همين نحو(افزايش طبقاتی از مردم که جز کار کردن، فعاليت ديگری نمی کنند.)باعث افزايش رقابت ميان کارگران می شود و در نتيجه قيمت کارشان پايين می آيد.اين وضعيت در نظام کارخانه ای به اوج خود می رسد.
بنابراين در چنين جامعه ای که بيش از همه حالات ديگر برای کارگران مطلوب است، نتيجه ی ناگزير برای کارگران، کار بيش از حد، مرگ زودرس،تنزل در سطح يک ماشين و نوکر مطيع سرمايه شدن است، نتيجه ای که به گونه ای خطرناک، بر دوش او و عليه اش انباشت می شود و بخشی از آنان را به رقابت بيشتر، گرسنگی و نهايتا گدايی محکوم می سازد.
ادامه دارد..........